eitaa logo
°[ تربیت دینی ]°
1.3هزار دنبال‌کننده
923 عکس
160 ویدیو
205 فایل
دل آدمی بزرگتر از این دنیاست! و این رازِ تنهایی اوست... 🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
°[ تربیت دینی ]°
پرسش 8⃣2⃣5⃣ #ازدواج سلام بنده دختر دوم خانواده هستم به دلیل رسم ،بنده نباید تا ازدواج خواهر بزرگتر
پاسخ 8⃣2⃣5⃣ سلام عزیزم پیامتون با دقت خواندم و متاسفانه یسری آداب و رسوم تو فرهنگ خانواده ها جا افتاده، که میتوان به بهترین شکل و با حل مسئله میشه برطرف کرد. یسری اعتقاداتی که بعضی خانواده ها تو این موضوع دارند اینه که دختر بزرگتر حساس و یا ناراحت میشه و یا دیگه خواستگار نمیاد برای او... درصورتیکه این طور نیست، و هر دختری در یک زمانی وقت ازدواجش هست. بهتر هست از طریق یک بزرگتری که مادر از او حرف شنوی دارد این موضوع مطرح بشه مثل دایی، عمو... و رضایتش را جلب کنند، که شما انتخابهای خوب را از دست ندهید و با یک مشاور حاذق در میان بذارید حتما وحضوری راهنمایی بگیرید. با خواهر بزرگتر گفتگو کنید تا او خودش کمک کنه تا شما ازدواج آگاهانه داشته باشید. و در نهایت بخدا توکل کنید هر چی مصلحت شما هست انجام شود. آرزوی بهترینها برای شما ❇️ 🔰 https://eitaa.com/moshaveronlin
پرسش 9⃣2⃣5⃣ سلام وقت بخیر ببخشید من ۲۳سالمه یه دختر ۸ماهه دارم ولی باشوهرم الان یک ساله درگیرم من قبلا نامزده پسر خالم بودم ولی بخاطر با دوست ورفیق زیاد بیرون میرفت واهل قلیون بود ازش جدا شدم والان دوساله که با اسماعیل شوهرم ازدواج کردم تا یک سال پیش خیلی خوب بود خیلی باهاش راحت بودم ولی الان اون روز خاستگاری بهم قول داد که قلیون نکشه با دوست رفیق بیرون نره ولی الان دیگه کارش به جای رسید که بهم دروغ میگه قلیون میکشه بادوست و رفیق زیاد بیرون میره که دیگه نمیشه جلوش گرفت دیگه زندگیمو دوست ندارم توروخدا کمکم کنید من میدونم خیلی مشکلات مقصرش خودم هستم لطفا کمکم کنید من شوهرمو هیلی دوست دارم بچمو دوست دارم شما راهنمایم کنید. ✳️ پاسخ را بخوانید 🔻🔻 https://eitaa.com/moshaveronlin
°[ تربیت دینی ]°
پرسش 9⃣2⃣5⃣ #همسرداری سلام وقت بخیر ببخشید من ۲۳سالمه یه دختر ۸ماهه دارم ولی باشوهرم الان یک ساله
پاسخ 9⃣2⃣5⃣ سلام بر شما شرح حالتان نشان می دهد به نقطه ای رسیدید که متوجه شدید یه چیزهایی باید تغییر کند و آنچه الان هست مطابق با آنچه از زندگیتان تصور می کردید نیست . همسرتان با رفتارهایی که مغایر با خواست شماست ،باعث رنجشتان شده است و کمتر به شما و زندگیتان رسیدگی میکند. من نمی گویم مقصر شما هستید، هر انسانی با اراده خود ،انتخابهایی می کند و این مسیر و این انتخاب همسرتان دلیلش خودش هست .اما مقصر نبودنتان در این مورد به این معنا نیست که نیاز نیست تغییری در خودتان بکنید . قطعا اگر شما روش دیگری در گفتگو با همسر داشته باشید ، و رفتارهای زنانه بیشتری را بروز دهید ، ابراز محبت های کلامی و غیر کلامی مطابق با خواست همسرتان را بروز دهید ، عدم بکن نکنهای متوالی به همسرتان داشته باشید، در مواقع رنجش و عدم رضایت و خشم، کنترل هیجان داشته باشید و ده ها مهارت رفتاری دیگر ، در زندگی زناشویی موفق تر هستید . شما خودتان ،می توانید به خودتان کمک کنید و تا خودتان نخواهید هیچ احدی نمی تواند کمکی بکند. به زندگیتان کمک کنید . با اراده با کسب آگاهی با تغییر رفتارهایی که مخرب برای زندگیتان هست با آرامش و صبر با کسب مهارتهایی که ضرورت دارد زندگی هدیه ارزشمند الهی است ،قدر دوست داشتنهایتان را بدانید و برای بر طرف شدن چالشهای زندگیتان تلاش کنید. تازه ۲۳ سالتون هست و توانگری خوبی دارید برای گام برداشتن در جهت رشد خودتان . برای شروع با مشاوری مجرب صحبت کنید و میزان مطالعه خود را در مورد مهارت های زندگی و راهکارهای رضایت از زندگی بالا ببرید. دوست عزیزم برای بهتر زیستن، شاد زیستن، باید خوب فکر کنید ، خوب گووووش کنید ، زیبا حرف بزنید و درست عمل کنید در جهت رضای خداوند. سعی کنید شنونده خوبی برای همسرتان باشید. همدل، هم سِر، هم سفر و همراه خوب بودن نیاز به خوب شنیدن و درک کردن دارد. موفق باشید ❇️ 🔰 https://eitaa.com/moshaveronlin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرسش 0⃣3⃣5⃣ دختری ۲۳ساله هستم ۵ماه هست با پسر خاله بابام نامزد هستم و صیغه محرمیت خونده شده است.اما الان متوجه شدم واقعا اخلاق هامون باهم جور نیست.چون من به مال حلال خیلیییی اهمیت میدهم اما ایشون نه. و چندین مرتبه به من دروغ گفته. الان واقعا نمی دونم باید چه کار کنم از یک طرف وابسته اش شدم و خیلی از حرف مردم و شماتت بدم میاد و از آینده میترسم که دلش بشکن و قضاوتش کرده باشم. همچنین بابام هم راضی نیست که تمامش کنیم. از یک طرف هم از نظر دین و اعتقادات به هم نمی خوریم! ✳️ پاسخ را بخوانید🔰 https://eitaa.com/moshaveronlin
°[ تربیت دینی ]°
پرسش 0⃣3⃣5⃣ #ازدواج #اختلاف_در_اعتقادات دختری ۲۳ساله هستم ۵ماه هست با پسر خاله بابام نامزد هستم و
پاسخ 0⃣3⃣5⃣ سلام خدمت شما چقدر خوب که نسبت به مسائل اعتقادی پایبند هستید و بعنوان اصول اولیه در زندگی از اون استفاده میکنید خوب بررسی سطح اعتقادی،فرهنگی،اجتماعی وشخصیت آقا پسر مرحله ای بوده که باید قبل از ازدواج صورت میگرفته،و بعد مرحله مشاوره و بعد ازدواج،چون کاملاً طبیعی هست که بعد از محرمیت دو طرف وابسته بشوند و خانواده ها رضایت ندهند به جدایی اما همیشه راههای بسیاری وجود دارد برای شناخت و تغییر درست در زندگی،من به شما عزیز توصیه میکنم که حتماً در این رابطه با همسرتان صحبت کنید و سطح انتظار خودتون رو از ایشون بیان کنید و اینکه تحت هیچ شرایطی حاضر نیستید از اصول اعتقادی خودتان کوتاه بیایید،و خیلی دوستانه صحبتهای همسرتان راهم گوش کنید،و مسئله را از دیدگاه ایشان هم ببینید زندگی کردن و حفظ زندگی خیلی با ارزش هست که به این راحتی نباید به فکر خاتمه آن بود در نهایت هم اگر به نتیجه مشخصی دست پیدا نکردید،حتما از مشاوری مؤمن،ماهر وباتجربه کمک بگیرید به امید موفقیت و شادکامی شما ❇️ 🔰 https://eitaa.com/moshaveronlin
پرسش 1⃣3⃣5⃣ سلام استاد یه سوالی داشتم ممنون میشم راهنماییم کنید. یه دختر۶ ساله دارم که بعداز اتمام دوران شیردهی اتاقشواز خودمون جدا کردیم اوایل شب ها چندین بار بلند میشد و صدام میکرد من به اتاقش میرفتم بعدش میخوابیدکم کم که بزرگتر شدتا الان که ۶ سالشه شب ها براش چندتا قصه میخوندم و کنارش بودم تا خوابش ببره بعد به اتاق خودم میرفتم با بزرگ شدنش مفهومی مثل دزد ، جادوگر ، و از این قبیل واژه ها در تلوزیون اشنا شد گاها هم هم کلاسی ها یا بچه های فامیل برا هم تعریف میکردن ، من به هیچ عنوان قصه هایی که همچین مفهومی درش باشه، شب براش نمیخوندم و کامل حواسم بود اما متاسفانه تو ذهنشه از طرفی دوماهی میشود که خواهرش بدنیا اومده و ایشون از همون روز اول اصرار میکرد من کنار شما بخوابم و برای کنار ماخوابیدن خودشو به اب و اتیش میزد گریه میکنه ازجملاتی مثلا شما منو دوست ندارید یا همتون با خواهر جون تو یه اتاق میخوابید و من تنها باید تو یه اتاق دیگه بخوابم و از این قبیل صحبت هاما هم کنار اومدیم و الان خیلی وقته مهمان اتاق ماست بیشتر شب ها هم نصف شب خواب بد میبینه و میترسه و بیدار میشه میگه بابا بغلم ... رفتار درست چیه؟ ❇️ پاسخ را بخوانید 🔰 https://eitaa.com/moshaveronlin
°[ تربیت دینی ]°
پرسش 1⃣3⃣5⃣ #تربیت_فرزند سلام استاد یه سوالی داشتم ممنون میشم راهنماییم کنید. یه دختر۶ ساله دارم
پاسخ 1⃣3⃣5⃣ با سلام خدمت شما با توجه به توضیحاتتون باید عرض کنم سن دو سالگی 👧🏻 و قطع وابستگیهای بچه از مادر و کسب استقلال نسبی برای از شیر گرفتن بچه ،از پوشک گرفتن و جدا کردن خواب باید هنرمندانه و اصولی پیش برود.💯 ❌ به یکباره نمی شود از کودک انتظار درک و رعایت این سه مورد را با هم داشت و باید بین هر کدام حداقل دو ماهی فاصله بیاندازید. ✅ در مورد جدا کردن اتاق خواب هم باید قدم قدم پیش رفت تا برای کودک قابل هضم و راحت باشد و حس امنیت و محبت و آرامش👩‍👧 را از دست ندهد. آن دوران را سپری کردید به هر روشی که پیش رفتید ولی الان کودک با زبان خود می گوید نیاز به دیده شدن و محبت و آغوش پر مهرتان دارد❤️ هر چند در این سن قوه تخیل بالاس مخصوصا در دختر بچه ها و تخیل دزد و جادوگر😥 ...به هر دلیلی دور از ذهن نیست ولی عملکرد شما اهمیت دارد. 💯 👈 در درجه اول احساس امنیت،محبت و دوست داشته شدن😍 را در طول روز به او بدهید .با ابراز کلامی و غیر کلامی .😊 👈همچنین به دلیل دختر بودنش دوست دارد زیاد به گفتگو بپردازد .تعریف کنید بگذارید هر چه در ذهن دارد برایتان تعریف کند ، تخیل کند ، حتی اگر مطابق واقع نباشد کلامش را قطع نکنید.❌ 👈خودتان را با دنیای کودکانه او بیشتر وفق دهید .حتی در بازی ها اگر نقش جادوگر🧟‍♀ و دزد هم داشته باشید ولی با انتهایی دلنشین و آموزنده پیش بروید این مفاهیم ترسناک بودن خودشان را کم کم از دست می دهند.☺️ 👈حتما برای جدا کردنش قدم به قدم پیش بروید و برای هر گام پاداشی تایین کنید.پاداش های🎁 مادی بسیار کوچک ولی به همراه سلیقه و ذوق . 👈یا پاداش های غیر مادی از کلامی گرفته تا یه تفریح دو نفره پدر و دختری.👨‍👧 👈اگر الان کنار شما می خوابد😴 با او صحبت کنید در مرحله بعد با فاصله یک متر نزدیک شما باشد و بعد از تشویق چند روز بعد با فاصله بیشتر،بعد اتاقش ولی شما همراهش باشید با قصه گویی📔 که می تواند تشویقش باشد .خواب رفت شما به محل خواب خود برگردید. 👈و همین طور یک روز در میان قصه گویی و .....روند را ادامه بدهید .💯 تا بالاخره کاملا جدا بخوابد. 👈می توانید اتاقش را با تزئینات کودکانه و هنر دست خودش دلنشین کنید.😍 👈در طول این روند حتما ابراز محبت ، دادن مسئولیت های کوچک در طول روز که حس دیده شدن بکند، در آغوش گرفتن🤱🏻، ابراز کلامی دوستت دارم، ......فراموش نشود.💯 اگر این احساس امنیت را کسب کند دیگر خواب بد نخواهد دید. 👈استحمام قبل از خواب هم در آرامشش کمک می کند. رفتار درست ،صبر هست و حوصله و وقت گذاشتن و محبت عاقلانه . موفق باشید ✳️ 🔻 https://eitaa.com/moshaveronlin
پرسش 2⃣3⃣5⃣ سلام علیکم ..خداوند توفیق و قوت بهتون بده.. بنده خانمی ۲۷ ساله و دبیر هستم. دخترم ۲ساله بود که فرزند دومم رو باردار شدم.همسرم اکثر اوقات سرکارن و بیشتر تربیت فرزندان باخودمه. بعد از تولد دختر دومم ،طبیعتا دخترم کمی حساس شد...خیلی هم هدیه براش خریدم که نثلا خواهرت اورده و ...نوزاد رو میذارمش داخل اتاق د در روقفل میکنم و میام بیرون برای انجام کارهام که خیالم راحت باشه ؛بیشتر وقتم رو با دختر اولم میگذرونم باهاش بازی میکنم باهم کودک میبینیم ...درقالب بازی با عروسکاش بهش میگم که نوزاد رو دست به سرش نباید بزنی ،،اما وقتی میخوام نوزاد رو عوض کنم و یا حتی کمی میخوام باهاش حرف بزنم میدووه میاد بالاسر بچه هی دست توصورتش چشمش میکنه ،هی تکونش میده ،دست و پاش رو میکشه،سعی میکنم خودم رو کنترل کنم اما خیلی وقتها هم حوصلم سر میره و داد سرش میزنم یا یه سیلی کوچک تو صورت یا رو دستش میزنم زودم میگیرمش تو بغلم،،یا به زور از اتاق بیرونش میکنم و در رو قفل میکنم ...خودم میدونم شاید کارم درست نباشه اما میبینم هرچی باروی خوش صحبت میکنم بدتر میکنه ... دختر اولم الان ۳ ساله هست ماشالله خیلی هم باهوش و خوش زبونه و از بچگی مو ی بچه های دیگر رو میکشید و پنچه میکشید صورتشون رو ...خیلی هم میگفتم کارت اشتباهه یا داخل اتاقش نیکردم ۲ دقیقه اما هم چنان کارش رو ادامه میده... من میخوام که دختر اولم اسیب نبینه و عقده به دل نشه ...کمکم کنید که چه رفتارهایی رو انجام بدم؟ ❇️ پاسخ را بخوانید⏬ https://eitaa.com/moshaveronlin
°[ تربیت دینی ]°
پرسش 2⃣3⃣5⃣ #تربیت_فرزند سلام علیکم ..خداوند توفیق و قوت بهتون بده.. بنده خانمی ۲۷ ساله و دبیر هس
پاسخ 2⃣3⃣5⃣ سلام بشما بانوی پرتوان و خداقوت حسابی!!🌹 شما وظیفه ی سنگینی بعهدتون دارید، بچه سه ساله درکی از اینکه خواهر کوچولویی داره و نباید اونو آزاری برسونه، نداره. چون بیشتر با تولد فرزند دوم، فرزند اول احساس خطر میکنه که جایگاهش رو از دست میده. سه سالگی اوج استقلال طلبی و حسادت و لجبازی بچه هاست و طبیعی هست که دختر سه ساله ی شما حساس باشه. بهتره کمی بهش مسئولیت بدهی مثلا موقع شیر دادن بهش بگید حواست به آبجی کوچولوت باشه و یا موقع لباس عوض کردن نی نی کوچولو بهش بگید کمک کنه، البته تا میتونید تنهاشون نذارید. از مادری، اقوامی، میتونید کمک بگیرید یمدت کمک حالتون باشند تا نوزادتون بزرگتر بشه. حساس نشید رو رفتارهاش و حس حسادتش را بیشتر نکنید با امر ونهی زیادی، چون کودک به ناکامی رسیده و نمیدونه چجوری خودش را تخلیه کنه و با صدمه رساندن و حسادت نشان میدهد. تنبیه بدنی بدترین نوع تربیت هست، هیچ وقت رو دست کودک نزنید و اشتباه کودک را با اشتباه جواب ندهید. داستان براش بگید از بچگی خودتون و تو قالب بازی بهش بفهمونید تا خوبی و بدی رو بفهمه، و گرنه کودک سه ساله درک انتزاعی نداره. و همیشه بخودتون بگید فقط سه سالشه. رفتارهای شما خیلی مهم هست که آگاهانه باشه، و کمک میکنه که بچه ها با تربیت مناسب رشد کنند. براتون آرزوی سلامتی و شادکامی دارم🌹 ❇️ https://eitaa.com/moshaveronlin
🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷 هنوز صبحانه‌اش را نخورده بود،با لذتی بیشتر از همیشه سمت مداد رنگی‌های قد ‌‌و‌ نیم‌قدش دوید. این‌بار آسوده خاطر بود،چون می‌دانست دیگرمی‌تواند با خیالت راحت تصویر کتاب داستان‌هایش را از حفظ بکشد.تلوزیون روشن بود و پشت سرهم برنامه کودک پخش می‌شد،اما اصلا دلش نمی‌خواست بنشیند و فقط کارتون نگاه کند،نقاشی‌اش را شروع کرد. چه اشتیاقی داشت! واقعا برایش لذت بخش بود،هر از گاهی از شدت خوشحالی،شعرها و پیام بازرگانی‌هایی را که دوست داشت را بلند می‌خواند. آنقدر عاشق کشیدن بود که عجله می‌کرد زودتر سوژه‌اش را تمام کند و سراغ طرح بعدی‌اش برود،باخود می‌گفت: تا مامانی نیومده،اینجا رو پر از نقاشی‌ می‌کنم،تابرام دست بزنه وکلی خوشحال بشه! صدای کلید انداختن در را که شنید،هول شدکه زودتر نقاشی راتمام کند...هرچه به دنبال مداد نارنجی رنگ می‌گشت پیدایش نمی‌کرد.متوجه شد کسی به سمت اتاقش می‌آید،حدس می‌زد مادر باشد. در به آرامی باز شد...پدر دست به کمرش گذاشته بود و او را نگاه می‌کرد...آب دهانش را قورت داد و به نقاشی نیمه کاره‌اش زل زد، دوباره به صورت پدر خیره شد،چشم در چشم همدیگر را نگاه می‌کردند،انگاری فهمیده بود نگاه ساکت پدر پر از سرزنش و نصیحت است. یک لحظه نگاهش را از پدر دزدید و چشم‌هایش را به اطراف چرخاند.منتظر بود ببیند پدر ثانیه بعد چه تصمیمی می‌گیرد. درحالی‌که دستش را بر روی نقاشی‌اش گذاشته بود با صدای خیلی آرام گفت: + سلام بابایی... _ مگه نگفتم تو دفترنقاشیت بکش!چند بار بهت بگم؟! کی بهت اجازه داده؟! با نوک انگشتان پا، پاک کن را پیدا کرد و شروع به پاک کردن کرد... +بابا اینا کاغذ روغنیه!مامان برام گرفته نگاه کن چه زود پاک میشن! پدر اصلا متوجه برچسب‌های سفید روی دیوار نبود.لب‌هایش را آرام گاز گرفت و گره ابروهایش باز شد. _ کی برات اینو گرفته؟ + مامان دیروز برام گرفت. پسرک می‌دانست پدر این را نمی‌داند، کمی هم به او حق میداد. پدر آن لحظه واقعا نمی‌دانست چکارکند،با قدم‌های آرام به سمت نقاشی فرزندش رفت. +حالا چی کشیده بودی بابا؟! _این یه سفینه فضایی بابا جون... پدر از اینکه فرزندش را توبیخ گرفته بود ناراحت شد و از طرفی از اینکه بحث و دعوایی هم به راه نینداخته بود خوشحال و آرام شد. دلبندش را در بغل گرفت و بویید و بوسید.دستی به موهای طلایی‌اش کشید و گفت: «پسرم تو از تمام هنرمندهای دنیا توانا تری! مبارکت باشه این تابلو... چقدر شیرینند نقاشی دست‌های کوچکت...» 🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀 ✍️ زهرا زمانی 🔻 https://eitaa.com/moshaveronlin