#محرم
📃 آخرین محرم با مصطفی
✒به روایت همسر شهید
▪️محرم سال نود،
آخرین محرمی که با مصطفی تجربه کردم، حس و حال متفاوتی داشتم.
سوز و غمی داشتم و انگار #غم آقا بر دلم سنگینی میکرد...
و این شاید آمادگی برای #شهادت مصطفی بود.
▪️ زیاد اهل دنبال کردن برنامه های تلویزیونی نبودم که چند شب متوالی پای یک برنامه بنشینم،
ولی آن محرم یادم می آید بعد #عاشورا، تلویزیون برنامه ای گذاشته بود با نام
" روایت اسیری خاندان حسین "
هر روز می نشستم و با دیدن برنامه و تعریف آن ماجرا ها #اشک می ریختم.
▪️یادمه یک شب از همون ایام، مصطفی از #نطنز دو نصف شب رسید خونه.
بیدار بودم و برنامه ی #نیمه_ی_پنهان_ماه را نگاه میکردم.
▪️اومد و داشت مسواک میزد که بخوابه
من جلوش وایسادم و گفتم:
من نمیتونم درک کنم مصطفی!
آخه #همسران_شهدا چجوری میتونن #فراق شهیداشون رو تحمل کنن؟
مصطفی هم در جواب حرفی نداشت و فقط سر تکون داد...
▪️به نقل از همسر شهید، خانم بلوری کاشانی
▪️مقام معظم رهبری (مدظله):
اگر پدران، مادران و همسران شهدا بی صبری و شکایت میکردند؛ منت میگذاشتند و آه و ناله میکردند، مگر چهره ی این ملت انقدر درخشان میشد؟
🏴 @MostafaAhmadiRoshan