💠 شهید میلیاردر 💠
#شهید_حاج_حبیب_بدوی🕊
✳️نوجوانی اش، همه روزهایی که باید در کوچه ها پی توپ می دوید، در جبهه گذشت. در جنگی تحمیلی. آخر می دانی اهل اهواز که باشی، انگار زودتر مرد می شی. هوای رزم زودتر به سرت می افتد، لباس جهاد را زودتر از همسالانت تن می کنی. پلاک می اندازی گردنت و از همان زمان می شوی مجاهد، رزمنده. نامش حبیب بود. حبیب با لباس بسیجی به میدان جنگ رفت، بعد سپاهی شد؛ اما وقتی زمان درجه دادن رسید، زمان اینکه شأن و منزلت اجتماعی داشته باشد و پشت میز نشیند، از سپاه رفت. حرفش یک چیز بود: «ما برای این مرحله نیامده بودیم».
🌀معمارشد. خانه می ساخت، آپارتمان و برج. نان حلال به دست می آورد، قناعت می کرد، کارش رونق گرفته بود. وضع مالی اش روز به روز بهترشد. کار آباء و اجدادی اش بود. یکی از دوستانش می گوید: «دنیا همه جوره به او رو کرد. متنعم بود. دنیا به صورت تمام عیار به او رو کرد و همه چیز داشت. در یک کلام، میلیاردر بود».
♨️سال ۱۳۷۹ ازدواج کرد، خدا خیلی زود نعمت پدر شدن را به او چشاند، حاصل ازدواجشان، دو دختر بود به نام های مهربان و آسمان؛ اما نه پول و شغل، نه همسر و زندگی، نه مهربان و آسمان، نتوانست رزمنده بودن را از او بگیرد.
💟خبرهای جبهۀ مقاومت که رسید، چشم روی زندگی اش بست. دوباره شد همان نوجوان بی پروای اهوازی. دلش می خواست سربند ببندد و کوله بردارد و برود سوریه و همسرش می گوید: «من هیچ وقت نمی توانستم با او مقابله کنم. اگرچه قلباً راضی به حضورش نبودم؛ اما پس از اینکه بی قراری او را در رابطه با دفاع از حرم دیدم، متقاعد شدم. ممکن است خیلی ها بگویند که این افراد برای پول یا مال به آنجا رفته اند؛ اما این گونه نبود. حتی حبیب از ایران، اقلام فرهنگی تهیه می کرد و به سوریه می برد و پس از سومین اعزام، آقا حبیب از ناحیۀ شکم به شدت مجروح شد.
📌آقا حبیب دست به خیر بود و اگر میتوانست گرهی از مشکل کسی باز کند، کوتاهی نمیکرد. با اطرافیان سریع ارتباط برقرار میکرد، در گرهگشاییاش شهره بود؛ اما از وقتی فرماندهاش «سیاح طاهری» شهید شد، دور کار اقتصادی را خط کشید. بعد از دوره نقاهت، راهی سوریه شد. میگفت: «ما نباید اجازه بدهیم دشمن به خاکمان نفوذ کند و نباید آنها از اختلاف سلیقهها بهرهبرداری کنند».
🥀🌿بیستم آبان ماه سال ۹۶ خبر شهادت آقا حبیب در شهر البوكمال در استان دیرالزور سوریه به خانواده اش رسید. خبر که به خانه رسید، مهربان و آسمان مدرسه بودند. وقتی آمدند و قاب عکس پدر را دیدند، متوجه ماجرا شدند. مادر بیقرار بود و دخترها شده بودند مادر مادرشان. دلداریاش میدادند و او را به صبوری دعوت میکردند.
🌱✨همسر شهید می گوید:
«حبیب برای بچهها الگو بود و همواره سلامتی جسم و روح آنها را میخواست.
بچهها نیز ارتباط نزدیکی با پدرشان داشتند. همرزمان حاج حبیب به خانه ما میآمدند و بچهها با شهادت و جهاد ناآشنا نیستند».
🦋حالا آقا حبیب بدوی به آرزویش رسیده و توصیهاش برای ما مانده:
✅«قدر امنیتی را که در کشور است را بدانید. بهخاطر این امنیت، افراد بسیاری به شهادت رسیدهاند».
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🟢خاطره کاظم فرامرزی از همرزمان شهید حاج حبیب بدوی:
🔆بعد از جنگ،زمانی که بحث درجات در سپاه مطرح شد،از سپاه رفت و گفت ما برای این مرحله نیامده بودیم.بعد از آن رفت دنبال امورات زندگی اش و دنیا هم همه جوره به او رو کرد .متنعم بود دنیا به صورت تمام عیار به او رو کرد و همه چیز داشت.از شهدای میلیاردر است.وضع مالی اش خوب بود.معمار بود و در کار ساخت و ساز بود.شغل پدری اش بود.اما خصلت اولیه اخلاقی اش این بود که غرق و جذب دنیا نشد.
🔹دنیا به او رو آورد ولی او خیلی به دنیا میدان نداد.زندگی می کرد و ساده زیستی جزو زندگی اش بود.وقتی بحث جهاد و سوریه پیش آمد،خیلی علاقه داشت که دوباره به منطقه برود و علتش همان خوی رزمی گری او بود.اهل جهاد و مبارزه بود.خیلی تقلا کرد اما راه پیدا نکرد.
🔘شهادت سعید سیاح طاهری او را دوباره متحول کرد.بعد از شهادت او حبیب دیگر قرار نداشت.دیگر کل فعالیت های اقتصادی اش را کنار گذاشت.در این دوسال بعد از شهادت شهید سیاح طاهری هیچ کار اقتصادی نکرد.
♻️همه اش در تقلا بود به مناطق عملیاتی سوریه برود و آخرش هم راه را پیدا کرد.چند نوبت رفت.در نوبت سوم مجروح شد و اعزام پنجمش بود که ختم به شهادت شد و این نشان دهنده ی ثبات قدم او بود که به این راه داشت.امده بود که آخرش برود.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
36.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مستند شهید حبیب بدوی/ میلیاردی که شهید مدافع حرم شد
🖇از تمام تعلقات دنیا دل بریدند و چه سبکبال به سوی معبود خویش شتافتند
چه عاشقانه و چه عارفانه!
شهدا دست ما را بگیرید که فرسنگها با شما فاصله داریم😔😢
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
100گل صلوات هدیه میکنیم به نیابت از شهید والامقام" حبیب بدوی " نذر سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عج و هدیه به محضر چهارده معصوم علیهم السلام
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
🚩#قرائت_زیارت_عاشورا
🕯️به نیت شهید "حبیب بدوی"
💚همنوا با امام زمان(عج)
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
زیارت عاشورا.pdf
253.3K
ا🔰 pdf زیارت عاشورا⇧
صلےاللهعلیڪیااباعبدللھ
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلفــَرَج🤲
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🎙با نوای استاد علی فانی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
💚💚💚💚💚
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
May 11
#توسل
#کرامات_شهدا
💐بزرگوارانی که با توسل به شهدای والامقام حاجت گرفتند و یا خاطره یا رویای صادقه ای داشتند برای بنده ارسال کنند تا در کانال به اشتراک گذاشته شود.
@hasbiallah2 👈خادم الشهدا
➡️@motevasselin_be_shohada
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
#ارسالی اعضای محترم کانال⤵️
سلام ممنونم بابت کانال بسیار خوبتون الهی شهدا شفیع شما و ما و متوسلین در دنیا و آخرت باشن من دقیقا سال گذشته چله کلیمیه رو برا شهید نوید صفری گرفتم و امسال به حاجت دلم رسیدم با کلی رضایت و خوشحالی از برآورده شدن حاجتم ان شالله امسال میخوام دو تا چله براش بگیرم به دو حاجت دیگم ان شالله برسم 💚💚
خوابی رو شاید ۱۰ سال پیش از گلستان شهدا دیدم ان شالله سر فرصت براتون تعریف خواهم کرد که از اون سال به بعد عشق و ارادت من بشهدا بیشتر و بیشتر شد همیشه براشون ختم قرآن داشتم ذکر و توسل و چله تا اینکه با شروع چله ۱۸ دهم با کانال شما آشنا شدم خدا رو شکر کردم و ممنونم بابت این کار خوبتون الهی ذخیره آخرتتون باشه ان شالله
🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋
سلام علیکم بزرگوار
الهی هر چی از خدا میخواهید نصیب و روزیتون بشه
یه مشکل خیلی بزرگ در خانواده ما پیش اومده بود که آرامش را شب و روز از ما گرفته بود با توسل به شهید حمید قبادی نیا نذر صلوات کردم و از او خواستم آرامش به زندگی ما برگردد.. به لطف خدا و روح پاک این شهید حاجتم را گرفتم
🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋
سلام ، صبح بخیر
من یک خانم دزفولی هستم که در همسایگی ما یه خانم مسنی زندگی میکنه ک ایشون مادر شهید هستن ، زمستان ۱۴۰۲ بارش باران زیادی نداشتیم ، یه روز من و شوهرم نشسته بودیم و افسوس نداشتن بارون رو میخوردیم ، یه لحظه از ذهنم گذشت و به شوهرم گفتم نذر میکنم بارون بباره و من آش ارده ( یه غذای محلی هستش ک با برنج و ماش و ارده درست میشه ) درست بکنم و یه بشقاب هم ببرم برای مادر شهید شیرزاد ، همون روز بعد از ظهر هوا ابری شد و تا شب بارون بارید و من هم نذرم رو ادا کردم .
و من این رو یکی از کرامات شهدا میدونم ک خدا به احترام این شهید و مادرشون به شهر من بارون هدیه داد .
باز هم از همین مادر شهید بگم .
ایشون پیر و افتاده هستن و من و شوهرم به احترام سن بالای ایشون و به احترام فرزند شهیدش و برای رضای خدا اگه کاری داشته باشه براش انجام میدیم ، یه روز از ما خواست بریم خرید بهشون گفتم اگه چیزی نیاز داری بگو تا برات بگیرم و ایشون چند چیز در خواست کرد و ما هم براشون خریدیم ، فردای اون روز ک به مسجد رفتیم یکی از دوستان گفت خودتو شوهرت چ کار خیری انجام دادین گفتم چطور ؟چیزی شده ؟ گفت دیشب خواب دیدم ک دارین میرین مکه در حالی ک شوهرت سرکاروان و خودت هم معاونش هستی ، و همونجا من خدا رو شکر کردم ک خدا عمل ما رو پذیرفته .
🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋
با سلام و عرض ادب
من با همسرم همیشه سر تحصیلات مشکل داشتم ایشون دکترا بودند و خیلی دوست داشتند من هم حداقل فوق رو داشته باشم چند بار کنکور شرکت کردم قبول نشدم سال ۹۴ باز نتیجه اومد و قبول نشده بودم با اینکه رتبه ام صد و خورده ای شده بود ما داخل شهرمون یه تپه هست که همیشه برای تفریح می رفتیم ولی من تا حالا بالای اونجا رو نرفته بودم مثل همیشه رفتیم و خسته و خورد رسیدیم بالای تپه وقتی رسیدیم دیدم اونجا مزار چند تا شهید گمنام هست خستگی و ناراحتی از عدم قبولی یکدفعه بغض من رو ترکوند و تا می تونستم گریه کردم و گفتم من اولین بار میام پیش شما و ازتون میخام که حاجتم رو روا کنید تا پایین تپه باهاشون حرف میزدم و گریه می کردم شاید باورتون نشه من همون سال توی تکمیل ظرفیت رشته مرتبط با کارم و شهر خودم فوق قبول شدم و الان هم که دارم این رو میگم اشک امونم نمیده همیشه به پسرم میگم این فوق رو شهدا به من دادن و الانم ازشون یک عروس خوب و شایسته خواستم ان شاا... که هوامو داشته باشن و با شفعت و وساطتشون نصیبم کنن و خاطرش رو براتون بفرستم.
خوشحالم که عضو این گروه هستم و صبحم رو بایاد شهدا شروع می کنم.
💐💐💐💐💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥نماهنگ زیبای "مدال افتخار"
به مناسبت ولادت حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) و روز دختر😍🤩
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
📚معرفی کتاب:
《#پسرک_فلافل_فروش》
🖇این کتاب زندگینامه شهید مدافع حرم #هادی_ذوالفقاری و خاطرات این شهید را به تصویر می کشد. این جوان به شهید ابراهیم هادی علاقه بسیاری داشت.
💕 ابراهیم هادی جوانی با اخلاق بود که زندگی و شهادت او برای همه ما الگو شد. کتاب پسرک فلافل فروش را بخوانید تا بیشتر با شخصیت و روحیات یک شهید جوان آشنا شوید.
♻️کتاب شهید هادی ذوالفقاری؛
کتاب حاوی مجموعه خاطراتی از خانواده و جمعی از دوستان و آشنایان این شهید در ایران و عراق، از دوران کودکی تا زمان شهادت است .
📝نسل سوم انقلاب ما اگر چه ابراهیم هادی ندارد، جوانانی دارد که کپی برابر اصل شهدای جنگ ایران و عراق هستند، کپی برابر اصل شهید هادی. اما حکایت این مجموعه به جوانی اختصاص دارد که علاقه ی عجیبی به شهید #ابراهیم_هادی داشت. همیشه سعی میکرد مانند ابراهیم باشد، تصویری از او را جلوی موتورش و در اتاقش زده بود. با اینکه بعد از جنگ به دنیا آمده بود و چیزی از آن دوران را ندیده بود، ولی شهدا را خوب می شناخت.
#کتاب_پسرک_فلافل_فروش
#شهید_هادی_ذوالفقاری🌷
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🌷#پسرک_فلافل_فروش🌷
#قسمت_سیزدهم
✳دوكوهه به عنوان خادم راهيان نور فعاليت ميكرديم. در آن ايام هادي
با شوخ طبعي هایش خستگي كار را از تن ما خارج مي كرد.
🔶يادم هست كه يك پتوي بزرگ داشت كه به آن ميگفت: (پتوي اِجكت) يا پتوي پرتاب!
🔆كاري كه هادي با اين پتو انجام ميداد خيلي عجيب بود. يكي از بچه ها را روي آن مي نشاند و بقيه دورتادور پتو را مي گرفتند و با حركات دست آن
شخص را بالا و پايين پرت مي كردند.
💟يك بار سراغ يكي از روحانيون رفت. اين روحاني از دوستان ما بود. ايشان
خودش اهل شوخي و مزاح بود. هادي به او گفت: حاج آقا دوست داريد
روي اين پتو بنشينيد❓
❇بعد توضيح داد كه اين پتو باعث پرتاب انسان مي شود. حاج آقا كه از خنده هاي بچه ها موضوع را فهميده بود، عبا و عمامه را برداشت و نشست روي پتو.
🔷هادي و بچه ها چندين بار حاج آقا را بالا و پايين پرت كردند. خيلي سخت
ولي جالب بود.
بعد هم با يك پرتاب دقيق حاج آقا را انداختند داخل حوض🌊 معروف
دوكوهه.
🌀بعد از آن خيلي از خادمان دوكوهه طعم اين پتو و حوض دوكوهه را
چشيدند!
📚برگرفته از کتاب پسرک فلافل فروش
✍ ادامه دارد ...
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🌷#پسرک_فلافل_فروش🌷
#قسمت_چهاردهم
🔷بعضي از دوستان حتي برخي از بچه هاي مذهبي را مي شناسيم كه اخلاق خاصي دارند❗
✳كارهايي كه بايد انجام دهند با كندي پيش مي برند. جان آدم را به لب مي رسانند تا يك حركت مثبت انجام دهند.
✴اگر كاري را به آنها واگذار كنيم، به انجام و يا اتمام آن مطمئن نيستيم. دائم بايد بالای سرشان باشيم تا كار به خوبي تمام شود.
🔹اين معضل در برخي از نهادها و حتي برخي مسئولان ديده مي شود.
❇برخي افراد هم هستند كه وقتي بخواهند كاري انجام دهند، از همه ي عالم و آدم طلبكار مي شوند.
💟همه ي امكانات و شرايط بايد براي آنها مهيا شود تا بلكه يك تحرك
كوچكي پيدا كنند.
✳اميرالمؤمنين علي (ع) در بيان احوالات يكي از دوستانشان كه او را برادر خود خطاب ميكردند فرمودند: او پرفايده و كم هزينه بود.
⭕اين عبارت مصداق كاملي از روحيات هادي ذوالفقاري به حساب مي آمد. هادي به هرجا كه وارد ميشد پرفايده بود.
🔶اهل كار بود. به كسي دستور نمي داد. تا متوجه ميشد كاري بر زمين مانده، سريع وارد گود ميشد.
🗣راوی یکی از دوستان شهید
📚برگرفته از کتاب پسرک فلافل فروش/شهید مدافع حرم هادی ذوالفقاری
✍ ادامه دارد ...
دعای عهد.mp3
1.78M
🔰دعای عهد
🎙با نوای استاد فرهمند
من دعای عهد میخوانم بیا
بر سر این عهد میمانم بیا
🌤🌿
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلفــَرَج🤲
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝