🌹⚪🌹⚪🌹⚪🌹
سلام میفرستیم به ساحت قدسی قطب عالم امکان، حضرت صاحب الزمان (عجل الله)
✨السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اَباصالحَ المَهدی یا خَلیفةَالرَّحمنُ و یا شَریکَ الْقُرآن اَیُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان
🌹⚪🌹⚪🌹⚪🌹
صلوات خاصه ی حضرت زهرا (سلام الله علیها)💚
🌻اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ🌻
🌸🌺🌸🌺🌺🌸🌺🌸
💐اللهم الرزقنا زیارة کربلا🤲
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🍀
🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
اللهم الرزقنازیارة علی ابن موسی
💠السلام علیک یاامام الرئوف💠
ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ
🔷دعای سلامتی اقا امام زمان🔷
اللهم الرزقنا زیارة سامرا🌺اللهمّ کُنْ لِولِّیکَ الحُجّةِابنِ الحَسن، صَلواتُک عَلیهِ وَعَلی ابائِه،فِی هذِهِ السّاعَةِ وفِی کُلّ ساعَه، ولیّاًًوحافظاً، وقائداًوناصراً، ودلیلاًو عینا، حتّی تُسکِنه ارضَکَ طَوعاً، وَتُمَتِعَه فِیها طَویلا......🌺
💎💎💎💎💎💎💎💎
اللهم الرزقنا زیارة نجف سُبحانَ الله يا فارِجَ الهَمّ وَ يا کاشِفَ الغَمّ فَرِّج هَـمّی وَ يَسّر اَمری وَ ارحِم ضَعفی وَ قِلَـّةَ حيلَتی وَ ارزُقنی حَيثَ لا اَحتَسِب يارَبَّ العالَمين
🔽💎دعای غریق💎🔽
دعای تثبیت ایمان دراخرالزمان:
🔸یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ 🔷یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوب🔷ِثَبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک🔸
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
دعایی که عصرعاشورا،امام حسین علیه السلام به فرزندشان امام سجاد علیه السلام تعلیم دادند:
بِحَقِ یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ وَ بِحَقِ طه وَ الْقُرْآنِ الْعَظِیمِ یَا مَنْ یَقْدِرُ عَلَى حَوَائِجِ السَّائِلِینَ یَا مَنْ یَعْلَمُ مَا فِی الضَّمِیرِ یَا مُنَفِّسُ عَنِ الْمَکْرُوبِینَ یَا مُفَرِّجُ عَنِ الْمَغْمُومِینَ یَا رَاحِمَ الشَّیْخِ الْکَبِیر یَا رَازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِیرِ یَا مَنْ لَا یَحْتَاجُ إِلَى التَّفْسِیرِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد.
✨✨✨✨✨✨
دعای نورالنور را کفعمی در کتاب "المصباح" از مولایمان امام زمان نقل کرده است. در روایت است که هرکس این دعا را همیشه بخواند با امام زمان محشور خواهد شد:
«يا نُورَ النُّورِ، يا مُدَبِّرَ الْاُمُورِ، يا باعِثَ مَنْ فِي الْقُبُورِ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَاجْعَلْ لي وَلِشيعَتي مِنَ الضّيقِ فَرَجاً، وَمِنَ الْهَمِّ مَخْرَجاً، وَأَوْسِعْ لَنَا الْمَنْهَجَ، وَأَطْلِقْ لَنا مِنْ عِنْدِكَ ما يُفَرِّجُ، وَافْعَلْ بِنا ما أَنْتَ أَهْلُهُ يا كَريمُ.»
📚 المصباح ص۴۰۷؛ منتخب الاثر ص۵۲۱
💧💧💧💧💧💧💧💧
دعای برکت روزامام صادق(علیه السلام):وقتى صبح دمید بگو:
💥(الحَمدُللّه فالِقِ الإِصباحِ، سُبحانَ رَبِّ المَساءِ وَالصَّباحِ💥اللّهُمَّ صَبِّح آل مُحَمَّدٍ بِبَرَکَةٍ وعافِیَةٍ، وسُرورٍ وقُرَّةِ عَینٍ💥اللّهُمَّ إنَّکَ تُنَزِّلُ بِاللَّیل وَالنَّهارِ ما تَشاءُ، فَأَنزِل عَلَیِّ و عَلى أهلِ بَیتی مِن بَرَکَةالسَّماواتِ وَالأَرض ِرِزقا حَلالاً طَیِّبا واسِعا تُغنینی بِهِ عَن جَمیعِ خَلقِک)
َچهارده صلوات با وعجل فرجهم
💐 هدیه به روح ائمه معصومین
💐،امام وشهدا وصلحا
💐وشادی روح همه اموات
💐خصوصا اموات دوستان فرستاده شود
🌹🌼🌹🌹🌼🌹🌹🌼🌹
👇👇👇
@motevasselin_be_shohada
@motevasselin_be_shohada
🌹🌼🌹🌹🌼🌹🌹🌼🌹
۱۲ آبان ۱۴۰۱
۱۲ آبان ۱۴۰۱
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
❣بسم رب الشهدا و الصدیقین❣
6️⃣ ششمین چله ی کانال متوسلین به شهدا
💫 امروز "پنج شنبه 12 آبان ماه"
📌روز " یازدهم" چله صلوات و زیارت عاشورا《هدیه به چهارده معصوم(ع) و شهید امروز》
🌻شهید والامقام
" محمدحسین ذوالفقاری"🌷🌷🌷
معرف: رفیق شهید 🌺
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
۱۲ آبان ۱۴۰۱
دانش آموز شهید محمد حسين ذوالفقارى🌻
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
تاريخ ولادت : 1348/1/2
محل ولادت: میببد_شهیدیه
تاريخ شهادت : 1360/10/28
محل شهادت: شوش
نحوه شهادت: اصابت ترکش
سن : 12 سال
مزار: گلزار شهدای شهیدیه در جوار همرزمان و برادر شهیدش علیرضا ذوالفقاری
👇👇👇
@motevasselin_be_shohada
🕊🌷🥀🌹🥀🕊🌷
۱۲ آبان ۱۴۰۱
۱۲ آبان ۱۴۰۱
🔰زندگینامه شهید نوجوان محمدحسین ذوالفقاری
🌿🌷کوچکترین شهید دفاع مقدس-دانش آموز 12 ساله محمد حسین ذوالفقاری
با وجود این که آوازه جانفشانی شهید محمد حسین فهمیده به عنوان کم وسن و سال ترین نوجوان شهید در جبهه های رزم در کشور مطرح شد، اما در واقع باید کم سن ترین شهید کشور را از استان یزد دانست.
دانش آموز 12 ساله شهید محمد حسین ذوالفقاری در تاریخ 28/ 10/ 1360در جبهه های جنگ ودر منطقه عملیاتی شوش ، کارنامه قبولی شهادت را از حضرت حق دریافت کرد.
زادگاه او بخش شورک واقع در شهرستان میبد است که با تقدیم 72 شهید و جاویدالاثر نام خود رادر ردیف حماسه سازان وقهرمان پروران کشور به ثبت رسانده است به گونه ای که در دوران دفاع مقدس به علت کثرت تقدیم لاله های ارغوانی به باغستان شهادت به نام" شهیدیه " تغییر نام داد.
🌹☘🌙🌹☘🌙
💥طلوع دل انگیز او در دهم فروردین ماه ، سال 1348 بود .او در خانواده ای متولد شد که شبنم مهر حسین(ع ) عطر لحظه های راز و نیازش بود.
و عاشق اهلبیت عصمت و طهارت بودند . هنوز 5 بهار از عمرش نگذشته بود که در محضر ادیب عشق بر سر سفره وحی ، مائده های آسمانی برگرفت و در مسیر نوازش پاک آیه های هدایت قرار گرفت .
در مهرماه 1355 همزمان با بازگشایی مدارس ، محمد حسین در سن شش سالگی با نشاطی کودکانه پا به محیط با صفای مدرسه نهاد .
در پرونده شخصیتی محمد حسین در دبستان سلمان این عبارت به چشم می خورد :
دانش آموز محمد حسین ذوالفقاری از نظر دقت ،فهم ،حافظه ،کوشش،سرعت عمل و اتکا به نفس خوب است و در تلاش انفرادی فعال و در فعالیت های گروهی مدیر می باشد .
در تابستان 1357 به همراه خانواده اش برای زیارت قبور ائمه اطهار و از طریق مرز کویت به کشور عراق عزیمت می نماید.
زائر کوی کربلا ، در عراق ، سیمای نورانی امام را در تبعید می بیند و نماز جماعت را به مقتدای خود حضرت امام خمینی در مسجد شیخ انصاری اقامه می کند و در هنگام بازگشت عکس های امام را به همراه کتاب ممنوعه نهضت اسلامی را بدون اطلاع والدین خود ،مخفیانه به ایران آورد.این اولین قدم برای پیوستن او به صفوف مبارزین نهضت امام خمینی "ره" بود.
با آغاز جنگ تحمیلی ، محمد حسین 12 ساله در حالی که غنچه های جهاد و مبارزه را در باغ نیلوفری اندیشه خود پرورانده است آهنگ جبهه می نماید .
علیرضا برادر بزرگترش که قبل از او به سوی عرصه های عشق و حماسه شتافته بود ، پیوند عاشقانه آشنایی محمد حسین را با اسرار عارفانه جبهه را فراهم ساخته بود .
محمدحسین در دوران انقلاب اسلامی فعال و کوشا بود و در تظاهرات شهر مشهد نیز شرکت داشت، برادرش علیرضا در این تظاهرات از ناحیه کتف زخمی شد؛ با شروع جنگ تحمیلی برادرش در جبهه ها حضور یافت و این حضور باعث اشتیاق محمد حسین شده و وی با کسب رضایت والدین به آموزش نظامی رفته و سپس درخواست اعزام به جبهه می کند و در نهایت با اصرارهای فراوان در23 مهرسال 1360 به جبهه می رود و کمتر از دو ماه بعد در منطقه لاله زار بستان برادرش علیرضا به شهادت می رسد .
سرانجام او را برای مراسم تشییع برادرش به میبد روانه می کنند . هنوز مراسم چهلم برادرش برگزار نشده بود که او با پیشانی بند سبز رنگ یا ثارالله رهسپار عرصه های عشق و ایثار می گرددو پس ازحماسه آفرینی ها بی شمار در تاریخ 28/ 10/ 1360 در دشت شقایق خیز شوش بر اثر اصابت چندین ترکش خمپاره به هر دو دست و هر دو پا در حالی که زمزمه یا حسین بر لب داشت به لاله رویان همرزم خود ،خنیاگران عشق پیوست .
پیکر محمد حسین که همچون" شیشه عطری شکسته" فضای مراسم تشییع را عطر افشان نموده بود به طرف زادگاهش شهیدیه میبد تشییع و در جوار برادر شهیدش علیرضا در گلزار شهدای همیشه جاوید به عنوان دهمین شهید این منطقه به خاک سپرده شد .
یادش همیشه گرامی و راهش سبز و پر رهرو باد💐💐💐
👇👇👇
@motevasselin_be_shohada
@motevasselin_be_shohada
🌹🕊🌿🌹🕊🌿🌹🕊🌿
۱۲ آبان ۱۴۰۱
۱۲ آبان ۱۴۰۱
🌷🌤سقا بودن محمدحسین ذوالفقای در جبهه
[🕊🌻🌿]
🦋پدر شهید ذوالفقاری با اشاره پافشاری و اصرار محمدحسین برای اعزام به جبهه گفت:
با آغاز جنگ تحمیلی، محمد حسین 12 ساله بود و اشتیاق زیادی برای رفتن به جبهه داشت و علیرضا برادر بزرگترش که قبل از او به سوی عرصههای عشق و حماسه شتافته بود، پیوند عاشقانه آشنایی محمد حسین را با اسرار عارفانه جبهه را فراهم ساخته بود.
🌻پس از دیدن دوره آموزش نظامی پیش من آمد و خواست که به جبهه برود که من گفتم درس واجبتر است و تو خیلی کوچکی هنوز ۱۲ سال بیشتر نداری چه کار میتوانی انجام دهی که او ناراحت شد و گفت میگویید من نروم، حتی نمیتوانم برای رزمندگان آب ببرم که این چنین حرفی به من میزنید!؟
من وقتی این حرف محمدحسین را شنیدم اجاره رفتن دادم و وی عازم جبهه شد، او اصلا فرزند این دنیا نبود و دل به این دنیا نبسته بود و با اینکه نوجوان بود، ولی روح بزرگی داشت.
ذوالفقاری افزود: محمد حسین در تاریخ 1360/7/23راهی کهکشان پر فروغ جبهه شد.
🌹عشق و جانفشانی محمدحسین حتی پس ازشهادت برادر بزرگترش
کارگر همرزم شهید با اشاره به شهادت برادر بزرگتر محمدحسین در تاریخ 1360/9/18در منطقه لاله زار بستان گفت:
پس از شهادت برادر بزرگتر تصمیم گرفتیم محمد حسین را روانه میبد کنیم، اما او با این سن کم گفت: من سنگر برادرم را خالی نمیگذارم و اسلحه برادرش را برداشت و به جنگ ادامه داد.
کارگر افزود:محمدحسین به پدرش قول داده بود که برای چهلم برادرش به میبد برگردد، اما محمدحسین پس از سه ماه حضور در جبهه و همزمان با چهلم برادرش در تاریخ 28 دی ماه 1360 در منطقه شقایق خیز شوش به شهادت میرسد و به عنوان کوچکترین شهید دفاع مقدس لقب میگیرد.🥀🕊
👇👇👇
@motevasselin_be_shohada
@motevasselin_be_shohada
🌻🌿🌻🌿🌻🌿🌻🌿
۱۲ آبان ۱۴۰۱
۱۲ آبان ۱۴۰۱
✅باید بگویند سنگر برادرت را خالی نگذار
♡از خاطرات شهید ذوالفقاری♡
[❤️🌻☘]
با تجاوز رژیم بعث عراق به کشور اسلامیمان شهید بزرگوار محمدحسین ذوالفقاری که هنوز مراسم هفت شهادت برادرش علیرضا برگزار نشده بود قصد رفتن به جبهه را کرد.
هنگامی که برای خداحافظی نزد مادرش رفت به او گفت: «مادر اگر تو بگویی که به جبهه نروم، نمیروم»
لیکن مادر صبورش در جواب گفت: «نه مادر هر چه خودت صلاح میدانی»
سپس محمدحسین در جواب مادر میگوید: مردم به من میگویند حالا که برادرت شهید شده دیگر به جبهه نرو در حالیکه مردم باید بگویند «سنگر برادرت را خالی مگذار».
شهید بزرگوار بارها برای ثبتنام جبهه مراجعه میکند اما به خاطر کم بودن سنش از پذیرفتن او امتناع میشد.
او که دلش برای هوای جبهه پر میکشید روزی با بغض شکسته به مادرش گفت:
«در خواب دیدم که حضرت امام خمینی به خانه ما آمدند و سپس دستی بر سر من کشیدند و به آرامی فرمودند: پسرم خوشا به حالت که به جبهه میروی»
این کوچکمرد بزرگ هیچ وقت از اصرار خود جهت اعزام به جبهه نا امید نشده و با اصرار زیاد بالاخره در تاریخ 1360/7/23 راهی دیار نور شد
وی ابتدا در شهرکرد دوره فشرده آموزشی نظامی را سپری و سپس در خط پدافندی منطقه شوش حضور یافت. محمدحسین را همه در جبهه میشناختند. او پیش از آنکه مکلف باشد یک بسیجی بود. همرزمانش میگویند: با اینکه سنش کم بود بیش از رزمندگان دیگر فعالیت میکرد. وقتی خط مقدم احتیاج به مهمات داشت در امر تهیه آن کمک میکرد. هنگامیکه رزمندگان تشنه میشدند با گفتن یا عباس کام تشنه آنها را سیراب میکرد. گاه در خلوت عارفانه رو به حرم آقا اباعبدالله الحسین(ع) زیارت عاشورا میخواند.
او که طعم شیرین جهاد در راه خدا بر مذاق جانش نقش بسته بود برای دومین بار پس از مراسم هفتم برادر شهیدش، راهی جبهههای نبرد شد و این بار به عنوان تک تیرانداز در گردان رزمی عاشورا با دیگر همرزمانش به دفاع از کیان اسلام پرداخت و سرانجام در تاریخ 1360/10/28 هنگامیکه 12 ساله بود در دشت شقایق خیز شوش با وضوی خون به عرش پر کشید و به دیگر آسمانیان پیوست.
روح مردان خدا شاد🌷
👇👇👇
@motevasselin_be_shohada
@motevasselin_be_shohada
۱۲ آبان ۱۴۰۱
۱۲ آبان ۱۴۰۱
🕊🌺وصیت نامه شهید 12ساله محمدحسین ذوالفقاری
بسم رب الشهدا والصديقين
🌹سلام بر امام زمان(عج) و سلام بر امام خمينى و سلام بر ملت شريف ايران.
بنام خداى درهم كوبنده ستمگران و به نام خداى يارى دهنده مستضعفان.
🌹اى دشمن بدان كه ملت ما هميشه بيدار و پيروز خواهد بود اى منافق! اى ستون پنجم! بدان كه اگر اسلام در كشورى ريشه نهد ديگر جاى تو نيست.
🌹اى دشمن! به من نگاه كن ببين كه چگونه آزادانه به جنگ با كفار مىروم و جانم را در راه اسلام و قرآن و خدا فدا مىكنم خودت فكر كن اى منافق! كه تو در راه چه كسى كشته مىشوى، به خاطر احساسات نفسانى و درونيت يا به خاطر شخص و اشخاص، يا براى خدا، معلوم است تو براى شخص و براى احساسات نفسانى و شيطانيت كشته مىشوى، چه بيهوده.
🌹درود بر آن كسانى كه در راه حق راه پيمودند و در آن راه يك قدم عقب نگذاشتند و جان خود را نثار راه حق كردند.
🌹 اى ملت ايران! هرگز نگذاريد فرزندانتان در دامن اين منافقين يا ستون پنجم گرفتار شوند.
اى ملت ايران! از كودكى فرزندانتان را خود ساخته سازيد كه آينده فرزندانتان خوب باشد.
🌹اى مردم! هرگز فرزندانتان را به خاطر مالاندوزى و طمع دنيا بزرگ نكنيد، كه دنيا شما و فرزندانتان را در كام خود فرو مىبرد و از خدا دور مىكند و بازگشت آنها را ناهموار مىكند.
🌹 اى مردم! به خدا خمينى را رها نكنيد كه حسينى است كه اگر خمينى را رها كرديد از اهل كوفه و شام هستيد و از يزيديان زمانيد، اگر رهايش نكرديد و پيرو او بوديد از حسينيان و از پيروان خط راستين او هستيد و هل من ناصر ينصرنى حسين را از زمين گرم كربلا لبيك گفتهايد، به اميد اينكه چنين باشد.
🌹 اى كارمند! اى كشاورز! اى كارگر! اى بازارى! اى مردم ايران! كوچكترين كارى كه به نفع اين مملكت مىكنيد براى اسلام است، به خدا كه چنين است.
اى مردم ايران! همه مسلمان شويد كه مسلمان هستيد، شما هم مسلمان واقعى شويد زيرا اين مملكت حكومت امام زمان(عج) در آن استقرار خواهد يافت زيرا ظهور امام زمان در اين مملكت است و شما براى استقبال او هر لحظه آماده باشيد.
🌷خداحافظ، به اميد پيروزى اسلام بر كفر.
(محمد حسين ذوالفقارى)
وصيتم به پدر و مادرم:
🌹سلام بر شما اى پدر و مادرم، سلام بر تو ای مادر عزیز كه شب و روز از كوچكيم خواب نكردى تا من بزرگ شدم، سلام بر تو اى پدر كه بازوانت را شب و روز به كار بردى تا من رشد و نمو كنم و تا اين حد برسم و براى زندگى آينده شما پرثمر باشم، ولى چه كار كنم كه نه مال شما هستم نه مال خودم بلكه هر (عضو از) اعضاى بدن من امانت است و بايد آن امانت را قربانى كنم و زودتر آن امانت را به او برسانم، پس شما نبايد غصه بخوريد و از مرگ من بگرييد و به زارى بپردازيد. زيرا كه خدا در قرآن مىفرمايد: ( وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ )
«و مپنداريد كسانى كه در راه خدا كشته شدهاند، مردهاند، بلكه زندهاند و نزد خدا روزى مىخورند»
ان شاءالله كه اين آيه قرآن به شما و ديگر كسانى كه در سوگ من نشستهاند قوت و نيرويى عطا كند.
🌹اى پدر و مادر! از دوستان و آشنايان بخواهيد كه اگر به آنها اذيت و آزارى كردهام و آنها از من ناراضى هستند مرا ببخشند، كه خداى مهربان مرا ببخشد.
خداحافظ ـ فرزند حقير شما محمد حسين ذوالفقارى در اهتزاز باد پرچم خونين جمهورى اسلامى ايران به رهبرى امام خمينى.
👇👇👇
@motevasselin_be_shohada
@motevasselin_be_shohada
💐💐🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
۱۲ آبان ۱۴۰۱
۱۲ آبان ۱۴۰۱
📚کتاب های شهید محمدحسین ذوالفقاری:
✔سه مثل سقا
✔شیشه عطری که شکست
✔حسین سقای کوچولوی جنگ
✔من قناصه محمدحسین هستم
👇👇👇
@motevasselin_be_shohada
💌🌻🦋
۱۲ آبان ۱۴۰۱
۱۲ آبان ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠شهید والامقام محمدحسین ذوالفقاری شهید ۱۲ ساله
#بزرگ_مردان_کوچک🌷🕊
👇👇👇
@motevasselin_be_shohada
۱۲ آبان ۱۴۰۱
۱۲ آبان ۱۴۰۱
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
100گل صلوات هدیه میکنیم به "چهارده معصوم(ع) و شهید والامقام محمدحسین ذوالفقاری"
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
۱۲ آبان ۱۴۰۱
۱۲ آبان ۱۴۰۱
🚩قرائت زیارت عاشورا
🕯️به یاد "شهید محمدحسین ذوالفقاری"
💚همنوا با امام زمان(عج)
👇👇👇
@motevasselin_be_shohada
۱۲ آبان ۱۴۰۱
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🔹️با صدای استاد علی فانی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
💚💚💚💚💚
👇👇👇
@motevasselin_be_shohada
۱۲ آبان ۱۴۰۱
۱۲ آبان ۱۴۰۱
۱۲ آبان ۱۴۰۱
۱۲ آبان ۱۴۰۱
#رمان
#روایت_دلدادگی
#قسمت 0️⃣3️⃣ 🎬
صبح زود ، سهراب از خواب بیدار شد ، یاقوت در کنارش نبود و داخل اتاق تنها بود ،چون قصد رفتن داشت و عادت نداشت مدیون کسی باشد، چند سکه از کیسه ای که آقا سید برایش داده بود ، بیرون آورد ، روی طاقچه ،جایی که در دید یاقوت باشد گذاشت ، بقچه ی لباسش را نگاهی انداخت ، او دوست نداشت آن لباس ها که با پول راهزنی تهیه کرده بود را با خود ببرد ، به نظرش همین لباس سید که مطمئنا با پول حلال تهیه شده و قطعا با برکت هم بود ، برایش کافی بود.
پس بقچه را برای یاقوت گذاشت و از اتاق بیرون آمد و به سمت اصطبل حرکت کرد، در بین راه ، قلندر را از فاصله ای کمی دورتر دید که با چند کودک خودش را سرگرم کرده بود ، دستی بالا برد و وارد راهروی کاه گلی که به اصطبل می رسید شد .
رخش ،قبراق تر از همیشه ، با دیدن او ،شیهه ای بلند کشید.
سهراب افسار اسب را آزاد کرد و به دست گرفت ،از اصطبل بیرون آمدند، با یک جست روی رخش پرید و همینطور که با پا به پهلوی رخش میزد از حیاط کاروانسرا گذشت و به جلوی درب رسید.
قلندر نفس زنان جلو آمد و گفت : داری میروی؟کجا؟ کمی صبر کن تا یاقوت خان هم بیاید ،آخرسفارش کرده تا نیامده ، نگذارم شما بروید.
سهراب با بی حوصلگی گفت : به میدان قصر میروم ، دیشب به یاقوت خان گفته ام ، بعدشم اگر خواستم از این شهر بروم ،دوباره به یاقوت خان سری میزنم...حالا بگو از کدام طرف بروم ،زودتر به مقصد می رسم؟
قلندر که انگار با خودش درگیر بود
،بینی اش را بالا کشید و همانطور که جلو را نشان میداد گفت : از کاروانسرا که خارج شدی ، وارد بازار نشو از راه سمت راست بگیر و مستقیم برو به جلو ، نرسیده به حرم مطهر باید به راه سنگ فرش سمت چپت بپیچی و از آنجامستقیم که بروی ، برج و باروی قصر را خواهی دید....اما...اما اگر می شود تا یاقوت....
حرف در دهان قلندر بود که سهراب رخش را هی کرد و بیرون رفت...
قلندر در حالیکه به دنبال سهراب می دوید بلند فریاد زد : اما من گفتم که نری.....فقط قولت یادت نرود....برنده شدی....
دیگر سهراب از سخنان قلندر چیزی نمی فهمید ، چون رخش به تاخت ،جلو می رفت.
بعد از طی مسافتی ، همانطور که قلندر گفته بود اول خیابان سنگفرش و بعد دیوارهای بلند قصر در دید سهراب قرار گرفت. سهراب قبل از پیچیدن به سمت چپش ، رو به گنبد امام کرد و درحالیکه دست روی سینه اش گذاشته بود ،سلام داد و آرام گفت : ضامنم بشو ای ضامن آهو!
هر چه جلوتر می رفت ،ازدحام جمعیت بیشتر می شد، بالاخره به جایی رسید که چادرهای زیادی بر پا بود و جمعیت در شور و شوقی درونی در اطرافش ،هر کدام به کار خود مشغول بودند.
سهراب از اسب به زیر آمد و پرسان پرسان چادر مسؤل نام نویسی را پیدا کرد ، جلوی چادر ،صف بلندی تشکیل شده بود، سهراب انتهای صف ایستاد و شروع به بررسی افراد جلویش کرد که بی شک هر کدام میتوانست رقیب قدری برای او باشد.
از هر سنی در میان شرکت کنندگان به چشم می خورد ، اما مردان جوانی مانند سهراب ، جمعیت شان بیشتر بود.
صف به پیش میرفت ، ناگهان موضوع خاصی نظر سهراب را جلب کرد...با خود گفت : یعنی چه؟ چرا اینکار را می کنند؟
ادامه دارد...
📝به قلم: ط_حسینی
🦋🕊🦋🕊🦋
👇👇👇
@motevasselin_be_shohada
@motevasselin_be_shohada
🦋🕊🦋🕊🦋
۱۲ آبان ۱۴۰۱