~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
یکـبار فاطمہ را گذاشـت روۍ اپن آشپزخانـھ و بہ او گفت :
بپر بغـل بابا و فاطمہ بـھ آغـوش او پرید..
بـھ مـن نگاھ کـرد و گفت : ببین فاطمہ چطور بـھ من اعتماد داشت ؛
اون پرید و میدونست من اون رو میگیرم ، اگـھ ما همینطور بـھ خدا اعتماد داشتیـم همہ مشڪلاتمان حل بود .
تـوکـل واقعۍ یعنـے همین کـھ بدانیم در هـر شـرایطے خدا مواظـب مـٰا هست❤️'
✍🏻به روایت همسر
#شهید_مصطفی_صدرزاده♥️🕊
.
.
🔻مجموعه #شهیدمصطفےصدرزاده
#رفیق_شهید
🌷متوسلین به شهدا👇👇
@motevasselin_be_shohada
~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
🍁آقامهدی علاقه بسیار زیاد و خاصی به خاندان پیامبر داشت و به صورت مداوم اشعار مداحی امام حسین(ع) و روضه حضرت زهرا(س) را بر لب داشت، اُنسی که با #قرآن داشت، مثالزدنی بود، آقامهدی در طول عمرش بیش از ۷۰ بار به زیارت امام حسین(ع) مشرّف شده بود.
🍁سفر زیارتی امام حسین را هیچوقت و تحت هیچ شرایطی ترک نکن، حتی اگر شده سالی یکمرتبه آن هم در موقع #اربعین شهادت امام حسین(ع) خود را به کربلا برسان؛ حتی اگر شده فرش خانهات را بفروش و مقدمات سفر #کربلا را مهیّا کن و این سفر را ترک نکن.
در طول سفر اربعینی که با هم بودیم، هرگاه برای استراحت در نقطهای مینشستیم، ایشان همانجا کفشهای مرا بیرون میآورد و میگفت: کف پاهایت را مالش میدهم تا درد پاهایت که از پیادهروی زیاد ناشی شده است، کاهش پیدا کند.
✍🏻به روایت همسر
#شهید_مهدی_نوروزی♥️🕊
.
━━◈❖🌸✿🌸❖◈━━
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
هیچ وقت ندیدم که ابراهیم، به دنبال لذت شخصی خودش باشد.
لذت برای او تعریف دیگری داشت.
اگر دل کسی را شاد میکرد، خودش بیشتر لذت میبرد.
اگر پولی دستش میرسید سعی میکرد به دیگران کمک کند.
خودش به کمترینها قانع بود، اما تا میتوانست به دیگران کمک میکرد.
#شهید_ابراهیم_هادی🌷🌷🌷🕊🕊🕊
📗سلام بر ابراهیم ؛ جلد دوم ، ص ۳۲
━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
هیچ وقت ندیدم که ابراهیم، به دنبال لذت شخصی خودش باشد.
لذت برای او تعریف دیگری داشت.
اگر دل کسی را شاد میکرد، خودش بیشتر لذت میبرد.
اگر پولی دستش میرسید سعی میکرد به دیگران کمک کند.
خودش به کمترینها قانع بود، اما تا میتوانست به دیگران کمک میکرد.
#شهید_ابراهیم_هادی🌷🌷🌷🕊🕊🕊
📗سلام بر ابراهیم ؛ جلد دوم ، ص ۳۲
━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
🍁علی خواب دیده بود شهید میشود. صبح که بیدار شد حال هوای عجیبی داشت. رفت توی میدان مین منطقه خیبر و شروع کرد و خنثی کردن مین های والمری. ۷۰۰- ۸۰۰ مین را خنثی کرده بود. جورابش را هم در آورده بود و چاشنی های شان را ریخته بود داخل آن. مطمئن بود شهید میشود.
🍁می گفت: وقت #اذان شد. مردد بودم نمازم را بخوانم یا بقیه کار را تمام کنم. پیش خودم گفتم: بگذار این چند تا مین را هم تمام میکنم، بعد میروم سر وقت #نماز.
همان موقع پایش رفت روی مین.
تمام چاشنیهای داخل جوراب هم منفجر شد. پایش قطع شد و تمام بدنش هم زخمی؛ اما شهید نشد.
🍁می گفت: چون نمازم را اول وقت نخواندم، از شهدا جا ماندم.
شهید#علی_محمودوند♥️🕊
📚یادگاران، ج ۳۰
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝