.
6️⃣1️⃣ «وَ لا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً»
گفتهاند غیبت بیان عیب کسی در غیاب و پشت سر اوست به نحوی که خلاف حکمت باشد
📚مجمع البیان، ج9، ص205
📚المیزان، ج18، ص323
📝مصادیق #غیبت
درباره گستره مصادیق آن نظرات مختلف است و از مواردی که عموما خارج از مصادیق غیبت شمردهاند بیان عمل کسی است که آشکارا مرتکب گناه میشود (المیزان، ج18، ص323)؛
چرا که ظاهرا ویژگی اصلی غیبت بیان اموری است که از دید دیگران به طور عادی مخفی بوده است؛ و بیان چیزی که آشکار است غیبت محسوب نمیشود (حدیث ۶۹.ج).
البته گاهی عیبی (بویژه عیوب جسمانی) در شخص هست که آشکار است، اما افراد بدان توجه ندارند، و بیان آنها به نحوی که موجب توجه افراد بدان شود نیز ظاهرا غیبت محسوب میشود (حدیث ۶۷).
بدین ترتیب بیان هر عیبی در خَلق [ویژگیهایی که مربوط به آفرینش شخص بوده و خودش در آن نقشی ندارد مانند زشترو بودن] ویا خُلقوخو ویا عقل ویا عمل ویا نحوه برخورد ویا راهوروش ویا جهالت و مانند اینها همگی غیبت محسوب میشوند (حدیث۵۲).
گاه وقتی برخی از افراد را از غیبت بازمیداریم میگویند: «من واقعیت را درباره او گفتم»؛ اینان توجه ندارند که اتفاقا همین مصداق غیبت کردن است که انسان چیزی را بگوید که با چشم خود دیده یا مستقیما با گوش خود شنیده (حدیث۶۵) ولی از مردم پوشیده مانده (حدیث۶۶) و تحت ستاریت خداوند قرار گرفته است (حدیث۶۸)، حتی اگر شماری از گناهان کبیره باشد (حدیث۷۰)؛ وگرنه، اگر واقعیت نداشته باشد، علاوه بر اینکه غیبت است (حدیث۶۸)، تهمت نیز هست (احادیث۶۷ و ۶۹). البته در خصوص گناهانی که به خاطر آنها حد جاری میشود شهادت دادن در دادگاه مصداق غیبت شمرده نمیشود (حدیث۶۶).
📝فلسفه #حرمت_غیبت
جامعه برای بقا و پویایی خود نیازمند وجود ارتباطات صمیمی مبتنی بر اعتماد و انس گرفتن افراد با همدیگر و برقراری انواع پیوندهای روحی و عاطفی است، و رواج غیبت بین مردم عملا این شالوده را تهدید میکند، چرا که هر انسانی بالاخره معایبی دارد و خداوند با ستاریت خود آنها را مخفی داشته است، افشا شدن این عیوب پنهان مانع شکلگیری و بقای اعتماد متقابل و انس بین افراد میشود
📚(المیزان، ج18، ص323-۳۲۴ ).
📝موارد #جواز_غیبت
بر اساس آنچه در خصوص برخی مصادیق غیبت در احادیث و فلسفه غیبت بیان شد معلوم میشود که مواردی هست که از مصادیق غیبتی که ممنوع است بیرون است؛ که بحث اجتهادی مفصلی طلب میکند.
از باب نمونه، شیخ انصاری در کتاب معروف مکاسب ابتدا توضیح میدهد که بررسی آیات و روایات نشان میدهد که حرمت غیبت از باب جلوگیری از تنقیص (نقص و کاستی برشمردن) و آزار مومن است؛ پس اگر مصلحتی برتر در کار باشد (خواه مصلحتی در غیبت کننده یا غیبت شونده یا مصلحتی که شرع آن را از حفظ احترام مومن برتر دانسته) این حرمت تخصیص میخورد؛ و در ادامه برخی از بارزترین مصادیق جواز غیبت را برمیشمرند، همانند
➖كسیكه بیپروا و آشكارا گناه میكند (متجاهر به فسق)،
➖در مقام تظلم مظلوم (بیان ظلم ظالم از جانب مظلوم و دادخواهی وی)،
➖نصح مستشیر (کسی که برای مشورت در امری که دانستنش برای وی لازم است به انسان مراجعه کند؛ مثلا در تحقیق برای ازدواج)،
➖نهی از منکر (اگر بداند شخص غیبت شونده در صورتی که گناهش نزد کسی گفته شود از گناه خود دست برمیدارد)،
➖افشای بدعتگذار و ردّ سخن و عقیده باطلِ اشخاص منحرف،
➖شهادت در دادگاه،
➖جرح شهود (بیان گناهی در شهود که نشان دهد آنها اعتبار لازم برای شهادت دادن را ندارند)،
➖دفع ضرر از کسی که مورد غیبت واقع میشود (بیان نقصی در وی تا از شری رها شود، شبیه وارد تقیه)،
➖جایی که عیبی در وی به عنوان علامت مشخصه او مشهور شده و خودش از آن تعبیر ناراحت نمیشود (شبیه حکایات «زینب عطاره حولاء» [= زینب عطرفروش چشم لوچ] در احادیث)،
و ...
📚كتاب المكاسب، ج1، ص342-358
@yekaye
#حجرات_12
#بلاغ_مبین
@mrmazdei
.
8️⃣1️⃣ «وَ لا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً»
غیبت همدیگر را نکنید.
اما چه چیزی موجب میشود انسانها اقدام به غیبت همدیگر کنند؟
📝#علت_اقدام_به_غیبت
در تدبر قبل اشاره شد غیبت کردن عملی است که هم گوینده و هم شنونده در آن نقش دارند؛
پس وقتی عوامل غیبت را میخواهیم بررسی کنیم باید توجه شود که هم عوامل بیان غیبت و هم عواملی که شخص را به استماع غیبت سوق میدهد را باید مد نظر قرار داد و هر دو را ریشهکن نمود.
به نظر میرسد مهمترین عواملی که موجب اقدام انسانها به غیبت کردن (گفتن یا شنیدن) میشود عبارتند از:
📛 تشفی خاطر و آرام کردن غیظ خود نسبت به شخص مورد نظر (شِفَاءِ غَیظٍ، حدیث۵۲) که به نظر میرسد همان است که امیرالمومنین ع آن را «جهد عاجز» میخواند (حدیث۹۰.الف) و در حدیث دیگری ناشی از ضعف اراده قلمداد شده است (حدیث۹۰.ب)؛ یعنی انسانی که از مقابله ناتوان است اوج توانایی او غیبت کردن است و با غیبت کردن، میخواهد حقارت خود را جبران و غیط خود را تشفی دهد.
📛 همراهی با قوم (مُسَاعَدَةِ قَوْمٍ، حدیث۵۲)، یعنی اینکه با کسانی که دارند بدگویی شخصی را انجام میدهند همکلام شود و عملا برای جانماندن از دیگران با تایید ضمنی آنها به غیبت کردن از آن شخص اقدام کند.
📛 تهمت زدن و متهم کردن (تُهَمَةٍ، حدیث۵۲)، که این بویژه در مورد کسانی که انسان از آنها بدش میآید بسیار مصداق دارد، یعنی به صرف اینکه از کسی بدمان میآید هر چیزی را به او نسبت میدهیم؛ که در آیه ۸ سوره مائده به عنوان یک مصداق بارز بیتقوایی برشمرده شده است: «لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى».
📛 تایید خبری بدون تحقیق درباره آن (تَصْدِیقِ خَبَرٍ بِلَا كَشْفِهِ، حدیث۵۲)، که متاسفانه فضای شبکههای اجتماعی در فضای مجازی این را بسیار دامن زده است؛ و افراد میخواهند نشان دهند که اولین کسی هستند که خبر دارند، لذا به محض دیدن خبری آن را برای دیگران نقل (فوروارد) میکنند.
📛 بدگمانی (سُوءِ ظَنٍّ، حدیث۵۲)، که شاید ریشه عمده غیبت کردنها باشد و در همین آیه هم مقدم بر غیبت ذکر شد.
📛 حسد (حَسَدٍ، حدیث۵۲)، که چون چشم دیدن خوبیهای شخص مورد نظر را ندارد سعی میکند با بیان عیوب مخفی وی از قدر و قیمت وی در جامعه بکاهد.
📛 مسخره كردن (سُخْرِیةٍ، حدیث۵۲)، بویژه برای خنداندن دیگران، و خود را نزد دیگران جلوه دادن.
📛 تعجب کردن (تَعَجُّبٍ، حدیث۵۲)، که این خیلی مورد ابتلاست؛ یعنی شخص به خاطر دیدن عیب یا گناهی در شخصی تعجب میکند و بدون توجه به اینکه بیان آن مصداق غیبت است به غیبت کردن ویا شنیدن غیبت اقدام مینماید.
📛 اصرار و پافشاری (تَبَرُّمٍ، حدیث۵۲)، که ظاهرا مقصود اصرار بر سخنی است که گفتهایم. مثلا گاه در مورد شخصی قضاوتی ناپسند میکنیم و دیگران نمیپذیرند و برای اصرار بر موضع خویش به بیان عیوب آن شخص میپردازیم.
📛 زینت دادن (تَزَینٍ، حدیث۵۲)، که ظاهرا به معنای این است که انسان برای جالب توجه کردن سخنان و نظرات خویش برای مخاطبان، بیان اطلاعات مخفی دیگران را چاشنی کلام خود کند.
📛 و ...
@yekaye
#حجرات_12
.
9️⃣2️⃣ «وَ لا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ یحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یأْكُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتاً فَكَرِهْتُمُوهُ»
📜حکایاتی درباره غیبت
🔥الف. میمون بن شاة بر حسن بصری فخر میفروخت و میگفت من کسی را دیدهام که تو ندیدهای. و داستانش این بود که میگفت: من خواب بودم که یک مردار زنگی سراغم آمد و گفت: ای بنده خدا: [از این گوشت] بخور؟
گفتم: چون غیبت فلانی را نزد تو کردند.
گفتم: به خدا سوگند درباره وی نه سخن نیی گفتم و نه سخن بدی.
گفت: لیکن غیبت را گوش کردی و رضایت دادی [= اعتراضی نکردی].
و میمون بن شاة بعد از آن جریان دیگر اجازه نمیداد کسی نزدش غیبتی بکند.
📚مجمع البیان، ج9، ص206
🔥ب. شخصی به ابن سیرین گفت: غیبتت را کردم. حلالم کن.
گفت: خوش ندارم چیزی را که خدا حرام کرده حلال کنم!!!
✅تبصره:
این حکایت از باب این است که غیبت کردن عادی نشود؛ وگرنه اگر کسی واقعا حلالیت بطلبد و بنایش بر این باشد دیگر غیبت کند توصیه این است که او را ببخشیم.
🔥ج. به حسن بصری خبر دادند که فلانی غیبتت را کرده است. پس هدیهای برای او فرستاد.
وی گفت: من طلبی از تو نداشتم.
گفت: به من خبر دادند که تو حسناتت را برایم فرستادی. خواستم جبران کنم!
📚إرشاد القلوب (للدیلمی)، ج1، ص116
@yekaye
#حجرات_12
.
1️⃣3️⃣ «وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ»
تعبیر «تقوا» در قرآن هم برای پیشگیری از وقوع در گناه به کار میرود و هم برای درمان گناه؛ و هر دو معنا در اینجا میتواند مصداق داشته باشد؛
بویژه بر این اساس که توبه خدا نسبت به بنده دو گونه است: «توبه قبل از توبه بنده» (که خداوند با عطف توجه خویش به بنده موجبات توبه او را فراهم میآورد) و «توبه بعد از توبه بنده» (که خداوند توبه بنده را میپذیرد).
این دو معنا چنین است:
🌥الف. تقوا به معنای اجتناب از گناهی باشد که اینها مرتکب شدهاند؛ و آنگاه این تقوا همان توصیه به توبه است که در ادامه فرمود «خداوند تواب رحیم است» و در این حالت، مقصود از توبهپذیر بودن خداوند، قبول توبه بعد از عمل است؛ یعنی حال که مرتکب این گناه شدید توبه کنید که خداوند توبهپذیر است و توبه شما را میپذیرد (المیزان، ج18، ص325).
🌤ب. تقوا به معنای اجتناب و خودنگهداری از وقوع در گناه باشد؛ که در این صورت مقصود از تواب بودن خداوند، نه معنای اصطلاحی توبه، بلکه معنای لغوی آن خواهد بود؛ یعنی تقوا پیشه کنید و بدانید که خداوند بسیار به بندگان متقین خود با وجهه هدایتگریاش رجوع [= توبه، بازگشت] میکند و آنان را از وقوع در مهالک بازمیدارد. (المیزان، ج18، ص325 ).
@yekaye
#حجرات_12