eitaa logo
آقای تحلیلگر 🇮🇷✌️
83.4هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
20.7هزار ویدیو
128 فایل
برای ایران وبه حرمت مسیری که به برکت خون سربازان وطن طی شد 🇮🇷✌️ یوتیوب: @mrtahlilgar1400" rel="nofollow" target="_blank">https://youtube.com/@mrtahlilgar1400 تلگرام: https://t.me/mrtahlilgar اینستا: https://www.instagram.com/mr_tahlilgar توئیتر: https://x.com/Mr_tahlilgar_
مشاهده در ایتا
دانلود
"چرا رفتند" سوالی است که من معتقدم هیچکس هنوز پاسخ دقیقش را نمی داند نه رسانه، نه کتاب، نه آمار. هنوز به نظر پاسخ روشنی نداده اند و اصلاً، مگر می‌شود رفتن به سمتِ «بودن» را فهمید؟ اینکه چیست و چگونه رخ میدهد؟ ما قهرمان هایی داشتیم با چیزی جنگیدند که نه صورت دارد، نه پرچم، نه مرز. با شبحی جنگیدند که هر شب درونِ خیلی ها قدم می‌زند و در آینه لبخند می‌زند. شبحِ بی‌معنایی… هیولای تردید… و تو اگر تصور میکنی ماموریتی بزرگ بر عهده‌ی ماست باید ابتدا به این سوال فکر کنی که چگونه میتوان در این مسیر گام نهاد و ثابت قدم ماند و از اینها گذشت..؟! ☕️ در تحلیلگر پلاس همراه ما باشید 👇👇👇 @TahlilgarPlus
به نام آن‌که سلاح را نه برای قتل انسان ها که برای شکستن بت‌ها آفرید تا حجت تمام شود نه اینکه زندگی تمام اگر ایران، ایران امام رضاست و اگر خاک مشهد خاک حرم است و اگر مشهد بخشی از ایران است پس مدافعان از "حرم" برای دفاع از "حرم" برخاستند تا با اشاره ی امام رضا (ع) باطل را رسوا کنند همان ها که فرزندان عصر پایان‌اند. تا پایان دهند به جنایت تاریکی ها و داعش، که آنها به نبردش رفتند نام یک سازمان نبود. تجلی یکی از وجوه شیطان بود در چهره‌ی دین. و تو چه می‌دانی که جنگیدن با باطلِ بی‌لباس سخت‌تر است، یا باطلِ مقدس نما در لباس دین؟ شهید، تعریف مجددی از انسان است. انسانی که هنوز می‌تواند خود را به یاد آورد. و تو اگر هنوز زنده‌ای، دست‌کم برای یک لحظه از خودت بپرس: من در کدام سوی تاریخ ایستاده‌ام؟ در سوی روشنایی؟ یا در سوی صلح با تاریکی؟ شهدا قبل از آنکه مدافع حرم باشند، مدافع حقیقت شدند و ‌حقیقت هنوز زنده است. اگر کسی باشد که برایش فدا شود و باز از خود بپرس که ایا تو مدافع حقیقت شده ای؟ ☕️ در تحلیلگر پلاس همراه ما باشید 👇👇👇 @TahlilgarPlus
آیا هرگز از خود عبور کرده‌ای؟ از این قلعه‌ی تاریکِ خویش که با دیوارهای من، و خواستن‌های من، و ترس‌های من، به زندانی بی‌روزن بدل شده است؟ آیا توانسته‌ای حتی یک روز، گوش بسپاری به صدایی جز صدای خودت؟ صدای یک «درد»… که از تو بزرگ‌تر است، و در تو نیست… اما اگر آن را نشنوی، تو هم نیستی. چه بسیار انسان هایی که از خود گذشتند تا ما بودن در آرامش را تجربه کنیم اگر بودن، سهم ماست از این دوگانه‌ی تلخ و شریف، پس باید بدانیم، یاد آنان را نه با شمع‌های اشک‌آلود، که با پرچم‌های افراشته در قلب‌ها و نگاه‌های بیدار و فریادهایی که ساکت نمی‌مانند زنده باید داشت. ای تو که مانده‌ای، اگر می‌خواهی «زنده» باشی باید بیاموزی زندگی را آن‌گونه که آنان آموختند ☕️ در تحلیلگر پلاس همراه ما باشید 👇👇👇 @TahlilgarPlus
به نام آنکه شهادت را نه پایان، که دروازه‌ی بیداری نوشت... مدافع ! موجودی اساطیری نیست. او یک انسان است که فهمید زنده بودن، کافی نیست. باید برای چیزی زندگی کرد که ارزش رفتن داشته باشد. ما هنوز فکر می‌کنیم حرم، جغرافیاست. اما آن‌ها می‌دانستند حرم، قلب حقیقت است. و هر جا که انسان به مسلخ عشق کشیده می‌شود، همان‌جا کربلایی‌ست خونین که چه بسا بعداً «حرم»ی شود؛ که بر "زمین افتاده هایش" روزی "امام زادگان عشق" نام بگیرند هر انسانی را لیلة القدری‌ست که در آن، فرشته‌ها پایین می‌آیند و نام‌ها را حک می‌کنند. و مدافع حرم، نامش را در همان شب نوشت خوشا به حال آنان که در شب قدر خود از دلبستگی ها عبور کردند برای نجات انسان. همانها که در شام جنگید، اما خونشان امروز نه در زمین شام که در قلب هرکس که اهل عشق است می جوشد ☕️ در تحلیلگر پلاس همراه ما باشید 👇👇👇 @TahlilgarPlus
به نام الله پاسدار خون شهیدان نمی‌خواستند تاریکی، آخرین رنگی باشد که بر پیشانی تاریخ انسان بنشیند. پس، خلاف موج شنا کردند، در زمانه ای که راه‌ها، تنها به خود ختم می‌شد گاهی خلاف جریان شنا کردن، نجات همه است حتی آنها که به خود میروند در همین سال‌هایی که گذشت قهرمان هایی برخاستند آن هم در زمانه‌ای که عقل، عافیت را فتوا می‌داد، و اخلاق، در موزه‌های پوسیده دفن شده بود، آنان به نام عشق، شمشیر کشیدند و تاریکی را که بر نقشه‌ی خاورمیانه افتاده بود، محو کردند رفتند تا روزی کسی قبل از آنکه از آنها بگوید اول دفترش بنویسید: به نام الله پاسدار خون شهیدان و رفتند، تا از خود نرویم. و انسان بماند، آن هم در جهانی که انسان بودن، در حال فراموش شدن است و تو، اکنون از خود بپرس: آیا هنوز کسی هست که بفهمد زیستن، اگر معنایی نداشته باشد، نفس کشیدنِ بیهوده است؟؟ ☕️ در تحلیلگر پلاس همراه ما باشید 👇👇👇 @TahlilgarPlus
آیا زندگی، اگر به «معنا» نرسد، چیزی جز عبور بی‌تفاوتِ اکسیژن از ریه‌هاست؟ و آیا ریه‌هایی که برای حقیقت نسوخته‌اند، سزاوار نفس‌کشیدن‌اند؟ چه زمانی وقت پرسیدن این سوال میرسد که تو را که ساخت؟ و برای چه؟ برای خوردن، خوابیدن، خاموشی؟ برای خنده‌هایی بی‌دلیل، اشک‌هایی بی‌جهت؟ یا برای ایستادن، در لحظه‌ای که همه می‌گریزند؟ برای گفتن «نه»، در جهانی که با «بله»‌ها معامله می‌شود؟ آنان که مدافع حرم شدند، اول به پاسخ اینها رسیدند و بعد مدافع مفهوم شدند، مفهومی که اگر سقوط میکرد، همه‌ی برج‌ها، کتاب‌ها، ایده‌ها به زباله‌دان تاریخ میریخت. حرم برای آنان مکان نبود، بلکه مرز بود. مرز میان انسان و ضدانسان، میان بودن و زیستن، میان آن‌که فقط زندگی می‌کند و آن‌که معنای زندگی را به دوش می‌کشد. و تو، اگر روزی خواستی بفهمی چرا هنوز چیزی در ما به نام «انسان» زنده است، به یاد بیاور که خون کسی، جاده را برای ما روشن کرده است. و آن خون اگر در رگ‌های خاموش انسان، هنوز خون جاری‌ست، از تپش قلب‌هایی‌ست که از خود عبور کردند، تا مقاومت معنا پیدا کند ☕️ در تحلیلگر پلاس همراه ما باشید 👇👇👇 @TahlilgarPlus
وقت آن رسیده از پشت بام خاورمیانه بالا برویم،منطقه به اذان صبح ما وسط تاریکی‌ها تشنه است.... در شب‌های محاصره‌ی نبل و الزهرا، و همان روزهایی که موصل سقوط کرده و شیطان تاریکی را بر منطقه سوار کرده بود وقتی آخرین نان هم تمام شده بود، و چشم کودکان، ناامید از جهان اشک میریخت، رزمنده‌ هایی، در سکوتی کامل، از پشت بام خاورمیانه بالا رفتند، و تکبیر گفتند. الله اکبر الله اکبر اشهد ان لا اله الا الله موذن‌های های شهر ما با حنجره های خونینشان و صدایی که از عرش الهی می‌آمد تا دل شیطان را بلرزاند اذان گفتند تاهمه بفهمند که این صدای فرزندان حیدر کرار است که از گل دسته های خاورمیانه و از روی بام عراق و سوریه به جهان مخابره میشود آن روزها داعش در اوج قدرت بود اما صدا تاطنین انداز شد شلیک‌ها متوقف شد فشنگها از حرکت ایستاد. و تاریکی دست از کشتار کشید علتش این بود که مدافعان روی بام غرب آسیا اذان صبح میگفتند و این نشانه ی آمدن نور بود و چه کسی است که نداند بدترین خبر برای تاریکی رسیدن سپیده دم است... ای برادران و ای خواهران ما سربازان سپاه نور هستیم و به انتظار آمدن صبح نفس میکشیم درجهانی که تاریکی سر تاپایش را فراگرفته برای گفتن اذان صبح از گلدسته های غرب آسیا به پیروی از برادران شهیدمان از ابوحامد افغانستانی و سیدابراهیم ایرانی و مسعود عسگری و دیگران آماده شوید جهان خسته است از خون هایی که از نقشه ی فلسطین میچکد زمین مجروح است و زخم مادرمان زمین را التیامی جز حکم فرمایی نور نخواهدبود ☕️ در تحلیلگر پلاس همراه ما باشید @TahlilgarPlus
نه از باران، نه از زلزله، بلکه از فهم غلط واژه‌ها بود که ویرانی آغاز شد. تاریکی، سال‌ها در سایه‌ی کلمات مقدس پنهان شده بود؛ در فهم غلط از آیات، در صدایی که شریعت را اشتباه روایت میکرد، و در زهدی که بوی باروت می‌داد. و ناگهان، در صحرایی از تاریخ، چیزی برخاست که نه انسان بود، نه حیوان؛ نه خدا را می‌شناخت، نه شیطان یک تاریکیِ خالص بود که نام خود را خلافت اسلامی نهاد، تا به اسم الله سر ببُرد. و اینجا بود که خاورمیانه، به خوابِ مرگ فرو رفت. خورشید، دیگر جرات طلوع نداشت. و خاک، کودکان را دفن می‌کرد پیش از آن‌که فرصت رؤیا دیدن داشته باشند. آنگاه که هیچ‌کس نمانده بود که امید را حتی فریاد کند، زمینیان برای اولین بار، نور امید را دیدند که میگفت: «و نور، نازل خواهد شد… نه با صدای طبل، بلکه با سکوت مردانی که دیده نمی‌شوند، اما جهان بر شانه‌ی ایمان‌شان خواهد ایستاد.» و اینجا بود که چشم منطقه به جمال مردانی روشن شد که به عشق سوگند خوردند. و خون‌شان، چون آب در رگ‌های تاریخ جاری گشت؛ و از هر قطره ی خونشان که بر زمین ریخت نقطه ای در عراق و سوریه آزادی یافت و امروز، ما در آسودگی نفسی می‌کشیم که آنها، با جان خویش به ما هدیه داده‌اند. آنان نجات‌دهندگان سرزمین نبودند، بلکه نگهبانان نوری بودند که اگر خاموش می‌شد، تمدن، تنها یک جسد مانده از گذشته بود. نام آن نور ایستادگی و مقاومت بود ای وارثان نور ان را در سینه هایتان نگه دارید که مسیر طولانی است و حرف بسیار ☕️ در تحلیلگر پلاس همراه ما باشید 👇👇👇 @TahlilgarPlus
«آن‌سوی دیوارهای فراموشی» گرد و غبار هنوز در هوا معلق است. از پشت دیوار نیمه‌فروریخته‌ی مسجدی در فلوجه، صدای اذان نه چندان رسا به گوش میرسد، موذنی در کار نیست، صدا از ضبط‌صوتی خاک‌گرفته کنار ویرانی هاست ویرانی هایی که صاحبینش همین چند وقت قبل داشتند چیزی را صدا می‌زدند. شاید خدا را، شاید پدر را، شاید کسی را که هنوز تصمیم نگرفته به تماشا بسنده کند. در نبل و الزهرا، که همه در محاصره بودند پیرمردی به نوه اش میگفت ببین، اگر خدا بخواهد از همین‌جا فرشته‌ها به کمک ما خواهند آمد پیرمرد درست میگفت و فرشته‌ها آمدند. اما با بال‌هایی خاکی، و پوتین‌هایی خسته... و این‌ها... مدافعان حرم نبودند فقط. مدافعان حقیقت بودند. مردانی که اجازه ندادند انسان، خودش را فراموش کند. حالا تو، اگر در آرامش، فنجان چایت را سر می‌کشی، از خودت بپرس: و اگر هیچ‌کس برای انسانیت نمی‌ایستاد… ما امروز داشتیم از کجا فرار می‌کردیم؟ ☕️ در تحلیلگر پلاس همراه ما باشید 👇👇👇 @TahlilgarPlus
هر ظلمتی، هرچقدر هم که تاریک باشد، توسط روشنایی صبح تهدید خواهد شد... روزی در جهان ما افسانه ای نوشته خواهد شد مبتنی بر واقعیت که آغاز داستانش درباره ی عصر کنونی ما چنین خواهد بود: سالیان پیش، در میانه‌ی دنیا، جایی میان دجله و شام، تاریکی برخاست. چون زخم، که جز درد نمی‌زاید. چهره‌اش از آتش ساخته شده بود، و نامی بر خودش نهاده بود را هم از خدا دزدیده بود. شهرها را می بلعید، کودکان را با نام خدا ذبح میکرد، و تاریخ را با چاقوی ویرانی پاره می نمود. در الرقه، در تدمر، در موصل... در نُبُل، در الزهراء... هیچ کجا از آن بی نصیب نبود گفته بودند افسانه‌ها پایان یافته‌اند، اما کسی حساب این فصل را نکرده بود. و آنجا بود که جهان نا امید شد، روی خود را برگرداند، و چشم‌ها تنها نظاره‌گر سقوط شدند، اما در همین لحظه آنان برخاستند. از کوچه‌های ساده‌ی شهرهایی بی‌نام. با پیراهن‌هایی خاکی و دل‌هایی از یقین. آنان مدافعان بودند. اما مدافعان حقیقت گمشده‌ی انسان. و اکنون، باید یاد کنیم از مردانی که نامشان را تاریخ ننوشت، اما سایه‌شان، بر صورت ظلم افتاد، و تاریکی را به عقب راندند. آری... هر ظلمتی، هرچقدر هم که تاریک باشد، توسط روشنایی صبح تهدید خواهد شد اما فقط اگر کسانی باشند که پیش از طلوع، شمعی روشن کرده باشند در دل طوفان. ☕️ در تحلیلگر پلاس همراه ما باشید 👇👇👇 @TahlilgarPlus
سقف خونه که میاد پایین، روی سر همه خانواده خراب میشه. دیگه نمی‌پرسه کی کاره‌ای بوده، کی نبوده... همین‌که ستون‌ها بشکنه، دیوار فرو بریزه، و صدای فروپاشی بیاد، فرقی نمی‌کنه شاعر باشی یا سرباز، کودک باشی یا فیلسوف. سقف که بریزه، همه آسیب می بینن منطقه ی ما هم شبیه به یه خونست یه زمانی در منطقه همین سقف شروع کرد به لرزیدن. تَرک‌ها از شام شروع شد... از جایی که مردان سیاه‌پوش با پرچم‌هایی سیاه‌تر، از دوزخ بیرون اومدن. و نام خدا رو فریاد زدن، اما شمشیرشون، گلوی بندگان خدا رو برید. کودکان رو سوزوندن، مادران رو در بازارها حراج کردن، و روی چشم‌ جهان، پرده‌ای از ترس کشیدن. و اینجا بود که سقف، بر سر آدمیت ترک برداشت. و در میانه‌ی کوچه‌های خونین حلب، در سنگرهای غبارگرفته‌ی تدمر، در زخم‌های نبل و الزهرا، وقتی همه از زیر سقف گریختند، عده ای بر سر آوار خراب شدند تنها کسانی بودند که ایستادند. تا سقف نریزد. رحمت خدا بر آنها و آن ایستادگی ☕️ در تحلیلگر پلاس همراه ما باشید 👇👇👇 @TahlilgarPlus