•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─•••
🔹قهرمانها قاهرند. قلبهای ما آدمهای عادی را مقهور خودشان میکنند. با قدرتشان بر ما چیره میشوند. دلها را میبَرند و حتی آنها را میبُرّند. خودشان را لای همان بریدگیها جا میکنند و بعد زخم را بههم میآورند و بیرون نمیآیند. اینطوری میروند توی قلب جامعه و خواستنی میشوند.
🔹اما #علی مثل همیشه، قواعد بشری را به هم میریزد: با اینکه یکتنه، تنها مصداق «کفی الله المومنین القتال»ی میشود که خدا درباره جنگ احزاب گفته و اولین قلبی بوده که جرأت کرده تا از قویترین قبیلهها خون به گردن بگیرد تا درباره او «لم یقاتل المشرکین قبلَه احد» بگویند و طوری به سپاه دشمن میزده که فرشتهها حالیبهحالی میشدند و «السلام علی من عجبت من حملاته فی الوغی ملائکه السماوات» را جزئی از زیارتنامهاش گذاشتهاند و توصیف جزئیاتش را به فاطمه سپردهاند: «هر گاه که اژدهای شرک دهان باز میکرد، پیامبر پسرعمویش را در آتش آن میانداخت و او باز نمیگشت مگر اینکه بالهای اژدها را زیرپایش لگدکوب و شعلههایش را با شمشیرش خاموش کرده باشد» و....؛ با همه اینها «نخواستهشدهترین قهرمان» بود. بعضیها در طول ده سالی که علی برای دفاع از نهضت نبوی، روز و شب نداشت، برای شکستن جاذبهی قهرمان شب و روز نداشتند و با دوری از میدان جنگ و حفظ احترام قدرتمندان حجاز، برای خودشان جاذبه میساختند...
🔹من گمان میکنم کلمات اعجازآمیز خطبه فدکیه و ضرباهنگ پرهیبتِ آن فراز آخرش که از مهابت غم خبر میدهد، روضهی سنگینِ «نخواستهشدهترین قهرمان» است؛ روضه پرسوزی که منیعترین معانی را در عجیبترین عبارتها ریخته و شاید آنچه علی به چاه میگفته را بر زبان آورده تا این همزبانی زهرا، کمی به علی التیام دهد:
«افترستَ الذئاب و افترشتَ التراب... شیرمردانه گرگها را میدریدی و اکنون خاک را فرش خودت کردهای... نقضتَ قادمه الاجدل فخانک ریش الاعزل... شهپر شاهینهای شکاری را شکستی؛ پس پَر مرغانِ فراری از جنگ به تو خیانت کرد...»
عظمت اندوه را ببینید که چه ترکیبهای بیسابقهای ساخته؛ اندوهِ نخواستنیترین قهرمان... قهرمانی که یک شهر بر سر نخواستنش ایستاد و دعوا به راه انداخت... دعوای بین یک زن و چهل مرد در مقابل چشم قهرمان...
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
تقدیم به خواستنیترین قهرمان ملت ایران که نشان داد علی چطور بر تاریخ حاکم شده و جاذبهاش قرنها را در مینوردد و خواستنیبودنش، فداییهایی را تربیت میکند که دل میلیونها نفر را با خود میبَرند و میبُرند و خونگریه میسازند؛ تقدیم به سردار نائب عام حضرت ولیعصر و سپهسالار ولایت فقیه؛ به شهید یک و بیست دقیقه همه شبهای جمعه حاج قاسم سلیمانی و به همشهریان مظلومش که در فشار جمعیت، باز هم او را خواستند و پای او ایستادند و برایش جان دادند...
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🖊: #محمدصادق_حیدری
#حضرت_علی علیه السلام
#حضرت_فاطمه سلام الله علیها
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#فاطمیه
#خطبه_فدکیه
#قاسم_سليماني
#شهید_سلیمانی
#سلیمانی
#حاج_قاسم
#سردار_دلها
#قهرمان_من
#hero
سروش splus.ir/msnote
ایتا Eitaa.com/msnote
بله https://ble.im/msnote
تلگرام https://t.me/msnote
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─•••
🔹هماهنگی بزرگان برای مدهوش کردن ِ خرده پاها🔹
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
♦️همیشه اینطور با خودم حساب میکردم _ و جواب هم داده بود _ که حرمها حتی در شبها و روزهای شلوغ، نزدیکیهای طلوع آفتاب خلوت میشود. اما اربعین، این محاسبهام را هم به ریخت. نزدیک طلوع آفتاب، حرم اینقدر شلوغ بود که مجبور شدم توی صحن جاگیر شوم و زیارتنامهها را از همانجا بخوانم.
هنوز خورشید توفیق پیدا نکرده بود به صحن بتابد که یادم افتاد امروز یکشنبه است و روز زیارتی امیرالمومنین و آن زیارت دلبرش.
از وسط مفاتیح که زیارتهای امیرالمومنین را در قلبش جا داده بود، برگشتم به طرف همان صفحات اول. همینطور که بلندگوی حرم داشت دعای صباح امیرالمومنین را پخش میکرد، من هم شروع کردم به حسرتخوردن به حال و احوال ملائکه:
❤️_ السلام علیک و علی الملائکه المحدقین بک و الحافّین بقبرک... سلام بر شما و بر دو طایفه خوشبخت از فرشتهها؛ هم آنهایی که دور شما را [در آسمانها] گرفتهاند و هم آنهایی که قبر شما را پُر کردهاند. ❤️
همان موقع بود که خورشید از دیوار صحن بالاتر آمد تا ایوان طلا به آن بتابد. وضعیتی درست شده بود کاملاً طلایی. من داشتم اصرار میکردم:
❤️فإنک کریم تحبّ الضیافه و مأمور بالإجاره فافعل ما رغبت الیک فیه و رجوته منک❤️
این وسط انگار یک لحظه از صحن بیرون آمدم و وسط «شارع الرسول» _ آن قاب بیرقیب با آن اسم اصیل _ ایستادم؛ چون زیارتنامه بهترین گزینه را برای راضیکردن علی پیشنهاد داد و محبوبترین حبیب ِ علی را به میدان آورد:
❤️و بحقّ ابن عمّک رسولالله❤️
اما دوباره برگشتم؛ وقتی دعای صباح حرم، عطر پیامبر را وسط صحن پاشید و رسید به قربانصدقههای بینظیر علی برای حبیبش رسولخدا:
❤️صل اللهم علی الدلیل الیک فی اللیل الالیل... رحمت فرست بر راهنمای به سوی تو در «شبترین شبها»...
و الماسک من اسبابک بحبل الشرف الاطول و الناصع الحسب فی ذروه الکاهل الاعبل و الثابت القدم علی زحالیفها فی الزمن الاول❤️
♦️حرم علی و صبحش و صحنش و دعای صباحش و زیارت یکشنبهاش و فرشتههای حرمش و ایوان طلایش دست به دست هم داده بودند زیر سایه رسول خدا. همگی کاملاً مصمّم بودند که آدم را مدهوش کنند...
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
#امام_علی علیه السلام
#میلاد_امام_علی علیه السلام
#حضرت_علی علیه السلام
#روز_پدر
#ماه_رجب
🖊: #محمدصادق_حیدری
سروش splus.ir/msnote
ایتا Eitaa.com/msnote
بله https://ble.im/msnote
تلگرام https://t.me/msnote
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─•••
🏴 پدرها پناهاند و پر ابهّت. قوّت قلب میشوند و در مقابل خطرها، قهر و غلبه و قدرت و غیرت نشان میدهند. جلوی سیل سختیها سینه ستبر میکنند و سدّ میشوند و همه اینها را برای یک خانواده و خاندان انجام میدهند.
▪️ اما کسی که قرار است مقیاس پدری را تغییر دهد و نه تکیهگاهِ یک خاندان، که پناه یک امّت بشود و در کنار پیامبر و میانهی «ابوا هذه الامه» قرار بگیرد و نجف را به خانه پدریِ همهی بیپناهها تبدیل کند تا زیر سایهاش به آرامش و طمأنینه و احساس امنیت برسند، حکایت دیگری دارد.
🏴یعنی «پدر یک امّت شدن» به همین راحتیها نیست و با امتحانها و محنتهای سنگینی ترکیب شده. مثلاً با اینکه پناهترین و پرابهتترین هستی، اما نمیگذارند که نزدیکترینهایت به تو پناه ببرند و جلوی آنها، ابهتت را خُرد میکنند. مثل علی که از دار دنیا یک ناموس مثل زهرا داشت اما در مقابل چشمان «عینالله» بلایی به سرش آوردند که گفت این بلاها اگر به سر «روز» میآمد، «َشب» میشد. مثل علی که از زهرا، یک ام کلثوم و یک زینب داشت. ولی دنبال ام کلثومش باید لابهلای عبارتهایی مثل «فرجٌ غُصِبناه» بگردی و زبان به کام بگیری و دم نزنی و بیتوضیح عبور کنی و دنبال زینبش در میانه هزار و چند ده کیلومتر راه کربلا تا شام و در کنار همسفرهای نامحرمی که قاتل غیرت بودند.
🏴وقتی پرابهتترین پدر نتوانست برای نزدیکترین ناموسهایش پناه بشود اما صبر کرد و برای صلاح دین سر به چاه کرد، آنوقت است که خدا دست به کار میشود و بهترین جا را برای نمایش ابهتش پیدا میکند و علی را سر دست میگیرد (و البته که دست خدا، خود علی است)... و نامش کتابها را پر میکند و یادش قلبها را در مینوردد و «پدر» در جایی فراتر از زمان میایستد و برای امتش پدری و رهبری میکند و پناه میشود برای همه و ابهتش نجف را پر میکند از همان آرامش شیرین آغوش پدر.
🏴 حتی چند تا از همان پناهندهها انعکاس همهی اینها را در گنبد و گلدسته و ایوانش نقش میزنند تا وقتی وسط آن حرم، زیارتنامه خواندی و به این فراز رسیدی که: «اشهد ان المتوسل بک غیرخائب... شهادت میدهم کسی که به تو توسل کرد، ناامید نمیشود»، یاد ناامیدی زهرا کنار در، یا ناامیدی امکلثوم در وسط آن خانه، یا ناامیدی زینب در میانه صحرا بیفتی و بفهمی که مقامات علی و امید مردم به همچین پدری و پناهی، از تحمل چه ناامیدیهایی آب میخورد...
🏴میدانید که؟ برای مقتدرین و غیرتیترین پدر، رفتن از دنیای ناموسکُش، عین رستگاری است... فزت و ربالکعبه....
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
#شب_قدر
#حضرت_علی
🖊: #محمدصادق_حیدری
سروش splus.ir/msnote
ایتا Eitaa.com/msnote
بله https://ble.im/msnote
تلگرام https://t.me/msnote
هدایت شده از محمدصادق
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─•••
🔹قهرمانها قاهرند. قلبهای ما آدمهای عادی را مقهور خودشان میکنند. با قدرتشان بر ما چیره میشوند. دلها را میبَرند و حتی آنها را میبُرّند. خودشان را لای همان بریدگیها جا میکنند و بعد زخم را بههم میآورند و بیرون نمیآیند. اینطوری میروند توی قلب جامعه و خواستنی میشوند.
🔹اما #علی مثل همیشه، قواعد بشری را به هم میریزد: با اینکه یکتنه، تنها مصداق «کفی الله المومنین القتال»ی میشود که خدا درباره جنگ احزاب گفته و اولین قلبی بوده که جرأت کرده تا از قویترین قبیلهها خون به گردن بگیرد تا درباره او «لم یقاتل المشرکین قبلَه احد» بگویند و طوری به سپاه دشمن میزده که فرشتهها حالیبهحالی میشدند و «السلام علی من عجبت من حملاته فی الوغی ملائکه السماوات» را جزئی از زیارتنامهاش گذاشتهاند و توصیف جزئیاتش را به فاطمه سپردهاند: «هر گاه که اژدهای شرک دهان باز میکرد، پیامبر پسرعمویش را در آتش آن میانداخت و او باز نمیگشت مگر اینکه بالهای اژدها را زیرپایش لگدکوب و شعلههایش را با شمشیرش خاموش کرده باشد» و....؛ با همه اینها «نخواستهشدهترین قهرمان» بود. بعضیها در طول ده سالی که علی برای دفاع از نهضت نبوی، روز و شب نداشت، برای شکستن جاذبهی قهرمان شب و روز نداشتند و با دوری از میدان جنگ و حفظ احترام قدرتمندان حجاز، برای خودشان جاذبه میساختند...
🔹من گمان میکنم کلمات اعجازآمیز خطبه فدکیه و ضرباهنگ پرهیبتِ آن فراز آخرش که از مهابت غم خبر میدهد، روضهی سنگینِ «نخواستهشدهترین قهرمان» است؛ روضه پرسوزی که منیعترین معانی را در عجیبترین عبارتها ریخته و شاید آنچه علی به چاه میگفته را بر زبان آورده تا این همزبانی زهرا، کمی به علی التیام دهد:
«افترستَ الذئاب و افترشتَ التراب... شیرمردانه گرگها را میدریدی و اکنون خاک را فرش خودت کردهای... نقضتَ قادمه الاجدل فخانک ریش الاعزل... شهپر شاهینهای شکاری را شکستی؛ پس پَر مرغانِ فراری از جنگ به تو خیانت کرد...»
عظمت اندوه را ببینید که چه ترکیبهای بیسابقهای ساخته؛ اندوهِ نخواستنیترین قهرمان... قهرمانی که یک شهر بر سر نخواستنش ایستاد و دعوا به راه انداخت... دعوای بین یک زن و چهل مرد در مقابل چشم قهرمان...
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
تقدیم به خواستنیترین قهرمان ملت ایران که نشان داد علی چطور بر تاریخ حاکم شده و جاذبهاش قرنها را در مینوردد و خواستنیبودنش، فداییهایی را تربیت میکند که دل میلیونها نفر را با خود میبَرند و میبُرند و خونگریه میسازند؛ تقدیم به سردار نائب عام حضرت ولیعصر و سپهسالار ولایت فقیه؛ به شهید یک و بیست دقیقه همه شبهای جمعه حاج قاسم سلیمانی و به همشهریان مظلومش که در فشار جمعیت، باز هم او را خواستند و پای او ایستادند و برایش جان دادند...
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🖊: #محمدصادق_حیدری
#حضرت_علی علیه السلام
#حضرت_فاطمه سلام الله علیها
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#فاطمیه
#خطبه_فدکیه
#قاسم_سليماني
#شهید_سلیمانی
#سلیمانی
#حاج_قاسم
#سردار_دلها
#قهرمان_من
#hero
سروش splus.ir/msnote
ایتا Eitaa.com/msnote
بله https://ble.im/msnote
تلگرام https://t.me/msnote