eitaa logo
محمدصادق
153 دنبال‌کننده
649 عکس
119 ویدیو
23 فایل
کانالی برای انتشار نوشته های آقای محمدصادق حیدری و البته، گاهی مطالب مناسبتی نویسندگان دیگر ارتباط با ادمین: @mbalochi ادرس کانال ما در سروش sapp.ir/msnote ادرس کانال در ایتا Eitaa.com/msnote ادرس کانال در بله https://ble.im/msnote
مشاهده در ایتا
دانلود
463105_-210951.mp3
44.05M
🎙صوت ✅ سخنرانی حجت الاسلام استاد حیدری پیرامون مناجات شعبانیه ◀️شب چهارم هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۸
👆👆👆 «ذکر خدا؛ اسم خدا و..... روح خدا» (توضیحاتی از نویسنده ی متن های این کانال درباره ی مناجات شعبانیه با تمرکز بر فراز بی نظیر: «و ألهمنی ولهاً بذکرک الی ذکرک و همتی فی روح نجاح اسمائک و محل قدسک»)
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۸
برای دانلود سایر فایل های صوتی، بن آدرس زیر مراجعه نمایید. https://eitaa.com/Goftemane_enghelab_eslami
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۸
شب اول ماه مبارک    بنده‌ی بی سر و پا دوباره برگشته. به کارهای سال گذشته نگاه می‌کند و از برگشتنش خجالت می‌کشد اما راه دیگری هم ندارد. بعد یاد یک نقطه‌ی امید می‌افتد و به اذن دخول از اهالی احسان و عطاء پناه می‌برد: *أ أدخل یا رسول الله؟* *أ أدخل یا حجه الله؟* درهای رحمت باز می‌شود و نور بخشش، دلش را گرم می‌کند. در نزدیکی‌های رواق زانو می‌زند و عتبه‌ی ماه مبارک را می‌بوسد. خاطرش را دعای سید الساجدین پُر می‌کند و لبش تکان می‌خورَد: ـ *السلام علیک یا شهر الله الاکبر و یا عید اولیائه* چند دقیقه بعد، از پله‌های شعبان پایین می‌آید و با گامهایی خاضعانه به سمت ضریح خدا می‌رود ... @msnote
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۸
آستان تو یک جایی در ابوحمزه، وقتی حضرت میخواهد با کمال لطافت و زیبایی، دلیل بی حالی برای عبادت و دور شدن از دستگاه خدا و علت ِ خراب ماندن امثال ما را بهمان گوشزد کند، اول از همه – و قبل از یازده دلیل دیگر- میگوید: سیدی لعلک عن *بابک* طردتنی اینکه وضعم درست نشده، شاید بخاطر این است که - آقای من! - مرا از آستانت رانده ای... و من هی فکرمیکنم که اولین دلیل، شاید مهمترین دلیل است و اینکه »بابک« چیست و »آستان تو« کجاست تا اینکه رسیدم به زیارت آل یاسین: السلام علیک یا باب الله و دیان دینه و رسیدم به دعای ندبه که: این باب الله الذی منه یوتی من قبل از هر بدبختی دیگری، از آستان تو دور مانده ام و از جوار ولی تو دور مانده ام که این قدر بیچاره شدم بعد یاد چند فراز بعدتر میفتم در که: سیدی عبدک ببابک .... پی نوشت : ربط های زیادی دارد دعای ابوحمزه با ولایت اهل بیت و حضرت ولی عصر که این هم یکی دیگرش بود. @msnote
۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۸
همراهان گرامی کانال محمد صادق سلام. طاعات و عباداتون قبول باشه. خانمی که مورد اعتماد است و مورد تایید بنده (ادمین)؛ اعلام امادگی کرده برای خواندن نماز قضای میت و خواندن قران برای میت. اگر موردی بود به بنده با ایدی @mbalochi اعلام بفرمایید جهت هماهنگی. ممنون
۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۸
*و زن اگر که تویی، ما کدام‌مان مَردیم؟* همه‌ی مردهایِ نامردی مثل من که یک روز به دنیا آمدند و یک روز هم با خفّت و حقارت، سرشان را روی زمین گذاشتند، مشکل‌شان این بوده که برای نصرت ولیّ خدا، شاگردی ِ خدیجه را نکرده‌اند. یک بانوی قدرتمند و ثروتمند طبعاً در معرض انواع ارتباطات اجتماعی است و بخاطر همین وقتی تمامی زن‌های مکّه به دلیل ازدواج با یک مرد فقیر، با او قطع ارتباط کنند؛ در میانه موج‌های بزرگی از فشار روحی بالا و پایین خواهد شد... گذشته از این، بحرانی‌ترین لحظات زندگی یک زن، همان وقتی است که می‌خواهد از بار فرزندش فارغ شود. درست در همچین لحظاتی، تمامی زنان قریش را بسیج کرده‌اند تا او تنها بماند و بخاطر وفاداری اعجازآمیزش به محمّد مجازات شود؛ اما باز هم یقین پولادین او ذرّه‌ای متزلزل نمی‌شود. در مقابل چنین عظمتی است که «برترین زنان جهان» لیاقت پیدا می‌کنند تا قابلگی کنند برایش ... پ.ن1: سیزده شب مانده تا شب قدر که در آن، عرضه‌دارها برای نصرت ولیّ مقدر می شوند. می شود دست نوازشی بر سرم بکشی تا کمی از تو وفاداری یاد بگیرم ای مادرِ همه ی مومن‌ها؟ پی‌نوشت: «امّ المومنین» از آن القاب مقدّس است که مدتها، فقط و فقط مخصوص تو بوده اما «بعضی‌ها» کاری با این اسم زیبا کرده‌اند که دل‌مان نمی‌آید تو را با آن صدا بزنیم ... @msnote
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۸
May 11
۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۸
۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۸
۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۸
خودشان سفره را پهن کرده بودند و همه را صدا زده بودند. من هم چند شب مهمان شدم. یک ساعت؛ یک ساعت‌و‌نیم مانده به اذان صبح‌های ماه مبارک، وقت بِکری بود. آنهایی که شب را توی حرم مانده بودند، داشتند می‌رفتند سحری بخورند و آنهایی که توی خانه‌های‌شان بودند، تازه می‌خواستند به سمت حرم حرکت کنند. بخاطر همین تقریباً می‌شد گفت که من و ضریح تنها بودیم. مسیرم را طوری انتخاب می‌کردم که به صحن عتیق برسم؛ چون تنها جایی است که تا وارد رواق می‌شوی، چهار پنج متر بیشتر با ضریح فاصله نداری. روی سنگ‌های مرمر می‌نشستم و به در طلایی رواق تکیه می‌دادم و به ضریح خیره می‌شدم و می‌رفتم توی فکر و خیال. بعد از چند دقیقه، میرداماد از شبستان امام شروع می‌کرد به خواندن دعای سحر. صدایش به سختی تا نزدیکی‌های ضریح می‌رسید و همین باعث می‌شد تا دعا، شکل زمزمه بگیرد و دلچسب‌تر شود. اما یک جا بود که صدایش را بلند می‌کرد. همان جایی که دعای سحر تمام می‌شد و واژه‌های ابوحمزه موج می‌زد، او هم اوج می‌گرفت که: *الهی لا تؤدّبنی بعقوبتک* خدایا مرا با عقوبت و عذابت ادب نکن. یک شب از آن چند شب بی‌نظیر وقتی برای چندمین بار این جمله را شنیدم، به این فکر کردم که بنده‌ی پررویی مثل من، اگر با عقوبت ادب نشود که وضعش بدتر می‌شود و دو پای دیگر قرض می‌گیرد و چهارنعل به سمت شهوات می‌تازد. اگر خدا بنده‌اش را با هشدار و توبیخ و بلا و عذاب تربیت نکند، پس چطور هوای نفس آدم رام شود و دل از سراب‌هایی که کفر و نفاق برایش درست کرده‌اند، بکَند؟ ولی امام صادق در دعای نیمه‌ی شعبان جوابم را داده بود که: *أدّبت عبادک بالتکرّم* «تو بندگانت را با بزرگواری‌هایت ادب می‌کنی ...» با این‌که ناشکری می‌کنند و معترض‌اند و ناز می‌کنند و منّت می‌گذارند و شاخ و شانه می‌کشند، آن قدر نعمت می‌دهی و می‌بخشی و به روی‌شان نمی‌آوری و می‌گذری و کمک می‌کنی که بالاخره یک روزی و حتی اگر شده آن دم آخر، خجالت بکشند و حیا کنند و ادب شوند و برگردند ... * اگر حوصله‌مان بکشد و بخواهیم ادای خوب‌ها را در بیاوریم، آخر زورمان این است که هر صبح با شما بیعت کنیم و «دعای عهد» بخوانیم. چشم‌هایی که دل‌شان دارد برای خواب غنج می‌رود را باز نگه داریم و روی مفاتیح خیره کنیم. بخوانیم و بخوانیم تا زودتر به آخرش برسیم. در کلّ دعا فقط همان‌ آخرش است که ضمیرهای غائب را کنار می‌گذاریم و شما را خطاب می‌کنیم که: «العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان»... من حدس می‌زنم آخر دعا را این‌طور طراحی کرده‌اند تا کمی خجالت بکشیم و حیا کنیم. انصافاً زور دارد که امثال ما، به کسی که برای آمدن از همه مشتاق‌تر است، بگویند «عجله کن!» و در همان لحظه کشش و میل و تعلّق‌شان به هزار چیز دیگر باشد و تنها چیزی که برایش «عجله» ندارند، آمدن او باشد. خدا خیلی وقت دارد. هزار سال است که صبر کرده و از دست رفتن زمان، چیزی از قدرتش کم نمی‌کند. بالاخره یک روزی می‌رسد که ما از حلمش خجالت بکشیم و از ولی‌ّش حیا کنیم و آخرش ادب شویم؛ و لو آن روز، هزار سال بعد باشد ... پی‌نوشت: احتمالا آن فراز از دعای بعد از زیارت امام رضا را باید همین‌طور معنا کرد. همان‌جا که می‌گوییم: *استغفرک استغفار حیاء* ... ببخشید که این‌قدر در مقابل دستگاهت بی‌حیایی کردم و تمام بزرگواری‌هایت هم، من را تکان نداد ... @msnote
۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۸
میلاد کریم اهل بیت حضرت امام حسن علیه السلام مبارک شاد و بخشنده باشید و در پناه خدا @msnote
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۸
دیدی اینایی رو که... + دیدی اینایی رو که به جز هفده رکعت نماز واجب، هر روز سی‌وچهار رکعت نماز نافله می‌خونن؟ ـ آره آره... + هنوز نمی‌تونم درک‌شون کنم. چجوری می‌شه که میل و کشش دارن به این همه نماز؟ ـ آره؛ خداوکیلی چجوری این‌همه نماز می‌خونن؟ ما میل‌مون به نمازای واجب هم نمی‌کشه و تو رودرواسی با خدا می‌خونیم. + ولی خب می‌دونی که؟ همیشه استثناء‌هایی وجود داره. ـ مثلا؟ + اونایی که چهار رکعت نافله‌ی مغرب رو می‌خونن، می‌تونم درک کنم. چون می‌تونن دو رکعت اول رو به عشق *امام حسن* بخونن و دو رکعت دوم رو به عشق اباعبدالله... « از امام صادق سوال شد که چرا نماز مغرب در سفر شکسته نمی‌شود و نافله‌ی چهاررکعتی‌ش از شخص ساقط نمی‌شود؟ فرمود: خدای متعال در ابتدا تمامی نمازها را دو رکعتی قرار داده بود... هنگامی که پیامبر در حال خواندن نماز مغرب بود، خبر ولادت فاطمه را به او دادند و نبیّ‌اکرم برای شکر خدای متعال، یک رکعت به نماز مغرب اضافه کرد. زمانی که حسن‌بن‌علی به دنیا آمد، برای شکر خدا دو رکعت [نافله] به آن اضافه کرد و هنگامی که حسین‌بن‌علی زاده شد، دو رکعت [نافله‌ی] دیگر به مغرب اضافه فرمود. پس همه‌ی این رکعات را در حال سفر و حضر باقی گذاشت.» (منقول از من لایحضره الفقیه، تهذیب، علل الشرایع و وسائل الشیعه) ـ مغرب‌ها را مهمان خانواده‌ی علی هستیم... @msnote
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۸