#طلبگی_بهشت_روی_زمینه
۷ صفر بعد از روضه منزل استاد ادیبی، برای بار سوم با حضرت استاد #نظری_منفرد روبرو شدم. انسان وارستهای که منبر و زندگیاش همه درس است و پاکی. خداوند حفظش کند.
توی کوچه دنبالشان آمدم و گفتم به شما مدیونم و قصه سال ۸۵ را یادآوری کردم؛ با بغض و اشک فرمودند: طلبگی بهشت روی زمینه!
بار دوم حدود ۱۰ سال پیش بعد از گذر خان کمی جلوتر از مسجد مرحوم آیت الله بهجت دیدمشان. با حاج آقا جاودان از زیارت برمیگشتیم، بعد از نماز ظهر و زیر آفتاب با یکی دو کیسه گوجه و خیار جلوتر از ما قدم زنان و تنها میرفتند.
سریع قصه اولین دیدار با استاد نظری منفرد را برای حاج آقا جاودان گفتم. فرمودند: سریع برو دستشان را ببوس و بگو طلبه شدی.
رفتم و اولین دیدارمان را یادآوری کردم. در حالیکه دانههای عرق از روی پیشانی بلندشان سرازیر میشد فرمودند: طلبگی بهشت روی زمینه!
سال ۸۵، دیدار اول؛ آمده بودند تبلیغ در یکی از حسینیههای کشورهای جنوب خلیج فارس. من که با پدرم در حال مباحثه پیرامون طلبه شدن بودیم، بعد از منبر خدمتشان رسیدیم. خادم دو چای استکان کمر باریک آورده بود. جلوی استاد نظری منفرد و پدرم گذاشت و من جلوی ایشان ساکت نشسته بودم.
پدرم ماجرا را را گفت، گفتند که طلبگی چه سختیهایی دارد و چه روحانیونی در این مسیر لغزیدهاند و این مسیر پر چالش است و ساده نیست و ... حاج آقا سر بلند کردند و به من نگاه کردند، چایشان را مقابل من گذاشتند و فرمودند: مبارک باشه! طلبگی بهشت روی زمینه
م.ص.صاد| ۲۲مرداد۱۴۰۳
https://eitaa.com/mssadeghi_ir