#هُوَٱلْمَعشوق
#یا_حضرت_رقیه_س
#مربع_شهادت
#پنجم_محرم
سه ساله ای جان داد-بکنج ویرانه
کبوتری عاشق-پریده ازلانه
شبانه جسمش دفن-شده غریبانه
چه سرگذشتی داشت-دختری دردانه
☆☆☆☆☆☆☆
زمان بجان بسپرد-حکایت گل را
به قله اش افراشت-چو رایت گل را
بدیده عشق بی-نهایت گل را
حدیث غم دارد-زِ شمع وپروانه
☆☆☆☆☆☆☆
چه دیدنی بودند-دخت و پدر هر دو
نموده اند بس طی-راه سفر هر دو
چه مُرتکب گشتند... ؟-چنین مگرهردو
که روبرو باهم-شدند عَجیبانه
☆☆☆☆☆☆☆
شبی که آوردند-سر پدر بهرش
لِقاء شیرینِ-پدر شده زَهرش
دقیقه ای راحت-نبوده در دَهرش
چها کشیده او-ز دست بیگانه
☆☆☆☆☆☆☆
رقیه گُلْ اشک از-دو دیده میبارید
به یکطرف زینب-ز هجر، مینالید
به عمه اش قاتل-ز سویی میخندید
به پیکرش میزد-آتشِ خصمانه
☆☆☆☆☆☆☆
خرابه از حال-خراب او بگریست
دوچشمش از قلب-کباب او بگریست
به سینه یِ بی صبر و تاب او بگریست
مُحیط و اَطرافش-شده عزاخانه
☆☆☆☆☆☆☆
به مَقدم مهمان-رقیه گُل پاشید
مقابل چشمش-سر پدر را دید
مکان بداد از مِهر- بدامنش، خورشید
غُبار غم می شُست-ز روی جانانه
☆☆☆☆☆☆☆
به اشکْ،دُرمی سُفت-زحَجم غمهایش
لب به گله وا کرد-حضور بابایش
زِخار رَه گفت و-داده نشان پایش
چه بیکران دَردش-نداشت پایانه
☆☆☆☆☆☆☆
زبان شیرینش-داد سخن میداد
لَحن پُر از سوزش-بویِ مِحَن میداد
رقیه یکباره-جان ز بدن میداد
خموش میشد بلبل از گلستانه
☆☆☆☆☆☆☆
سرحسین یکسو-رقیه هم یکسو
سینه زنان زینب-بوده زغم یکسو
آل علی گریان-به این اَلَم یکسو
که جان فدا کرده-گوهر یکدانه
☆☆☆☆☆☆☆
شمیم زهرایی-ز باغ بیرون رفت
به نزد بابایش-رقیه...دلخون رفت
بکوی او(گلچین)-بِسان مجنون رفت
کجا بَرَد از یادْ-لطفِ کریمانه
مُحَمَّد تقی گلچین
#محمد_تقی_گلچین
#اشعارِ_آئینی
#یا_بِنْتُ_الْحُسین_س
#تاریخ_6_خرداد_1377
#ساری_شَهرِ_عَلَوی
#چراغِ_دل
#بِنامِ_پدر_وَ_پسر
💎کانال اشعار کربلایی محمدتقی گلچین 💎
@mtgolchin