eitaa logo
مهدویت تا نابودی اسرائیل
1.7هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
61 فایل
🌷اسرائیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید 🍃امام خامنه ای(حفظه الله) نظرات و پیشنهادات @Mtnsrx ارتباط با ادمین جهت تبادل @fzz_135 لینک کانال مهدویت تا نابودی اسرائیل در ایتا http://eitaa.com/joinchat/1682636800Cc212ba55ee
مشاهده در ایتا
دانلود
مهدویت تا نابودی اسرائیل
💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝 🌷در ادامه #ماجرای_عاشق_شدن_شهید_بابایی سن و سالم کم بود و بعضي ها باورشان نمي شد
💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝 🌷در ادامه.... گشت و گذار اطراف دزفول زياد مي رفتيم. شوش دانيال، سبز قبا. دوستاني هم از روستايي هاي آن جا پيدا کرده بوديم. مي رفتيم و لبنيات مي خريديم. سادگي اين جور زندگي را دوست داشتيم. يک بار برايم توضيح داد که اين پرچم هاي روي خانه روستايي ها نشان تعداد پسران هر خانه است، پرچم بزرگتر براي پسر بزرگتر و… اوايل زندگيمان بود و سرمان خلوت بود. بچه نداشتيم.  اولين بچه مان سلما در قزوين به دنيا آمد. من ماه هاي آخر بارداري را رفته بودم قزوين تا پدر و مادرم مواظبم باشند. قبلاً راجع به اسم بچه با عباس حرف زده بوديم.  دوست داشت بچه اولش دختر باشد. مي گفت دختر دولت و رحمت براي خانه آدم مي آورد . وقتي حامله بودم گفت دنبال يک اسمي بگرد که مذهبي باشد، کسي هم نگذاشته باشد. اسم بچه را از کتابي که همان وقت ها مي خواندم پيدا کردم: سلما. توي کتاب نوشته بود که سلما اسم قاتل يزيد بوده. دختري زيبا که يزيد عاشقش مي شود و او هم زهر توي جامش مي ريزد. به او گفتم که چه اسمي را انتخاب کرده ام. دليلش را هم توضيح دادم. خوشش آمد. گفت پس اسم دخترمان مي شود سلما.گفتم اگر پسربود؟ گفت: نه دختر است. گفتم :حالا اگر…گفت : حسين بچه که به دنيا آمد پدرم خبرش را تلفني به او که سرکارش در پايگاه دزفول بود داد. اول نگفته بود که بچه دختر است . فکر کرده بود ناراحت مي شود . وقتي گفته بود ، او همان جا پاي تلفن سجده شکر کرده بود.  براي ديدن من و بچه آمد قزوين. از خوشحالي اينکه بچه دار شده از همان دم در بيمارستان به پرستارها و خدمت کاران پول داده بود. يک سبد بزرگ گل گلايل و يک گردن بند قيمتي هم براي من آورد. دخترم سلما دختر زيبايي بود. پوست لطيف و چشم هاي خوشگلي داشت. عباس يک کاغذ درآورد و رويش نوشت لطفاً مرا نبوسيد. خودش هم آنقدر ديوانه اش بود که دلش نمي آمد ببوسدش.  دو سال دزفول بوديم. بعد از آن به اصفهان منتقل شديم و در خانه هاي سازماني پايگاه اصفهان ساکن شديم. چند ماه مانديم و بعد از اصفهان به شيراز رفتيم 👉 @mtnsr2 💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝
🌷خاطره ای از شهید بابایی در طول مدتی که من با عباس در آمریکا هم اتاق بودم، همه تفریح عباس در آمریکا در سه چیز خلاصه می شد : ورزش، عکاسی، و دیدن مناظر طبیعی. او همیشه روزانه دو وعده غذا می خورد ، صبحانه و شام.  هیچ وقت ندیدم که ظهرها ناهار بخورد . من فکر کنم عباس از این عمل ، دو هدف را دنبال می کرد ؛ یکی خودسازی و تزکیه نفس و دیگری صرفه جویی در مخارج و فرستادن پول برای دوستانش که بیشتر در جاهای دوردست کشور بودند. بعضی وقت ها عباس همراه شام، نوشابه می خورد ؛ اما نه نوشابه هایی مثل پپسی و …. که در آن زمان موجود بود ؛ بلکه او همیشه فانتای پرتقالی می خورد. چند بار به او گفتم که برای من پپسی بگیرد ، ولی دوباره می دیدم که فانتا خریده است .  یک بار به او اعتراض کردم که چرا پپسی نمی خری ؟ مگر چه فرقی می کند و از نظر قیمت که با فانتا تفاوتی ندارد ،آرام و متین گفت :« حالا نمی شود شما فانا بخورید؟»  گفتم:« خب ، عباس جان برای چه ؟» سرانجام با اصرار من آهسته گفت :« کارخانه پپسی متعلق اسرائیلی هاست ؛ به همین خاطر مراجع تقلید مصرف آن را تحریم کرده اند .»  به او خیره شدم و دانستم که او تا چه حد از شعور سیاسی بالایی برخوردار است و در دل به عمق نگرش او به مسایل ، آفرین گفتم . (راوی: خلبان آزاده امیر اکبر صیادبورانی) 👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره ای بی نظیر از شهید سرلشكرخلبان عباس بابایی 😳ما با احمق ها بازی نمیکنیم 👉 @mtnsr2
🌷خاطره اینستا گرامی محسن رضایی در مورد شهید بابایی 👉 @mtnsr2
Misaq-Haftegi951005[05].mp3
8.64M
⭕️ 🌷خبرها زیادن، خبر ها شگفتن 🌷از اون عاشقایی، که حاجت گرفتن 🌷سفرکرده ها روسفید اومدن 🌷جوونا دوباره شهید اومدن 🌷ببین قهرمانای غوغای شام....... 👉 @mtnsr2
🌷ایران، بازم پر از شهیده خبرها زیادن، خبر ها شگفتن از اون عاشقایی، که حاجت گرفتن سفرکرده ها روسفید اومدن جوونا دوباره شهید اومدن ببین قهرمانای غوغای شام به آغوش صبح سپید آومدن زینب، می دونه چی کشیدن😭 با جون، شهادتو خریدن آخر به کربلا رسیدن این ها، مادری ان به مولا رفته، غیرتشون به سقا رفتن، پی مزار زهرا «موندیم، با حسرت قدیمی رفتن، رفیقای صمیمی رفتن، رفیقای صمیمی» 🌿🌷☘🍃🌷☘🌿🍃☘🌷🌿🍃 اگه تو عراقین، اگه تو دمشقین به هرجا که باشین، سفیرای عشقین چه زیبا علمدار زینب شدین جوونای امروز پیرخمین با یه گوشه چشم ولی، پر زدین شدین سینه سرخای راه حسین در سر، شور دفاع از حرم در دل ، حریم عشق خاتم عشقو نشون دادین به عالم رفتن دوباره با شهامت موندیم به حسرت شهادت با ما دیگه نمونده طاقت «موندیم، با حسرت قدیمی رفتن، رفیقای صمیمی رفتن، رفیقای صمیمی» ☘🌷🌿🍃☘🌷🌿🍃☘🌷🌿🍃 حکایت کن ای دل، از این پهلوونا خدارو قسم ده، به این نوجوونا به این نوجوونا که اکبر شدن که بردن دلا رو دلاور شدن قسم بر همون لحظه های غریب که گریون به پهلوی مادر شن ایران، بازم پر از شهیده هرجا، قافله ی امیده دیگه، دشمنمون بریده یاران، گذشتن آخر از سر رفتن، به یک ندای رهبر پیچید، بوی گلای پرپر «موندیم، با حسرت قدیمی رفتن، رفیقای صمیمی» شاعر: میلاد عرفان پور 👉 @mtnsr2
🌷 🍃 ..... 🍃هر هفته از این مسیر عبور میکردم 🚶 چشمم به چند تا قبر کوچیک می اُفتاد اما زیاد اعتنا نمیکردم آخه میگفتن شهید گمنام هستند .... سرم رو میچرخوندم به راهم ادامه می دادم😚 هر هفته که به این قسمت میرسیدم فکرم درگیرشون می شد اما ..... هر دفعه به یه بهانه ای از کنارشون بی اعتنا رد می شدم 🍃 یه بار به خودم گفتم معلوم نیست استخونهایی که آوردن مال عراقی هاست یا ایرانی هاست...... این جمله انگار خیلی برام سنگین تموم شد یک هفته ذهنم درگیرشون شد ایندفعه دلو زدم به دریا رفتم رو به روی قبرشون یه نگاهی کردم خواستم برم گفتم باشم یه خورده بیشتر نگاه کنم انگار غربت عجیبی توشون نهفته بود ازشون رد شدم اما دل تو دلم نمونده بود هفته دیگه با اختیار خودم سر قبرشون ایستادم اینبار با غربت خاصی به قبرشون نگاه انداختم انگار داشتن دلبری میکردند یه دستی به قبرشون کشیدم و رفتم اما دیدارمون به هفته بعد نکشید اینبار زود تر بر سر مزارشون اومدم سر قبرشون نشستم و فاتحه ای خوندم راستش خیلی مظلوم بودن چند که😳 یادم نبود من هم بهشون گفتم آخه یه حرامی که دل آدمو جذب نمیکنه😌....... .....میگفتم : نه اسمی نه رسمی نه نشونه ای نه کسی رو داشتن که بهشون سر بزنه اینها دیگه کی هستن چه معامله ای با خدا کردن به گمونم شهدای گمنام با مادرمون فاطمه زهرا سلام الله علیه ارتباط خاصی دارن آخه اینایی که گمنامن..... به اینجا که رسیدم گریه هام در اومد😭باورم نمی شد من داشتم سر قبر شهدای گمنام گریه میکردم😭 .... الان هر وقتی از کنار قبرشون رد میشم به احترام شون خبر دار می ایستم و یه دسته گلی به زیبایی حمد وسوره هدیه شون میکنم 👉 @mtnsr2
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 اگر درست ندیدم تو را حیا نگذاشت شنیده‌ام که گمان کرده‌ای خجالتی‌ام تو عشق اوّل من نیستی، به جان خودت! به عشق حضرت ارباب، بچّه هیأتی‌ام (مصطفی تبریزی) عاشقانه‌های ما را اینجا دنبال کنید👇 🆔 http://eitaa.com/joinchat/1655308292Cb985bd607e 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
هدایت شده از DELETED
به نام خدا : کانالی مختص برای طلاب عزیز در حوزه ادبیات عرب ـــ سیوطی : @howzeh144
⭕️ #شهید_ابراهیم_هادی 🔶ادامه قسمت سی وچهارم 🔶 #شخصیت_الگو 👉 @mtnsr2