📩 ارسالی از کاربر های کانال
قبل از هر چیز من شهید #ابراهیم_هادی رو اصلا نمی شناختم یعنی تا به حال نه اسمش رو شنیده بودم نه عکسش رو دیده بودم
من فعال فضای مجازی بودم توی گروه ها با اونهایی که شبهه می پروندن بحث می کردم بحث هام اکثراً تاثیر گذار بود
اما بعضی مواقع نمی تونستم شبهه شون رو ثابت کنم واین برام سخت بود
یه مدتی رو کلاً درگیر فضای مجازی بودم تا اینکه فضای مجازی روی خودم تاثیر گذاشت و مشکوکانه در برخی از کانالهایی که نباید می رفتم سرک می کشیدم
مدتی رو همین طور گذروندم از این وضع رازی نبودم اما انگاربرای من عادت شده بود 😒
دیگه از این وضع خسته شده بودم ولی نمی تونستم بیخیال بشم
یه بار یه خوابی دیدم که برام جالب بود ....
😴خواب دیدم تو یه خونه ای هستم که ظاهراً مال خودم نبوده اما اواخر خواب متوجه شدم مال خودمه
داخل این خونه به فساد وگناه مشغولم خیلی به راحتی گناه می کردم
یه شهیدی داریم که تو بچگی خیلی باهاش بودم بنام #عبد_الصالح_زارع با یکی دیگه که نمی شناختمش اومدن توی خونه
جا به جای خونه رو با اشاره می دیدن و یه چیزایی به هم می گفتن
#شهید_عبد_الصالح رو به من کرد و گفت: این خونه رو به کسی میدی ؟
منم با سوال گفتم : برای خودت میخای ؟
گفت :نه
با اشاره به اون یکی که همراهش بود ❓گفتم : برای اون میخوای ؟
با خنده گفت: نه !
من هم با تعجب سری تکون دادم و گفتم باشه خونه تحویل شما...
با اینکه می دیدم ظاهر سالمی داره ولی اون دو نفر مشغول شدن به کندن دیوار های خونه انگار می خواستند ظاهر خونه رو عوض کنن
من از خواب بیدار شدم
آرام آرام کارهایی که ازشون خسته شده بودم رو به راحتی کنار گذاشتم
خدا رو شکر به یکباره راه تهذیب نفس رو پیش گرفتم شاید بعضی مواقع زمین بخورم !
ولی بلند می شم و دوباره از نو شروع می کنم
نمی دونم تا پایان عمرم چطور پیش میرم ولی برام دعا کنید......
اما اتفاقی که برام جالب بود یکی از دوستان یه بار برای من از شهیدی صحبت می کرد خیلی هم با آب وتاب ، که یه کتاب خوندم در مورد یه شهید به نام #ابراهیم_هادی.....
که خیلی جالبه چند خاطره از او برام تعریف کرد .
داستان اذان رو برام تعریف کرد اما خیلی سر بسته ، که عجب آدمی بوده این شهید!....
واز من خواست تا برای یکبار هم که شده این کتاب رو بخونم اولش کمی بی تفاوت بودم اما یه بار به صورت اتفاقی عکس روی جلد کتاب رو دیدم
انگار به نظرم آشنا می اُومد کتاب رو گرفتم نگاه کردم به نظرم انگار جایی دیدمش اما کجا دیده بودم، خاطرم نمی اومد
خیلی اتفاقی تصمیم گرفتم قبل از اینکه بخونمش قسمت به قسمتش رو باز نویسی کنم و تو کانال وگروه ها پخش کنم روزها کارم این بود هر روز یک قسمت رو می نوشتم با این وضع روزی یک قسمت رو می خوندم
با خوندن خاطرات ، شخصیت شهید برای من آشنا شد
تا اینکه روزی خاطرم اومد #ابراهیم رو کجا دیدم
نفر دومی که با #عبد_الصالح اومده بود به خوابم ، همون شهید #ابراهیم_هادی بود
بعد اون مدت با شهید آشنا واُنس گرفتم
نمیگم این خواب از رویا های صادقه بوده یا چنین وچنان اما این خواب برای من این تعبیر رو داشته که شهید خونه دلم رو از من خواسته بود
می خواست خونه دلم رو از وجود شیطان پاک کنه و با خدا آشنا کنه
این دو شهید اومدند تا خونه گناه دلم رو غبار روبی و به خدا بِدَن
الان بعد ۵ ماه به قسمت پایانی جلد دوم سلام بر #ابراهیم رسیدم یه کانالی توی تلگرام باز کردم که بعدش آوردم تو سروش تمام قسمتاش رو توی این کانال ریختم خیلی ها اومدن استفاده کردن و با شخصیت #ابراهیم آشنا شدن برای معرفی این شهید این تنها کاری بود ازم بر می اومد
🌷التماس دعا.........
#شهید_ابراهیم_هادی
👉 @mtnsr2