مهدویت تا نابودی اسرائیل
⭕️دوست شهیدت کیه؟ 🌷شهید #باکری 🌷شهید #همت 🌷شهید #بروجردی 🌷شهید #امینی 👈یا اینکه ...... 🌷شهید #ابراه
در ادامه طرح رفاقت با شهدا ....
ودر ادامه معرفی شهید
🌷 #عباس_بابایی
👉 @mtnsr2
مهدویت تا نابودی اسرائیل
⭕️در ادامه خاطرات شهید بابایی شهید بابایی با دارا بودن تعهد، ایمان، تخصص و مدیریت اسلامی چنان درخشی
🌷در ادامه خاطرات شهید عباس بابایی
🍃یکی از راویان مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ درباره این واقعه نوشته است:
به دنبال اصابت گلوله به هواپیمای تیمسار بابایی و اختلالی که در ارتباط هواپیما و پایگاه تبریز به وجود آمد، پایگاه مزبور به رابط هوایی سپاه اعلام کرد که یک فروند هواپیمای خودی در منطقه مرزی سقوط کرد برای کمک به یافتن خلبان و لاشه آن هر چه سریعتر اقدام نمایید. مدت کوتاهی از اعلام این موضوع نگذشته بود که فرد مذکور مجدداً تماس گرفت و در حالی که گریه امانش نمی داد گفت: هواپیمای مورد نظر توسط خلبان به زمین نشست، ولی یک از سرنشینان آن به علت اصابت تیر در داخل کابین به شهادت رسیده است.»
راوی در مورد بازتاب شهادت تیمسار بابایی در جمع برادران سپاه نوشته است: «برخی از فرماندهان ارشد سپاه در جلسه ای مشغول بررسی عملیات بودند که تلفنی خبر شهادت تیمسار بابایی به اطلاع برادر رحیم رسید . با شنیدن این خبر، جلسه تعطیل شد و اشک در چشمان حاضرین به خصوص آنان که آشنایی بیشتری با شهید بابایی داشتند ، حلقه زد.» نقل شده که وی چند روز قبل از شهادت در پاسخ پافشاری های بیش از حد دوستانش جهت عزیمت به مراسم حج گفته بود: «تا عید قربان خودم را به شما می رسانم.»
بابایی در هنگام شهادت 37 سال داشت، او اسوه ای بود که از کودکی تا واپسین لحظات عمر گرانقدرش همواره با فداکاری و ایثار زندگی کرد و سرانجام نیز در روز عید قربان، به آروزی بزرگ خود که مقام شهادت بود نائل گردید و نام پرآوازه اش در تاریخ پرا فتخار ایران جاودانه شد.
شهید بابایی در بیانات مقام معظم رهبری :
این شهید عزیزمان انسانی مومن و متقی و سربازی عاشق و فداکار بود و در طول این چند سالی که من ایشان را می شناختم ، همیشه بر همین خصوصیات ثابت و پابرجا بود .
👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃مصاحبه از همسر شهید بابایی
🍃عیادت رهبر انقلاب از همسر شهید بابایی
👉 @mtnsr2
✍اشتراک گذاری مطالب منصوب به شهید عباس بابایی تا چند روز آتی به پایان میرسد
دوستان همراهی که علاقه مند به اشتراک گذاری مطالب منصوب به رفیق شهید شان میباشند میتوانند به آیدی زیر اطلاع دهند
@AEASsha
Shab06Moharram1396[09].mp3
6.2M
⭕️ #نوای_شهدایی
🌷ای دل وضو بگیر و بیا وقت طاعت است
🌷بشکن به یاد او که شکستن عبادت است
🌷یک لحظه بی حسین بمانی مصیبت است
🌷آزاده باش این دوسه روزی که فرصت است
👉 @mtnsr2
🌷در عشق اگرچه منزل آخر شهادت است، تکلیف اول است شهیدانه زیستن
ای دل وضو بگیر و بیا وقت طاعت است
بشکن به یاد او که شکستن عبادت است
یک لحظه بی حسین بمانی مصیبت است
آزاده باش این دوسه روزی که فرصت است
در عشق اگرچه منزل آخر شهادت است
تکلیف اول است شهیدانه زیستن
در این جهان که معرکه نور و ظلمت است
از سرگذشتن حججی ها سعادت است
اینگونه رفتن از پی یک عمر خدمت است
عمری مجاهدت که پر از شور و همت است
در عشق اگرچه منزل آخر شهادت است
تکلیف اول است شهیدانه زیستن
آن کس شود شهید که او را لیاقت است
اهل تلاش و صدق و وفا و امانت است
او را به خانه رسم گذشت و محبت است
در سفره عطر نان حلال است و برکت است
در عشق اگرچه منزل آخر شهادت است
تکلیف اول است شهیدانه زیستن
اوج صلابت است و شکوه شجاعت است
کرب و بلا که مدرسه ی استقامت است
هل من معین به گوش جهان تا قیامت است
حر باش و دل مبند به دنیا که حسرت است
در عشق اگرچه منزل آخر شهادت است
تکلیف اول است شهیدانه زیستن
👉 @mtnsr2
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
⭕️ #سلام_علی_ابراهیم۲
🔸قسمت سی ویکم
🔸 #جهانشاه
زندگی در محیط جبهه ودر شرایطی که چندین هفته متوالی از محیط شهری دور هستیم کار نسبتا سختی است.خوب به یاد دارم بعضی از رزمندگان پس از مدتی در منطقه دچار افسردگی 😞و بیماری روحی می شدند . دوای درد این افراد شوخی وخنده بود 😉
#ابراهیم در این زمینه استاد بود . یکبار دوستان سپاهی ما از جنوب به گیلان غرب آمدند تنها چیزی که از جمعشان شنیده می شد خنده بود وارد جمع آنها شدم وبه #ابراهیم گفتم چه کار میکنی؟ به شوخی گفت :میخوای گریه کنیم؟ بعد خیلی عادی زد زیر گریه 😭و اشک از چشمانش جاری شد
یکبار در جمع رزمندگان اندرزگو نشسته بودیم امام جمعه یکی از شهر های مرکزی ایران به جبهه آمد سر ظهر بود که این عالم لباسهایش را در آورد تا برای وضو ونماز آماده شود . #ابراهیم از او اجازه گرفت ولباسهای این عالم را پوشید وبعد به دنبال دیگر رفقا رفت 😊و.....
🍃امادر میان دوستان #ابراهیم یکی از اهالی کرمانشاه بود که رفاقت این دو نفر هم در نوع خودش دیدنی و جالب بود
جوانی با قد وقامت ۲متر وهیکل بسیار درشت وتنومند . اولین باری که او را دیدم ، #ابراهیم او را به من معرفی کرد همین که با جهانشاه دست دادم #ابراهیم پشت سر من بود اشاره کرد یه فشار به دستش بده . باور کنید همین الان یاد اون صحنه می افتم؟ تمام استخوانهای دستم درد میگیرد . وقتی به من دست داد با ناله و فریاد دستم را کشیدم تمام انگشتانم به هم چسبیده بود
آن شب در کنار جهانشاه وحاجی اسلامی بودیم برای ما شام 😋آوردند همه ما یک مرغ را خوردیم جهانشاه به تنهایی ۶مرغ ونان را خورد بعد شام جهانشاه یک شیشه مربا را گرفت وخالی خالی با قاشق خورد با اشاره به #ابراهیم گفتم چقدر میخوره ؟ #ابراهیم خیلی آرام گفت : تازه امشب می خواد راحت بخوابه ، برای همین کمتر غذا خورد . بعد شام یه تخته شنا آورد وجهانشاه مشغول شنا رفتن شد یکی از رفقا هم روی کمر جهانشاه نشست😳 . انگار نه انگار که او این همه شام را خورده و....
روز بعد ما با #ابراهیم برگشتیم خبر رسید در یکی از مناطق درگیری لفظی بین چند نفر از اهالی محل با دو نفر از رزمندگان صورت گرفته یکی از اهالی به ما گفت اینها رفته اند تا یکی از قوی ترین دوستانشان را بیاورند تا یک دعوای حسابی راه بی اندازند ، حسابی ترسیدم میدانستم کار اگر به درگیری بکشد جمع کردن ماجرا سخت میشود با #ابراهیم خود را به همین محل رساندیم ساعتی بعد عده ای از اهالی،بایک آدم گنده لات به سمت مقر نیرو های ما آمدند تایک دعوای حسابی راه بی اندازند همین که آنها جلو آمدند #ابراهیم به سمت آنها رفت وبا صدای بلند داد زد: جهانشاه مخلصیم! جهانشاه که هم یه سر وگردن از همه بلند تر بود جلو آمد و شروع کرد با ما دست وروبوسی کردن. اهالی هم هاج واج به ما نگاه میکردند #ابراهیم با اهالی محل خوش وبش کرد وبا تک تک آنها رو بوسی کرد خلاصه رفاقت با عث شد دعوا به صلح ودوستی تبدیل شود
اما بد نیست بدانید جهانشاه همان سال به خاطر کاری که کرده بود به زندان رفت در زندان به مسئول زندان گفته بود دستبند من را باز کنید واگرنه خودم بازش میکنم مسئول زندان خندید 😁
جهانشاه با فشار دستبند را باز کرد 😳او در همانجا سکه ۲ تومانی قدیم را خم کرد باور کنید اگر در مسابقه قوی ترین مردان شرکت میکرد حریف نداشت
اما سال بعد از این ماجرا به ما خبر دادند جهانشاه در یک سانحه رانندگی از دنیا رفت 🙁 من ودیگر رفقای رزمنده باور نکردیم به شوخی گفتیم😉 یک ماشین معمولی نمیتونه اون هیکل روزیر بگیره 😏. گفتند : اتفاقا تو جاده همدان با یک تریلی تصادف کرد 😔و....
👉 @mtnsr2
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
دسامبر 1947م.)، جستجوگر انگلیسی علوم خفیه، نویسنده ای پرکار، شاعر، اهل سرّ، ستاره شناس، آزمایش کننده ی داروهای روان گردان، لذت جو، طرفدار پر و پا قرص کوهنوردی و شطرنج، انقلاب گر در زمینه ی مسائل ج ن س ی و منتقد اجتماعی بود. احتمالا امروزه بیش از هر چیز او را بخاطر نوشته هایش در علوم خفیه می شناسند. آثار مشهورش کتاب قانون (پایه ی فرقه ی سری ثلما و بیشتر فرقه های سری پس از آن) و جادو در تئوری و در عمل، می باشند او در چندین و چند فرقه و گروه های جادوگری نقش های مهمی را ایفا کرد، از جمله فرقه های طلوع زرین، آرگنتوم استروم* و اُتو**. کرولی در دوران زندگی اش بسیار بدنام گشت و به او لقب “پست ترین مرد قرن” را دادند (البته ذکر این نکته به معنای تائید یا رد آن نمی باشد، چه اینکه کرولی تا آنجا که می دانم برای تمام اتهامات پاسخی دارد و مثلا برای جریان اخراج شدنش از سیسیل به جرم برگذاری مراسم شیطانی، سوء استفاده از کودکان و …، خودش می گوید که این تنها بدان علت بوده که عده ای که مراسم و کارهای او را نمی فهمیده اند پشت سرش شایعه پراکنی کرده اند و بعد با تغییر رژیم این شایعات در مسئولان جدید موثر افتاده و او را اخراج کرده اند یا در جریان اخراج شدنش از فرانسه می گوید که اخراج نشده بلکه به خاطر یک سو تفاهم مسئولان از تمدید مدت اقامتش امتناع کرده اند)
به هر حال نوشتن در مورد کسی چون او که شاید بتوان تاثیر گذارترین جادوگر قرن پیش و قرن حاضر نامیدش کار ساده ای نیست، و نباید دوستان تصور کنند که همه ی گفتنی ها راجع به او گفته شد، بلکه من تنها قله ی کوه یخی ای را به شما نشان دادم که قسمت اعظمش هنوز زیر آب است.
👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 " رائفی پور از فراماسونر تا دیدار با امام زمان (عج) "🍂
🔶مشکلات کار فرهنگی در ایران
👉 @mtnsr2
هدایت شده از مهدویت تا نابودی اسرائیل
⭕️ #قرارشبانه
🔷 #شهدارایادکنیدباذکرصلوات
🌷 #شهیدابراهیم_هادی
🌷 #شهیدعبدالصالح_زارع
🌷الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🌷
👉 @mtnsr2
☘التماس دعای #فرج
☘شب شما #مهدوی
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍃🍂🍃
⭕️ #حدیث_مهدوی
امام مهدی(علیه السلام):
🔸أبي الله عزوجل للحق إلا إتماما و للباطل إلا زهوقا و هو شاهد علي بما أذكره.
🔸#سنت_تخلف_ناپذير خداوند بر اين است كه #حق را به فرجام برساند و #باطل را نابود كند، و او بر آنچه بيان نمودم گواه است.
📚 بحارالأنوار ، ج 53 ، ص 193
👉 @mtnsr2
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘
⭕️سه #مصیبت_بزرگی که هر روز بر ما وارد می شود ولی ما از آنها پند نمی گیریم❗️
🍃 شخصى خدمت امام زين العابدين علیه السلام رسيد و از وضع زندگيش شكايت نمود.
♻️ امام فرمودند:
🍃بيچاره فرزند آدم هر روز گرفتار سه مصيبت است كه از هيچكدام از آنها پند و عبرت نمى گيرد. اگر عبرت بگيرد دنيا و مشكلات آن برايش آسان مى شود...
1⃣ اينكه، هر روز از عمرش كاسته مى شود. اگر زيان در اموال وى پيش بيايد غمگين مى گردد، با اينكه سرمايه ممكن است بار ديگر باز گردد ولى عمر قابل برگشت نيست.
2⃣ هر روز، روزى خود را مى خورد، اگر حلال باشد بايد حساب آن را پس بدهد و اگر حرام باشد بايد بر آن كيفر ببيند.
3⃣واما سومین مصیبت که از همه مهمتر است اینکه،هر روز را كه به پايان مى رساند يك قدم به آخرت نزديك شده اما نمى داند به سوى بهشت مى رود يا به طرف جهنم!
📚 بحار الانوار: ج 78 ، ص 160.
👉 @mtnsr2
🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ وضعیت #ایران در #آخرالزمان
🍃جایگاه ایران در آخرالزمان چگونه است⁉️
🍃 آیا ایران هم درگیر جنگهای منطقه خواهد شد ⁉️
🔶 #استاد_علی_کورانی
👉 @mtnsr2
ﺳﺮﻋﺖ ﺁﻫﻮ 90 ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮ ﺩﺭ ﺳﺎﻋﺖ ﺍﺳﺖ؛
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽﮐﻪ سرعت شیر 57 کیلومتر در ساعت ﺍﺳﺖ.
ﭘﺲ ﭼﻄﻮﺭ ﺁﻫﻮ ﻃﻌﻤﻪ شیر میشود؟
"ﺗﺮﺱ" ﺁﻫﻮ ﺍﺯ ﺷﮑﺎﺭ ﺷﺪﻥ ﺑﺎﻋﺚ میشود ﮐﻪ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﯼ سنجیدن فاصله خود با شیر مدام به "پشت ﺳﺮ" ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﺪ، ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ همین سرعتش بسیار کم میشود!
تا جایی که شیر میتواند به او برسد؛
یعنی ﺍﮔﺮ ﺁﻫﻮ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺵ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻨﺪ ﻃﻌﻤه ﺷﯿﺮ ﻧﻤﯽ شود!
ﺍﮔﺮ ﺁﻫﻮ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺧﻮﺩ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ؛ ﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ شیر به نیرویش ایمان دارد؛ ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﻃﻌﻤﻪ ﯼ ﺷﯿﺮ نخواهد شد.
ﺍﯾﻦ ﻗﺼﻪ ﯼ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻫﻢ ﻫﺴﺖ
ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ایمان نداشته باشیم
و در طول زندگی ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﻧﮕﺎﻩ کنیم
و به مرور خاطرات ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﯾﻢ؛
ﻫﻢ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﺎﻥ ﻋﻘﺐ میمانیم
ﻭ ﻫﻢ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﻢ...
👉 @mtnsr2
مهدویت تا نابودی اسرائیل
⭕️دوست شهیدت کیه؟ 🌷شهید #باکری 🌷شهید #همت 🌷شهید #بروجردی 🌷شهید #امینی 👈یا اینکه ...... 🌷شهید #ابراه
در ادامه طرح رفاقت با شهدا ....
ودر ادامه معرفی شهید
🌷 #عباس_بابایی
👉 @mtnsr2
💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝
🌷 #ماجراي_عاشق_شدن_شهيد_بابايی🌷
پانزدهم مرداد، سالروز شهادت خلبان شهيد عباس بابايي است. مطلب خواندني که در ادامه مي خوانيد خاطرات خانم مليحه حکمت، همسر آن شهيد است.
شب ِ رفتن، توي خانه کوچکمان، آدم هاي زيادي براي خداحافظي و بدرقه جمع شده بودند. صد و چند نفري مي شدند. عباس صدايم کرد که برويم آن طرف، خانه سابقمان . از اين خانه جديدمان که قبل از اين که خانه ما بشود موتورخانه پايگاه بود، تا آن يکي راه زيادي نبود. رفتيم آنجا که حرف هاي آخر را بزنيم. چيزهايي مي خواست که در سفر انجام بدهم. اشک همه پهناي صورتش را گرفته بود. نمي خواستم لحظه رفتنم، لحظه جدا شدنمان تلخ شود. گفت: مواظب سلامتي خودت باش، اگر هم برگشتي ديدي من نيستم…. اين را قبلاً هم شنيده بودم . طاقت نياوردم . گفتم عباس چه طوري مي توانم دوريت را تحمل کنم ؟ تو چه طور مي تواني؟هنوز اشک هاي درشتش پاي صورتش بودند. گفت تو عشق دوم مني، من مي خواهمت، بعد از خدا. نمي خواهم آن قدر بخواهمت که برايم مثل بت شوي.
ساکت شدم. چه مي توانستم بگويم؟ من در تکاپوي رفتن به سفر و او…؟
گفت:مليحه، کسي که عشق خدايي خودش را پيدا کرده باشد بايد از همه اينها دل بکند.
گفت:راه برو نگاهت کنم
گفتم :وا… يعني چه؟
گفت:مي خواهم ببينم با لباس احرام چه شکلي مي شوي؟
من راه مي رفتم و او سرتا پايم را نگاه مي کرد. جوري که انگار اولين بار است مرا مي بيند. انگار شب خواستگاريم باشد. گفتم بسه ديگه! مردم منتظرند. گفت: ول کن بگذار بيشتر با هم باشيم.
از خانه که مي خواستيم بيرون بياييم، رفت و يکي از پيراهن هايم را برايم آورد. پيراهن بنفش گل داري که پارچه اش را مادرم از مکه برايم آورده بود. پيراهن خنک و آستين بلندي بود. گفت: اين را آنجا بپوش. به خانه که برگشتيم همه شوخي مي کردند که اين حرف هاي شما مگر تمامي ندارد. دو ساعت حرف زده بوديم.
اتوبوس ها در مسجد منتظرمان بودند. هم سفرهايمان همه دوست و هم کارهاي عباس و خانم هايشان بودند. توي حياط مسجد از شلوغي مرا کناري کشيد. مي دانست خيلي هلو دوست دارم . زود رفته بود هلو گرفته بود. انگار دوره نامزدي مان باشد، رقتيم يک گوشه و هلو خورديم . بچه ها هم که مي آمدند مي گفت برويد پيش ماماني با بابا جون . مي خواهم با مامانتان تنها باشم .اتوبوس منتظر آمدنم بود. همه سوار شده بودند. بالاخره بايد جدا مي شديم .
آقاي کنار اتوبوس مداحي مي کرد و صلوات مي فرستاد. يک باره گفت: سلامتي شهيد بابايي صلوات. پاهايم ديگر جلوتر نرفتند. برگشتم به عباس گفتم: اين چه مي گويد.
گفت: اين هم از کارهاي خداست. پايم پيش نمي رفت. يک قدم جلو مي گذاشتيم، ده قدم برگشتم. سوار اتوبوس که شدم، هيچ کدام از آدم هايي را که آن جا نشسته بودند، با آنکه همه آشنا بودند، نمي ديدم. فقط او را نگاه مي کردم که تا وسط هاي اتوبوس هم آمده بود بدرقه ام، و گريه مي کردم. جايم را با خانم اردستاني عوض کردم تا وقتي ماشين دور مي شود بتوانم ببينمش. خيال اينکه آخرين باري باشد که مي بينمش، بي تابم مي کرد. لحظه آخر از قاب پنجره اتوبوس او را ديدم که سرش را بالا گرفته و آرام لبخند مي زند. يک دستش را روي سينه اش گذاشته و دست ديگرش را به نشانه خداحافظي برايم تکان مي داد.
اين آخرين تصويري بود که از زنده بودنش ديدم. بعد از گذشت اين همه سال ، هنوز آن لب خند آخري اش را يادم نرفته است .حالا ديگر به بودن و نديدنش عادت کرده ام . مي دانم مرا مي بيند . با ما و مراقب ماست . من هم بدون حضور او تحمل اين زندگي سخت بعد از شهادتش را نداشتم. بعضي وقت ها صداي در زدنش را مي شنوم . بعضي وقت ها صداي سرفه کردنش مي آيد . دخترم قبل از ازدواجش زياد او را مي ديد. حتي سر ازدواج دخترم ، يکي از دوست هايمان آمد و گفت عباس به خوابم آمده و گفته براي دخترم خواستگار مي آيد و اسم داماد را هم گفته بود و همين طور هم شد . يازده سال با او زندگي کرده ام ، حالا هم همين طور است . آن روزهايي که در آمريکا بود ، بي آن که من بدانم ، مرا همسر آينده خودش مي دانست . حالا هم با اين که به ظاهر نيست ، ولي همسر من است.بعضي وقت ها تپش قلب مي گيرم. اين همان لحظه هايي است که وجودش را،بودنش راحتي بويش رادر کنارم حس مي کنم.
حالا دليل اصرارش را براي اين که من حتما سرکار بروم مي فهم. زنگ تعطيل مدرسه اي که مديرش هستم مي زنم و در سرو صداي شادمانه بچه ها غرق مي شوم….
سال 1350 آمريکا، شهر لاواک، پايگاه هوايي ريس، محل آموزش هاي خلبان اف-5. عباس بابايي از دانشجويان اعزامي از ايران است. کارهايش طبق گزارش هاي مندرج در پرونده اش غير نرمال است. نماز مي خواند. در آن دوره که همه به فسق و فجور مباهات مي کنند، وسط اتاق خوابگاهش يک نخ کشيده تا هم اتاقي مشروب خورش اين طرف نيايد. خودش حتي پپسي هم نمي خورد. مي گويد کارخانه اش مال اسرائيلي هاست.
🌷ادامه دارد
👉 @mtnsr2
💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝
مهدویت تا نابودی اسرائیل
💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝 🌷 #ماجراي_عاشق_شدن_شهيد_بابايی🌷 پانزدهم مرداد، سالروز شهادت خلبان شهيد عباس بابايي اس
این مجموعه خاطره به عنوان
🌷ماجرای عاشق شدن شهید بابایی
در ۱۳ الی۱۷ قسمت تقدیم شما بزرگواران می گردد
☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿
1⃣وصیت نامه اول شهید بابایی قسمت اول
این وصیت نامه میتواند وصیت شهید به تمام 💝همسران جامعه مهدوی باشد
بسم الله الرحمن الرحیم )
همسرم ! راه خدا را انتخاب کن که جز این راه دیگری برای خوشبختی وجود ندارد
ملیحه جان همانطوری که میدانی احترام مادر واجب است . اگر انسان کوچکترین ناراحتی داشته باشد اولین کسی که سخت ناراحت می شود مادراست که همیشه به فکر فرزند یعنی جگرگوشه اش می باشد
ملیحه جان اگر مثلا نیم ساعتی فکر کردی راجع به موضوعی هرگز به تنهایی فکر نکن حتما از قرآن مجید و سخنان پیامبران – و امامان استفاده کن و کمک بگیر- نترس هر چه می خواهی بگو. البته درباره هر چیزی اول فکر کن . هر چه که بخواهی در قرآن مجید هست مبادا ناراحت باشی همه چیز درست می شه ولی من می خواهم که همیشه خوب فکر کنی . مثلا وقتی یک نفر به تو حرفی می زند زود ناراحت نشو درباره اش فکر کن ببین آیا واقعا این حرف درسته یا نه . البته بوسیله ایمانی که به خدا داری.
ملیحه جان به خدا قسم مسلمان بودن تنها فقط به نماز و روزه نیست البته انسان باید نماز بخواند و روزه هم بگیرد . اما برگردیم سرحرف اول اگر دوستت تو را ناراحت کرد بعد پشیمان شد و به تو سلام کرد و از تو کمک خواست حتما به او کمک کن . تا میتونی به دوستانت کمک کن و به هر کسی که می شناسی و یا نمی شناسی خوبی کن. نگذار کسی از تو ناراحت بشه و برنجه.
هر کسی که به تو بدی می کند حتما از او کناره بگیر و اگر روزی از کار خودش پشیمون شد از او ناراحت نشو. هرگز بخاطر مال دنیا از کسی ناراحت نشو
ملیحه جان در این دنیا فقط پاکی، صداقت ،ایمان ، محبت به مردم ، جان دادن در راه وطن ، عبادت باقی می ماند. تا می تونی به مردم کمک کن . حجاب ، حجاب را خیلی زیاد رعایت کن
👉 @mtnsr2
🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘
1_6152695.mp3
1.31M
⭕️نوای_شهدایی
🌷در دوکوهه قلب ما جامانده است
🌷خاک گرم فکه ما را خوانده است
🌷نیمه شبهای شلمچه ای خدا
🌷این دل ما را زه دنیا رانده است
🌷یاد آن شبهای گرم جبهه ها😭
👉 @mtnsr2
⭕️ #دلنوشته_شهدایی
🌷گرچه رفاقت با شما مرا از برخی گناهانم باز داشته😔 اما ....
🤔نمیدانم رفاقت با شما چرا اینگونه است
مانند تشنه ای که آب دریا 🌊می نوشد ، با هر بار نوشیدن تشنه تر میشود
با یاد شما وذکر شما نه اینکه سیر می شویم بلکه روز به روز عطش ما بیشتر می شود
🍃خیالی نیست....
به خیال شما هدیه میکنم به خیال شما به دیگران کمک میکنم به خیال شما وبه نیت شما محبت میکنم
اما......
اما.....
اما سر پل صراط قطعا دامن تان را خواهم گرفت اگر شهادت نصیبم نشود😢
☘آخر چگونه ببینم شما در قهقهه مستانه خود هستید ومن همچون ژنده پوشی در حسرت شما
این عادلانه نیست 😭....
🙄خدایا تویی که عزت میدهی
خدایا تویی که دجه شهادت می بخشی تو را قسم به فاطمه زهرا سلام الله علیه
اگر من را در آتش بسوزانی حسرت شهادت که همان عند ربهم یرزقون است در دل دارم که هیچ عذابی بدتر از این نخواهد بود
🌷شهدا شما را قسم به رفاقتمان شفاعتم کنید
👉 @mtnsr2
🙏باتشکر از کاربر عزیزمون
ارسال دلنوشته ها به آیدی زیر
@AEASsha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️کلیپ تاثیر گذار
🍃اگر تا به حال عزم توبه نکردی این کلیپ رو ببین قطعا بعدش راه تهذیب نفس رو پیش میگیری
🍃استاد رائفی پور
👉 @mtnsr2
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
⭕️ امام خمینی :
پنجاه سال عبادت کردید خدا قبول کند یک روز هم یکی از #وصیتنامه_شهدا را مطالعه کنید وتفکر کنید
🔶وَ لا تَحسَبَنَّ اَلَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللهِ اَمواتاً بَل اَحیاءٌ عِندَ رَبِهِم یُرزَقُونَ
🔹وصیت نامه شهید: #عبدالرحیم_حاجیپور
سپاس خدای را که ما را در این راه مقدس هدایت کرده و بر ما منت گذاشت و یاریمان کرد تا از ظلمات جهل به سوی نور و آگاهی رو آوریم سپاس خدا را که مردم ما را امتی نمونه و اسوه برای جهانیان قرار داد ما باید اول تزکیه نفس کنیم که مبارزه با نفس بزرگترین جهاد است اگر انسان درون خویش را از هوای نفسانی و امیال شیطانی خالی کرد آنوقت پیروز و سرافراز هست.
پروردگارا! به سوی آمرزش تو کوچ کرده ام به سوی عفو تو آهنگ شهادت نموده ام به گذشت تو مشتاق شدم. ای خدای سبحان می خواهم پرواز کنم اما سنگینی کوله بار معصیت بالهایم را خسته و مرا از اوج گرفتن به سرایت باز می دارد.
خدایا! به محمد (ص) بگو که پیروانش حماسه هائی می آفرینند و به علی علیه (ع) بگو شیعه اش قیامت به پا کردند و به حسین (ع) بگو که خونش هنوز در رگها می جوشد.
ای خدا! بزرگ ترا شکر می کنم که راه شهادت را بر من گشودی دریچه ای پرافتخار از این دنیای خاکی به سوی آسمانها باز کردی و لذت بخش ترین حیاتم را در اختیار گذاشتی.
خدایا! واقعاً تو را سپاس می گویم از ته دل راهی برای سپاس نداشتم جز دادن بهترین چیزی که جان می باشد. اگر صدامیان مرا گرفتند و بدنم را سوراخ سوراخ نمایند و پوستم را سوزانند لحظه ای تردید به خود راه نداده و آرزوی گفتن یک آخ را تیر بر دلشان می گذارم. ای برادران قدر امام امت چراغ نور و هدایت این رهبر عزیز و دلسوز را بدانید. خدا نکند از امام جلوتر حرکت کنید آن روز عزای ملت است و هرگز عهدی را که با خدای خود بسته ام اگر در آتش بسوزم اگر بدست منافقین پودر شوم هرگز از یاد خدا دوری نخواهم کرد.
مردم مسلمان و انقلابی ایران! خدا نکند که به این دنیا فانی دل بسته از مسائل اخروی غافل بمانید مبادا جهاد در راه خدا را کنار گذاشته و لباس ذلت بر تن کنید مردم دنیا را برای دنیا نخواهید بلکه بکوشید دنیا را در جهت آخرتتان بکار گیرد و در هر حال رضایت حق باریتعالی را به خود جلب کنید از مردم شهیدپرور و همیشه در صحنه می خواهم که قدر روحانیت اصیل و انقلابی را بدانید و لحظه ای از این رهبران فکری و عقیدتی خود فاصله نگیرید عزیزان من فکر نکنید که اگر رحیم به جبهه نمی رفت کشته نمی شد خیر زیرا خداوند می فرماید: اینها تکونوا ایدرکلکم الموت یعنی هر کجا که باشید مرگ شما را فرا می گیرد. آنان که در خانه هایتان خزیده اند و چشم و گوشتان را فرو بسته اند و مانند کبک سر خود را زیر برف کرده اند بدانند که سرانجام باین راهی که همگان رفته اند باید بروند پس بیائید تفنگهای بر زمین افتاده ما را برگیرید و این راه خونین را ادامه دهید و به همه جوانان عزیز انقلابی سفارش می کنم که عمل به قرآن و احادیث و سخنان ائمه را فراموش نکنید و در نماز جمعه این مانور عبادی سیاسی و دشمن شکن هر چه باشکوه تر شرکت کنید که دشمنان اسلام از اینها می ترسند. هر هفته نماز جمعه برقرار باشد. آن روز عزای دشمن است اسلام از اینها می ترسند هر هفته نماز جمعه برقرار باشد آن روز عزای دشمن است ای امت حزب الله هر چه توان دارید به نماز جمعه و جماعت اهمیت بدهید و هر چه باشکوه تر شرکت کنید شرق و غرب را از این مردم همیشه در صحنه می ترسند.
برادران عزیز دعا یادتان نرود چون ما جز دعا چیز دیگر نداریم.
《والسلام علیکم ورحمت الله》
👉 @mtnsr2
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘