حوزه ناشناخته
✍️ محمد ولیانپور
۱. «حوزه مادر نظام است»... این شاید واضحترین توصیف از رابطه #حوزه_علمیه با #نظام_اسلامی باشد؛ توصیفی که هم وابستگی نظام اسلامی به حوزه علمیه را تداعی میکند، هم نقش حمایت و نصیحت والد نسبت به فرزند و هم دغدغه حوزه نسبت به سرنوشت مولودش. این هم مشخص است که نظام اسلامی دوران نوباوگی خود را میگذراند و نیازمند توجه و مراقبت بیشتری است؛ با این توصیف باید منتظر بالندگی این نظام بود تا چون خلفی صالح روی پای خود بایستد. اما آیا حوزه علمیه توانسته است چنین مسیر تکاملی روشنی را پیش پای نظام اسلامی ترسیم کند؟
2. حوزه علمیه برای تأثیر گذاری بر نظام اسلامی، ناگزیر از توسعه کمی و کیفی است. یک حوزه ضعیف نمیتواند مولود فربهای که ادعایی جهانی دارد را در مسیر نگاه دارد و با مدعیان متعددی که ادعای حاکمیت سیاسی دارند، دست و پنجه نرم کند. حوزه های علمیه در طول تاریخ در نسبت با جامعه و برای پاسخ گویی به نیازهای زمان شکل گرفتهاند و بنابر مقتضای تاریخی خود و برای حفاظت هرچه بیشتر از جور حکام، حصاری از ابهام بر گرد خود تنیدهاند. اما امروز چگونه میتوان با این ابهام به توسعه حوزه پرداخت؟
3. حوزه علمیه ناشناخته است؛ نهادی با پیشینه هزارساله که کمتر در بیرون از دیوارهایش نمود ساختاری داشته است. گرچه ارتباط تاریخی و دلبستگی متقابل روحانیت با مردم همیشه برقرار بوده است، اما همین مردم نیز آشنایی چندانی با درون نهاد حوزه ندارند و تصویر مبهمی از آغاز و فرجام #طلبگی، درسها و بحثهای حوزه و نقشها و وظایف متعدد روحانیت در ذهن دارند. هر نهادی برای توسعه ناگزیر به جذب نیروی انسانی کارآمد است؛ اما حوزه ناشناخته، چگونه میتواند برای مردم و نیروی انسانی آیندهاش جذاب باشد؟
4. حوزه ناشناخته، این نهاد مهم را از چشمان بازیگران صحنه علمی کشور دور کرده است. حوزه باید دیده شود تا بتواند بر صفحه پرنقش نقشه علمی کشور، اثری درخور بنگارد و وحدت ناگزیر حوزه و دانشگاه را در افق بالندگی نظام اسلامی، به دست خود ترسیم کند. افقی که در آن، حوزه علمیه نظامی همعرض سایر نظامهای آموزشی و ارزشی نیست؛ بلکه نظام آموزشی و ارزشی جامعه چیزی جز نظام مطلوب حوزه علمیه نخواهد بود و از سکولاریسم ساختاری در عرصه آموزش اثری نخواهد ماند.
۵. #حوزه_علمیه_خراسان «دومین حوزه علمیه» شیعه است؛ اما «مزیتهای نسبی» میتوانند این حوزه را در عرصههایی به «اولین حوزه علمیه» تبدیل کنند. بنابراین به جای تأکید بر نقشهای عمومی حوزههای علمیه، میتواند بر داشتههای تاریخی و بومی خود تکیه کند و از سرمایههایی چون ادبیات، تبلیغ، زیارت، همجواری با شرق و... به درستی بهره گیرد. «نگاه مرکزگرا به قم و تهران» است که حوزه علمیه خراسان را از مزیتها بازمیدارد و به ابهامی مضاعف دچار میکند.
6. ظرفیتهای منطقهای حوزه علمیه خراسان همچنان ناشناخته است و برنامه خاصی برای زوار داخلی و خارجی، شرق دور و نزدیک و آسیای میانه به چشم نمیخورد. چرا با وجود چنین حوزه قدرتمندی در شرق کشور و امکان بازیگری منطقهای، تشیع در کشورهای شرقی و همسایه خراسان همچنان در اقلیت مطلق است و فقدان استراتژی و برنامههای توسعهای به پیشروی رقبای منطقهای در منطقه و استان منجر شده است؟
۷. حوزه علمیه خراسان «محدود» است و با وجود «تهدید» ذاتیِ موجود در محدودیت، فرصتهای بیبدیلی برای تحول و پیشرفت دارد. تمرکز مدیریت و وفاق نسبی در بدنه حوزه خراسان، با وجود همه تهدیدانی که ممکن است داشته باشد، این حوزه را آماده پذیرش طرحهای تحولی و پیشرو میکند. بدیهی است که این مهم بدون توجه به مطالعات میدانی و نظارت عمومی علما و فضلای فرهیخته این حوزه، فرجام خوبی نخواهد داشت.
8. ناشناخته بودن حوزه، فرصتی برای حل درونی مسائل آن است؛ اما از آنجا که «دین»، موضوع فعالیت حوزه و حوزویان است، تعدد و تنوع مسائل برونحوزوی ممکن است عمده نگاه حوزویان را به بیرون از حوزه معطوف کرده و از درون باز دارد. این غفت از مسائل درونی حوزه تهدیدی است که ممکن است به نهادینه شدن مسائل و مشکلات، در غیاب ناظران بیرونی بیانجامد. این امر عزم جدی برای تحلیل درونی مسائل و پیشبینی نهادی برای رصد مسائل حوزه را میطلبد.
منتشرشده در شماره 26 ویژهنامه رصد، ویژه حوزه علمیه و نظام اسلامی (ویژهنامه تحلیلی دفتر پژوهش روزنامه خراسان)، فروردینماه 1393، ص 4، یادداشت دبير
یادداشتها و تأملات محمد #ولیانپور
@mvalianpour