eitaa logo
یادداشت‌ها و تأملات
641 دنبال‌کننده
10 عکس
1 ویدیو
0 فایل
یادداشت‌ها و تأملات محمد #ولیانپور #طلبه | اهل #فرهنگ و #پژوهش و #رسانه | #روزنامه_نگار | جبهه #عدالتخواه ارتباط با من در ویراستی و فارس: virasty.com/valianpour farsnews.ir/Valianpour
مشاهده در ایتا
دانلود
مذاکره در بنگاه معاملاتی ترامپ! کاش می‌شد مذاکره با ترامپ را به بنگاه املاکش در طبقه پنجاه و هشت برج ترامپ در خیابان پنجم منهتن نیویورک برد تا یادمان باشد که چه چیزهایی را معامله می‌کنیم و در ازایش به دنبال کاپ اخلاق نباشیم! و البته کاش می‌شد مذاکره را به بنگاه‌دارانی از سنخ خودش سپرد؛ کسانی که از سیگنال معاملاتی طرف مقابل به شوق نمی‌آیند، یا دست‌کم ذوق و شوقشان را بروز نمی‌دهند، از معاملات هیجانی حذر می‌کنند، تاریخچه و تکنیکال معاملات را درنظر گرفته‌اند، دست بالا را می‌گیرند که حداقل به پایینش برسند، داشته‌هایشان را کوچک نمی‌شمارند، تعهدات شفاهی و کاغذی طرف مقابل را بزرگ‌نمایی نمی‌کنند، نسیه نمی‌فروشند، معامله را قدم به قدم پیش می‌برند و در نهایت بدون سود از معامله خارج نمی‌شوند... چه‌بسا همین گفتگو و مذاکره هم در وضعیتی که طرف مقابل به آن اشتیاق دارد، خودش ارزش‌مند است و نباید به قیمت پایینی فروخته شود! متن کامل را بخوانید: https://eitaa.com/joinchat/2138309435C33bca0d387 یادداشت‌ها و تأملات محمد ولیانپور @mvalianpour
مذاکره در بنگاه معاملاتی ترامپ! در مذاکره یا توافق با آمریکا اولین چیزی که نمود دارد، زمینه تاریخی و تجارب سیاسی حاصل از آن است. هفت سال پیش در چنین روزهایی دولت اسبق آمریکا به ریاست رئیس‌جمهور فعلی، خروج قطعی آمریکا از برجام را اعلام و سه ماه بعد فرمان اجرایی آن را امضا کرد. او با این کار نه‌تنها یک تعهد به‌ظاهر محکم بین‌المللی را نادیده گرفت، بلکه اعتماد به گفتگو با واشنگتن را نیز به محاق برد. این اقدام یک‌جانبه همراه با تشدید تحریم‌ها علیه مردم ایران، نشان داد که به سیاستمداران آمریکایی حتی وقتی امضایشان پای اسناد الزام‌آور بین‌المللی هم نشسته باشد نمی‌شود اعتماد کرد، چه رسد به قول و قرارها و سخنان شفاهی... حالا دیگر اصل گفتگو با چنین موجوداتی هم بی‌فایده نشان می‌داد! من البته معتقدم نفس گفتگو و مذاکره در هیچ شراطی نباید تابو و حساسیت‌برانگیز تلقی شود و به این بهانه از آن استنکاف کرد. همان‌طور که اصل مذاکره برای مذاکره را هم نباید دستاورد تلقی کرد! آن‌چه اهمیت دارد، توان مذاکره‌کننده‌ها و فحوای گفتگو و محتوای مذاکره است که باید نسبت به آن حساسیت داشت تا بین داده‌ها و ستانده‌ها توازنی وجود داشته باشد. اما با طرفی که کم‌ترین بهره‌ای از دیپلماسی نبرده است چگونه می‌توان مذاکره کرد؟ دیپلماسی متعارف چقدر در گفتگو با او کارآیی دارد؟ دونالد ترامپ، کسی است که پیشینه‌ای تجاری و معامله‌محور دارد. کسی که هویتی جز معامله و کاسبی برای خود قائل نیست و رمان زندگی‌اش را هم به نام «هنر معامله» نوشته است (Trump: The Art of the Deal). او حتی به ریاست‌جمهوری آمریکا نیز به چشم یک پروژه اقتصادی نگاه کرده و در روز اول تحلیفش رمزارز اختصاصی خود (‎$TRUMP) را راه‌اندازی می‌کند تا ظرف چند ساعت میلیاردها دلار به جیب بزند. کنش‌های ترامپ نشان داده است که حتی رویکردش به مسائل بین‌المللی هم مبتنی بر منطق معامله و اولویت‌دهی به منافع کوتاه‌مدت اقتصادی بوده است. او حتی آمریکا را از معاهدات بین‌المللی زیست‌محیطی و شورای حقوق بشر سازمان ملل نیز خارج کرده است. با این توصیفات بعید است با زبان مرسوم دیپلماسی بتوان با او به گفتگو نشست. اگر قرار بر مذاکره با آمریکای ترامپ است، باید به دنبال ادبیات مشترک دیگری بود. شاید برای مذاکره در بنگاه معاملاتی ترامپ، به‌جای دیپلماسی کلاسیک باید به‌دنبال نگاه معامله‌گرانه و کاسب‌کارانه مبتنی بر منافع ملی بود تا از چاله برجام به چاه بی‌فرجام دیگری فرونیفتیم. کاش می‌شد مذاکره با ترامپ را به بنگاه املاکش در طبقه پنجاه و هشت برج ترامپ در خیابان پنجم منهتن نیویورک برد تا یادمان باشد که چه چیزهایی را معامله می‌کنیم و در ازایش به دنبال کاپ اخلاق نباشیم! و البته کاش می‌شد مذاکره را به بنگاه‌دارانی از سنخ خودش سپرد! کسانی که از سیگنال معاملاتی طرف مقابل به شوق نمی‌آیند، یا دست‌کم ذوق و شوقشان را بروز نمی‌دهند، از معاملات هیجانی حذر می‌کنند، تاریخچه و تکنیکال معاملات را درنظر گرفته‌اند، دست بالا را می‌گیرند که حداقل به پایینش برسند، داشته‌هایشان را کوچک نمی‌شمارند، تعهدات شفاهی و کاغذی طرف مقابل را بزرگ‌نمایی نمی‌کنند، نسیه نمی‌فروشند، معامله را قدم به قدم پیش می‌برند و در نهایت بدون سود از معامله خارج نمی‌شوند... چه‌بسا همین گفتگو و مذاکره هم در وضعیتی که طرف مقابل به آن اشتیاق دارد، خودش ارزش‌مند است و نباید به قیمت پایینی فروخته شود! یادداشت‌ها و تأملات محمد ولیانپور @mvalianpour
مذاکره با آمریکا هیچ تأثیری در رفع مشکلات کشور ندارد. این را باید ما درست بفهمیم! از مذاکره با آمریکا هیچ مشکلی حل نمی‌شود... دلیل؟ تجربه! ما در دهه ۹۰ نشستیم با آمریکا مذاکره کردیم حدود دو سال و یک معاهده‌ای هم تشکیل شد... دولت ما نشست مذاکره کرد، رفتند، آمدند، نشستند، برخاستند، مذاکره کردند، گفتگو کردند، خندیدند، دست دادند، رفاقت کردند، همه کار کردند! طرف ایرانی خیلی هم سخاوت به خرج داد، خیلی امتیاز داد... اما همان معاهده را آمریکایی‌ها عمل نکردند! همین شخصی که الان سر کار است، معاهده را پاره کرد! قبل از این که او بیاید هم به معاهده عمل نکردند! معاهده برای این بود که تحریم‌های آمریکا برداشته بشود، تحریم‌های آمریکا برداشته نشد! سازمان ملل را هم یک استخوانی لای زخم گذاشتند که مثل تهدیدی همیشه بالا سر ایران وجود داشته باشد! این محصول دو سال مذاکره بود! خب این تجربه است دیگر؛ از این تجربه استفاده کنیم! امتیاز دادیم، مذاکره کردیم، کوتاه آمدیم، اما نتیجه‌ای که مقصودمان بود به دست نیاوردیم... با چنین دولتی مذاکره نباید کرد، مذاکره کردن عاقلانه نیست، هوشمندانه نیست، شرافتمندانه نیست... ما مشکلاتی داریم در داخل؛ کسی منکر وجود مشکلات نیست. در معیشت، تقریباً اغلب قشرهای مردم ابتلائاتی دارند، مشکلاتی دارند، اما آن چیزی که این مشکلات را برطرف می‌کند عامل داخلی است! رهبر انقلاب، ۱۹ بهمن ۱۴۰۳ یادداشت‌ها و تأملات محمد ولیانپور @mvalianpour
وحدت‌ها و کثرت‌های ۲۲ بهمن گفتگوی شب در یکی از گروه‌های دوستانه یک‌شنبه ۲۱ بهمن‌ماه ۱۴۰۳ ▫️ آقای م: فردا در راهپیمایی اگر هر کدام یک پلاکارد درست کنیم و روی آن بنویسیم سران قوا نسبت به قیمت دلار پاسخ دهند، خواهید دید که روی قیمت دلار تأثیر خواهد گذاشت! سال‌ها پیش یک قبض آب آمده بود با مبلغ مصرفی ۳۵۰۰ تومان، ولی با اضافاتش مبلغ پرداختی ۱۵۰۰۰ تومان رسیده بود! من قبض را در ابعاد بزرگ به شکل پلاکارد پرینت گرفتم و و به راهپیمایی ۲۲بهمن بردم، شاید باورتان نشود مسئولان مختلف می‌آمدند التماس می‌کردند که پلاکارد را پایین بیاورم تا همین فردا رسیدگی کنند! جالب این‌که مردم اصرار داشتند پلاکارد همچنان بالا نگه داشته شود! ▫️▫️ آقای ص: اگر یک عکاس همین صحنه پلاکارد دلار یا قبض برق را عکس بگیرد و سوژه رسانه ها شود چه؟ تبدیل راهپیمایی ۲۲ بهمن که باید صحنه یک شادی جمعی خیلی بزرگ باشد و مایه آبروی انقلاب و کشور شود به مطالبه دلار و برق و... مناسب نیست. مطالبه تخلف ادارات و فسادهای پیرامون دلار ضروری است ولی جایش راهپیمایی ۲۲ بهمن نیست. مسائل جناحی هم نباید در این جشن بزرگ مطرح شود. باید نمایش وحدت باشد نه محل نزاع و تشتت. 🔸 نظر من: وحدت در کثرت و کثرت در وحدت را اگر بشود نشان داد خیلی موثرتر از این وحدت‌های صوری و لاپوشانی‌هاست، وقتی دوربین‌های رسانه‌های خودمان هم روی بی‌حجاب‌ها زوم می‌کنند، نشان می‌دهد که اتفاقا به این کثرت و یک‌دست نبودن نیاز داریم! یعنی معترضین به فلان سیاست‌های نظام هم پای کار کلیت نظام هستند. وقتی بستر اعتراض موثری وجود ندارد از همین فرصت‌ها باید استفاده کرد، البته در عین رعایت جوانب. ▫️ آقای م: وقتی رهبری به امثال ما مأموریت آتش به اختیار دادند یعنی باید مطالبه‌گر باشیم و نگذاریم کارد به استخوان برسد تا رهبری مجبور به دخالت مستقیم شوند و بعد عده‌ای نسبت به رهبری ان‌قلت داشته باشند! ▫️▫️ آقای ص: "فحش‌های جناحی" یعنی مثلا شعار هر طرف علیه قالیباف و ظریف و پزشکیان و جلیلی... برای کرسنت و برجام و... راهپیمایی ۲۲ بهمن شبیه فضای مجازی می‌شود؛ پر از فحش و اتهام. با این تفاوت که در راهپیمایی، راه برای درگیری فیزیکی هم باز است! اسم این وضعیت، وحدت در کثرت نیست! نباید با این لفاظی ها راه را برای هرج و مرج و افزایش خشونت باز کرد. معنای وحدت در کثرت چیز دیگری است. ▫️ آقای م: برای ما جناح مهم نیست، با کسی عهد اخوت نبسته‌ایم. برای ما عملکرد افراد مهم است. اگر سران قوا از هر جناحی که هستند نسبت به ترک‌تازی دلار به دست عوامل صهیونیستها که تأثیر مستقیم بر معیشت مردم دارد خفقان گرفته‌اند موضوعیت دارد... 🔸 نظر من: عرضم ناظر به مطالبه و نقد حکومت و حاکمیت بود نه دعوای جناحی. شفاف‌سازی قبض برق و چرایی قیمت دلار را هم که بخواهیم جناحی کنیم ول‌معطلیم! مسائل جناحی به نظرم از اساس باطل است، چه در راهپیمایی و چه در غیر راهپیمایی. کرسنت و برجام و... هم اگر بخواهد مطرح شود، باید مطالبه شفافیت و رسیدگی قضایی اصل موضوع باشد، چه ظریف، چه زنگنه و چه جلیلی! در عین حال راهپیمایی هم مثل فضای مجازی بشود بد نیست، حداقل تنوع و مشارکت بیشتر می‌شود! ولی عجیب است که برخی مفاسد و مسائل اصلی مملکت را با مجامله و مداهنه از کنارش می‌گذریم، ولی به مردم که می‌رسد برای شرکت در راهپیمایی باید اتوکشیده بروند و بیایند که مبادا تصویرش در رسانه‌های خارجی... رسانه‌های خارجی همین تابلوی قیمت ارز را که لحظه‌ای به‌روز می‌شود منتشر کنند برای آبروی ما کافی‌ست، نیازی به چهارتا دست‌نوشته ندارند! یا فقط یک فقره پرونده کرسنت که پس از بیست سال همچنان باز است و نتیجه‌اش معلوم نیست... پ.ن: باید باور کنیم که راه اصلاح امور از مسیر حضور حداکثری و می‌گذرد. یادداشت‌ها و تأملات محمد ولیانپور @mvalianpour
چرا روی ترس ما حساب کرده‌اند؟ «من فکر می‌کنم که ایران بسیار ترسیده و مضطرب شده است...» این آخرین جملاتی است که دونالد روز گذشته پس از چند روز تهدید «ایران» بر زبان رانده است. فکر می‌کنم به وضوح دارد هدفش از تهدیدها را بیان می‌کند: «ترس». «ترس» برادر مرگ است؛ چون فعالیت مغز را مختل می‌کند و انسان نمی‌تواند درست تصمیم بگیرد. در واقع به مرگ مغزی دچار می‌شود که فاصله چندانی با مرگ ندارد. زائیده جهل است و در مکتب اهل‌بیت(ع) از جنود شیطان. شیطان بدون آن‌که زحمتی به‌خود بدهد سربازانی از جنس ترس را فرستاده است تا صفوف ما را درهم بشکند. اگر احساس کند که ترسیده‌ایم، پیش‌روی می‌کند و گزینه‌های ترسناک‌تری را هم روی میز خواهد گذاشت؛ کمااین‌که طی همین هفته گذشته که برخی دولت‌مردان درصدد «رفع نگرانی» او برآمدند، موضع شدیدتری گرفت و تهدیداتش را دوچندان کرد! اما موضع محکم رهبر انقلاب و در پی‌اش همراهی مقامات نظام جلو تسلسل ترس را گرفت. مردمی هم که دو روز پیش یخ بهمن را شکستند و زیر تهدیدات ابرقدرت اتمی و ناکارآمدی‌ها و فشار روزافزون اقتصادی، چهل‌وششمین بهار انقلابشان را جشن گرفتند، نشانی از ترس بر چهره نداشتند: «إن أولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» (یونس:62)؛ اولیاء خدا هیچ ترس و اندوهی از جانب غیر خدا نمی‌پذیرند. ولی ترامپی که اهل معامله است، قطعا چنین برخوردی را برای انسداد و برهم زدن معامله مطرح نکرده و برای این سناریو پیش‌بینی دیگری هم خواهد داشت. می‌شود حدس زد که به زودی پیشنهادهایی حداقلی برای تطمیع ارائه کند تا آنان که تهدید مرگ را جلو چشمشان دیده بودند، ذوق‌زده به تب راضی شوند و رخنه‌ای در صفوف ما ایجاد شود... برای این مرحله آماده‌ایم؟ اما قبل از رسیدن به مرحله بعد، باید پرسید چرا روی ترس ما حساب کرده‌اند؟ از دشمن که انتظار دیگری نباید داشت و طبیعی‌‌ست که از همه توانش و از جمله حربه ترس و دلهره برای پیشبرد منافعش استفاده کند: «إنما ذلکم الشیطان یخوّف أولیائه» (آل‌عمران:165). شیطان کارش را با ترساندن پیش می‌برد، ترسی که فقط در اولیائش اثر می‌کند! اما چه متغیری در جبهه ما وجود داشته است که به چنین راهکاری رسیده است؟ به تعبیر رهبر انقلاب، چه زخمی وجود داشته که باعث شده مگس‌های دشمن روی آن بنشینند؟ در هر مواجهه‌ای شاید رفتار دشمن را نتوان مستقیما تغییر داد، ولی موقعیت جبهه خودی قطعا نیاز به آرایش مجدد و مستمر و تحکیم بیشتر دارد تا کم‌ترین آسیب را در این مواجهه ببیند. پس باید اندیشید که چرا روی ترس ما حساب کرده‌اند؟ پاسخ کامل به این پرسش و بررسی همه عوامل بنیادی داخلی که باعث شکل‌گیری چنین تصوری در دشمن شده است، مجال وسیعی را می‌طلبد؛ اما برون‌داد اصلی را می‌توان در «خطای محاسباتی» دشمن خلاصه کرد که ممکن است ناشی از طیفی از سیگنال‌های داخلی باشد؛ از موضع‌گیری‌های منفعلانه مسئولان تا سوء‌مدیریت‌ها و نوسانات اقتصادی و حتی چالش‌های اجتماعی. در کنار همه این عوامل، به‌نظر می‌رسد یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌ها توان‌مندی امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی ایران است که با وجود نمایش غرورانگیز وعده‌های صادق، همچنان نسبت به آخرین تعدی رژیم صهیونیستی به کشورمان بی‌پاسخ بوده است. بیش از صد روز از امر رهبر انقلاب برای شکستن این گذشته است و به‌نظر می‌رسد پس از شکل‌گیری وحدت ملی در برابر تهدیدات رئیس‌جمهور و باشکوه 22بهمن، زمان شکستن آخرین توهمات دشمن نیز فرارسیده است. یادداشت‌ها و تأملات محمد ولیانپور @mvalianpour
تشکیلات بی تشکیلات! تنها یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 57، تشکیلاتی توسط رهبران انقلاب پایه‌ریزی شد که بتواند امواج خروشان مردم انقلابی را به نظم درآورد. اسلامی به پلی میان مردم با نهادهای درحال تشکیل نوپای حکومتی تبدیل شد تا در کوران انقلاب و شکل‌گیری ساختارهای رسمی ایفای نقش کند. حزبی که در روز اول اعلام موجودیتش هشتاد هزار نفر متقاضی ثبت‌نام داشت و تنها صد روز بعد که مواضعش را تبیین کرد، اعضایش به دومیلیون نفر رسیده بود، گمان می‌رفت که بتواند الگویی بومی از و کنش سیاسی در ایران پس از انقلاب را ارائه کند. اما هشت سال بعد با فقدان عناصر اصلی، که بسیاری به شهادت رسیده و برخی درگیر فعالیت اجرایی شده بودند، دامنه فعالیت‌های مؤثر حزب به شدت کاهش یافت و تلاش برای جامعیت حداکثری، طبیعتا اختلافاتی را زیر پوست حزب تجمیع کرده بود. امری که نهایتا فلسفه وجودی حزب را با تردید مواجه کرد و به خواست رهبرانش به تعطیلی منجر شد. حزب جمهوری گرچه دولت‌ساخته نبود، اما ساختارساز و نهایتا دولت‌ساز بود و از آن‌جا که مأموریت اولیه‌اش را در ساختارسازی برای «انقلاب اسلامی» می‌دید، پس از موفقیت در این مرحله، محمل و محرکی برای ادامه کنشگری در «جمهوری اسلامی» نیافت و نتوانست مأموریتش را امتداد بخشد. حزبی که قرار بود باشد، فقط حزب بود. حالا چهل و شش سال پس از بیست‌ونهم بهمن‌ماه 57 و سال‌روز تأسیس حزب جمهوری، با همه حرف و حدیث‌ها درباره حزب، روشن است که با وجود ده‌ها حزب ثبت‌شده در کشور، جای خالی حزب جمهوری اسلامی هرگز پر نشد و در طول این سال‌ها بدیل مؤثری برای نیز تعریف نشده است. احزاب فعال در در طول دهه‌های گذشته عموما دولت‌ساخته بوده‌اند و نتوانستند نسبت پایداری با مردم برقرار کنند و در برابر عملکرد دولت‌های منسوبشان نیز پاسخ‌گو نبوده‌اند. این امر باعث شده است که با وجود برخی فراز و فرودها، اعتبار احزاب و جناح‌های سیاسی حداقل محل تردید باشد. تا جایی‌که هر دو نامزد جدی انتخابات ریاست‌جمهوری گذشته صراحتا بر نفی وابستگی حزبی خود تأکید کرده و انتساب حزبی را به مثابه یک اتهام تلقی می‌کردند! گرچه این بی‌اعتمادی شاید ریشه‌ای عمیق‌تر داشته باشد و حداقل به تجربه حزب رستاخیز بازمی‌گردد؛ حزبی که عضویتش اجباری بود و قرار بود به گفته محمدرضا پهلوی کسی که عضویتش را نپذیرد یا از کشور اخراج شود و یا به زندان برود، اما تنها سه سال دوام آورد و پنج ماه پیش از فروپاشی حکومت پهلوی فروپاشیده شد. اما چهار دهه پس از تجربه حزب جمهوری همچنان این پرسش وجود دارد که چرا تحزب در ایران نمی‌تواند قوام پیدا کند و حتی مدل بومی آن با طراحی متفکری نظیر شهید بهشتی نیز نتوانست پایدار بماند؟ و فراتر از آن، این‌که آیا اصولا تحزب برای جامعه ایران امر مطلوبی است یا باید طرحی نو درانداخت؟ روشن است که با فقدان بسترهای کنش سیاسی و رقابت مؤثر در جامعه نمی‌توان به افزایش مشارکت سیاسی پایدار امیدوار بود و این فضا ممکن است به رشد گفتمان‌های غیررسمی یا حتی اعتراضی بینجامد. از سوی دیگر اهمیت نظم و انتظام حرکت‌های مردمی و لزوم حاکمیت بر فعالیت‌های جمعی چیزی نیست که در فرهنگ اسلامی قابل تردید باشد. بنابراین نمی‌توان از کنار این پرسش به سادگی گذشت و «بی‌تشکیلاتی» را تجویز کرد. چراکه در نبود فرایندهای شفاف تشکیلاتی، ارتباطات پیچیده باند‌های سیاسی، اقتصادی و حتی قومیتی تعیین‌کننده ساختارهای قدرت خواهند بود. یادداشت‌ها و تأملات محمد ولیانپور @mvalianpour
تشکیلات بی تشکیلات! 🔸 حزبی که قرار بود «جمهوری اسلامی» باشد، فقط حزب «انقلاب اسلامی» بود. آیا اصولا تحزب برای جامعه ایران امر مطلوبی است یا باید طرحی نو درانداخت؟ 🔸 بی‌اعتباری احزاب به حدی است که هر دو نامزد جدی انتخابات ریاست‌جمهوری گذشته صراحتا بر نفی وابستگی حزبی خود تأکید کرده و انتساب حزبی را به مثابه یک اتهام تلقی می‌کردند! 🔸 چهار دهه پس از تجربه حزب جمهوری همچنان این پرسش وجود دارد که چرا تحزب در ایران نمی‌تواند قوام پیدا کند و حتی مدل بومی آن با طراحی متفکری نظیر شهید بهشتی نیز نتوانست پایدار بماند؟ 🔸 بدون بسترهای کنش سیاسی و رقابت مؤثر در جامعه نمی‌توان به افزایش مشارکت سیاسی پایدار امیدوار بود و این فضا ممکن است به رشد گفتمان‌های غیررسمی یا حتی اعتراضی بینجامد. 🔸 بدون فرایندهای شفاف تشکیلاتی، ارتباطات پیچیده باند‌های سیاسی، اقتصادی و حتی قومیتی تعیین‌کننده ساختارهای قدرت خواهند بود. متن کامل: eitaa.com/mvalianpour/208 یادداشت‌ها و تأملات محمد ولیانپور @mvalianpour
میرزای شیرازی؛ احیاگر حوزه علمیه سیاسی میرزای شیرازی را شاید بتوان احیاگر حیات سیاسی حوزه‌های علمیه و از آن مهم‌تر، تحول در حیات سیاسی ایران معاصر دانست. کسی که با یک فتوای یک‌خطی، مناسبات جدیدی را در فضای سیاسی‌اجتماعی جهان تشیع حاکم کرد و جایگاه جدیدی برای روحانیت و مرجعیت شیعه به تصویر کشید. او مرجعیت شیعه را به مدت ده سال در نجف برعهده داشت؛ اما به‌نظر می‌رسد فضای سنگین و راکد حاکم بر نجف و محدودیت‌هایی که برای فعالیت سیاسی و اجتماعی وجود داشت، را مصمم به ترک نجف کرده بود. میرزا ابتدا قصد اقامت در مدینه منوره را داشت، یک سال هم در کاظمین توقف کرده بود، ولی نهایتا به سامرا رسید و بیست سال در این شهر ماندگار شد. مهاجرتی که سرفصل جدیدی در حوزه‌های علمیه شیعی پدید آورد. احتمالا میرزای شیرازی اهدافی مثل عمران و آبادانی شهر سامرا و اسکان شیعه در این شهر، توسعه تشیع در عراق و در کنارش نزدیکی و وفاق شیعه و سنی، کاهش نزاع‌های فرقه‌ای و قومی در منطقه، توجه جامعه به مهدویت و امثال آن را نیز در این مهاجرت دنبال می‌کرد. تا پیش از مهاجرت میرزای شیرازی به سامرا، مراکز علمی جهان اسلام، توجه زیادی به جهان پیرامون و تحولات سریعش نداشتند. درس‌ها از بحث الفاظ و متون قدیم فراتر نمی‌رفت و با مسائل سیاسی‌اجتماعی و دانش‌های جدید بیگانه بود. حتی ورود روحانیت به این حوزه‌ها، بدعت و آلوده شدن دین به سیاست پنداشته می‌شد. اما حوزه نوپای میرزای شیرازی در سامرا تلاش کرد این فضا را بشکند. در این حوزه علاوه بر تدریس معمول دروس حوزوی، فروع سیاسی اسلام و عهدنامه مالک‌اشتر و نهج‌البلاغه نیز تدریس می‌شد. دوران شکوفایی حوزه سامرا، مصادف بود با نشر کتاب‌ها و مقالاتی که استعمارگران انگلیسی در ایران و عراق علیه اسلام ترویج می‌کردند. در برابر این تهاجم، مکتب سامرا به خطبا و نویسندگان حوزوی بها داد و بزرگانی چون محدث نوری، سیدحسن صدر، سیدمحسن امین، علامه شرف‌الدین، محمدجواد بلاغی، آقابزرگ تهرانی، علامه امینی، محمدرضا مظفر، کاشف‌الغطاء و... را در دامن خود پروراند. با وجود عمر کوتاه حوزه سامرا، مکتب خاصی در روش تدریس و پژوهش آن شکل گرفت که به مکتب سامرا شهرت یافت. مکتب سامرا بیانی ساده و شیوا در برابر سخت‌نویسی اصحاب مکتب نجف داشت، شاگردمحور بود، به آموزش زبان‌های خارجی اهمیت می‌داد و تعامل دائم طلاب و علمای شیعه با اهل‌سنت، هم‌زیستی و همبستگی پیروان مذاهب اسلامی را پررنگ می‌کرد. تبلور این اهتمام در امر سیاست و اجتماع، در واپسین سال‌های حیات میرزا مشاهده شد؛ یعنی که حتی به اقرار کسروی، «آغاز بیداری و نخستین تکان در توده ایران» بود. فتوای یک‌خطی میرزای شیرازی جامعه ایران را به حرکت درآورده و قرارداد استعماری را فسخ کرد: «الیوم استعمال توتون و تنباکو بأی‌نحو‌کان در حکم محاربه با امام زمان(عج) است.» میرزا با علاوه بر شکست یک قرارداد اقتصادی و پیروزی بر استعمار، جریان روشنفکر‌ی را هم به چالش کشید و مقام مرجعیت و رهبری و نفوذ کلام روحانیت را مورد توجه قرار داد. از آن پس بود که و به عنوان صف مقدم استعمارستیزی شناخته شد و در نهضت و پس از آن نیز در لبه تیز تهاجمات استعماری قرار گرفت. و شاگردان میرزای شیرازی سهم به‌سزایی در رویدادها و تحولات سیاسی‌اجتماعی بعدی ایفا کردند. بسیاری از آن‌ها مثل میرزای نائینی، آخوند خراسانی، سیدمحمدکاظم یزدی، شیخ فضل‌الله نوری، سیدحسن مدرس، سیدعبدالحسین لاری، شیخ عبدالکریم حائری، ملاعبدالله مازندرانی سیدمحمد فشارکی، ناظم‌الاسلام کرمانی و... در تحولات بزرگی مثل مبارزات ضداستعماری، مشروطیت، مبارزات عراق با انگلیس، تأسیس دارالتقریب، احیای قم و... را رقم زدند که بخش مهمی از تاریخ سیاسی‌اجتماعی معاصر را تشکیل می‌دهد. یادداشت‌ها و تأملات محمد ولیانپور @mvalianpour
درباره بعضی آدم‌ها می‌گفت اشکالش همینه که «فقط» آدم خوبیه! آدم‌های خوبی که صرفا خوب هستند و به درد کاری نمی‌خورند! رحمت‌الله علیه... بخوانید: farsnews.ir/Valianpour/1739984760498603198 یادداشت‌ها و تأملات محمد ولیانپور @mvalianpour
ردپای دلارهای آمریکایی در منشور روحانیت هفته گذشته اسنادی منتشر شد که به ادعای برخی تحلیل‌گران نشان‌دهنده کمک مالی به برخی روحانیون ایران بود. وب‌سایت «کریدل» اسناد حذف‌شده‌ای را منتشر کرده که نشان می‌دهد بنیاد ملی دموکراسی آمریکا بین سال‌های ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۱ مبلغ ۴.۶ میلیون دلار در بیش از پنجاه فعالیت ضدانقلابی توسط روزنامه‌نگاران، اتحادیه‌های کارگری، دانشجویی، زنان، وکلا و روحانیون پرداخت کرده است. بنیاد «NED» سازمانی است که با هدف اسمی گسترش دموکراسی در کشورهای متخاصم ایجاد شده؛ اما به اعتراف نمایندگان کنگره آمریکا، پول مالیات‌دهندگان آمریکایی را صرف واژگون‌سازی دمکراسی‌ها و تأمین مالی کودتاهای رنگی می‌کند! قطعا این‌ها بخش کوچکی از هزینه‌های غرب برای براندازی جمهوری اسلامی است که فاش‌شده و نوک کوه یخی را نشان می‌دهد که از زیر آب بیرون زده است. اما آن‌چه در این اسناد، توجهات را به خود جلب کرده، نام بردن مستقیم از قشر به عنوان هدف فعالیت سیاسی براندازانه است. آن‌چه از این اسناد برمی‌آید، کمک‌ها شامل ایجاد نشریات و فعالیت‌هایی غیرمسقیم برای «ترغیب روحانیون» به فعالیت‌های سیاسی براندازانه و جدا کردن مردم مذهبی از انقلاب است و نشانی از پرداخت مستقیم مشاهده نمی‌شود. هرچند چنین فرضی هم دور از ذهن نیست، اما متهم کردن مصداقی افراد به استناد چنین اسنادی منطقی به‌نظر نمی‌رسد. برخلاف برخی تحلیل‌ها که روحانیون مخالف نشان‌دار و ارتباطات و وابستگی مالی آنان به دشمن را مایه نگرانی دانسته‌اند، فکر می‌کنم چنین روحانیت وابسته و آلوده‌ای اصولا جایگاهی نزد مردم مذهبی (که هدف نهایی دشمن هستند) ندارند که بخواهند منشأ اثر باشند و بازده لازم را برای این سرمایه‌گذاری‌ها ایجاد کنند! بلکه هدف، اگر هوشمندانه انتخاب شده باشد، استفاده غیرمستقیم از روحانیونی است که ضمن حفظ وجاهت سنتی و حتی زیّ معنوی و ظاهر مردمی، نسخه تحریف‌شده‌ای از دین و دین‌داری می‌پیچند و اهداف دشمن را در لوای دین‌داری و اسلام پیش‌می‌برند. نسخه‌ای از اسلام که در بیان امام(ره) و رهبر انقلاب به تعبیر می‌شود؛ اسلام سرمایه‌دارى، اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بی‌درد، اسلام منافقین، اسلام راحت‌طلبان، اسلام فرصت‌طلبان و اسلامی که در خدمت منافع استکبار و توجیه‌گر آن‌ها باشد. امام(ره) پس از سال‌ها مبارزه سنگین با استبداد و استکبار و استعمار، در واپسین روزهای عمر، یعنی سوم اسفند 1367 در پیام مفصلی به روحانیون که بعدها به مشهور شد، روحانیت و حوزه‌های علمیه را از دشمن قوی‌تری بیم می‌دهد؛ که از راه خدعه و نفوذ کارش را پیش برده و تا حدودی موفق هم شده است: «اولین و مهم‌ترین حرکت، القای شعار جدایی دین از سیاست است که متأسفانه این حربه در حوزه و روحانیت تا اندازه‌ای کارگر شده است...» این همان دشمنی بود که بیش از همه دشمنان ضربه زده است: «آن‌قدر که اسلام از این مقدسین روحانی‌نما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است... خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشار‌ها و سختی‌های دیگران نخورده است... ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب کاری‌تر از اغیار بوده و هست...» از نظر (ره) این بزرگ‌ترین تهدید در کمین اسلام ناب و روحانیت اصیل است؛ روحانیتی که به تعبیر امام(ره) صدها سال «حاملان امانت وحی و رسالت» و «تکیه‌گاه مردم و محرومان» بودند، «زاهدانه زندگی کردند... و هرگز زیر بار سرمایه‌داران و پول‌پرستان نرفتند»، «به خون سرمایه‌داران زالوصفت تشنه بودند» و در این راه «با تحمل اسارت‌ها و تبعید‌ها، زندان‌ها و اذیت و آزار‌ها و زخم زبان‌ها» بیشترین شهدا را تقدیم کرده بودند، حالا باید مراقب «خطر گرایان و مقدس‌نمایان احمق»، این «مارهای خوش خط‌وخال» و سرایت «تفکر جدایی دین از سیاست از لایه‌های تفکر اهل جمود» باشند. یادداشت‌ها و تأملات محمد ولیانپور @mvalianpour
کاش می‌شد که تو با معجزه‌ای برخیزی... رفتنت را کسی باور نکرد. تا همین امروز و لحظه خاک‌سپاری هم هنوز باورپذیر نیست. حتی با عمق گودال بیست متری ضاحیه بیروت که هشتادوچهار بمب یک تنی آمریکایی درست کردند و چهار ساختمان سیزده طبقه‌ای که با خاک یک‌سان شدند تا نباشد. برای همان‌ها که پیکر نمادینت را بارها در سراسر جهان اسلام به دوش کشیدند هم باورناپذیر بود. کم نیستند کسانی که هنوز بهت‌زده منتظر از در درآمدن و خطابه او در معرکه ضاحیه هستند تا «لبیک یا حسین» را فریاد بزند و معنایش را برای «أمرکیون» هجی کند: «لبیک یا حسین بمعنی أن تکون أنت و مالک و أولادک فی هذه المعرکة...». حتی همان‌ها که هزار برابر وزنش بمب بر سرت ریختند تا وقتی نماد شقاوت، پشت تریبون سیرک سازمان ملل از صلح می‌گوید، رفتنت را به یقین 99 درصدی برسد، هنوز همان یک درصد باقیمانده برایشان بزرگ‌تر است! گرچه رفتن برای کسی که هجده سال آفتاب ندیده و کوله‌بار سنگینی از تهدید و ترور نافرجام را حمایل کرده و داغ فرزند و نزدیکانش را چشیده، چیزی جز رهایی نیست، اما تو هنوز کارهایی داشتی برای انجام و امیدهایی برای ماندن. باید می‌ماندی و مابعد حیفا و مابعدمابعد حیفا را درهم می‌کوبیدی. می‌ماندی و سلاح در دست و یزله‌کنان پایان اسرائیل را پای می‌کوفتی. می‌ماندی و در قدس نماز می‌خواندی. اما تو مقصدت را انتخاب کرده بودی و در بند راه نبودی. در همان پانزده‌سالگی که به «حرکت محرومان» امام صدر پیوستی و شاخه نظامی‌اش را انتخاب کردی. حتی پیش از آن که نه‌سالگی‌ات را در بقالی پدرت روبه‌روی تصویری می‌نشستی و به آن خیره می‌شدی و آرزو می‌کردی که روزی «امام» شوی؛ مثل «امام صدر». خیلی پیش‌تر از این‌ها فقط دوسالت بود که سرباز امام شدی؛ همان زمانی که امام از سربازان در گهواره‌اش می‌گفت. تا بیست سالگی که به دیدار همان امام رفتی و این بار نماینده امام شدی در . با این‌که هیچ‌وقت «امام» پشت‌بند اسمت نیامد، ولی در جای امام صدر نشستی و امام شدی برای مردم لبنان. از این‌جا راهی نبود تا شکستن اسطوره شکست‌ناپذیری اسرائیل و تبدیل شدن به محبوب‌ترین شخصیت جهان عرب. حالا دیگر «مجاهد کبیری» که عمری در پی شهادت بوده جز به پاداش شهادت راضی نمی‌شود. و چه پاداشی بالاتر از شهادت به دست شقی‌ترین موجودات زمان؟ یادداشت‌ها و تأملات محمد ولیانپور @mvalianpour
کاش می‌شد که تو با معجزه‌ای برخیزی! رفتنت را کسی باور نکرد... حتی در عمق گودال بیست متری ضاحیه... هنوز خیلی‌ها منتظر از در درآمدن سید و خطابه او در معرکه ضاحیه هستند تا «لبیک یا حسین» را برای «أمرکیون» هجی کند... باید می‌ماندی و مابعد حیفا و مابعدمابعد حیفا را درهم می‌کوبیدی. می‌ماندی و سلاح در دست و یزله‌کنان پایان اسرائیل را پای می‌کوفتی... اما تو مقصدت را انتخاب کرده بودی... در همان نه‌سالگی که در بقالی پدرت به تصویری خیره می‌شدی و آرزو داشتی روزی «امام» شوی؛ مثل «امام صدر»... فقط دوسالت بود که سرباز امام شدی؛ همان زمانی که امام از سربازان در گهواره‌اش می‌گفت... با این‌که هیچ‌وقت «امام» پشت‌بند اسمت نیامد، ولی در جای امام صدر نشستی و امام شدی برای مردم ... و چه پاداشی بالاتر از شهادت به دست شقی‌ترین موجودات زمان؟ متن کامل یادداشت‌ها و تأملات محمد ولیانپور @mvalianpour