eitaa logo
ماه دوازدهم
53 دنبال‌کننده
4هزار عکس
9هزار ویدیو
17 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج
مشاهده در ایتا
دانلود
. ▪️ هیچکس نمیداند در اراک چه گذشت و او چه کرد.... ✍🏼 گزارش از معلم محترم اراکی سرکار خانم پرستو علی‌عسگرنجاد من بیست سال در اراک زندگی کردم. وقتی می‌گویند من دقیقاً می‌دانم دارند از چه حرف می‌زنند. افتخار مدرسهٔ دولتی من این بود که هر سال ما را ببرد اردوی بازدید . من خیلی کوچک بودم که فهمیدم هپکو اولین و بزرگ‌ترین کارخانهٔ تولید تجهیزات سنگین، نه فقط در ایران، که در کل خاورمیانه است. موقع بازدید هپکو محو عظمتش شده بودم. در ۱۳سالگی بابت گزارشی که از آن بازدید نوشتم، در مدرسه تقدیر شدم، تازه گزارشی که مال سال ۸۳ بود، قبل عصر اینترنت، قبل این همه رشد و بالندگی صنایع کشور. مادر شاگردم طلاق گرفت و رفت. پدر دوستم از فرط غم، سرطان گرفت. یکی از آشناهایم از شدت استیصال درگیر اعتیاد شد. همه‌شان کارگر هپکو بودند و همهٔ این بلاها، طی چهار سال اتفاق افتاد، از ۹۴ تا ۹۸ که بزرگ‌ترین کارخانهٔ تجهیزات سنگین خاورمیانه با سر زمین خورد. کارگران هپکو در دولت مردی که برای بازدید از کارخانه‌ها از اتومبیل ضدگلوله‌ پیاده نمی‌شد، به خاک سیاه نشستند. دولت بنفش، هپکو را دو بار به ثمن بخس، به بی‌تعهدترین و غیرمتخصص‌ترین گزینه‌های غیربومی واگذار کرد. هم‌زمان، تمام قطعاتی را که پیش از آن کارگران اراکی با دست هنرمند خودشان در هپکو می‌ساختند، وارد کرد!!! تولیدات هپکو ماه‌ها خاک می‌خورد و بازار پر از قطعهٔ خارجی بود… به همین سادگی، صنعتی‌ترین شهر که سهم مردمش از همهٔ ثروتش فقط دود و سرطان و کمبود بوده و هست، به آشوب کشیده شد. فضا امنیتی شد. اعتصاب پشت اعتصاب. بی‌فایده. هپکو شده بود درد لاعلاج، اسباب نفرت کارگرانی که روزگاری وقتی آرم کارخانه را می‌دیدند، سینه‌شان را جلو می‌دادند و به آن افتخار می‌کردند… سیدابراهیم رئیسی هپکو را نجات داد. امید را به کارگران اراکی برگرداند. رئیسی یکی از مهم‌ترین کارخانه‌های ایران را احیا کرد. رئیسی نان گذاشت سر سفرهٔ رئیسی با همان صبر و آرامش و تقوا و متانت عجیبش، درد کارگران هپکو را شنید و خودش آستین بالا زد تا دوباره چراغ کارخانه روشن شود. این فیلم را خودم همین امروز گرفته‌ام، در خیابان آزادی تهران، هنگام عبور تابوت شهید سیدابراهیم رئیسی، وقتی کارگران هپکو با صدای بلند زار می‌زدند و به سر و سینه می‌کوفتند. روی برگه‌ای نوشته بودند: «جامعهٔ کارگری ایران داغدار شد». کارگرهای هپکو، رئیس جمهور مملکتشان را یکی مثل خودشان و از خودشان می‌دانستند. من تا آخر عمر، هروقت آرم هپکو را ببینم دلتنگ مردی می‌شوم که توهین شنید و قضاوت و تمسخر شد اما آن‌قدر بی‌خوابی کشید و دوید تا کارگران هپکو، شب راحت بخوابند.
. ▪️ هیچکس نمیداند در اراک چه گذشت و او چه کرد.... ✍🏼 گزارش از معلم محترم اراکی سرکار خانم پرستو علی‌عسگرنجاد من بیست سال در اراک زندگی کردم. وقتی می‌گویند من دقیقاً می‌دانم دارند از چه حرف می‌زنند. افتخار مدرسهٔ دولتی من این بود که هر سال ما را ببرد اردوی بازدید . من خیلی کوچک بودم که فهمیدم هپکو اولین و بزرگ‌ترین کارخانهٔ تولید تجهیزات سنگین، نه فقط در ایران، که در کل خاورمیانه است. موقع بازدید هپکو محو عظمتش شده بودم. در ۱۳سالگی بابت گزارشی که از آن بازدید نوشتم، در مدرسه تقدیر شدم، تازه گزارشی که مال سال ۸۳ بود، قبل عصر اینترنت، قبل این همه رشد و بالندگی صنایع کشور. مادر شاگردم طلاق گرفت و رفت. پدر دوستم از فرط غم، سرطان گرفت. یکی از آشناهایم از شدت استیصال درگیر اعتیاد شد. همه‌شان کارگر هپکو بودند و همهٔ این بلاها، طی چهار سال اتفاق افتاد، از ۹۴ تا ۹۸ که بزرگ‌ترین کارخانهٔ تجهیزات سنگین خاورمیانه با سر زمین خورد. کارگران هپکو در دولت مردی که برای بازدید از کارخانه‌ها از اتومبیل ضدگلوله‌ پیاده نمی‌شد، به خاک سیاه نشستند. دولت بنفش، هپکو را دو بار به ثمن بخس، به بی‌تعهدترین و غیرمتخصص‌ترین گزینه‌های غیربومی واگذار کرد. هم‌زمان، تمام قطعاتی را که پیش از آن کارگران اراکی با دست هنرمند خودشان در هپکو می‌ساختند، وارد کرد!!! تولیدات هپکو ماه‌ها خاک می‌خورد و بازار پر از قطعهٔ خارجی بود… به همین سادگی، صنعتی‌ترین شهر که سهم مردمش از همهٔ ثروتش فقط دود و سرطان و کمبود بوده و هست، به آشوب کشیده شد. فضا امنیتی شد. اعتصاب پشت اعتصاب. بی‌فایده. هپکو شده بود درد لاعلاج، اسباب نفرت کارگرانی که روزگاری وقتی آرم کارخانه را می‌دیدند، سینه‌شان را جلو می‌دادند و به آن افتخار می‌کردند… سیدابراهیم رئیسی هپکو را نجات داد. امید را به کارگران اراکی برگرداند. رئیسی یکی از مهم‌ترین کارخانه‌های ایران را احیا کرد. رئیسی نان گذاشت سر سفرهٔ رئیسی با همان صبر و آرامش و تقوا و متانت عجیبش، درد کارگران هپکو را شنید و خودش آستین بالا زد تا دوباره چراغ کارخانه روشن شود. این فیلم را خودم همین امروز گرفته‌ام، در خیابان آزادی تهران، هنگام عبور تابوت شهید سیدابراهیم رئیسی، وقتی کارگران هپکو با صدای بلند زار می‌زدند و به سر و سینه می‌کوفتند. روی برگه‌ای نوشته بودند: «جامعهٔ کارگری ایران داغدار شد». کارگرهای هپکو، رئیس جمهور مملکتشان را یکی مثل خودشان و از خودشان می‌دانستند. من تا آخر عمر، هروقت آرم هپکو را ببینم دلتنگ مردی می‌شوم که توهین شنید و قضاوت و تمسخر شد اما آن‌قدر بی‌خوابی کشید و دوید تا کارگران هپکو، شب راحت بخوابند.
🖊️رئیس جمهور جدید سلام در میان شما نیستم ولی خدماتم هست.. 🔖خواستم بگویم خیالت راحت باشد 📌خزانه کشور دیگر خالی نیست، 📌انبارها و سیلوها و ذخایر استراتژیک کشور را برایت پر کردم، 📌اکثر تومانی دولت قبل را تسویه کردم، 📌 و لوله های انتقال آب به و بلوچستان و استان های مرکزی ایران را برایت ساختم، 📌مشکل آب اهواز و شهرکرد را بر طرف کردم، 📌تورم ۶۰ درصدی را به ۴۰ درصد رساندم، 📌نرخ رشد نقدینگی کشور را به طرز محسوسی برایت کاهش دادم، 📌طرح های ورزشی و درمانی که بیش از معطل بود را برایت به بهره برداری رساندم، 📌روزانه دیگه نفر از مردمت، برای ضعف مدیریت سلامت و دیپلماسی، نمی میرند، 📌 پروژه برای افزایش سرعت در کشور را به راه انداختم، 📌ذخایر ژنتیکی کشور را که در معرض فروش و نابودی بود، حفظ کردم، 📌صدها کلیومتر راه آهن معطل مانده را به بهره برداری رساندم، 📌فرآیند ساخت دومیلیون و ششصد هزار واحد برای مردم را آغاز کردم، 📌کارخانه های بزرگ و استراتژیک کشور مانند و و و صدها کوچک و بزرگ دیگر را احیا کردم، 📌روابط با عربستان و کشورهای اطراف خلیج فارس را برایت سامان دادم، 📌برای توسعه تجارت، عضو سازمان های و شدم، 📌مسأله را تا حد زیادی برایت حل کردم، 📌 را برایت راه اندازی کردم و امضاهای و را از بین بردم، 📌 مردم را از هزار تومان به تومان تغییر دادم، 📌مسأله قطعی صنایع را تقریبا به طور کامل رفع کردم، 📌ماهواره های ساخته شده به دست جوانان نخبه که سالها خاک میخورد را به فضا فرستادم، 📌 و... ✅همه این کارها و هزاران کار دیگر را کردم، در حالیکه دولتی را تحویل گرفتم که تمام شاخص های و مدیریت در آن به حد اعلا رسیده بود. این را میتوانی در اولین جلسه من با هیأت دولت قبل ببینی. 📣حالا تو هستی و . ☝️حواست باشد، من انتظار مردم ایران از یک رئیس جمهور را خیلی بالا بردم. 📎من به جای ، توی کپرهای تاریک و چادرهای عشایر نشستم. 📎به جای واکس، کفشهایم را با گِلِ سیلاب سیستان و بلوچستان آراستم. 📎به جای گرفتن جشن تولد در هواپیما، با کودکان یتیم همسُفره شدم. 📎من رکورددار سفر با هلیکوپتر برای رفع مشکلات مردم به نقاط مختلف کشور، در بین مسئولین ایران هستم. 📎من حواسم به صبح های جمعه بود و به جای ریشخند کردن مردمم، جمعه هایم را به جای خانواده، در کنار مردم دردمند کشورم بودم. 📎من در راه اعتلای ایران عزیز، جانم را فدا کردم. ❓❓❓❓تو چه خواهی کرد؟ 🖋 ابراهیم رئیسی ✍همون مناطقی که آقای رئیسی بیشترین خدمات را انجام داد و حتی در این راه به شهادت رسید کمترین رای را به ادامه دهنده راهش یعنی آقای جلیلی دادن مثل خوزستان . سیستان و بلوچستان ....