فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️ سخنان دکتر بانکیپور در سال ۱۴۰۰
✳️ افشاگری جنایتهای طرح کنترل جمعیت
✳️ فرصت اندک است کشور را دریابید.
🙏در گروه ها بازنشر کنید. شاید نجات یک فرشته بیگناه به دستان شما باشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
☘مرکز مردمی نفس سبزوار👇 ☘
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#انیمیشن قتل جنین (به روش ساکشن)😱😱😱💔
اگه حالت بد میشه، نگاه نکن.
اما برای نجات این بچه های بی پناه، کاری کن و بی تفاوت نباش.
قتل در امن ترین جای ممکن😞
همون کسی که بچه مدام بهش پناه میبره، داره اونو میکشه😭
☘مرکز مردمی نفس سبزوار☘
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
💠پیامبر اکرم (ص) : «وَلَمَوْلُودٌ فِی أُمَّتِی أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْس.»
«همانا یک نوزادِ متولد شده در امّتم، از آنچه خورشید بر آن می تابد، نزد من محبوب تر است.»
. مستدرک الوسائل، ج 14، ص۱۵۳
•┈┈••••✾•🔅•✾•••┈┈•
👶مرکز مردمی نفس سبزوار 👶
https://eitaa.com/nafas110530
#زندگی مخفی
قسمت هفدهم....
_الو الو ...
الو بفرمایید!
کسی پشت خط نیست که؟!
کی بود؟ خودشو معرفی نکرد؟
الو الو!
نه میتونستم حرف بزنم و نه میخواستم قطع کنم. صدایی از اون طرف خط گفت. یه خانم بود! نکنه خانومت بوده؟
تلفن رو قطع کردم و از تماس پشیمون شدم😞.
باز پشیمون شدم.کاش صحبت می کردم.
چرا شایان حتی اطلاع هم نداشته باشه؟😔
ولی نه !
کار درستی نیست!
زنش هنوز بو برده بود روزگارمون رو سیاه کرد.
چه برسه که بفهمه طرف حسابش کیه😨.
و حتی اینکه من باردارم😰.
ولی به قول خانم دکتر این طفل معصوم چه گناهی داره؟؟
تو برزخ خودم بودم که رسیدم خونه!
حال و روزم خیلی داغون و بهم ریخته بود.
دیگه نتونستم قضیه رو از اشرف مخفی کنم😞
اشرف شوکه شده بود.نمیتونست حرف بزنه.
بعد که از شوک دراومد اونقدر محکم خودش رو زد که جای دستش روی صورتش معلوم بود😣.
_ چیکار کردی الهه!😰
قاسم بفهمه میکشدت😰
کجا بودی؟میخوای چیکار کنی؟
خدایا این چه بلایی بود سرما اومد؟😱
ومن فقط گریه کردم.
با گریه خوابیدم و وقتی بیدارشدم سرم اونقدر سنگین بود که احساس می کردم نمیتونم روی گردنم نگهش دارم.
به کرمعلی زنگ زدم که حالم خوب نیست و نمیام!
اونم گفت خانم شایان بفهمه که تق و لق میای عذرتو میخواد.
_ به جهنم که عذرمو میخواد. من حالم خوب نیست. عصربتونم میام و الا فردا صبح. خدافظ!
🔻🔹️🔻🔹️🔻🔹️🔻
دوباره خوابیدم.وقتی بیدارشدم نزدیک ظهربود.
اشرف با نامزدش رفته بود بیرون خرید.
از وقتی عقد کردند نامزدش،چندباری اومد خونه ما، ولی بیشتر بیرون همدیگر رو میدیدند.
بیدارشدم دوباره یاد غصه هام افتادم.
از اینکه نرفتم سرکار پشیمون شدم. حداقل اونجا مشغولم و فکر نمیکنم.
داشتم لباس میپوشیدم برم مغازه ،که اشرف برگشت.
باخودش یه بسته داروی گیاهی از عطاری آورده بود.
می گفت اینارو بخور شاید اثر کنه!
با دست لرزون برداشتم و یه نگاهی بهش انداختم.
_مطمئنی اینارو بخورم راحت میشم؟
+آره فروشنده گفت اینا از این قرص و آمپولا بهتر اثر میکنه!
حق با اشرف بود باید زودتر از دست این موجود داخل شکمم راحت می شدم.
دارو رو گذاشتم توی کیفم و راه افتادم.
نمیدونستم کجا برم؟
فقط نمیتونستم خونه بمونم!
راهم رو به سمت مغازه کج کردم.
تا وسط راه رفتم دوباره برگشتم.
یکم تو بازار گشتم و همینجوری بی هدف راه میرفتم و فکر می کردم.
یهو خودم رو جلو قنادی دیدم🙄.
چیزی نمونده بود به تعطیلی مغازه.
کرمعلی داشت نظافت میکرد که بره!
منو که دید کلی غر زد.
_ توکه حالت از منم بهتره🤔
امروز خانم شایان اومد مغازه و وقتی فهمید نیومدی کلی غرزد.
پسرشم که تو مغازه بند نمیشه نمیتونه کار تو رو بکنه.
میگه اینجوری مشتری ها میپرن!
اگه اینجوری یکی درمیون بیای عذرت رو میخواد.
بهونه عروسی خواهرم رو آوردم و کرمعلی رو دست به سر کردم.
گفتم من در رو میبندم شما برو.
وقتی رفت، رفتم سراغ تلفن و شماره شایان رو گرفتم.
_ الو ببخشید با آقای شایان کار داشتم!
+ سلام خوبی؟ تو شماره منو از کجا پیدا کردی دخترجان!😳
_ خودتی؟!
و بعد از شنیدن صدای شایان بغضم ترکید و شروع کردم گریه کردن😭😭
+ چرا گریه می کنی؟
انشالله همین روزا همه چی درست میشه!
وکیلم پیگیر کارم هست. باید یه مدت دیگه صبر کنی!
تو خودت خواستی همدیگرو فراموش کنیم.
چی شده؟ نظرت عوض شد؟
_ من باردارم میفهمی؟ باردار😭😭
ندیدم شایان با شنیدن این خبر چه قیافه ای شد. ولی میشد حدس زد چقدر شوکه شده!
+لعنتی!!!
کسی هم متوجه این قضیه شده؟
_ فقط خواهرم.
امروز هم دارو خریدم بخورم از دستش راحت بشم.ولی میترسم!
+ از چی میترسی؟
_ از مرگ! از بی آبرویی! از خدا!
+ میترسم این دارو رو بخورم و بعد بچه از بین نره و یه بچه ناقص برام بمونه!
هم آبروم میره هم زندگیم خراب میشه و ...
_ بذار من تهران یه دکتر خوب پیدا کنم بیا اینجا تا ببینیم چیکار میشه کرد.
مواظب باش اونجا خانومم بویی نبره که تمام زندگی و اعتبارم دستشه.
نابود میشم نابود.
تو رو هم بیچاره می کنه!
حواستو جمع کن!
بذار فکر کنم ببینم چیکار کنیم؟
این داستان ادامه دارد...
🍀مرکز مردمی نفس سبزوار🍀
https://eitaa.com/nafas110530
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رئیسی: آمار سقط جنین نگرانکننده است
🔹یکی از مسائل مهم مساله سقط جنین است که باید جلوی آن گرفته شود جز در مواردی که پزشک اعلام کند که ضرورت دارد.
🔹این مسئله به لحاظ شرعی، قتل نفس است و همۀ آثار قتل نفس اعم از حقوقی و وضعی هم برای کسی که مرتکب میشود و هم برای مباشر دارد.
🔹از عزیزان در دولت و هم از دستگاه قضا میخواهیم که در ارتباط با سقط جنین، اقدامات را تکمیل کنند به نحوی که جریان سوداگری که فقط بهدنبال پول است، مورد پیگیری قرار گیرد.
#زندگی_حق_اوست
•┈┈••••✾•🔅
•✾•••┈┈•
👶مرکز مردمی نفس سبزوار 👶
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
#زندگی مخفی
قسمت هجدهم ...
مثل همیشه هرچی شایان گفت، گفتم چشم😞.
دستم رو بردم داخل کیفم و دارویی که خواهرم گرفته بود رو لمس کردم.
میتونستم با خوردنش خودم رو راحت کنم، ولی ترسیدم و با خودم گفتم شاید شایان یه فکر بهتری داشته باشه.
رفتم خونه. اشرف پرسید که تصمیمم چیه؟ و من هم ماجرا رو براش تعریف کردم😔.
شروع کرد به سرزنش کردن من و اینکه شایان پشتت رو خالی می کنه و ...
_ ببینم تو اصلا مدرکی مبنی بر اینکه در عقد ایشون بودی داری؟
کمی فکر کردم و دیدم ندارم. چون که اولین بار صیغه محرمیت رو در شهر دیگه و توسط یه کسی خونده شد که من الان بهش دسترسی ندارم😭
و بعد هم خودمون تمدیدش کردیم.
دست نوشته هم پیش من نیست و دست خود شایانه😔
من آخه فکرش رو نمی کردم شایان اینجوری منو ترک کنه! هر روز می گفت این هفته پرونده همسرم بسته میشه و ...
تازه یادم اومد که ای وااااای ...
شایان کلی سفته داره!
از من😨
از خواهرم😨
از برادرم😰
و حالا من چیکار میتونم بکنم؟
اشرف من رو ترغیب کرد که امشب دارو رو بخورم ولی من همچنان مقاومت کردم.
دوباره به شایان زنگ زدم!
نمیدونم اون خط ثابت مال کجا بود؟
گفته بود دوباره اونجا زنگ نزنم ولی من باید تکلیف خودم رو میدونستم!
شایان بعد از دو واسطه اومد پشت خط و گفت که نمیتونه صحبت کنه و بعدا تماس بگیرم.
منم گفتم: شایان! تکلیف منو روشن کن و الا خودم رو میکشم و خونم میفته گردنت و علاوه براون، آبرو و حیثیتت هم به باد میره!
گوشی رو قطع کرد و گفت الان باهات تماس می گیرم و بلافاصله از یک خط ایرانسل به من زنگ زد و گفت:
عزیزم چرا اینقدر بی قراری می کنی؟
مگه به علاقه من به خودت شک داری؟
من هنوز دو ساعت نیست متوجه قضیه شدم. به من زمان بده تا بتونم چاره کنم!
خواهش میکنم به این خط زنگ نزن و
خودم باهات تماس می گیرم.
مطمئن باش به فکرت هستم😕
نمیدونم توی تن صداش چی داشت که آرومم کرد.
یاد خاطرات مشترک مون افتادم و ...
☘☘☘
اشرف دوباره با من دعوا کرد و بعد هم قهر کرد.
دیگه تو دنیا هیچکس رو نداشتم😭
یه خواهر داشتم که اونم از من برید.😞
🍂🍂🍂
دو سه روز گذشت و از شایان خبری نشد.
نمیدونستم چیکار کنم؟
اشرف کم کم داشت از پیش من میرفت و من تنهای تنها می شدم.
قراربود یه سفر برن مشهد و زندگی مشترک شون رو شروع کنن.
اومد از من عذرخواهی کرد و گفت دیگه تو کارهای من دخالت نمیکنه و امیدواره که بتونم تصمیم درستی بگیرم.😞
خیلی از وسایل خونه رو هم با خودش برد.
بیشترش رو خودش خریده بود و اونقدری برای من وسیله گذاشت که بتونم گذران عمر کنم.
طبق قولی هم که قبلا بهش داده بودم اکثر پس اندازم رو بهش دادم و کاملا حساب بانکیم خالی شد😕
فقط باید با همون حقوق بخور و نمیری که خانم شایان میداد گذران عمر می کردم.
دیگه سه ماهم پر شده بود و وارد چهار ماهگی می شدم😖
هنوز در ظاهر اونقدر مشخص نبود ولی کم کم باید یه فکر اساسی می کردم.
🍂🍂🍂
یک روز صبح کرمعلی با سینی چایی اومد و گفت خبرهای خوی داره.
آقای شایان و خانومش باهم آشتی کردند و آقای شایان داره برمی گرده.
خیلی خوشحال شدم.
هم از دست خانم شایان و اون پسر لوسش راحت میشدم و هم تکلیفم روشن می شد.
نمیدونستم با شایان چطور باید برخورد کنم؟
قراره چه تصمیمی برای من بگیره؟
چرا نذاشت من از دست بچه راحت بشم؟
🔻🔹️🔻🔹️🔻🔹️🔻
اشرف از مشهد برگشت.
روزهای خوبی رو باهم گذرانده بودند و پرانرژی، میرفت که یه زندگی جدید رو شروع کنه.
گاهی به شرایطش غبطه میخوردم😔
درسته زندگی ایده آلی رو شروع نکرد ولی حداقل میدونست که داره چیکار می کنه و مثل من یه زندگی مبهم و بی نتیجه نداره☹
یه مهمونی مختصر گرفتند و رفتند سر خونه و زندگیشون😕
تو شلوغی مهمونی یواشکی سر کرد توی گوشم و گفت ببخشید که میخواستم مجبورت کنم سقط کنی!😳
فعلا کاری نکن. با یه گروه آشنا شدم که بهت کمک می کنند.
یه نور امیدی تو قلبم تابید و از صمیم قلبم خوشحال شدم. بی صبرانه منتظر بودم تا اشرف رو تنها گیر بیارم که بپرسم چیکار کنم؟
🍂🍂🍂
دو روز بود اشرف رفته بود و فرصت نکرده بود به دیدنم بیاد.
دیگه مزاحم زندگیشون نشدم و منتظر موندم خودش بهم سر بزنه.
یه روز ظهر که تازه از قنادی رسیده بودم خونه و سرگرم آماده کردن غذا بودم، زنگ در رو زدند و من به خیال اینکه اشرف اومده رفتم در رو باز کردم.🥰
شایان بود.
اون مرد شیک پوش و مرتب و اتو کشیده که یکی دوماه بیشتر نمیشد رفته بود انگار سالها پیرشده بود.
لاغر شده بود و چشماش کم فروغ شده بود😞.
_تعارف نمی کنی بیام خونت؟
میدونی که الان وضع تو از من بهتره؟
تو حداقل خونه داری! ولی من هیچی ندارم😔
زبونم بند اومده بود. نمی تونستم چیزی بگم. نمی دونستم خوشحال باشم یا ناراحت؟
اصلا بهش اجازه بدم بیاد تو یا نه؟
ناخود آگاه رفتم کنار و اجازه دادم بیاد.
این داستان ادامه دارد...
🔆مرکز مردمی نفس سبزوار🔆
https://eitaa.com/nafas110530
بلوغ زودرس از تبعات تک فرزندی
اگر فرزند تک باشد به ناچار باید در کنار بزرگسالان پرورش یابد و در نتیجه، تجربهای از کودکی و نوجوانی خود ندارد و با پرش_ناگهانی وارد دوران مسئولیتپذیری بزرگسالان خواهد شد.
به همین دلیل از لحاظ روحی و روانی بسیار سریع رشد میکند و دنیا را از دید بزرگسالان میبیند.
💯 حضور در چنین خانوادهای که تنها شامل بزرگسالان است سبب بلوغ_زودرس کودک میشود، این کودکان از نظر جسمی نشانه های بلوغ را دارند اما تجربه کافی ندارند؛ در این شرایط در هر دو جنس ممکن است رفتارهای ناهنجار بروز کند.
💯 والدین تک فرزند ممکن است خانواده خود را به صورت سه_تفنگدار ببینند؛ آن ها با هم غذا می خورند، با هم به سفر می روند، با هم در اجتماع هستند و با هم به مهمانی و مجالس می روند. در این خانواده ها حتی ممکن است به بچه اجازه تصمیم گیری در تصمیمات خانوادگی داده شود و کودک چنین تصور کند که بخشی از زندگی والدین است،امااین یک آسیب_جدی برای تک فرزند است.
#فرزندآوری
👶مرکز مردمی نفس سبزوار 👶
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
اگر آن روزها مثل من و تو فکر میکردند دیگر من و تو وجود نداشتیم.
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سقط عمدی در خانواده هایی که با بارداری ن. ا خواسته(خدا خواسته) مواجهه میشن، ایا واقعا رهایی از مشکلات را دارن🧐
از منظر روانپزشکی با هم ببینیم👆👆👆
👶مرکز مردمی نفس سبزوار 👶
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
⁉️سوال: اقتصادوخرج یک واقعیت است شما هر اندازه هم که بخواهید آن را انکار کنید نمیتوانید از آن فرار کنید ایمان و اعتقاد، پول انسان را که بیشتر نمیکند، نهایتش آن است که صبرانسان را افزون می کند. همه ما هم که صبر ایوب نداریم.پس زنده باد شعار «فرزند کمتر زندگی بهتر».
✅ پاسخ: جهان را صاحبی باشد، خدا نام
در نوع نگاه دین به زندگی، خدا همه کاره است و تنها وظیفه انسان، بندگی است. تأمین رزق در نگاه دینی بر عهده انسان نیست.ما تنهابایدبه دستورخداوندعمل کرده،به دنبال کار برویم. نباید تنبل باشیم و در گوشه ای بنشینیم تا خداوند رزق ما را برساند؛امارزق ما در دست خدا بوده اوست که رزق را تنگ میکندو وسعت میدهد.این حقیقت در۹آیه از آیات قرآن تأکید شده که فکر می کنم عدد قابل توجهی است.
قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ وَيَقْدِرُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ
ﺑﮕﻮ : ﻳﻘﻴﻨﺎً ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭم ﺭﻭﺯی ﺭﺍ ﺑﺮﺍی ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻭﺳﻌﺖ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ﻳﺎ ﺗﻨﮓ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﺩ ، ﻭلی ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﺮﺩم نمی دانند.(سوره سبأ،آیه ۳۶)
مشکل ما از وقتی شروع میشودکه خودمان را همه کاره رزق میدانیم. قدیمی هااگر در فرزندآوری نگران رزق فرزندان نبودند، به جهت اعتقاد شدیدشان به آموزه های دینی بود.بیایید به اصلمان برگردیم اصل ما این نبودکه خودمان را همه کاره بدانیم توکل، مهمترین اصل ماست. در فرهنگ ما 《از تو حرکت،از خدا برکت》 پایه اقتصاد خانواده بود. ما خود را وسیله میدانستیم ورزق خود و فرزندانمان را در دست خدا می دیدیم.
📚منبع: کتاب #ایران_جوان_بمان
✍نویسنده: محسن عباس ولدی
👶مرکز مردمی نفس سبزوار 👶
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️انتشار برای اولین بار
🎬داستان مصور
"نسخه ی اسلامی جمعیت در برابر نسخه غربی"
🔹طراحی و تصویر: امیر رضا رحیمی
🔸تهیه شده در ️مرکز آفرینش های هنری @mafarineshha
👶مرکز مردمی نفس سبزوار 👶
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
36.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ درباره جمعیت و سیاستهای آن در جهان
💠 «کمتر باشید تا بیشتر بخورید» عنوان موشن گرافی است که در آن به موضوع جمعیت، بحران جمعیت، سیاستهای کشور درباره جمعیت و تاریخچه این موضوع در ایران و جهان به همراه نقش امپریالیسم در کاهش جمعیت کشورهای جهان سوم دارد.
💠 این اثر دارای معرفی منابع برای هر سکانس هست و مخاطبان میتوانند با اسکن (QR کد) در پایان موشن به انبوهی از اطلاعات دست پیدا کنند.
👶مرکز مردمی نفس سبزوار 👶
https://eitaa.com/nafas110530 ✨