#اولین_نفس
روایت یک داستان واقعی...
#قسمت_دوم
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
داستان مون به اونجا رسید که من و سارا و وحیده که به طمع زیارت حرم امام رضا همایش فعالین جوانی جمعیت رو در مشهد شرکت کرده بودیم میخکوب صحبتها و آمار و ارقام سخنرانهای جلسه شدیم😳😨😨😰😰😰😱😱😱
تمام دوستانی که در مشهد در این چندماه (از اردیبهشت ماه تا اسفند ماه) کار کرده بودند و تجربه ای کسب کرده بودند افرادی دغدغه مند و اهل کار بودند
روحیه جهادی در فعل و سخن شون مشهود بود. و علاوه برکار جهادی کار تخصصی کرده بودند در آوردن آمار و ارقام و پایه گذاری یک مرکز مردمی کار ساده ای نبود.
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
نام نفس که مخفف نجات فرزندان سقط هست برای این واحد مردمی نامگذاری شده بود.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
هیچگونه پشتوانه مالی نداشتند و پایه ریزی آن صرفا کمک های مومنانه و مردمی بود.
اولین مرکز نفس در مشهد و دومین مرکز نفس در کل ایران در نیشابور تاسیس شده بود و همگی افرادی دوست داشتنی و دغدغه مند بودند🙏🙏🙏
بعد از دو روز سخت و طاقت فرسا بالاخره گفتنی ها رو گفتند و آتش به جان ما انداختند
🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥
بعد از اتمام همایش رفتیم حرم و هرسه حال یکسانی داشتیم😭😭
امام رضا جان تسلیت
شما همه اینارو میدونستین و دم بر نیاوردین
امام زمان تسلیت چه دلی دارین شما😭😭
من چه مامایی هستم
چه فعال جوانی جمعیتی هستم که خبر ندارم زیر پوست شهر چه خبر هست😨😨
در برگشت راننده تصورش این بود ما از خستگی همایش اینقدر ساکت و بی صداییم😔😔😔
با چه روحیه ای رفتیم و چطور داریم برمیگردیم سبزوار☹☹☹
بین راه فقط به سکوت و آه گذشت
دقیقا برای روز بعد جلسه ای با مدیر و جانشین کانون گذاشتیم
🤝🤝🤝🤝🤝🤝🤝🤝🤝🤝🤝
حال اونا هم دست کمی از حال ما نداشت با این تفاوت که اونا چندروز زودتر در همایشی جداگانه در جریان مسائل قرار گرفته بودند.
🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤
خیلی فکر کردیم که چه کنیم 🤔
و به این نکته رسیدیم که بهترین کار، آگاهی دادن است و اول از همه هم به مسئولین شهر.
مدیر کانون به اتفاق ما سه نفر طی یک جلسه خصوصی، گزارشات رو کامل و مبسوط در اختیار رئیس دانشگاه قرار دادیم و قرار شد در قدم بعدی، در یک دعوت همگانی از طرف دانشگاه برای تمام مسئولین سطح شهر جلسه آشنایی با نفس گذاشته بشه
🕛🕐🕜🕑🕝🕒🕞🕖🕡🕙🕤
زمان زیادی طول نکشید که با یک دعوت برای افطاری، تمامی مسئولین رده بالای شهر دعوت شدند
مدیر کانون طی صحبتهای مبسوطی، صفر تا صد طرح نفس رو برای مسئولین شهر توضیح دادند
واقعا توی دل تک تک مسئولین شهر نبودم و نمیدونم توی ذهن شون چی گذشت؟
آیا اصلا گوش کردن چی گفتیم؟ نمیدونم 🤔🤔
ولی اتفاق عجیبی که افتاد این بود
آخر مجلس، یکی از مسئولین شهر از جیب شون یه نامه دادند به ما که اینم کیس اول نفس👼🏻👼🏻🤱🤱
برین ببینیم چیکار میکنید؟؟؟😳😳
باورمون نمیشد واقعا همین امشب؟؟؟
همین اول کار؟؟؟
مضمون نامه این بود:
خانومی با دوتا بچه و بارداری سوم و همسر کارگر و مستاجر و ....نامه نوشته بود به یکی از مسئولین که تحت فشار و اصرار همسرم مجبور به سقط هستم و وجدانم اجازه اینکارو نمیده خواهش میکنم کمکم کنید😭😭
و این شروع کار ما بود.....
👼🏻👼🏻👼🏻👼🏻👼🏻👼🏻👼🏻👼🏻👼🏻👼🏻👼🏻
نامه رو که از آقای مسئول گرفتم باورم نمیشد به این سرعت با اولین مورد مواجه بشیم...
برای دفتر نفس هنوز تصمیم جدی گرفته نشده بود و محل دفتر مشخص نبود
بنابراین در اولین اقدام باید ما با مادر صحبت می کردیم با مسئول کانون یعنی مسئول مرکز نفس مون و وحیده و سارا مشورت کردم در اولین دعوت باید چطور وارد عمل می شدیم🤔
به ناچار در اول کار مادر رو به محل کار خودم دعوت کردم و پس از مشورت با دوستان از یکی از اساتید خوب اخلاق شهر دعوت کردم و ایشان با روی باز استقبال کردند که با ما همکاری کنند🥰
مادر با چهره ای بهم ریخته، پریشان و مستاصل و با کمی تاخیر به محل کار من آمد . برعکس همانروز کارزیادی داشتم ولی همه را واگذار به همکاران خوبم کردم و تمام ذهن و انرژی خودم رو متمرکز مادر نفس کردم🤱🤱🤱
هنوز خیلی از صحبت من و خانم استاد اخلاق نگذشته بود که مادر نفس مون شروع به گریه کرد😭😭
مشکل بغرنج تر از این حرفها بود.
اولا اینکه با اصرار همسرش دارو مصرف کرده بود😨 و بعید نبود اتفاقی برای جنین افتاده باشه ولی هنوز خوشبختانه علائمی از سقط نداشت و جای امیدواری بود🌱🌱🌱🌱
دوم اینکه هنوز جناب همسر دست از تلاش برنداشته بود و پیگیر داروهای قوی تر و گرانتر از تهران بود.همون شب دارو ها میرسید و فرصت زیادی وجود نداشت😨
صحبت کردن با مادر بی فایده بود بایستی با همسرشون صحبت می کردیم🥺🥺
از ایشون خواهش کردیم فردا با همسرش تشریف بیاره
می گفت بعید می دانم راضی بشه ولی سعی خودم رو میکنم.هرچه راه توسل و دعا بلد بودم بکار بردم که فردا فرجی بشه و آقای همسر تشریف بیاره🙏🙏🙏🙏🙏
☘مرکز مردمی نفس☘
https://eitaa.com/nafas110530
ادامه قسمت دوم.....
با مادر صحبت لازم رو کرده بودیم و گفتیم که چقدر قتل نفس گناه داره
و حتی شده داروهارو داخل چاه بریزی و استفاده نکنی اینکار رو بکن
چون اون جنین داخل شکم شما حق حیات داره و شما نباید باعث از بین رفتن اون بشی
بهش گفتیم ما کنارت هستیم و تنهات نمیذاریم.توکلت به خداباشه☘☘☘☘☘
مطمئن باش خدا کمکت میکنه🙏🙏🙏
آخرین لحظه به ما اطمینان داد که خودم هم با وجود اینکه دوتا بچه کوچک دارم و سختم میشه قصد کشتن بچه ام رو ندارم ولی نمیدونم میتونم در مقابل اصرار شوهرم ایستادگی کنم یانه؟
فردای اون روز شد و ماهرچه منتظر شدیم نیومد😔
چندین بار بهش زنگ زدم ولی متاسفانه پاسخ نداد🥺🥺
وحیده و سارا هم نگران بودند از اوناهم خواستم تماس بگیرند ولی بی فایده بود😔
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
روز بعد اول وقت در حالیکه هنوز مشغول لیست کردن کارهای روزانه ام بودم و توی ذهنم داشتم جا برای پیگیری نفس خالی می کردم آقایی لاغر اندام با چهره ای سبزه که مشخص بود بیشتر آفتاب سوخته است و چشمانی گود افتاده به من مراجعه کرد🧔🏿🧔🏿
اول تصور کردم اشتباهی مراجعه کرده و قصد داشتم به اتاق مجاور هدایتش کنم ولی بعد که گفت من همسر خانم....هستم جاخوردم😶
تقریبا از اومدن ایشون ناامید شده بودم
خیلی سریع خودم رو جمع و جور کردم و به بهانه تلفن اتاق رو ترک کردم سریعا با استاد اخلاق تماس گرفتم و ....
سریع برگشتم داخل اتاق نمیدانستم از کجا شروع کنم و چی بگم
هرآن امکان داشت پدر نفس مون مثل ماهی از دستمون سر بخوره
توکل به خدا کردم و گفتم خدایا خودت که از نیت من آگاهی من فقط به خاطر آقا امام زمان پا در این راه گذاشتم پس خودت کمکم کن. به بچه این آقا به چشم سرباز امام زمان نگاه میکنم پس خودت سرباز آقا رو حفظ کن🙏🙏🙏
اول شروع کردم از اوضاع کاری پرسیدم کارگر ....بود (از بیان شغل ایشون معذورم شما فکر کنید آبدارچی بانک یا مثلا خدمتکار یک رستوران، شایدم پمپ چی 🤔...اصلا مهم نیست.)
مهم این بود که به خاطر مشکل جسمی که پیدا کرده بود چندماهی از کار بیکارشده بود و بیمه بیکاری هم دیگه نمیگرفت😣😢
ولی خب مجبورم بگم که داخل یکی از ارگانهای دولتی کار میکرده و بخش خصوصی نبود.
میگفت من ماهانه ۴تومن درآمد دارم و حدود یک میلیون اجاره خونه میدم الان چندماه اجاره خونه ام عقب افتاده
از اوضاع خانواده اش پرسیدم گفت هم خانواده خودم و هم خانواده همسرم روستا هستند.اصلا شرایط اقتصادی خوبی ندارند تازه ما گاهی به اونها هم کمک میکنیم😥😥
هنوز صحبتهای ایشون داشت گل می انداخت که....
این روایت ادامه دارد....
☘مرکز مردمی نفس☘
https://eitaa.com/nafas110530
📣 ماده ۶۲۴ قانون مجازات اسلامی (تعزیرات):
اگر طبیب یا ماما یا داروفروش و اشخاصی که به عنوان طبابت یا مامایی یا جراحی یا دارو فروشی اقدام میکنند وسایل سقط جنین فراهم سازند یا مباشرت به اسقاط جنین نمایند به حبس از دو تا پنج سال محکوم خواهند شد و حکم به پرداخت دیه مطابق مقررات مربوط صورت خواهد پذیرفت.
☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سقط_جنین
↙️با یک گل بهار میشه
🔻تلاش شاه ملعون برای آزادسازی #سقط_جنین و مقاومت شهید پاکنژاد و جلوگیری از آزادسازی سقط جنین
☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مراسم عروسی هشتمین پسر یکی از خاخام های اسرائیلی،به چندتا نکته توجه کنید:
۱-همه ی مهمانها لباس مشکی و یکدست پوشیدن،ولی برای ما مسلمانها میگن که رنگ مشکی چادر،رنگ دلمردگی و افسردگی هست و باید متنوع و شاد بپوشیم.
۲-چهره ی عروس پوشیدس و حجاب کامللللل داره(خودتون تا تهشو بخونید)
۳-هشتمین فرزند،یعنی به فرزندآوری بها میدن اما برای ایرانیها نسخه ی نگهداری سگ و گربه میپیچن،
۴_ هیچ زنی با ارایش و ادا و اطوار اون وسط پیداش نیست
اینها دشمنان اصلی ما هستن که مدیریت رسانه های مخالف ایران را برعهده دارند و برعکس آنچه را برای خود میخواهند برای ما تجویز میکنن ، التماس_تفکر
مسلمان باید زیرک باشه و دوست و دشمن اصلی را بشناسه.
☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
سلام. 🌹
می خواستم در مورد فرزند آوری
منم نظرم رو بگم
☘☘☘☘☘☘☘☘
منم وقتی ۱۸ساله بودم ازدواج کردم
وچون خواهر بزرگترم هم تو دوران عقد بودند
دوران عقد ۲سال کشید بعد از ۲سال یه عروسی ساده گرفتیم ورفتیم سر خونه زندگیمون
من از زندگی دو نفره واقعا هیچی نفهمیدم چون خیلی خیلی زود باردار شدم.
ویار زیاد داشتم ولی در کل به خوبی این دوران رو گذرونم وپسرم به دنیا آمد
من چون اذیت شده بودم گفتم حالا حالاها بچه نمی خوام بعد ۶سال دوباره باردار شدم
ولی تو دو ماهگی سقط شد
یک سال استراحت به بدنم دادم
وبعد دوباره باردار شدم وپسر دومم به دنیا آمد
دیگه بچه نمی خواستم می گفتم بسه بچه
هر کاری بخوام بکنم برا این دوتا می کنم
از نظر مالی هم کمی ضعیف بودیم
ولی بچه هام به خصوص دومی رزق وروزی زیادی داشتند
بعد چند سال نا خواسته باردار شدم
شوهر گفت نمی خواهمیش وبرو سقطش کن اوایل موافق حرفاش بودم ولی ته دلم نه
تا یک روز خونه مادرم وقتی خواهر برادرای دیگه ام بودند گفتم تصمیمون چیه
یکی از برادرام که الان ۱۲ساله بچه نداره
به من گفت آجی به قرآن اگه این کار رو کردی دیگه اسمت رو نمیارم وقتیم صدات می زنم میگم آجی قاتله
شوک بزرگی بهم زد اولش از حرفش ناراحت شدم ولی وقتی تو تنهایی به حرفی که زده بود فکر کردم فهمیدم
راست میگه
من اونقدر بزرگ نشدم که بخوام مقابل خدا بایستم
تصمیم گرفتم نگهش دارم وبه شوهرم گفتم من این بچه رو با تموم وجودم می خوام
ولی اون در مقابل بد اخلاقی کرد
وهر روز از نظر روحی اذییتم می کرد می گفت تو به من قول دادی چرا تحت تاثیر این و اونی
اون حتی هزینه دکتر برای تحت نظر بودن رو بهم نداد،
وقتی به برادرم گفتم دو تا برادرام حمایت مالیم کردند وهزینه های دکتر وسونو گرافی رو بهم دادند،
ولی خواست خدا چیز دیگه ای بود انگار ما رو امتحان کرده همسرم مردود شد.
منم با تک ماده قبول شدم اون بچه هیچ وقت قلبش شکل نگرفت وسقط شد.
الان ۴۳سالمه ودوست دارم یک دختر داشته باشم همسرم الان موافق اونم خیلی دوست داره
اقدام به بارداری کردم ولی خدا بهمون نداد،
وقتی پیش دکتر رفتم گفت علت ناباوری ما شوهرمه
شوهرم براینکه هزینه های نا باوری نداره
و همچنین دو بچه داریم دکتر نمی ره درمان کنه،
چوب کارمون رو خوردیم بدم خوردیم
الان پسر بزرگم ۲۱سالشه و پسر دومی ام
۱۲سالشه
اگه عقل الان رو داشتم ۴تا فرزند می اوردم
به دوتا قانع نبودم.
الان بیشتر وقتا تنهام نه مونسی، نه همدمی
از صبح تا شب تنهام،
شوهرم از ۵صبح تا۷شب سرکاره
پسر اولم یا دانشگاس یا سر کار
پسر دوم صبح تا ظهر مدرسه
بعد مشغول انجام تکالیف و گوشی
میشه.
وضعیت من اینجوریه که میگم تنهام😔
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
39.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🔴 #هشدار ؛ #هشدار
♻️ خونی که به زودی دامان همه ما را خواهد گرفت!
سکوتِ تلخِ مجموعه مذهبی و فرهنگی در مقابل جنایتی به نام اسقاط جنین
🔸 بِاَی ذَنبٍ قُتلتْ / به کدامین گناه به قتل میرسند.
☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
✨پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
«به راستی نوزادى كه در امّت من متولّد شود، براى من از آنچه خورشيد بر آن می تابد، محبوب تر است»
📚 وسائل الشیعه،ج۱۷، ص۱۳۷
🌷عید بزرگ مبعث مبارک باد🌷
☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
مرکز مردمی نفس سبزوار
عید همه دوستداران نفس مبارک🌸🌸 از این جا نایب الزیاره همه هستم 🌼🌼🌼و به نیابت کسانی که کوچکترین قدمی
کوچکترین کاری که میتونید بکنید چیه؟
این که مارو به بقیه معرفی کنید لینک مون رو برای بقیه بفرستین🥰
داستانهای هرشب مون رو دنبال کنید😉
کار یکم بزرگتر در مورد جوانی جمعیت باهم صحبت کنید و حداقل نظر یک نفر رو در مورد اون عوض کنید🥰
کار خییییلی بزرگ هم اینه که شما هم بتونید یک نفس رو نجات بدین😍😍
من امشب که شب زیارتی امام حسین هست بازم میرم حرم و براتون دعا میکنم🤗
داستان اولین نفس....
روایت یک داستان واقعی....
قسمت سوم....
روایت ما به اونجا رسید که پدر نفس بعد کلی تلاش و پیگیری ما و صد البته همسرش که اولین مادر نفس بود صبح یک روز بهاری به محل کار من مراجعه کرد.
من سریعا به خانم استاد اخلاق و معرفت مون سرکارخانم....تماس گرفتم و خواهش کردم هرچه سریعتر خودش رو برسونه دفتر و خودم مشغول صحبت با پدر نفس مون شدم که با وجود اینکه سختی روزگار شکسته اش کرده بود ولی مشخص بود بیشتر از ۲۵سال نداره🙁
پدر نفس مون که از این به بعد اسمش رو میذاریم اصغرآقا داشت درمورد شرایط سخت زندگیش صحبت می کرد که خانم ....رسیدند.
با اومدن ایشون قبل از اینکه اصلا صحبتی کنند اصغرآقا یه حالت تدافعی به خودش گرفت و گفت.خانم محترم ، من برخلاف میل خودم و به اصرار همسرم اومدم اینجا شنیدن بدبختی های منم فکر نمی کنم برای من و شما فایده ای داشته باشه . همسرم گفت شما قراره به من کمک کنید من فقط اومدم بگم شما چه کمکی میتونین به من بکنید؟؟
غیر از اینکه الان چند روزه که وقت مارو گرفتین و بچه داخل شکم خانومم بزرگتر میشه اونوقت اگه روح تو بدنش باشه دیگه خیییییلی گناه داره😔😔😔
تورو خدا شماهم بیاین با خانم من صحبت کنید من بدبختم من واقعا توان خرج و مخارج زندگیم رو ندارم همین الان صاحبخونه منو جواب کرده چندماهه اجاره خونه ندادم.تازه قرض کنم اجاره خونه رو بدم بفهمه یکی دیگه تو راه دارم که دیگه هیچی☹
من واقعا نمیدونستم چی بگم واقعا کم آورده بودم یک لحظه خودم رو جای اون گذاشتم دیدم واقعا بهش حق میدم خونه مستاجری و بیکاری و نداری و ....
خانم استاد اخلاقم ولی انگار از قبل خودشو آماده کرده بود گفت اصغر آقا آفرین به شما که اینقدر مقید هستی که نگران دمیدن روح تو بدن فرزندت هستی ولی مگه حکم اسلام رو نمیدونی برادرم؟
اسلام برای جنس بشر حرمت قائله اگر جنین شما حتی یکروزه هم بود چون بالقوه یک انسان کامل هست و میتونه یک نسل رو ایجاد کنه از بین بردن اون برابر از بین بردن یک نسله
برادرم شما در نقطه حساسی از زندگی خودت ایستادی! شما میتونی بهترین تصمیم یا بدترین تصمیم زندگی خودت رو بگیری
مگر شما مطمئن هستی که با از بین بردن اون موجود بی دفاع و بی گناه دیگه خطری شمارو تهدید نمیکنه؟
شما اطلاع داری که از هر۸مادر که اقدام به سقط جنایی میکنه یک نفر به خاطر عوارض میمیره
شما میدونستی اکثر خانمهایی که چنین اقدامی می کنند تا آخر عمر دچار عذاب وجدان و افسردگی میشن؟
شما میدونی که ؟؟؟
هنوز جمله خانم .... تموم نشده بود که اصغرآقا یک دفعه و با صدایی تقریبا بلند شروع کرد به گریه کردن😭😭
واقعا تحمل دیدن این صحنه را نداشتم مردی که تا چندلحظه پیش محکم و مصمم بود ولی الان....شونه های اصغرآقا از شدت گریه تکون میخورد😔😔
وقتی یکم آرومتر شد.خانم.... گفتند برادر من شما الان شرایط سختی دارین ولی خدا به شما رو کرده از کجا معلوم شاید با اومدن این بچه قرار هست رزق و روزی تون بیشتر بشه
اصغرآقا گفت شما تضمین میکنید؟
من گفتم ما چیکاره ایم اصغرآقا خداتضمین میکنه رزق و روزی رو خدا میده من و شما چیکاره ایم؟
با این حرف اصغرآقا یاد صحبتهایی افتادم که داخل جلسه مدیر کانون برای ما کردند:
ما بودجه ای از هیچ مرکز یا ارگانی نداریم لطفا به هیچکسی قول کمک مالی ندین
ما یک مرکز مردمی هستیم ما صرفا تلاش میکنیم علت یابی کنیم و تا حدامکان به پدر و مادر کمک می کنیم تصمیم درست بگیره
برای کمک مالی در تلاشیم با موسسات خیریه و خیرین مردمی در تماس باشیم و تلاش خودمون رو میکنیم
البته هم کمیته امداد و هم سایر مراکز مردمی قول کمک و مساعدت دادند ولی در عمل چطور باشند الله اعلم
اصغر آقا دوباره شروع کرد که شرایط زندگی خوبی ندارم و .....
گفتم اصغر آقا الان باهمین شرایط اقتصادی ناجور مگر زمین و زمان را به هم نبافتی که بیست میلیون جور کنی برای دارو که بچه نازنین رو سقط کنی؟؟
هفته قبلم که دوبرابر حقوقت رو قرض کردی هزینه کردی و عمر بچه به دنیا بود و اثر نکرد شکر خدا
الانم توکل به خدا کن بلند شو خدا کمکت میکنه دوباره کار جدید پیدا کنی
ماهم فردا قراره بریم با صاحبکار قدیمیت صحبت کنیم برگردی سرکار
پاشو برو و بجای اصرار همسرت برای سقط جنین، دستش رو بگیر و آماده اش کن برین سونو گرافی اگر انشالله بچه سالم باشه و خدای نکرده اتفاقی براش نیفتاده باشه...😔😔
گفت یعنی چه اتفاقی؟؟؟
گفتم عوارض دارو شاید روی رشد بچه تاثیر گذاشته باشه؟
شاید ....
حالا به چیزهای بد فکر نکن.انشالله که سالمه🥰
خیلی صحبتهای دیگر هم بین ما رد و بدل شد که از حوصله داستان خارج هست ولی در نهایت پدر نرم تر شد و قرار براین شد که بعد از صحبت نهایی با همسرش به ما اطلاع بده که برای انجام سونوگرافی هماهنگ کنیم🥰🥰
این روایت ادامه دارد.....
☘مرکز مردمی نفس سبزوار☘
https://eitaa.com/nafas110530
نایب الزیاره شما در بین الحرمین❤
من اسمش رو گذاشتم مرکز تردید🤗
آدم نمیتونه تصمیم بگیره سمت راست بره یا سمت چپ🥰😍🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
انشالله به زودی قسمت همه آرزومندا❤❤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀صبر و حوصلۀ فرزندآوری ندارم؛ چه کنم؟
🔹اگر فاصله بین بچهها کم بشه، به بچۀ قبلی ظلم نمیشه؟!
🔸ثواب فرزندآوری در طول تاریخ به این اندازه نبوده!
خیلی از شبهات ذهنی تون رو برطرف میکنه
"استاد پناهیان"
#تربیت_فرزند
☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
#جنین_سقط_شده
#بهشت
سهل بن حنيف از رسول خدا نقل كرد كه آن حضرت فرمود:
ازدواج كنيد (تا نسلتان زياد شود) زيرا من به كثرت شما در روز قيامت بر ساير امم افتخار و مباهات مىكنم حتى #جنين سقط شده بر در بهشت مىايستد، به او مىگويند برو در بهشت، مىگويد: تا پدر و مادرم پيش از من به بهشت نروند قدم در بهشت نخواهم گذاشت.
معانی الاخبار، ص ۲۹۱
✅نکته:عرب به چیزی که خودش بیفتد سقط گوید و چیزی که کسی آن را بیندازد اسقاط گویند
جنینی که سقط شده شفاعت والدین را می کند ولی جنینی که والدین آن را به قتل برسانند و اسقاط شود ،روز قیامت شکایت می کند
☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
اولین نفس....
روایت یک داستان واقعی....
قسمت چهارم...
☘☘☘☘☘☘☘
در خیمه گاه حسینی و در کربلای معلی هستم⛺🔥⛺🔥
و منتظر اذان ، دیدم ثواب روایت داستان نفس ثوابی کمتر از عبادت ندارد پس بسم الله...🙏
✨✨✨✨✨✨✨✨
داستان به اونجا رسید که من و استاد اخلاق شهرمون، (که اجازه ندادند اسم شون رو ببریم) با تلاش فراوان و صحبت با اصغر آقا، بالاخره راضی شدند که روی نگهداشتن بچه فکر کنند. 👏👏
برای اولین مورد، پیروزی چشمگیری بود🌱🌱
خاطرم نیست که به مسئول کانون زنگ زدم یا خودم اقدام کردم و سریعا پیگیری کردم، 🤔
از همکاران خوب رادیولوژیست خواهش کردیم یک نوبت سونوگرافی برای مادر نفس مون انجام بشه🙏
دعا دعا میکردم که بچه سالم باشه
چون همونطور که گفتم مادر یک نوبت برای انجام سقط دارو مصرف کرده بود. 😔
از طرف دیگه به سارا و وحیده زنگ زدم که به نوبت با مادر نفس تماس بگیرند و حواس شون بهش باشه چون هر آن امکان داشت که تحت تاثیر همسر دوباره اقدام به مصرف دارو کند. 😣😣
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
منتظر خبر از طرف مادر نشدم و با اطلاع از زمان سونوگرافی خودم به خانم دکتر رادیولوژیست مون تماس گرفتم.
ایشون هم خیلی با خوشحالی گفتند: خدارو شکر بچه ها سالم هستند🥰🥰
بچه ها؟؟؟😳😳
ایشون گفتند آره بچه ها!!!
مگر اطلاع نداشتین؟
شکم سوم مادر دوقلو دارند😰🤗🤗😱😱😍😍
👩👧👦👩👧👦👩👧👦👩👧👦👩👧👦👩👧👦👩👧👦👩👧👦👩👧👦
واقعا احساسم رو در اون موقع نمیتونم توصیف کنم نمیدانستم باید بگویم خدارو شکر یا....
دوقلو!!!!!😨😨
یعنی اصغرآقا یهو از خانواده چهارنفره که بهش خونه اجاره نمیدادند، میشد خانواده ۶نفره. 😱😱
گفتم :به مادر بچه ها گفتین که بچه دوقلو هست؟ گفت :خاطرم نیست خیلی شلوغ بود، شایدم گفتم🤔🤔
تعلل جایز نبود، سریعا به مادر تماس گرفتم و ازش خواستم هرطور هست با همسرش بیاد دفتر،
از خانم استادم هم خواهش کردم بیاد
تقریبا همه باهم رسیدند.
همینجا از استاد عزیزم که در اون روزهای سخت قدم به قدم در کنارم بودند تشکر میکنم. 🙏🙏
اضطراب و نگرانی از چهره اصغر آقا و همسرشون می بارید.
فقط معجزه صدای گرم و دلنشین خانم استادم به دادمان رسید. اعتقاد عجیبی دارم برایمان و توکلی که در قلب آدمی هست بر نوع صحبت و تاثیر کلام او
تفاوت هست بین صحبت منِ نوعی، با استاد در مورد اینکه روزی دهنده خداست🥰🥰.
خوشبختانه پدر نفس مون اونقدر که فکر میکردیم مخالفتی نکرد و بنده خدا بیشتر روحیه نا امیدی داشت تا روحیه انکار و تقابل با سرنوشت😔
و اما در چهره مادر اضطراب موج میزد
و این مسئولیت مارا سنگین تر می کرد😓.
دقیق خاطرم نیست فکر میکنم جلسه ای هم در همین رابطه با اعضای اصلی کانون تشکیل دادیم🤔
ولی این را دقیق خاطرم هست که همگی هرکاری توانستیم برای حفظ اولین نفس مون که دیگه دوتا نفس میشد انجام دادیم.
در اولین قدم باید برادری خودمون رو ثابت می کردیم و اون هم پیگیری شرایط کاری اصغر آقا بود....این بود که من از استاد اخلاق ام خواهش کردم که من رو در این امر مهم همراهی کنه🙏🙏
وقت گرفتن از مسئول بالادستی یکم سخت بود ولی به هر نحوی بود فرصتی گرفتیم و برای صحبت رفتیم.خوشبختانه آقای مسئول در جلسه ای که برای معرفی مرکز مردمی نفس برگزار شده بود حضور داشتند و ایشان هم باورشان نمیشد که به این سرعت با اولین کیس نفس مواجه بشیم🤔.
در مورد تعلیق اصغر آقا در ابتدا چیزی نمیدانست و در جریان نبود ولی وقتی از شرکت طرف قرارداد پرسید کاملا میدانستند،
از قرار معلوم اصغر آقا دچار سانحه شده و بدلیل مشکل جسمی که داشته از ادامه کار منع شده و شرکت هم به راحتی لغو قرارداد کرده😔
بدلیل شکایت برای دریافت بیمه بیکاری، شرکت مجددا هیچ تمایلی به ادامه و تمدید قرارداد نداشته و به همین راحتی بیکار شده😔😔
آقای مسئول بعد از شنیدن شرایط جدید اصغر آقا گفتند که تمام سعی خودش رو برای بکارگیری مجدد ایشون می کنه🥰🥰
برگشتم سرکار، یکی از همکارانم که دورادور در جریان این مادر نفس مون بود اومد اتاقم و گفت مریم جان قرار هست برای این خانم چه کاری بکنید؟
گفتم فعلا که هیچی.
یکی مثل شما که دستت به دهنت میرسه و خودت رو هم سرباز آقا میدونی، فقط صرفا به خاطر اینکه شرایط کاریت اجازه نمیده و مامانت پیشت نیست بچه نمیاری😠
یکی هم مثل این خانم که حتی پول پوشک بچه شو نداره باید دوتا دوتا بچه بیاره😔
خدایا کرمتو شکر،
همکارم سرش رو انداخت پایین و هیچی نگفت.بار اولی نبود که مستقیم و غیر مستقیم بهش میگفتم چرا بچه دومی رو نمیاری؟و هربار یه بهانه ای میاورد. دارم درس میخونم🤨
پسرم تک فرزندی دوس داره😠
مامانم پیشم نیس😐
این اواخر هم میگفت همسرم نمیخواد🙄
البته فقط ایندفعه یکم تلخ صحبت کردم،همیشه با خنده و در لفافه حرفم رو میزدم🥰
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
این روایت ادامه دارد....
https://eitaa.com/nafas110530