سلام. 🌹
می خواستم در مورد فرزند آوری
منم نظرم رو بگم
☘☘☘☘☘☘☘☘
منم وقتی ۱۸ساله بودم ازدواج کردم
وچون خواهر بزرگترم هم تو دوران عقد بودند
دوران عقد ۲سال کشید بعد از ۲سال یه عروسی ساده گرفتیم ورفتیم سر خونه زندگیمون
من از زندگی دو نفره واقعا هیچی نفهمیدم چون خیلی خیلی زود باردار شدم.
ویار زیاد داشتم ولی در کل به خوبی این دوران رو گذرونم وپسرم به دنیا آمد
من چون اذیت شده بودم گفتم حالا حالاها بچه نمی خوام بعد ۶سال دوباره باردار شدم
ولی تو دو ماهگی سقط شد
یک سال استراحت به بدنم دادم
وبعد دوباره باردار شدم وپسر دومم به دنیا آمد
دیگه بچه نمی خواستم می گفتم بسه بچه
هر کاری بخوام بکنم برا این دوتا می کنم
از نظر مالی هم کمی ضعیف بودیم
ولی بچه هام به خصوص دومی رزق وروزی زیادی داشتند
بعد چند سال نا خواسته باردار شدم
شوهر گفت نمی خواهمیش وبرو سقطش کن اوایل موافق حرفاش بودم ولی ته دلم نه
تا یک روز خونه مادرم وقتی خواهر برادرای دیگه ام بودند گفتم تصمیمون چیه
یکی از برادرام که الان ۱۲ساله بچه نداره
به من گفت آجی به قرآن اگه این کار رو کردی دیگه اسمت رو نمیارم وقتیم صدات می زنم میگم آجی قاتله
شوک بزرگی بهم زد اولش از حرفش ناراحت شدم ولی وقتی تو تنهایی به حرفی که زده بود فکر کردم فهمیدم
راست میگه
من اونقدر بزرگ نشدم که بخوام مقابل خدا بایستم
تصمیم گرفتم نگهش دارم وبه شوهرم گفتم من این بچه رو با تموم وجودم می خوام
ولی اون در مقابل بد اخلاقی کرد
وهر روز از نظر روحی اذییتم می کرد می گفت تو به من قول دادی چرا تحت تاثیر این و اونی
اون حتی هزینه دکتر برای تحت نظر بودن رو بهم نداد،
وقتی به برادرم گفتم دو تا برادرام حمایت مالیم کردند وهزینه های دکتر وسونو گرافی رو بهم دادند،
ولی خواست خدا چیز دیگه ای بود انگار ما رو امتحان کرده همسرم مردود شد.
منم با تک ماده قبول شدم اون بچه هیچ وقت قلبش شکل نگرفت وسقط شد.
الان ۴۳سالمه ودوست دارم یک دختر داشته باشم همسرم الان موافق اونم خیلی دوست داره
اقدام به بارداری کردم ولی خدا بهمون نداد،
وقتی پیش دکتر رفتم گفت علت ناباوری ما شوهرمه
شوهرم براینکه هزینه های نا باوری نداره
و همچنین دو بچه داریم دکتر نمی ره درمان کنه،
چوب کارمون رو خوردیم بدم خوردیم
الان پسر بزرگم ۲۱سالشه و پسر دومی ام
۱۲سالشه
اگه عقل الان رو داشتم ۴تا فرزند می اوردم
به دوتا قانع نبودم.
الان بیشتر وقتا تنهام نه مونسی، نه همدمی
از صبح تا شب تنهام،
شوهرم از ۵صبح تا۷شب سرکاره
پسر اولم یا دانشگاس یا سر کار
پسر دوم صبح تا ظهر مدرسه
بعد مشغول انجام تکالیف و گوشی
میشه.
وضعیت من اینجوریه که میگم تنهام😔
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
39.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🔴 #هشدار ؛ #هشدار
♻️ خونی که به زودی دامان همه ما را خواهد گرفت!
سکوتِ تلخِ مجموعه مذهبی و فرهنگی در مقابل جنایتی به نام اسقاط جنین
🔸 بِاَی ذَنبٍ قُتلتْ / به کدامین گناه به قتل میرسند.
☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
✨پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
«به راستی نوزادى كه در امّت من متولّد شود، براى من از آنچه خورشيد بر آن می تابد، محبوب تر است»
📚 وسائل الشیعه،ج۱۷، ص۱۳۷
🌷عید بزرگ مبعث مبارک باد🌷
☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
مرکز مردمی نفس سبزوار
عید همه دوستداران نفس مبارک🌸🌸 از این جا نایب الزیاره همه هستم 🌼🌼🌼و به نیابت کسانی که کوچکترین قدمی
کوچکترین کاری که میتونید بکنید چیه؟
این که مارو به بقیه معرفی کنید لینک مون رو برای بقیه بفرستین🥰
داستانهای هرشب مون رو دنبال کنید😉
کار یکم بزرگتر در مورد جوانی جمعیت باهم صحبت کنید و حداقل نظر یک نفر رو در مورد اون عوض کنید🥰
کار خییییلی بزرگ هم اینه که شما هم بتونید یک نفس رو نجات بدین😍😍
من امشب که شب زیارتی امام حسین هست بازم میرم حرم و براتون دعا میکنم🤗
داستان اولین نفس....
روایت یک داستان واقعی....
قسمت سوم....
روایت ما به اونجا رسید که پدر نفس بعد کلی تلاش و پیگیری ما و صد البته همسرش که اولین مادر نفس بود صبح یک روز بهاری به محل کار من مراجعه کرد.
من سریعا به خانم استاد اخلاق و معرفت مون سرکارخانم....تماس گرفتم و خواهش کردم هرچه سریعتر خودش رو برسونه دفتر و خودم مشغول صحبت با پدر نفس مون شدم که با وجود اینکه سختی روزگار شکسته اش کرده بود ولی مشخص بود بیشتر از ۲۵سال نداره🙁
پدر نفس مون که از این به بعد اسمش رو میذاریم اصغرآقا داشت درمورد شرایط سخت زندگیش صحبت می کرد که خانم ....رسیدند.
با اومدن ایشون قبل از اینکه اصلا صحبتی کنند اصغرآقا یه حالت تدافعی به خودش گرفت و گفت.خانم محترم ، من برخلاف میل خودم و به اصرار همسرم اومدم اینجا شنیدن بدبختی های منم فکر نمی کنم برای من و شما فایده ای داشته باشه . همسرم گفت شما قراره به من کمک کنید من فقط اومدم بگم شما چه کمکی میتونین به من بکنید؟؟
غیر از اینکه الان چند روزه که وقت مارو گرفتین و بچه داخل شکم خانومم بزرگتر میشه اونوقت اگه روح تو بدنش باشه دیگه خیییییلی گناه داره😔😔😔
تورو خدا شماهم بیاین با خانم من صحبت کنید من بدبختم من واقعا توان خرج و مخارج زندگیم رو ندارم همین الان صاحبخونه منو جواب کرده چندماهه اجاره خونه ندادم.تازه قرض کنم اجاره خونه رو بدم بفهمه یکی دیگه تو راه دارم که دیگه هیچی☹
من واقعا نمیدونستم چی بگم واقعا کم آورده بودم یک لحظه خودم رو جای اون گذاشتم دیدم واقعا بهش حق میدم خونه مستاجری و بیکاری و نداری و ....
خانم استاد اخلاقم ولی انگار از قبل خودشو آماده کرده بود گفت اصغر آقا آفرین به شما که اینقدر مقید هستی که نگران دمیدن روح تو بدن فرزندت هستی ولی مگه حکم اسلام رو نمیدونی برادرم؟
اسلام برای جنس بشر حرمت قائله اگر جنین شما حتی یکروزه هم بود چون بالقوه یک انسان کامل هست و میتونه یک نسل رو ایجاد کنه از بین بردن اون برابر از بین بردن یک نسله
برادرم شما در نقطه حساسی از زندگی خودت ایستادی! شما میتونی بهترین تصمیم یا بدترین تصمیم زندگی خودت رو بگیری
مگر شما مطمئن هستی که با از بین بردن اون موجود بی دفاع و بی گناه دیگه خطری شمارو تهدید نمیکنه؟
شما اطلاع داری که از هر۸مادر که اقدام به سقط جنایی میکنه یک نفر به خاطر عوارض میمیره
شما میدونستی اکثر خانمهایی که چنین اقدامی می کنند تا آخر عمر دچار عذاب وجدان و افسردگی میشن؟
شما میدونی که ؟؟؟
هنوز جمله خانم .... تموم نشده بود که اصغرآقا یک دفعه و با صدایی تقریبا بلند شروع کرد به گریه کردن😭😭
واقعا تحمل دیدن این صحنه را نداشتم مردی که تا چندلحظه پیش محکم و مصمم بود ولی الان....شونه های اصغرآقا از شدت گریه تکون میخورد😔😔
وقتی یکم آرومتر شد.خانم.... گفتند برادر من شما الان شرایط سختی دارین ولی خدا به شما رو کرده از کجا معلوم شاید با اومدن این بچه قرار هست رزق و روزی تون بیشتر بشه
اصغرآقا گفت شما تضمین میکنید؟
من گفتم ما چیکاره ایم اصغرآقا خداتضمین میکنه رزق و روزی رو خدا میده من و شما چیکاره ایم؟
با این حرف اصغرآقا یاد صحبتهایی افتادم که داخل جلسه مدیر کانون برای ما کردند:
ما بودجه ای از هیچ مرکز یا ارگانی نداریم لطفا به هیچکسی قول کمک مالی ندین
ما یک مرکز مردمی هستیم ما صرفا تلاش میکنیم علت یابی کنیم و تا حدامکان به پدر و مادر کمک می کنیم تصمیم درست بگیره
برای کمک مالی در تلاشیم با موسسات خیریه و خیرین مردمی در تماس باشیم و تلاش خودمون رو میکنیم
البته هم کمیته امداد و هم سایر مراکز مردمی قول کمک و مساعدت دادند ولی در عمل چطور باشند الله اعلم
اصغر آقا دوباره شروع کرد که شرایط زندگی خوبی ندارم و .....
گفتم اصغر آقا الان باهمین شرایط اقتصادی ناجور مگر زمین و زمان را به هم نبافتی که بیست میلیون جور کنی برای دارو که بچه نازنین رو سقط کنی؟؟
هفته قبلم که دوبرابر حقوقت رو قرض کردی هزینه کردی و عمر بچه به دنیا بود و اثر نکرد شکر خدا
الانم توکل به خدا کن بلند شو خدا کمکت میکنه دوباره کار جدید پیدا کنی
ماهم فردا قراره بریم با صاحبکار قدیمیت صحبت کنیم برگردی سرکار
پاشو برو و بجای اصرار همسرت برای سقط جنین، دستش رو بگیر و آماده اش کن برین سونو گرافی اگر انشالله بچه سالم باشه و خدای نکرده اتفاقی براش نیفتاده باشه...😔😔
گفت یعنی چه اتفاقی؟؟؟
گفتم عوارض دارو شاید روی رشد بچه تاثیر گذاشته باشه؟
شاید ....
حالا به چیزهای بد فکر نکن.انشالله که سالمه🥰
خیلی صحبتهای دیگر هم بین ما رد و بدل شد که از حوصله داستان خارج هست ولی در نهایت پدر نرم تر شد و قرار براین شد که بعد از صحبت نهایی با همسرش به ما اطلاع بده که برای انجام سونوگرافی هماهنگ کنیم🥰🥰
این روایت ادامه دارد.....
☘مرکز مردمی نفس سبزوار☘
https://eitaa.com/nafas110530
نایب الزیاره شما در بین الحرمین❤
من اسمش رو گذاشتم مرکز تردید🤗
آدم نمیتونه تصمیم بگیره سمت راست بره یا سمت چپ🥰😍🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
انشالله به زودی قسمت همه آرزومندا❤❤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀صبر و حوصلۀ فرزندآوری ندارم؛ چه کنم؟
🔹اگر فاصله بین بچهها کم بشه، به بچۀ قبلی ظلم نمیشه؟!
🔸ثواب فرزندآوری در طول تاریخ به این اندازه نبوده!
خیلی از شبهات ذهنی تون رو برطرف میکنه
"استاد پناهیان"
#تربیت_فرزند
☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
#جنین_سقط_شده
#بهشت
سهل بن حنيف از رسول خدا نقل كرد كه آن حضرت فرمود:
ازدواج كنيد (تا نسلتان زياد شود) زيرا من به كثرت شما در روز قيامت بر ساير امم افتخار و مباهات مىكنم حتى #جنين سقط شده بر در بهشت مىايستد، به او مىگويند برو در بهشت، مىگويد: تا پدر و مادرم پيش از من به بهشت نروند قدم در بهشت نخواهم گذاشت.
معانی الاخبار، ص ۲۹۱
✅نکته:عرب به چیزی که خودش بیفتد سقط گوید و چیزی که کسی آن را بیندازد اسقاط گویند
جنینی که سقط شده شفاعت والدین را می کند ولی جنینی که والدین آن را به قتل برسانند و اسقاط شود ،روز قیامت شکایت می کند
☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
اولین نفس....
روایت یک داستان واقعی....
قسمت چهارم...
☘☘☘☘☘☘☘
در خیمه گاه حسینی و در کربلای معلی هستم⛺🔥⛺🔥
و منتظر اذان ، دیدم ثواب روایت داستان نفس ثوابی کمتر از عبادت ندارد پس بسم الله...🙏
✨✨✨✨✨✨✨✨
داستان به اونجا رسید که من و استاد اخلاق شهرمون، (که اجازه ندادند اسم شون رو ببریم) با تلاش فراوان و صحبت با اصغر آقا، بالاخره راضی شدند که روی نگهداشتن بچه فکر کنند. 👏👏
برای اولین مورد، پیروزی چشمگیری بود🌱🌱
خاطرم نیست که به مسئول کانون زنگ زدم یا خودم اقدام کردم و سریعا پیگیری کردم، 🤔
از همکاران خوب رادیولوژیست خواهش کردیم یک نوبت سونوگرافی برای مادر نفس مون انجام بشه🙏
دعا دعا میکردم که بچه سالم باشه
چون همونطور که گفتم مادر یک نوبت برای انجام سقط دارو مصرف کرده بود. 😔
از طرف دیگه به سارا و وحیده زنگ زدم که به نوبت با مادر نفس تماس بگیرند و حواس شون بهش باشه چون هر آن امکان داشت که تحت تاثیر همسر دوباره اقدام به مصرف دارو کند. 😣😣
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
منتظر خبر از طرف مادر نشدم و با اطلاع از زمان سونوگرافی خودم به خانم دکتر رادیولوژیست مون تماس گرفتم.
ایشون هم خیلی با خوشحالی گفتند: خدارو شکر بچه ها سالم هستند🥰🥰
بچه ها؟؟؟😳😳
ایشون گفتند آره بچه ها!!!
مگر اطلاع نداشتین؟
شکم سوم مادر دوقلو دارند😰🤗🤗😱😱😍😍
👩👧👦👩👧👦👩👧👦👩👧👦👩👧👦👩👧👦👩👧👦👩👧👦👩👧👦
واقعا احساسم رو در اون موقع نمیتونم توصیف کنم نمیدانستم باید بگویم خدارو شکر یا....
دوقلو!!!!!😨😨
یعنی اصغرآقا یهو از خانواده چهارنفره که بهش خونه اجاره نمیدادند، میشد خانواده ۶نفره. 😱😱
گفتم :به مادر بچه ها گفتین که بچه دوقلو هست؟ گفت :خاطرم نیست خیلی شلوغ بود، شایدم گفتم🤔🤔
تعلل جایز نبود، سریعا به مادر تماس گرفتم و ازش خواستم هرطور هست با همسرش بیاد دفتر،
از خانم استادم هم خواهش کردم بیاد
تقریبا همه باهم رسیدند.
همینجا از استاد عزیزم که در اون روزهای سخت قدم به قدم در کنارم بودند تشکر میکنم. 🙏🙏
اضطراب و نگرانی از چهره اصغر آقا و همسرشون می بارید.
فقط معجزه صدای گرم و دلنشین خانم استادم به دادمان رسید. اعتقاد عجیبی دارم برایمان و توکلی که در قلب آدمی هست بر نوع صحبت و تاثیر کلام او
تفاوت هست بین صحبت منِ نوعی، با استاد در مورد اینکه روزی دهنده خداست🥰🥰.
خوشبختانه پدر نفس مون اونقدر که فکر میکردیم مخالفتی نکرد و بنده خدا بیشتر روحیه نا امیدی داشت تا روحیه انکار و تقابل با سرنوشت😔
و اما در چهره مادر اضطراب موج میزد
و این مسئولیت مارا سنگین تر می کرد😓.
دقیق خاطرم نیست فکر میکنم جلسه ای هم در همین رابطه با اعضای اصلی کانون تشکیل دادیم🤔
ولی این را دقیق خاطرم هست که همگی هرکاری توانستیم برای حفظ اولین نفس مون که دیگه دوتا نفس میشد انجام دادیم.
در اولین قدم باید برادری خودمون رو ثابت می کردیم و اون هم پیگیری شرایط کاری اصغر آقا بود....این بود که من از استاد اخلاق ام خواهش کردم که من رو در این امر مهم همراهی کنه🙏🙏
وقت گرفتن از مسئول بالادستی یکم سخت بود ولی به هر نحوی بود فرصتی گرفتیم و برای صحبت رفتیم.خوشبختانه آقای مسئول در جلسه ای که برای معرفی مرکز مردمی نفس برگزار شده بود حضور داشتند و ایشان هم باورشان نمیشد که به این سرعت با اولین کیس نفس مواجه بشیم🤔.
در مورد تعلیق اصغر آقا در ابتدا چیزی نمیدانست و در جریان نبود ولی وقتی از شرکت طرف قرارداد پرسید کاملا میدانستند،
از قرار معلوم اصغر آقا دچار سانحه شده و بدلیل مشکل جسمی که داشته از ادامه کار منع شده و شرکت هم به راحتی لغو قرارداد کرده😔
بدلیل شکایت برای دریافت بیمه بیکاری، شرکت مجددا هیچ تمایلی به ادامه و تمدید قرارداد نداشته و به همین راحتی بیکار شده😔😔
آقای مسئول بعد از شنیدن شرایط جدید اصغر آقا گفتند که تمام سعی خودش رو برای بکارگیری مجدد ایشون می کنه🥰🥰
برگشتم سرکار، یکی از همکارانم که دورادور در جریان این مادر نفس مون بود اومد اتاقم و گفت مریم جان قرار هست برای این خانم چه کاری بکنید؟
گفتم فعلا که هیچی.
یکی مثل شما که دستت به دهنت میرسه و خودت رو هم سرباز آقا میدونی، فقط صرفا به خاطر اینکه شرایط کاریت اجازه نمیده و مامانت پیشت نیست بچه نمیاری😠
یکی هم مثل این خانم که حتی پول پوشک بچه شو نداره باید دوتا دوتا بچه بیاره😔
خدایا کرمتو شکر،
همکارم سرش رو انداخت پایین و هیچی نگفت.بار اولی نبود که مستقیم و غیر مستقیم بهش میگفتم چرا بچه دومی رو نمیاری؟و هربار یه بهانه ای میاورد. دارم درس میخونم🤨
پسرم تک فرزندی دوس داره😠
مامانم پیشم نیس😐
این اواخر هم میگفت همسرم نمیخواد🙄
البته فقط ایندفعه یکم تلخ صحبت کردم،همیشه با خنده و در لفافه حرفم رو میزدم🥰
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
این روایت ادامه دارد....
https://eitaa.com/nafas110530
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فیلم_کوتاه «همسایه»
بر اساس واقعیت
#نه_به_سقط_عمدی_جنین
☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
29.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
.🎥 کارسپاری به کودکان باعث موفقیتشون در زندگی آینده میشه✅
#زهرا_ابراهیمی|مربی توسعه فردی بانوان
☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
داستان اولین نفس.....
روایت یک داستان واقعی....
قسمت_پنجم....
روایت ما به اونجا رسید که سونوگرافی گزارش داد بچه ها سالم هستند و دوقلو🥰
همکارم که در مورد مادر نفس از من پرسید با سرزنش باهاش صحبت کردم و اونم با دلخوری اتاقم رو ترک کرد 😔😔
فردای اونروز اول صبحی اومد تو اتاقم و گفت: مریم ببخشین که هیچوقت نگفتم بهت ولی من مشکل جسمی دارم و دکتر منو منع کرده از بچه دار شدن. دوست ندارم بقیه بدونند ولی خب مجبور شدم به شما بگم😔
البته توی چندسال گذشته مشکلی نداشتم و میتونستم بچه ی دوم رو بیارم ولی به همین دلایلی که همیشه گفتم نیاوردم و الان خیلی پشیمونم😭😭
بچه ام بزرگ شده و خیلی احساس تنهایی میکنه ولی من هیچکاری نمیتونم براش انجام بدم. لعنت به من😣
خیلی ناراحت شدم🙁
بهش دلداری دادم و ازش عذرخواهی کردم که توی این مدت بهش زخم زبون زدم. با خودم گفتم:
مریم ! این بار آخرت باشه که بقیه رو قضاوت میکنی😠
هنوز صحبت مون تموم نشده بود که گفت: مریم جان من دیشب تصمیم گرفتم هزینه پوشک این دوتا بچه رو متقبل بشم. تنها کاریه که فعلا از من برمیاد
اگر خواستی بهم اطلاع بده که یا هزینه اش رو بدم یا اینکه خودم بخرم🌸🌸
خیلی خوشحال شدم.
این قدم بزرگی بود🌸
ازش بی نهایت تشکر کردم.
شاید به نظر مهم نباشه ولی خیلی کمک بزرگیه. هم به اقتصاد خانواده و هم راحتی مادر، مخصوصا که بچه دوقلو باشه🥰
کاغذ رو برداشتم و کارهایی که تا الان برای اولین نفس مون انجام شده بود رو نوشتم و تاریخ زدم. بازم برای شروع بد نبود. یک قدم برای بیکاری برداشتیم.
سونوگرافی تقریبا رایگان، تامین پوشک👼🏻👼🏻
بلافاصله زنگ زدم مادر نفس مون و خبر تامین پوشک توسط یک خیر رو دادم و گفتم ایشون تا دوسال هزینه خرید پوشک رو خواهد داد. خیلی تشکر کرد🙏🙏
پرسیدم برای منزل چه کاری انجام دادین؟
گفت هنوز که هیچی خیلی دنبال خونه گشتیم ولی هرجا میریم تا میفهمند دوتا بچه داریم خونه اجاره نمیدن🙁🙁
بهش دلداری دادم و گفتم توکل به خدا انشالله یه شرایط خوبی براتون پیدا بشه.
گوشی تلفن رو برداشتم و به چندنفری که میدونستم اهل کار خیر هستند زنگ زدم و خواهش کردم اگر خونه ای سراغ دارند که به شرایط این خانواده بخوره اطلاع بدند.
دو روز بعد یکی از دوستانم تماس گرفتند که منزل بزرگی در یکی از بهترین مناطق شهر هست که مادر مسنی داخلش زندگی میکنه و دنبال یک خانواده مطمئن میگرده که اتاق های سرایداری اون رو بهشون بده و عوضش تنهاییش رو پر کنن. بچه هاش ایران نیستند و یک برادر زاده داره که وکیلش هست و گاهی بهش سرمیزنه، نمیدونم خونه رو رایگان میده یا باید اجاره هم بدند🤔🤔
البته به نظر به خاطر سرایداری باید حقوق هم بدن🙄
باید حضوری برین صحبت کنین البته باید قول بدند که مادر رو تنها نذارن و گاهی هم دستی به خونه و زندگی مادر داشته باشند👩🦳👩🦳👩🦳
زنگ زدم به مامان دوقلوهامون و بهش اطلاع دادم. خیلی زود شرایط ملاقات رو فراهم کردم و با وجودیکه هر دو طرف رضایت به این کار داشتند متاسفانه چندروز مونده به جابجایی، صاحبخانه منصرف شد😔
گویا برادر زاده مادرمون متوجه شده بود و از دادن خونه به یک خانواده با ۴تا بچه جلوگیری کرده بود.🚫🚫🚫
خیلی ناراحت کننده بود ولی خب کاریش نمیشد کرد اختیار خونه و زندگی شون رو داشتند😐
در این بین شرایطی پیش آمد که با همسرم سری به منزل اصغرآقاشون زدیم.
واقعا شرایط اسفناکی داشتند: یک زیرزمین کوچک و نمور که مناسب برای مادر باردار نبود بماند. اصلا مناسب برای یک خانواده با دوتا بچه هم نبود😔
وقتی برگشتم خونه خیلی حس بدی داشتم. مطمئن بودم که در منزل به اندازه نیاز همان روز هم مواد غذایی ندارند
از شرایط خانواده هردو بزرگوار هم اطلاع داشتم . هردو از روستاهای دور سبزوار بودند و شرایطی که بتوان از آنها بعنوان پشتیبان مالی استفاده کرد نداشتند🌟🌟
با همسرم تصمیم گرفتیم اندازه وسع مون کمی آذوقه تهیه کنیم و براشون ببریم
از اطرافیان مثل خواهر و برادر و ...هم کمی کمک گرفتیم.
از شرایط زندگی این بندگان خدا همینقدر بگم که تلویزیون نداشتند😔
این روایت ادامه دارد....
☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
https://eitaa.com/nafas110530
داستان اولین نفس.....
روایت یک داستان واقعی....
قسمت ششم.....
داستان ما به اونجا رسید که خانواده نفس مون دربه در دنبال منزل مناسب بودند
پول پیش مختصری هم که داشتند بابت اجاره عقب مونده رفته بود...😔😔
من کم و بیش حال مادر دوقلو رو جویا بودم و گاها که لازم میشد حتی برای دوتا بچه بزرگتر هم نوبت دکتر میگرفتم . یکی دوبار هم با کمک اطرافیان بسته غذایی تهیه کردیم و بردیم.
در این فاصله یکی دو جلسه هم بین اعضای هسته در مورد طرح های جدید نفس برگزار شد و در راستای آشنایی بهتر و همینطور دریافت کمک های بیشتر جلساتی هم با سازمانهایی که ارتباط نزدیکتری می توانستند با نفس داشته باشند برگزار شد مثل کمیته امداد بهزیستی و ....
مرکز نفس به عنوان یک مرکز مردمی در کمیته امداد امام خمینی سبزوار ثبت گردید و افتتاح حساب شد.
( البته این مطلب را هم بگم که در راستای جلب کمک های مردمی سراغ افراد ذی نفوذ متعددی هم رفتیم ولی متاسفانه آنطور که باید و انتظار میرفت همکاری دیده نشد)😔😔
برای خانواده اولین نفس همچنان دنبال خونه بودیم که اتفاق جالبی افتاد:
خیلی معجزه آسا در یکی از همین بنگاه های سطح شهر، اصغر آقا با یک صاحبخانه اهل دلی مواجه شد که تمام محاسبات ذهنی را تغییر داد . ایشون یک منزل دربست در منطقه متوسط شهر را با شرایط اجاره استثنائی اجاره کردند و ما از شنیدن این خبر بسیار خوشحال شدیم🥰🥰
داشتن یک منزل دربست با حیاط و دو سه تا اتاق، آخر آرزوی این خانواده ۶ نفره ما بود.
🏡🏡🏡🏡
خوشحال بودم که از اون زیرزمین نمور و دلگیر راحت شدند و من این را فقط موهبت الهی می دانم. خوشحال شدم که هنوز انسانهای بزرگی هستند که برکت مال برایشان مهمتر از اصل مال هست🥰
🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟
در این مدت از طریق یکی از دوستان پیگیر کار اصغر آقا هم شدیم. با قول مساعدی که مافوق اصغر آقا داده بودند قرار شد به شکل شرکتی مجدد شروع بکار کنند و به خاطر مشکل جسمی که داشت تا مدتی کار سبک تری انجام بدن🌸🌸
الان که این یادداشتها رو مینویسم اعتراف میکنم که خود من هم تصور نمیکردم که شرایط اینقدر خوب جلو بره.
دست ما برای کمک به این خانواده ، خالی خالی بود (کما اینکه الان هم هنوز چندان تعریفی نداره)، ولی خدا چیز دیگری رو خواست . خدا، صدای مادری رو شنید که با وجودیکه یکبار اقدام به سقط بچه هاش کرده بود و تحت فشار از ناحیه همسرش بود و از همه مهمتر شرایط اقتصادی خیلی بدی که داشت ولی باز هم حاضر نشد جنین های خودش رو از بین ببره👼🏻👼🏻👼🏻
(یادتونه در مورد درصد ها قبلا صحبت کردیم؟؟
دلایل سقط جنین با ذکر درصد👇👇
۴۵ درصد رسیدن بچه ها به تعداد دلخواه، ایشون دوتا بچه رو داشت و حتی از هردو جنس.
۱۷ درصد داشتن فرزند کوچک در خانواده
وایشون بچه دوساله داشت.
۱۹ درصد به خاطر مشکلات اقتصادی
و باز هم ایشون شرایط اقتصادی نامناسب داشت به علاوه بیکاری همسر و داشتن مشکلات جسمی وی 😔😔
به هرحال لطف و عنایت خداوند و تلاش و اراده این پدر و مادر جوان و البته همراهی مرکز نفس با این خانواده باعث این اتفاق خوشایند شد).
حالا برگردیم به داستان🥰
داشتیم از کار اصغر آقا میگفتیم😊
اصغر آقا شروع بکار کرده بود و آخرین باری که ما غیرمستقیم با آقای مسئول در ارتباط بودیم گفتند که اگر از کار ایشون رضایت داشته باشیم با توجه به شرایطی که دارند شاید امکان استخدام و پیمانی شدن شون هم باشه. به ما گفته بودند فعلا به ایشون چیزی نگویید ولی جای امیدواری هست🙏🙏🙏🙏
خدایا شکرت.
خیلی خبر مسرت بخشی بود.
سریعا به همکاران نفسم اطلاع دادم و اونها رو هم در شادی خودم شریک کردم.
خدایا شکر شکر شکر🙏🙏🙏
دراین زمان دوقلوهای ما چهارماهی به تولدشان مانده بود....👼🏻👼🏻
و این روایت ادامه دارد....
🌸مرکز مردمی نفس🌸
https://eitaa.com/nafas110530