eitaa logo
مرکز مردمی نفس سبزوار
331 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
853 ویدیو
6 فایل
👶ناجی فرزندان سقط👶 طبق آمار😔روزانه حداقل 10 جنین در شهر سبزوار س.ق.ط عمدی می شوند😭 در صورت مواجهه با مشاوران،تماس بگیرید🙏. 09389803541 09045158764 09153714155 ادمین👇 @darininurse @drghazanfari @salarimanesh شماره کارت 6037997950482761
مشاهده در ایتا
دانلود
و اینجا براتون دعا کردم🙏🙏
خودتون سلام بدین😍😍🙏🙏
زیر سایه آقا امیرالمومنین باشید🤲🤲
😭😭😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رئیسی: مسئله سقط جنین یکی از اولویت‌های اساسی کشور است رییس جمهور در سیزدهمین همایش ملی نخبگان : 🔹 مسئله سقط جنین باید در جامعه به صورت فرهنگی تبیین شود. 🔹مسئله سقط جنین یکی از اولویت‌های اساسی کشور است. همگان باید توجه کنند که این مسئله سقط جنین اتفاق نیافتد. ☘کانال مردمی نفس سبزوار ☘ https://eitaa.com/nafas110530
شبهایی كه مرحوم حاج شيخ رجبعلی خياط جلسه ميرفتند، مأمور بردن و اوردن ايشان آقای صنوبری بودند. يک روز آماده می شود كه حاج شيخ را به جلسه ببرد، خانم ايشان از بچه اش ناراحت ميشود و یک دفعه به صورتی كه بچه غافل بوده به پشت او ميزند ؛ تا اين ضربه را ميزند ، كمر خودش خميده شده و به شدت شروع ميكند به درد گرفتن! آقای صنوبری كه همسرش را در اين وضعيت می بيند، ميگويد: من ميخواهم بروم دنبال حاج شيخ ، تو هم سوار شو تا سر راه به درمانگاهی برويم؛ رفتند آقا شيخ رجبعلی را سوار كردند ، آقای صنوبری به جناب شيخ گفتند : ميخواهم همسرم را دكتر ببرم ، برای ايشان دعا كنيد! حاج شيخ بلافاصله فرمودند : دكتر لازم نيست ! بچه را آن طور نميزنند! برايش چيزي بخريد و خوشحالش كنيد ، مشكل حل ميشود! آقای صنوبری نقل كرد برای بچه اسباب بازی خريديم و به محض اينكه به او داديم و خوشحال شد ، درد همسرم كه بسيار شديد بود برطرف شد. ☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘ https://eitaa.com/nafas110530
با مراکز نفس شهر خود آشنا شویم. مرکز مردمی نفس جغتای لینک کانال نفس جغتای:👇 https://eitaa.com/joinchat/2801664636C6e5226a26e شماره تماس: 09018528354 شماره کارت: ۶۰۳۷ ۹۹۷۹ ۵۰۴۹ ۱۹۳۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*کسانی که بدنبال قتل جنین های ناقص هستند چه با حرف چه با عمل ، در قیامت ان شاالله حسابرسی خواهند شد.* 💯 جنین چه ناقص باشد چه کامل از ابتدای تشکیل روح انسانی دارد. 💯صد در صد 💯 📛 و قتلش جز گناهان کبیره است. ✅ خدا از اول می داند که با او چه خواهد کرد و از ابتدا به او روح انسانی داده است. 📛 و کسانی که بدنبال قتل جنین های ناقص هم هستند چه با حرف چه با عمل ، در قیامت حساب رسی خواهند شد ان شاالله ... 🔰 برید در خونه خدا ببینید چه فرموده ؟ ⛔ فرمود دست بهش نزنید (ا زبین نبریدش ) تا متولد شود... عالم و عارف روشن ضمیر ، آیت الله ناصری (ه) ☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘ https://eitaa.com/nafas110530
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👼👼👼👼✨✨✨✨☘☘☘ داستان 💫💞 قسمت 2
دختری با چشمان آبی..... قسمت دوم.... زن عمو اومد تو آشپزخونه و گفت: زینب جان مطمئنی که این علائم مربوط به بارداری نمیشه احیانا؟؟؟ احساس کردم زمین و زمان به دور سرم چرخید. چراخودم به این قضیه فکر نکرده بودم؟؟؟!!!😭😭 ولی نه!! امکان نداشت... خدا تو این شرایط دیگه منو اذیت نمیکنه😩😩 اصلا شرایط پذیرش این قضیه رو نداشتم. گفتم: نه زن عمو اشتباه میکنید. این علائم مربوط به ضعف و بی حالیه. این چند روز اصلا حال و روز خوبی نداشتم زن عمو رو دست به سر کردم. ولی دلم مثل سیر و سرکه میجوشید. باید یکجوری مطمئن میشدم. چیکار کنم؟ خدایا خودت کمک کن به سعید هیچی نگفتم. اول باید خودم مطمئن میشدم. زنگ زدم به دوستم ستاره. اون بهترین کسی بود که میتونست کمکم کنه. 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 📞 حالم ازت بهم میخوره زینب!! من سر بچه دوم هم بهت گفتم ولی حرفمو گوش نکردی!!هی گفتی یه بچه کمه و پسر میخوام و .... فکر کردی پسر میخواد چیکارت کنه؟؟ خودتو نگاه کن😠 دوساله نه تفریحی نه گردشی! مثل این جهان سومی ها هی بچه بیار ببینم میخوای کجای دنیا رو بگیری؟؟؟ - ستاره سرزنشم نکن. حالا بگو چیکار کنم؟ من واقعا توان و انرژی بچه سوم رو ندارم سر پسرم که تازه, مامانم هم بود کلی مشکل داشتم الان که دیگه هیچی😭😭 وای ستاره به دادم برس دارم دیوونه میشم😩😩 از صدای گریه ام، خواهرم اومد تو اتاق. _ چیزی شده زینب؟ با کی صحبت میکنی؟ _هیچی ستاره است - ستاره؟ _آره دوستم، ستاره! ستاره جان بهت زنگ میزنم. _ناراحت نشی خواهرم ها, ولی نمیدونم چرا من اصلا از این دوستت خوشم نمیاد😐 _چرا مگه چیکار کرده؟ فعلا که همین غمخوار منه. شماها همه دارین میرین. کی به من زنگ میزنه و گاه و بیگاه میاد دیدنم ؟؟ ستاره! _کنایه نزن خواهرم تو خودت هم خوب میدونی که من دلم پیش توئه. ولی خب چیکار کنم راه دور و غربت و .... فکر کردی من خیلی اونجا کس و کار دارم😔 حالا باز اینجا تو مادرشوهرت یکبار نه یکبار دیگه بهت سرمیزنه. یکم برات قوت قلبه. من بیچاره چی بگم که چندین و چندساله مثل ... خدایا شکرت ناشکری نمیکنم🙏🙏 (خواهرم راست میگفت چندین ساله تو تهران و تو غربت داره از مادرشوهر و پدر شوهر سالمندش نگهداری میکنه گاهی واقعا دلم براش میسوزه درسته کارش قابل تمجیده ولی خانواده همسرش از این تیپ آدما هستند که فکر میکنند ترو خشک کردن مادر شوهر و پدر شوهر وظیفه عروسه) 😔😔 خدارو شکر میکنم. از این بابت من خیلی شانس آوردم و مادرشوهرم خیلی خاطرم رو میخواد و واقعا خانم مهربون و دوست داشتنیه🥰 خواهرم که داشت از اتاق میرفت بیرون گفت : از ما گفتن بود خواهرم. این ستاره انشالله که من اشتباه میکنم ولی من حسی بهم میگه که چشم دیدن تو و زندگیت رو نداره ازش دوری کن. خود دانید از ما گفتن بود🏵🏵 تو دلم به افکار و عقایدش خندیدم و گفتم این خواهر ما اینقدر که از خانواده همسرش بدی دیده به همه عالم و آدم بدبینه🤔 خداییش من چی دارم که باید ستاره به من حسودی کنه؟؟!!😶 باز منو بگی به زیبایی و بر و روی ستاره حسادت کنم یک چیزی🤔🤔 📞 ببخشین ستاره جان مجبور شدم قطع کنم خواهرم اومد تو اتاق ترسیدم متوجه بشه. حالا شما از آزمایشگاهی که رفتیم مطمئنی دیگه؟ -آره بابا سطح بتا خیلی بالابود مطمئن باش. حالا بگو چه تصمیمی داری؟ - نمیدونم ستاره تو بگو چیکار کنم؟ من واقعا الان هنگم اصلا مغزم کار نمیکنه. میدونی تو این چندروز من چندتا آمپول و دارو گرفتم؟ - مطمئنم اون بچه ناقص دنیا میاد زینب جان اینقدر دلت برای اون یه تیکه چربی نسوزه. بچه! بچه ! بچه کجا بود ؟ اون هنوز چهارتا سلول هم به زور داره! یه لخته خونه! نکنه دلت بسوزه براش ها!! احساساتی نشو😠 الان تو هنوز توانایی نگهداری از رضا رو نداری!داری؟ - واااای رضا😭😭 راس میگی از فردا باید برم سرکار این بچه رو چیکار کنم؟ ستاره نگفتی چیکار کنم؟ - هیچی عزیزم چاره کارت، دست خودمه. اول از همه این قضیه رو به هیچکس نگو حتی شوهرت!! بذار ببینم چیکار میتونم بکنم خبرت میدم ... روی مبل نشسته بودم داشتم فیلم خاکسپاری مامانم رو میدیدم و اشک میریختم😭😭 با هربار دیدن، انگار دوباره عزادار میشدم خودم رو میدیدم که چطور دارم ضجه میزنم😩😩 سعید و بچه ها از پارک اومدن. پر انرژی🍀🍀 مشخص بود حسابی بهشون خوش گذشته بود🏵 با دیدن قیافه غمبار من انگار دچار عذاب وجدان شدند😔 زودی شادی شون رو مخفی کردن و رضا گفت: ببخشین مامان، ما خیلی بهمون خوش نگذشت ها😐 از لحن گفتنش خنده ام گرفت گفتم : مامان جان اشکالی نداره. چرا نباید خوش بگذره؟؟!!
دخترم منو بغل کرد و گفت: ای کاش شما هم میومدی مامان. جات خالی بود به خدا مادرجون هم راضی نیست اینقدر خودتو اذیت میکنی؟ سعید اومد کنارم نشست و جعبه فست فودی که گرفته بودند رو باز کرد و گفت: پاشو دست و صورتت رو بشور بیا یه پیتزا باهم بزنیم. منم نخوردم باهم بخوریم🥰 تا بوی غذا به مشامم خورد.... سعید دیگه داشت میفهمید. نمیتونستم قضیه رو ازش مخفی کنم...😭😭 این داستان ادامه دارد.... 🍀مرکز مردمی نفس سبزوار🍀 https://eitaa.com/nafas110530
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👼👼👼👼✨✨✨✨☘☘☘ داستان 💫💞 قسمت 3
دختری با چشمان آبی.... قسمت سوم.... قضیه بارداریم رو نمیتونستم از سعید مخفی کنم😔 حالا باید ستاره متوجه نمیشد که سعید میدونه☹ چون باز دعوام میکرد. اصلا نمیدونم چرا من اونقدر که از ستاره میترسیدم از سعید حساب نمیبردم😐 سعید هم مثل من شوکه شد وقتی فهمید. در مورد اینکه قراره چه تصمیمی بگیرم هیچی بهش نگفتم. فقط گفتم من دیگه تحمل و انرژی بچه سوم رو ندارم😭 سعید فقط به حالم غصه خورد چون میدونست من سر پسرم هم خیلی اذیت شدم مادرم زیاد نمیتونست کمکم کنه سرکارم هم هیچ همکاری نداشتند و .. واقعا نمیتونستم و نمیخواستم به بچه سوم فکر کنم!!😭😭 ستاره بهم زنگ زد و گفت باید ببینمت. گفتم بگو کجا بیام؟ -بیا رستوران همیشگی -ستاره حالت خوبه؟ من از بوی غذا حالم بهم میخوره اونوقت بیام رستوران؟؟؟ -واقعا حال بهم زنی زینب. پس کجا ببینمت؟ -میخوای بیای پارک نزدیک خونه مون؟ خب چرا نمیای خونه؟ یه چایی هم میخوریم. -نه حوصله شوهرت و ونگ ونگ بچه هاتو ندارم -ستاره!! درست حرف بزن. پسر من به اون شیرینی!!کی ونگ زده؟ -حالا!!! خلاصه حوصله خونه تو ندارم.بیا همون پارک🍂🍂🍃🍃 💊💊💊💊💊💉💉💉💉💉 -به به ستاره خانم مبارکه!!! -چی مبارکه؟ -خدایی تشخیص نمیدم ولی میدونم یه کاری تو صورتت کردی😀 -واقعا مشخص نیس؟ -چرا عزیزم مشخصه. دیدی که زود فهمیدم. بوتاکس کردی؟ -همون دیگه!! صبح تا شب سرت تو همون بچه داری و خانه داریته. اصلا نمیدونی چی به چیه؟؟😬 ژل تزریق کردم تو گونه هام. حالا تو حتی نمیدونی چیه؟؟😬😬 -ستاره ولم کن اصلا اشتباه کردم بهت تبریک گفتم. بگو من چه خاکی به سرم بریزم. تو خودت غصه نداری اونوقت هی منو مسخره کن و دست بنداز😒 -خب باشه بابا... ناراحت نشو . بیا برات دارو آوردم. نمیدونی به چه بدبختی گیر آوردم. آقاهه میگفت با یکبار استفاده، یه طوری محو میکنه که انگار هیچی نبوده. حالا من برای دونوبت گرفتم که اگر بار اول نشد بار دوم حتما محو بشه. فقط آقاهه تاکید کرد که هرچه زودتر باید استفاده کنین. والا اگه سن جنین بزرگتر باشه دیگه اثر نمیکنه😶 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 سعید!! به نظرت این بچه تو شکم من سالمه؟ -چی بگم والا!!! -با اون حجم آرامبخشی که ما استفاده کردیم🤔 -الان که کلی آزمایشهای غربالگری و ...میشه فهمید ولی باید یه فکر اساسی کنیم زینب. باید به فکر یه پرستار بچه باشیم. اینطوری نمیشه. -چطور؟ نکنه مامانت پشیمون شده بابت نگهداری از بچه😔 -نه اون بنده خدا پشیمون نشده، من میگم مزاحمش نشیم. آخه دیشب که رفتم ازش سربزنم متوجه شدم چقدر رنگ و رو پریده است. این مدت همه اش درگیر تو بودم کمتر بهش سرزدم. احساس میکنم خیلی لاغر شده. میخوام فردا ببرمش یه چکاپ کنه. خواهرم هم میگفت متوجه شده مامان تازگی دستاش میلرزه -وااای سعید نگو تو رو خدا . من رو کمک مامان تو حساب کردم. پرستار بچه چطور میتونه مواظب رضا باشه؟ -رضا: و اون بچه ای که الان تو شکمته خانومم -حالا بذار ببینیم این سالم می مونه؟ شاید ناقص باشه با این قرص و دواها و خودش سقط بشه. این داستان ادامه دارد.... 🍀مرکز مردمی نفس سبزوار🍀 https://eitaa.com/nafas110530
طبع کودکان گرم و تر است و تمام تنقلات صنعتی مانند چیپس و پفک دارای طبع سرد و خشک است که این سردی و خشکی مانع رشد کودکان می‌شود. اگر کودکان از مواد غذایی گرم و تر مانند بادام، انجیر، مویز و … استفاده کنند، رشدشان بهتر خواهد شد و توان یادگیری آنان افزایش پیدا می‌کند. ☘ مرکز مردمی نفس سبزوار ☘ https://eitaa.com/nafas110530
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 دوربین مخفی: واکنش های پراحساس مردم‌ به تصمیم یک خانم در خیابان ...👆 ▫️ هنوز مردم ما حساسند به جان انسان ☘ مرکز مردمی نفس سبزوار ☘ https://eitaa.com/nafas110530
دادستان کل به‌دنبال برخورد قاطع با مراکز غیرمجاز سقط جنین 🔹دادستان کل کشور در بخشنامه‌ای خطاب به دادستان‌های مراکز استان‌ها بر نظارت جدی پیرامون اجرای دقیق قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت تأکید کرد. 🔹در بخشنامه آمده: برای تمرکز بررسی پرونده‌های مرتبط با جرایم سقط جنین، قاضی و شعب اختصاصی در دادسرای مرکز استان و شهرستان‌هایی که بیشترین فراوانی وقوع جرم گزارش شده تعیین شود. ☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘ https://eitaa.com/nafas110530
🔴 پوتین، شخصا و مستقیما تجلیل به عمل آورده از یک خانواده با ۸ فرزند! فقط کافی بود آقای رئیسی این کارو میکرد! بعد میگن تشویق به فرزندآوری مال اسلامه و فقط آخوندا هستند که تشویق به انجام این کار میکنند!😑 ☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘ https://eitaa.com/nafas110530
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👼👼👼👼✨✨✨✨☘☘☘ داستان 💫💞 قسمت 4
دختری با چشمان آبی.... قسمت چهارم.... تلاش زیادی کردم که همسرم رو آماده پذیرش سقط کنم😔 دائم بهش تلقین می کردم که چون دارو زیاد مصرف کردم بچه سالم نیست. البته تاثیر صحبتهای ستاره هم بود. داروهایی که ستاره داده بود رو نمیدونم چرا برای استفاده اش تردید داشتم🤔 نیاز به یک تایید کننده محکم تر داشتم. چند روزی دست نگه داشتم تا شاید اتفاق جدیدی بیفته ولی نیفتاد☹ تو این فاصله، مراسم های مختلفی هم برای مامان گرفنند و من باز چون دچار حملات عصبی می شدم باز هم آرامبخش گرفتم😭😭 دیگه برای استفاده از اون داروها مصمم تر شدم😔 سعید چند روزی بود درگیر مادرش بود. فرصت خوبی بود از غفلت اون سوئ استفاده کنم😓 مادرشوهرم تو آزمایش هاش موارد مشکوکی دیده شده بود و این نگران کننده بود. مدتی از محل کارم مرخصی گرفته بودم ولی واقعا دیگه جایگاه نداشت. بنابراین باز هم در تصمیمم برای سقط مصمم تر شدم. داروهایی که ستاره داده بود رو دور از چشم همسرم استفاده کردم. شبی که حالم بد شده بود و به مرگ افتاده بودم اصلا یادم نمیره😭😭 همسرم نبود و ما با بچه ها تو خونه تنها بودیم. چنان انقباضی داشتم که جونم بالا میومد زن عموم و عموم خیلی اتفاقی به خونه مون سر زدند. (گفتم خدمت تون که زن عموم آدم خوبی بود و زیاد به ما سر میزد). دیدند که حالم بده😥😥 گفتم غذا اذیتم کرده. زن عمو یه چایی نبات بهم داد و یواشکی تو گوشم گفت : زینب جان آزمایش رفتی؟ اون علائم که گفتم داری؟ گفتم: زن عمو خیالت راحت (خدایا ببخشین که دروغ گفتم)🤦‍♀️ در عین حال زن عمو دستش رو گذاشت روی شکم من و زیر لب یه چیزایی گفت. خیلی طول نکشید که احساس کردم دردم کمتر شد و بعد هم خوابم گرفت چیزی متوجه نشدم که کی زن عموم و عموم رفتند. خیلی دچار عذاب وجدان شدم. عرق سردی روی من نشسته بود و احساس میکردم ضربان قلبم داره میره بالا کم کم نفسم به شماره افتاد و دوباره دلپیچه و تهوع. نمیدونستم حال بدم مربوط به چیه؟ بدنم درد داره یا روحم بهم ریخته؟ از فکر اینکه یه جنین مرده داخل بدنم باشه رعشه به تنم افتاده بود. چرا سعید نمیاد😭😭 خیلی نیاز به صحبت با کسی داشتم طفلی زن عموم, شام بچه هامو داده بود و خوابیده بودند میدونستم سعید درگیر بیماری مادرشه و اگر فرصت میکرد حتما میومد یا زنگ میزد. پس به اون زنگ نزدم. با خودم گفتم کاری که براش نمیکنم و اگه زنگ هم بزنم طفلی شوهرم و مادرشوهرم حس خوبی پیدا نمیکنن😔 زنگ زدم ستاره گفت: زینب تو کار و زندگی نداری دم به دقیقه به من زنگ میزنی؟ واقعا درکت نمیکنم😠 یکبار زنگ میزنی گریه و زاری میکنیم که کاری کن برام. برات اون کوفتی ها رو گیر آوردم. میدونی چقدر براش پول دادم؟ هنوز هیچی ... اصلا ولش کن بابا تو ثبات نداری؟الان دوهفته اس... بعدم هی زنگ میزنی چیکار کنم؟ استفاده کنم یانه؟😠....دیگه بهم زنگ.... - ستاره من امروز اون داروها رو استفاده کردم😭😭😭 میفهمی؟؟!! من بچه مو کشتم!!. میفهمی؟؟؟!!😭😭 - باز گفت بچه ام!!! بابا یه جوری میگی بچه انگار الان یه دختر چش آهو رو سربریدی😬 - ستاره جان صدای در شد فک کنم سعید اومد بهت زنگ میزنم. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 سعید چی میگی؟؟؟ سعید بگو که دروغه؟؟؟ سعید چرا خدا با ما اینجوری میکنه؟؟؟ سعید من تحمل اینهمه درد و رنج رو ندارم😭😭 این داستان ادامه دارد.... 🍀مرکز مردمی نفس سبزوار🍀 https://eitaa.com/nafas110530
گزارش روزانه نفس.... مورخ ۲ اسفند ۱۴۰۲ سه هفته قبل مادر باردار ۲۰ساله به مشاور معرفی شد. و الان هم گزارش مشاور محترم نفس پس از چندجلسه مشاوره با مادر باردار و همسر ایشون: مادر ماه ۷یا ۸ بارداری هست به خاطر فشار زیاد روحی روانی و استرس بالایی که به خاطر شرایط دارد احتمال زایمان زودهنگام هم میرود مادر ۲۰ساله نفس ما در دوران عقد باردار شده پدر ایشان یک کارگر ساده و مستاجر که به هیچ عنوان از عهده مخارج جهیزیه برنمی آید. و تازه کاشف به عمل آمده که به خاطر شرایط بد اقتصادی، امتیاز وام ازدواج دختر خودش رو هم به قیمت پایین فروخته😔 بیچاره فکر اینکه چنین شرایطی پیش می آید رو اصلا نکرده. در ماه های اول بارداری، دختر این قضیه رو مخفی کرده به امید اینکه شرایطی برای مراسم ازدواج و جهیزیه پیش بیاد که تلاش ها بی نتیجه مونده بعد در صدد سقط جنین خودشون برمیان که مامای مرکز بهداشت متوجه میشه و با چندین بار صحبت مجاب میشه که از سقط منصرف بشه دختر و پسر ما که الان شدن پدر و مادر نفس فقط به شرطی قبول میکنند که بچه رو حفظ کنند که شرایط اولیه زندگی مشترک رو داشته باشند به زندگی در یک خونه قدیمی نمور داخل روستا و وسایل اولیه دست دوم مثل یخچال و فرش و پتو هم راضی هستند (عروس خانم میگن ما حتی یک بالش تو خونه نداریم)😔 دوستان!!! همت کنید که شرمنده آقا امام زمان مون در این روزهای نزدیک به میلاد ایشون نشیم و بتونیم با کمک به این زوج، یک نفس شیعه رو نجات میدیم🙏 شاید این نفس یار ۳۱۳ آقا باشه ما که نمیدونیم🤔🤔🙏🌸 ضمنا با اطلاع به دوستان و آشنایان: دوستی گفته تلویزیون اضافه داره دوستی بشقاب و لیوان اضافه داره و آشنایی گفته یک دست رختخواب تمیز و نو اضافه داره و تامین شده. حالا شماهم بگردین تو خونه، پتوی تمیز. قالیچه روبراه حتی یه موکت یا روفرشی هم خوبه مخصوصا الان که همه مون خونه تکونی داریم🥰 ضمنا مشاورمون میگن که بعد از چندجلسه مشاوره به این نتیجه رسیدن که ازدواج این زوج مون، انشالله پایدار هست و هردو به هم علاقه مند هستند👰🤵 و آقای داماد که کارشون چوپانی هست اهل کار و تلاش هستند🙏🙏 اجرکم عندالله🌸🌸 لطفا در صورت واریزی به حساب نفس حتما به ادمین پیام بدین. جهت تحویل اقلام جهیزیه هم لطفا با شماره ۰۹۳۳۴۲۸۹۴۷۷ یا به ادمین پیام بدین تا هماهنگی لازم انجام بشود. شماره کارت نفس👈
6037997950482761
بزنید روش کپی میشه🥰 انشالله مشمول نگاه ویژه آقا امام زمان بشین🙏🙏🙏🌸🌸🌸 🍀مرکز مردمی نفس سبزوار🍀 https://eitaa.com/nafas110530