#روضه چله کلیمیه کانال نمازشب
*مسلم وقتی اومد توو کوفه آنقدر دورش شلوغ شد، همه اومدن باهاش بیعت کردن. آنقدر شلوغ شد، اصلا نمیدونست خونهی کی بره؟!یکی این طرف، یکی اون طرف، خونهی ما بیا آقا. سریع نامه نوشت برای ابی عبدالله:« آقا جان بیا! اینا همه منتظرند. ولی دیری نگذشت که همه مسلم و یکی یکی تنها گذاشتن و رفتن. کار به جایی رسید که وقتی دورش نگاه کرد؛ دید کسی دیگه نمونده، همه رفتن تنهاش گذاشتن...توو این کوچه پس کوچههای شهر میچرخید، هی دست رو دست میزد، عجب کاری کردم نامه نوشتم! چرا اینا اینجوری کردن با من؟!چرا منو تنها گذاشتن؟!نه جای خوابی، نه غذایی، نه آبی..همین جور که توو این کوچه پس کوچهها میچرخید، راه میرفت. نشست در یه خونهای، تکیه داد سرش و گرفت. یهو دید یه خانمی در و باز کرد:چی میخوای؟! اینجا چرا نشستی؟! گفت:« من توو این شهر غریبم. کسی و ندارم، میشه من و راه بدی توو خونهت؟! این زن در و باز کرد، مسلم اومد توو خونهش. تا فهمید سفیرِ حسینه، آنقدر احترامش کرد. همهچی بهش داد؛ جای خوابی براش درست کرد، آب و غذایی بهش داد. ولی خبر رسید به قصر دارالاماره، مسلم توو فلان خونه ست.ریختن، خونه رو محاصره کردند. داد میزدند دم در خونه؛ میای بیرون یا نه، پناه بردی به یه زن؟!همچین که داد میزدند، در خونه رو محاصره کردند؛ داد و هوار میکشند، عربده کشی میکنند:« یا میای بیرون یا میریزیم توو خونه؟!مسلم سریع از خونه بیرون اومد، گفت بَده این زن من و راه داده حالا بریزن توو خونهش. هم خونهش و آتیش میزنند هم خدایی ناکرده جسارتی بشه به این زن. دیگه من مسلم خودم و نمیبخشم...
آخه یه بار امیرالمومنین، تو مدینه یه صحنهای دیده؛ دیگه همینجوری هی فقط میگفت:« علی رو حلال کن، علی رو حلال کن...
"وجَعَلَ يُقاتِلُ حَتّى اُثخِنَ بِالجِراحِ"انقدر این زخمش بزرگ شد، اینقدر این خونا توو این زخمای بدنش لخته شده بود، بزرگ شده بود دیگه نمیتونست بجنگه "وضَعُفَ عَنِ القِتالِ" ضعف وجودش و گرفته بود، "وتَكاثَروا عَلَيهِ فَجَعَلوا" دورش و گرفتند حلقه زدند "يَرمونَهُ بِالنَّبلِ وَالحِجارَةِ" هم تیرش میزند هم سنگش میزدند، کار به جایی رسید مسلم داد میزد، صداش و بلند کرد: "فَقالَ مُسلِمٌ: وَيلَكُم!" وای بر شما! "ما لَكُم تَرمونَني بِالحِجارَةِ كَما تُرمَى الكُفّارُ" مگه دارید با کفار میجنگید که دارید اینجوری سنگ بارونش میکنید، "وأنَا مِن أهلِ بَيتِ الأَنبِياءِ الأَبرارِ؟!" مگه من و نمیشناسید من از خاندان پیامبرتونم "وَيلَكُم! أما تَرعَونَ حَقَّ رَسولِ اللّه ِصلى الله عليه و آله وذُرِّيَّتِهِ؟" از پیامبر خجالت نمیکشی دارید اینجوری من و میزنید. اینجا مسلم خسته شد، شروع کرد اینجوری حرف بزنه.....*
یه جاییم من سراغ دارم اربابمون خسته شد. روایت میگه: صدا زد..."وقَد اُثخِنَ بِالجِراحِ في رَأسِهِ وبَدَنِهِ فَجَعَلَ يُضارِبُهُم بِسَيفِهِ، فَوَقَفَ [الحُسَينُ عليه السلام ] وقَد ضَعُفَ عَنِ القِتالِ"؛ یه مرتبه ابی عبدالله ایستاد، آنقدر زخم به بدنشه، نفس که میکشه از لابهلای این زره خون جاری میشه، "أتاهُ حَجَرٌ عَلى جَبهَتِه هَشَمَها" یه نفری سنگی برداشت به پیشانی ارباب ما زد "ثُمَّ أتاهُ سَهمٌ لَهُ ثَلاثُ شُعَبٍ مَسمومٌ" همچین که این خونا جاری شد ابی عبدالله این دامن عربی و بالا زد خون پیشانی رو بگیره؛ همچین که این دامن و بالا زد سفیدیه سینهی حسین نمایان شد. اون نامرد تیر سه شعبهی زهرآلودی برداشت...
"فَوَقَعَ عَلى قَلبِهِ" به سینهی حسین....*
*یه سینهی مجروح دیگه رو هم سراغ دارم، مدینه هم همینجور شد. "وَ نَبَتَ مِسْمارُ الْبابِ فی صَدْرِها" مسمار و میدونی چه شکلیه؟! این که میگه "وَ نَبَتَ" یعنی فرو رفته یعنی خراش ننداخته. مسمار یه میخهایی هست توو درای قدیمی میزدند. آه...این میخ توو سینهی مادر ما رفت...* ای حسین...
https://eitaa.com/nafeleh_shab
#روضه چله کلیمیه کانال#نمازشب
امام رضا فرمودن:" "يَا ابْنَ شَبِيبٍ: إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِي" هر وقت خواستيد اشك بريزيد و گريه كنيد براي هر مصيبتي برا جد مظلوم ما حسين گريه كنيد، لذا ما هم عرضه بداريم، يا امام رضا! هيچ مصيبتي مانند مصيبت جد شما ابي عبدالله نخواهد بود، وقتي خبر اون سانحه ي هوايي براي آيت الله رئيسي و همراهانشون رو مردم شنيدن، عده ي زيادي براي كمك عازم شدند و كمتر از يك شبانه روز جنازه ها رو پيدا كردند و با احترام براي تشييعِ با شكوه انتقال دادن اما " لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِالله" حضرت زينب سلام الله عليها ميگه: ديدم رنگ صورت امام سجاد متغير شده، سئوال كردم: پسر برادرم! چي شده عمه جان!؟ فرمود:عمه جان! نگاه كن ببين دارن اجساد لشكر خودشون رو دفن ميكنند اما بدن بابام روي خاك ها داغ كربلا مونده، "بِلا غُسلٍ وَلا کفَن" اي حسين!...*
کفنی داشت زخاک و کفنی داشت زخون
تا نگویند حسین بن علی بی کفن است
* يا امام سجاد! اي كاش فقط غصه، غصه ي غسل و كفن بود، اما اوني كه صداي مادرش زهرا رو تا قيامت به ناله بلند كرده اينه: يه وقت ديدن: "اَسْرَجَتْ وَ اَلْجَمَتْ وَتَنَقَّبَتْ لِقِتالِک" اسباشون رو نعل تازه زدن و بر بدنِ نازنين پسرِش تاختند...*
استخوانی اگر از سینۀ او ماند بجا
آن هم از ضرب سُمّ اسب، شکن در شکن است
، اما دلا بسوزه برا اون آقايي كه رسيد بالا سَرِ اِرباً اِرباي علي اكبرش، ابي عبدالله از بالاي ذوالجناح، ننوشتن پايين اومد، نوشتن:" سَقَطَ عَنِ الفَرَس " از ذوالجناح افتاد زمين، تصور كن يه آقايي رو دوتا زانوهاش داره راه ميره، اولين بار بود صداي گريه ابي عبدالله اينجور بلند شد" صاحَ الإِمام سَبعَ مَرّات: وَلَدي!..." يعني داد ميزد:پسرم! تا صدايِ حسين بلند شد، عُمرسعد گفت: اين صدايِ حسينِ، الان لشكر بهم ميريزه، چيكار كنيم؟ همه رو جمع كردن دورِ حسين، شروع كردن كف زدن، هلهله كردن، واي.... داشتن ميخنديدن به اربابِ ما، حسين....*
پاشو عصايِ دستِ بابا
پاشو عليِ اِرباً اِربا
تنت چه درهمه واويلا
* "اِرباً اِربا" فقط برا علي اكبر اومده، "اِرباً اِربا" تفسير داره، يعني نانجيبا عجله داشتن، وقت نداشتن، يه جوري زدن بدن پاشيد، اما برا حسين وقت داشتن، سه ساعت توي گودال، اي حسين...*
یا #امام_زمان
https://eitaa.com/nafeleh_shab
#روضه چله کلیمیه کانال نمازشب
خون او قصهی سرخیست که جریان دارد
تربتش خاصیتی دارد و درمان دارد
*بعضیا میگن چرا مریض داری، درد داری آخر سر میری در خونه امام حسین؟
خب ما اونو گذاشتیم برای آخر،دکتر جواب میکنه مریضتو ،بدو میری دنبال رفیقتو و میگی یخورده تربت داری ؟این دلیل بر بی اعتقادی نیست دلیل بر با اعتقادیه. ما اون تربت رو میذاریم آخر سر وقتی گفتند دیگه کار از آدما برنمیاد.همه امونم تو خونه هامون داریم میری سرش میگی اینو گذاشته بودم برا خودم به لب نمیاری یه تیکه میاری میگی این برای نزدیک ضریحه همه امونم جواب گرفتیم *
یک نفر نیست که در دام نیفتد اینجا
برکاتیست که گیسوی پریشان دارد
پنجه بر مویِ شاهِ من نزنید
با لگد روی ماهِ من نزنید
یک نفر نیست که در دام نیفتد اینجا
برکاتی ست که گیسوی پریشان دارد
*از روزی که پریشونت کردن جد و آبادم پریشون شد.ما بی تو یه آب خوش از گلومون پایین نرفت. دیدی آب بهت میچسبه ناخواسته میگی "صلی الله علیک یا اباعبدالله"*
منعت کردن از آب فرات، منعت کردن
*روایت میگه: آخرکار اومد تو گودال دید این بند کمر امام حسین یه حلقه ی ارزشمند داره اومد برداره یهو دید دست های آقا اومد رو هرکاری کرد نتونست دست رو برداره دست رو برید. بعد این آدم گریه میکرد بهش گفتن چرا گریه میکنی؟ گفت: یه کاری کردم خواهرش بالا گودال افتاد.دیگه اونروزا تموم شد سادات اونجور غریب بمونن میدونید چرا پیرمردا از اول میان تا اخر میشینن پاهاشون خواب میره اینا شنیدن پیرمردا کربلا چیکار کردن
دیدید پدربزرگامون باباهامون از اول میرن اینا بیکار نیستن این خونه دخترش یه ربع میشینه میگه بابا من برم.اما روضه رو میاد با عصا چرا؟میگه این ننگ میمونه رو ما اگر نریم برا حسین.امشب مهمونا فرق دارن خانم ها اگه دختر دیدی راه نمیتونه بره،لباسش پاره است،موهاش سوخته است، صورتش کبوده، دستاش کبوده، پاهاش آبله هست بدونید روضه اتون مهمون داره* گفت چرا ما نمیمیریم رقیه مُرد؟ ما ندیدیم ما شنیدیم او میدید.اصلا یک دلیل پیدا کن که براچی آقای مارو پشت ورو کردن او اومده بود ببره خو اینجوری که راحت تره بریده میشه. ما روایت داریم میگه هی گفت بلند شو اگه همین الان پاشی ازت میگذرم بلند نشد شاید دید این بلند نمیشه گفت لااقل برم گردون نبینمت،میگی رقیه مُرد هی میزد به عمه اش اون کیه هرکسی میرسه میزدننش؟سریع چادرو گرفت جلوش خوب نیست اونا رو ببینی.همه رو سوار کردن خانم گفت: اگر میشه اینا رو از گودال عبور ندید اد از گودال عبور دادن اول رقیه خودش رو انداخت اون بابامه، اون بابامه، اون بدن بابامه، تکه تکه اش کرده بودن
چرا رقیه مُرد ما نمیمیریم؟آخه ما کجا تو بیابون گیر افتادیم،ما کجا از زیر بوته با چک و لگد آوردنمون بیرون..آخه حرفی زد گفت: بابام رو ندیدی؟گفت: الان بابایی نشونت بدم. دست انداخت تو موهاش آورد بالا مادرت رو یدونه زدن اون شد.چرا رقیه مُرد ما نمیمیریم؟ زهرا رو یدونه زد امام صادق میفرماید: هرچه شد تو کوچه شد این بچه رو آورد بالا*
تا حالا چپ وراست خوردی؟چرا رقیه مرد ما نمیمیریم؟با لگد اوردش پهلو نموند براش
اه...چشماش ورم داشت..آخه ی سیلی یه مرد جنگآور، صورت بچه چقدره ؟یجوری زد زبونش گرفت دیگه نگفت:بابا.گفت:عم .عم.عمووو*
برکت سفرهی نذریِ محرم، صفر است
باقی سال اگر سفره ما نان دارد
چه کسی گفته که در جنت الاعلیست فقط
شاه ما روی زمین روضهی رضوان دارد
*تا حالا دیدی دندون بچه بیفته...دندون بچه سه ساله هنوز ریشه نداره با یه ضربه میفته ..آه دندوناش افتاده بود..*
*"صلی الله علی سیدنا العریان...حسین"میخوام از زبون یه دختر گله مند به باباش روضه بخونم:..*
*بوی نون میدونی از کجا بود؟؟ در تنور رو برداشت. آه.. آتیش زیر خاکستر؛
سر رو گذاشت تو تنور .بوی نان گرفت محاسن سوخت موها سوخت ..حسین ...*
*گفتی دست مادرم شکسته بود
الآنم دست دخترت بالا نمیاد.هی سر رو میآورد بالا سر می افتاد خجالت می کشید.. حسین *
*توی خرابه همهمه شد ..رقیه رفت
بزرگترها رفتند تصمیم بگیرند ،رباب و نجمه و خانم و امام سجاد .چکارش کنیم؟؟
خانم فرمودند: ما که کم داغ ندیدیم، آروم باشید. می بریمش قبرستون مسلمانها
قبرستون مسلمانها نذاشتند خاکش کنند،
آخ با دست قبر کَند...تو آل الله دونفر براشون قبرکَندن فرق داشت ..یکی پشت خیمه ها حسین با خنجر خاک رو کَند
اما اینجا دیدند زنها تو خرابه با دست دارند خاک رو می کَنند ..آخ دخترِ حسین رو خاک کردند..*
#غدیر
#ذی_الحجه
🌙کانال معرفتی نمازشب 👇
[به جمع نمازشبی ها ملحق شوید]
https://eitaa.com/nafeleh_shab
#روضه شب آخر چله کلیمیه کانال نمازشب
معمولا شب های آخر چله رو روضه حضرت اباالفضل برامون کارسازی میکنه ان شاالله
به اون ساعتی که مادرش ام البنین، مادر حیا، مادر ادب، مادر وفا، قنداقه رو داد دست خانم زینب عرض کرد بی بی جان بچه رو نزد امیرالمؤمنین ببرید. ،یه مادر بعد نُه ماه بارداری بچه اش بدنیا میاد همه آرزوش اینه وقتی قنداقه رو دست باباش میدن لبخند رضایت به بچه بزنه. میگن ام البنین یه گوشه ایستاده بود. قربون ادبت برم بی بی، عباس بعد باباش امیرالمؤمنین هرچی داره از مادرش ام البنین داره، ادب کرد یه گوشه ایستاده بود امیرالمؤمنین اول از همه دستای بچه رو از قنذاقه در آورد هی دستاشو می بوسید گریه میکرد. خانم ام البنین اومد جلو آقا جان یه سؤال دارم خدای نکرده دستای بچه ام ایرادی داره ؟مولا فرمود: نه،یه روز میاد حسینم این دستا رو از زمین بر میداره،"هذا ذخر الحسین" این ذخیره حسینمه..بی دست کربلا دست منم بگیر. شب تاسوعاست. تاسوعا مهمونای خودشو داره بعضیا توی طول سال کاری با این دم و دستگاه ندارند اماbحساب عباس جداست. یه شب و روز تاسوعا میاد ارمنیا میان دست رد بر نمی گردند،گرفتارا میان، مریض دارا میان، لذا وقتی شنید مولا فرمودند "هذا ذخرالحسین" یه روز دیگه ام زینب یه صحنه ای دید بچه رو برداشته دور سر حسین می گردونه. یه بارهم وقتی مولا مشرف شدن خانه دیدن خانم یه گوشه نشسته زانوی غم بغل کرده چی شده؟ آقاجان یه خواهشی دارم چی شده؟ اگه میشه تو این خونه منو دیگه فاطمه صدا نزنید. ببینید ادب رو..گفت: چرا ؟بهترین اسم عالم فاطمه است.گفت آقا جان می دونم اما هر موقع میگید فاطمه می بینم زینبت به در نگاه میکنه. خیلی ادب داره این خانم.. میگن شب عروسی وقتی خانوم رو از طایفه بنی کلاب بود. جلال و جبروتی وارد خانه شدن دیدن یه جایی خانم دستشو بلند کرد ایستاد. گفتند چی شده؟ گفت اینجا کوچه بنی هاشمه، شنیدم اینجا فاطمه زمین خورده، شنیدم اینجا صدای ناله های فاطمه بلند شده، شنیدم اینجا محکم می زدند،چهل نفر با هم می زدند، هرچی داره مولا ازمادرش داره..سائل از عاشورا خبر نداشت هر سال میومد در خونه ی اباالفضل رزق یکسالشو میگرفت میرفت. اومد در زد کنیز اومد دم در گفت برو بگو آقام بیاد. گفت آقات کیه؟گفت آقام اباالفضل، هر سال میومدم روزیم و میگرفتم میرفتم. کنیز یه نگاه بهش کرد گفت دیر اومدی آقاتو کربلا شهیدش کردند، میگن کنیز در رو بست اومد داخل، خانم امالبنین پرسید کی بود دمدر؟ گفت خانم جان یه گدایی بود گفت هر سال میومد، خب چی بهش گفتی گفتم عباس نیست شهید شده. میگن این خانم بلند شد چرا بهش گفتی بره؟ اومد تو کوچه ها گدا رو پیداش کرد. تو بودی گدای عباس؟آره خانم شما کی هستی؟ گفت بیا بریم هرچی میخوای بهت بدم. عباس نیست مادرش که هست. بذار بگم مادرجان مادرجان مادرجان،می دونید کیا به این خانم میگفتند مادرجان ؟ ابی عبدالله میگفت مادر جان.. خانم زینب وقتی که از کربلا برگشتند بغلش کرد گفت مادرجان...
کاروان برگشت یه وقت دیدند خانم زینب نگاهش افتاد دستاشو باز کرد رفت بغل این خانوم.. اول خانم گریه نمیکرد این خانوم میگفت:زینب جان! گریه کن مادر.. عزیزم.. چی شده زینب جان؟گفت مادرجان نبودی کربلا دستای عباسو زدن هی میگفت از حسینم چه خبر؟ حسینم کجاست؟ میرفت قبرستان بقیع چهارصورت قبر درست میکرد هی میزد تو سینه میگفت وای حسینم.. گفتند تو مادر چهار شهیدی چرا هی میگی حسین ؟گفت بچه های من مادر دارند براشونگریه میکنه.*
حالا به خانوم ام البنین دستامون رو بلندکنیم ،خدایا به این مادر ادب امشب به ما نگاه کن. ما شب آخر چله مونه..شروع با استغفار ریشه داره.. امام وقت گرفت برا استغفارو برا نماز و قرائت قرآن واستغفار،این دستتو بیار بالا به بی دست کربلا الهی العفو الهی العفو...
*از صبح دل تو دلش نبود هی میومد محضر ابی عبدالله آقاجان اجازه میدین من برم میدان؟میفرمود: نه عباسم تو بمون تو همه لشکر منی..فرمود به عباس خیمه اتو جلو بلندی نصب کن. یه دلیلش اینه میخواست هر وقت عباس از خیمه میاد بیرون دوجهت.. یکی اینکه بچه ها قد و بالای عمو رو ببینند یکی هم لشکر ببینه عباس رو،لذا بهش اجازه نمیداد بره..اما یه جایی دید یکی گوشه ی دامن عباسو داره میکشه برگشت نگاه کرد. دید عزیز برادرش همه بچه هارو با خودش آورده گفت: عموجان من به اینا قول آب دادم من به اینا گفتم یه عمو دارم، حرفش حرفه، قولش قوله.. نشست این دختر و بغل گرفت. جان عمو! رو چشمم عمو،لذا اومد مشکو برداشت سوار مرکبش شد رفت زد به دل دشمن. چهار هزار تیر انداز رو اجیر کردن مبادا کسی به شریعه برسه .اما این پسر علی ابن ابیطالبه رسید به شریعه، مشکو پر از اب کرد. یه نهیب زد آب رو روی آب ریخت سوار مرکبش شد داره بشدت برمی گرده سمت خیمه ها، اما یه نانجیبی چنان دست راست عباسو زد. اومد جلوتر دست چپو زدن..
#روضه چله نمازشب
سخن اهل عشق این سخن است
کربلا در احاطه ی حسن است
هر کسی رو به کربلا کرده
باطنش رو به مجتبی کرده
«حسن جان،حسن جان..»
بزم ما را حسن فراهم کرد
او حسین را عزیز عالم کرد
*شب پنجم محرم خواسته و ناخواسته دلت میره پشت پنجره های بقیع، مدینه رفته ها یه لحظه مجسم کن تاریکی بقیع شبهای محرم مقایسه کن با بین الحرمین کربلا الان جا سوزن انداختن نیست اما مدینه، بقیع تاریک و سوت و کوره..از بچه گی دلت رو شکستن چرا ؟..*
دیدم گوشواره شکست
مادر چشاشو بست
از همون جا جگر پاره پاره شد
*خدا رحمت کنه مرحوم علامه ی حسن زاده رو میگن علما نشسته بودن روضه ی حضرت زهرا بود. روضه تموم شد ایشون هی نیز پشت دست می گفت: خدا کنه دروغ باشه..انقدر زد پشت دست، دست کبود شد. همه به گریه ی علامه گریه کردن روضه حضرت زهرا بود اینقدر پشت دستش زد سرخی نمایان شد. بعد یه جمله گفت: چقدر خوبه یه زن جوون میره بیرون یه پسر بچه همراهش باشه.. اونی که امام حسن رو کشت همین بوده. اگه امام حسن نبود نامرد میکشت فاطمه رو..*
بزم ما را حسن فراهم کرد
او حسین را عزیز عالم کرد
خیر ها را به ما حسن داده
او به ما اذن سوختن داده
میوه ی نور میدهد شجرش
ای به قربان هر دو تا پسرش
*وقتی زهرش دادن اولین نفری که فهمید زینب بوده خودش رو رسوند بعد دونه دونه داداش ها اومدن دورش رو گرفتن حسن جانم کی تو رو به این روز انداخته حسن جونم ؟؟ وقتی خواهر برادرا رسیدن نگاه کردن دیدن خون از گوشه ی لبش داره میاد..داداش بزرگتره نباید کسی شکستنش رو ببینه..یه عمر غرورش رو نگه داشت تو کوچه دید مادر سیلی خورد دم نزد.چون اگه حسن جزع فزع کنه بقیه از هم میپاشند یه عمر تو سینه اش نگه داشت اما وقتی زهرش دادن دید پاره های جگر ریخت بین تشت. همه گریه می کردن. اما
مرحوم شیخ صد ق رحمهالله علیه میفرماید: حسین بیشتر ناله زد یه جوری گریه کرد تو تاریخ نوشتن امام حسن فرمود: حسین تو دیگه برا من گریه نکن
چرا؟"لا یوم کیومک یا ابا عبدالله "یعنی حسین هیچ روزی مثل روز تو نمیشه
اینجو ری ناله نزن جگرم میسوزه حسین جانم..گفت داداش اونروز میرسه شمشیر ها بالا میره پایین میاد نیزه ها بالا میره پایین میاد پیر مردها با عصا میزنند..*
حسین ای تشنه لب حسین
حسین جان زینب حسین
فرمود: حسین جان من کربلا نیستم کمکت کنم. قاسم رو میفرستم عصای دستت بشه، علی اکبر رفته قاسم به جاش هست
گفت: حسین اونجایی که نه دیگه علی اکبر داری نه قاسم داری نه اباالفضل داری،یه سرباز یازده ساله به نام عبدالله..بالای تل زینبیه داره نگاه میکنه اینقدر پا کوبید ،عمه دستم رو رها کن برم..*
بسته ای دست مرا انصاف نیست
گیر گرگ افتاده راه چاره چیست
*عمه مگه نمیبینی گرگها ریختن دارن میدرن یوسف زهرا رو..عمه ببین عمو رو*
داغ دیده،تشنه بی پشت و پناه
بی تعادل گشته روی ذوالجناح
از چه دل دل می کنی از حال رفت
شمر هم با چکمه در گودال رفت
*مگه نمیبینی شمر داره میدوه بذار برم نامرد رو سینه ی عموم نشینه ..*
آسمان را بر زمین انداختن
بی هوا از روی زین انداختن
*آخه یهوقت نگاه کرد دید نانجیب با سنگ به پیشونی عمو ، رو اسب دیگه تعادل نداشت با صورت زمین خورد.*
سوختم سر نیزه در پهلوش رفت
زخم روی زخم خورد از هوش رفت
*نمیدونم گودال شلوغ شد شایدعبدالله هم اینجا نذاشت عمه اش ببینه*
عمه نیزه را به مشت گرفته اند
موی عموی مرا زپشت گرفته اند
*دیگه تحمل نکرد دستش رو کشید دوید نانجیب شمشیر رو کشید مگه من مردم به عموی من جسارت میکنید..شمشیر پایین اومد دست سپر شد دست این بچه به پوست آویزان شد..افتاد رو سینه ی عمو جانش حسین..تا افتاد رو سینه ی حسین گفت: ببین عمو اباالفضل منم دستم قلم شد من هم دستم شبیه دست تو شد.*
#انتقام_ملی
#امام_حسین
🌙کانال معرفتی نمازشب 👇
[به جمع نمازشبی ها ملحق شوید]
https://eitaa.com/nafeleh_shab
1.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 «راه دیدن امام زمان»
دوستانی که در کانال نمازشب هر روز #روضه هارو میخونن مطمعنا تاثیراتی رو خواهند دید
👤 استاد عالی
🔸 اگه میخوای خدمت امام زمان برسی و شبیهشون بشی زیاد یاد امام_حسین علیهالسلام باش...
✋نشر دهیم به_عشق_امامزمان
#وعده_صادق
#امام_حسین
🌙کانال معرفتی نمازشب 👇
[به جمع نمازشبی ها ملحق شوید]
https://eitaa.com/nafeleh_shab
#روضه چله #نمازشب
*امام رضا علیه السلام فرمود: چشمهای ما از بس در عزای جد غریبمون گریه کردیم این پلکا زخم شده. گریه برا امامحسین فقط برا عاشورا نیست در طول ساله. چون امام زمان ما صبح و شب گریه می کنه فرمود:اگر اشکم تمام بشه خون گریه میکنم. دیگه اباعبدالله همه یاراشو از دست داد حتی به شیرخوارشم رحم نکردن. صدای استغاثه حضرت بلند شد"هَل مِن ناصر یَنصُرُنی؟ هَلْ مِنْ ذابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ الله؟" خدای عالم لبیک گفت، انبیاء لبیک گفتن، اولیاء لبیکگفتن، حتی ابدان شهدای کربلا به لرزه افتاد.شب عاشورا بعضیاشون گفته بودن حسینجان ما حاضریم هزار بار برات جون بدیم.. ابی عبدالله به نیزه غریبی تکیه داد شروع کرد به یارانشو خوندن. یا مسلم بن عقیل، یا هانی ابن عروه،یا مسلم ابن عوسجه، یا حبیب ابن مظاهر، چتون شده؟ حسین داره صداتون میزنه جواب منو نمیدید. بسه دیگه از خواب بیدار شید بلند شید بیاید میخوان دست زینبو ببندن.میخوان ناموسمو به اسارت ببرن.. چند تا وداع داره ابی عبدالله.. تا صداش بلند شد یا سکینه! یا فاطمه! یا زینب! یا ام کلثوم! من هم دیگه رفتنی شدم. زنها دور ابی عبدالله رو گرفتن دارن ناله میزنن گریه می کنن.
مَثَلِ امام مَثَلِ کعبه است همه باید بیان دوره کعبه. این زنها هم دور این کعبه مقصود دارن میگردن. به ما رحم کن، به غریبی ما رحم کن، اما این کعبه یه صحنهای دید خود این کعبه اومد سمت زن ها دید یه گوشه ی خیمه سکینه زانو بغل کرده همه اومدن اما سکینه نیومده..ابی عبدالله رفت سمت سکینه یه دستی رو سرش کشید. سکینه آرام آرام چشماشو آورد بالا با یه حزنی پرسید "یا اَبِه اِسْتَسْلَمُتَ لِلْمَوْت؟"بابا تسلیم مرگ شدی تمومه؟ ابی عبدالله متصل اشکهاش جاری بود.یه وقت یه جمله گفت زن ها جیغ میزدند با این یه جمله ی سکینه..آرام صدا زد: "يا أبه ردّنا إلى حرم جدّنا" ما رو برگردون ببر مدینه.. آقا صدا زد.. "لا تُحْرِقِی قَلْبِی" آتیشم نزن. راوی میگه نگاه میکردیم ابی عبدالله از خیمه اومد بیرون یه دختر چند ساله پای حسینو گرفته. همراه بابا راه میاد داره التماس میکنه.. میگه بابا من تشنمه این حال حسین و بیچاره کرد برای پدر سخته دختر تو شرایط این چنینی باشه اما پدر نتونه براش کاری کنه.. حسین آرومش میکرد ان شاءالله سیراب میشی بابا..یه وداع دیگه ابی عبدالله برای وقتی که تو خیمه ی امام سجاد اومد.امام سجاد تا متوجه حضور ابی عبدالله شد صدا زد.. عمه جان زینب!کمکم کن من به شما تکیه بدم..به زحمت تکیه داد به عمه ی سادات زینب. توان نداشت صدا زد.. پدر جان! أینَ حبیب؟آقا فرمود: قُتِل..أینَ أخی علیٌ اکبر؟ علی اکبرم آقا فرمود: قتل..أین عمی العباس؟ بابا عمو کجاست؟ ابی عبدالله فرمود:همینقدر بگم غیر من و تو دیگه مردی نمونده..ودایع امامت رومنتقل کرد اینجا امام سجاد صدا زد.عمه! شمشیرمو بیار چه میکنی؟ حجت خدا غریب مونده دارم میرم جانمو براش بدم. ابی عبدالله فرمود: خواهر نگهش دار، زمین از حجت خدا خالی نمونه.. اینم یه وداع، یه وداع دیگه ام ابی عبدالله داشت. اومد تو خیمه زن ها دید این خانما یکی نیزه شکسته به دستشون یکی شمشیر به دستشه .. چادر به کمر بستن یه جوری صورتشونو پوشوندن فقط چشمها معلوم باشه.ابی عبدالله فرمودن: زینب جان چی شد اینجوری شد؟ گفت: آقا سرباز نداشتی برات یار آوردم. اینا میخوان بگن آقا مگه ما مرده یم.*
یه وداع ویژه ایم داشت با خواهرش زینب ..صدا زد داداش ! جد ما از ما بهتر بود رفت.مادر ما زهرا روکشتن ..بابامون علی رو از ما گرفتن. بردارم امامحسن به شهادت رسید اما امید من تو بودی ..تو بری من به کی دل خوش کنم..همه رو آرامکردی زینبو آرام کن..میدونی چرا ؟چون حضرت فرموده بود اون لباس قدیمی و لباس کهنه رو برای من بیار..مادرش زهرای مرضیه اون شب که لباس رو به زینب داد..فرموده بود دخترم هر زمان حسین این لباس رو ازت خواست بدون چند ساعت بیشتر مهمونت نیست. لذا صدا زد داداش همه رو آرومکردی من و آروم نکردی..منم آروم کن داداش...ابی عبدالله اشاره ای به قلب زینب کبری کرد،زینب کبری آرام شد..
ابی عبدالله رفت جنگنمایانی کرد همین قدر بگم که از بعد عاشورا ضرب المثل عرب عوض شد..تا روز عاشورا همه از شجاعت علی می گفتن..اما ابی عبدالله روز عاشورا کاری کرد مردم اگه میخواستن از شجاعت بگن ضرب المثلشونحسین ابن علی بود ..نقل مقتل اینه:جوری ابی عبدالله جنگید این خللی که تو این سی هزار نفر ایجاد شده جلوه کرد...
زخم ها دونه دونه زیاد شد اولین زخمماری ابی عبداللهاین بود..ابی عبدالله رومرکب بود یکم ایستاد استراحت کنه..از شدت جنگ ضعیف شده بود..ضعف پیدا کرده بود.
#روضه #چله نمازشب
"اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.."
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا
*دلمون ميخواست مثل همچین شب جمعه ای کربلا باشیم، یا اباعبدالله ..به همه ی ما توفیق بده دوباره عرض ادب کنیم، بخدا دلمون تنگ شده برا کربلات حسین جان، ما هم دوست داریم بیایم بین الحرمین، دوست داریم بیایم بالای تل زينبیه، دلمون تنگ شده برا خیمه گاه، برا قتلگاه، برا حرم ابالفضل العباس...*
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا
تشنه ی آب فراتم ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا
*هر کس که بمیرد از شیعیان ابی عبدالله، امام حسین به بالینش میاد، امام صادق اشاره کرد به اون یارش که داشت از محبت ابی عبدالله گریه میکرد، فرمود: بخدا وقتی جانت به حلقومت برسه اون وقت میفهمی محبت جدم حسین چیه...
اما مؤمنین و شیعیان حسین وقتی میمیرن تازه ابی عبدالله رو میبینن، فرمود: عزرائیل از شیعه ی ما میپرسه، این حسینه، این بهشته، این جای توئه، اگه میخوای بمیر اگه میخوای زنده بمان، خودش با اشتیاق با شوق میگه نه بخدا قسم دیگه نمیخوام زنده باشم میخوام برم با حسین...*
شب زیارتی است و حرم صفا دارد
دلم هوای سحرهای کربلا دارد
حسین... زندگی من، حسین... یار دلم
کجا بدون تو این زندگی بها دارد؟!
بگو به مادرت این سینه زن، زمین خورده
بگو حساب مرا از همه سوا دارد
*امام صادق فرمود: هیچ چشمی اجازه ی گریستن بر جد غریبم حسین رو پیدا نمی کنه مگر اینکه روح جدم میاد مقابلش مینشیند تو چشماش نگاه میکنه میفرماید: حالا تو برا من گریه کن...*
به گونه ام نم اشکی چکید و این گریه
هر آن چه سِر نهان است، برملا دارد
هزار بار بمیرم به شوق دیدارت
دوباره زنده شوم از نو، باز جا دارد
اگرچه میل دل نوکران زیارت توست
دلت تمایلِ دیدار مجتبی دارد
بهای گریه برایت ز بس گرانقدر است
حبیب، آرزوی گریه بر تو را دارد
*وقتي حبيب بن مظاهر رو مرحوم كاشفِ الغطاء در عالمِ خواب ديد، گفت: آرزويي داري يا نه؟ گفت: ما وقت نكرديم برا اربابمون حسين گريه كنيم، آرزوم اينه بيام تويِ دنيا، اينبار فقط بشينم برا اربابم ابی عبدالله گريه كنم...*
عجیب نیست، شب جمعه، دل پریشانم
کنار قتلگهت، مادرت نوا دارد
شب زیارتی ابی عبدالله، همه میدونن مادرش زهرا امشب تو حرم حسینه امشب روضه خون مادرش زهراست هی صدا میزنه" بُنَیَّ قَتَلُوکَ وَ مَا عَرَفُوکَ وَ مِنْ شُرْبِ الْمَاءِ مَنَعُوک...*
عجیب نیست، شب جمعه، دل پریشانم
کنار قتلگهت، مادرت نوا دارد
هزار و نهصد و پنجاه ضربه یعنی چه؟!
نظاره بر بدنت بِنت مرتضی دارد
*از عالمی پرسیدن این حرف با عقل ما جور نمییاد هزارو نهصد و پنجاه زخم که سید تو مقتلِ لهوف گفته.. دیدن اون عالم نشست رو زمین عمامه اش رو برداشت گفت درست گفته سید توی لهوف، آقا چه جوری ممکنه؟ گفت: میاومدن، میرسیدن به بدن، میدیدن جای سالمی نداره نیزه تو جای قبلی فرو میکردن، شمشیر تو جای شمشیر قبلی، زخم تو جای زخم قبلی ،یه جای سالم تو بدن آقای ما نذاشتن ...ای حسین!
تنِ به روی زمین مانده، دیدنش سخت است
سر به نیزه، خودش روضه ای جدا دارد
کفن نشد بدنت، فاطمه دلش خون شد
فقط برای تو این کوفه بوریا دارد
*خدايا به اربابمون ابي عبدالله فرجِ امامِ زمانِ مارو برسان، آقامون از ما راضي بفرما، خيلي ها گرفتارن،حاجتمندن، حاجت روا بفرما، اين دست هاي ما كه به سويت بلند است، خالي برمگردان، اين دست ها به ضريحِ سيدالشهدا برسان، دشمنانِ ما خار و ذليل بگردان، همه مرضامون شفايِ عاجل مرحمت بفرما، اموات و گذشتگانمون سَرِ اين سفره بهره مند بفرما، مشكلات و گره هاي زندگيمون مرتفع بفرما، آنچه گفتيم و نگفتيم و تو بهتر ميداني در حقِ اين جمع به اجابت برسان"الفاتحه مع صلوات
#متن_روضه
🌙کانال معرفتی نمازشب 👇
[به جمع نمازشبی ها ملحق شوید]
https://eitaa.com/nafeleh_shab