#روضه #چله نمازشب
*امام مجتبی میگه دیدم مادر که زمین خورد نگاه کردم دیدم با دست رو زمین دنبال چیزی می گرده مادر چی زمین افتاده؟ می دونی معما کی حل شد؟ فردا شب امیرالمؤمنین تا معجر رو وا کرد صدازد فاطمه گوشواره ات یکیش نیست؟
خدامیدونه که چقدر گوشواره گم شده
یه گوشواره افتاد اما کربلا آنقدر گوشواره بردن، صدا می زد دخترم دخترم باتوأم عمه، دید جواب نمیده، اومد جلو دخترم، بله، مگه با تو نیستم؟ گفت عمه به خدابی ادب نیستم نانحیب یه جور زد دیگه گوشام نمی شنوه.. عمه به خدا اگه می گفت خودم گوشواره رو میدادم...*
خدا میدونه که چقدر گوشواره گم شده
رباب داره دق میکنه گهواره گم شده
رقیه پیدا شده بود دوباره گم شده
*کجا گم شده؟ نصف شب یواش یواش آرام آرام شب شام غریبان تو بیابون داره دنبال باباش میگرده. میگفت خودم دیدم عمه این طرف دنبالت میگشت. برای اینکه بقیه بیدار نشن برای اینکه لشگر بیدار نشه آرام آرام راه میرفت صدا میزد بابا..بابایی کجایی؟من رقیه ام ..کجا افتادی بابا؟ اول شبیه که تو بغلت نخوابیدم خوابم نمیبره.. کجایی بیام بغلت کنم؟.رسیدگودال دید همه هستند مادر اومده..حضرت زهرا صداش میاد بیا گلم بیادخترم بیا.. خوش اومدی تازه آروم شده بود اما بگم دادبزنید..*
#یا_زهرا ......
🌙کانال معرفتی نمازشب 👇
[به جمع نمازشبی ها ملحق شوید]
https://eitaa.com/nafeleh_shab
5.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#چله راه رسیدن به #خدا
👤 #استاد_الهی_قمشه_ای ...
پیشنهادویژه
🌙کانال معرفتی نمازشب 👇
[به جمع نمازشبی ها ملحق شوید]
https://eitaa.com/nafeleh_shab
#روضه #چله نمازشب
تو مقتل اومده عین عبارته "تُدیرُ طَرفاً خَفیّاً الی رَحلِکَ و بیتِکَ" میگه دیدن سیدالشهدا با گوشهی چشمش داره نگاه میکنه، سکینه داره صدا میزنه.. گرفتی چرا گفت: ای استخوان شکسته حیدر.."فرفسه برجله" ,برید مقتلو بخونید یعنی لگدی که به سینه بخوره میگن "فرفسه"..یه جا دیگه تو گودالم اومده نوشتن جوری به سینهی سیدالشهدا لگد زدن آقای ما با صورت به زمین خورد
روی این صورت زرد و زار
پاتو نذار پاتو نذار پاتو نذار
به گلوی پاره با فشار پاتو نذار
«حسین جان، آقا »
*هزار و چهارصد ساله میگن که خواهرش رفته تو گودال نیزه شکسته ها رو کنار زده شمشیر شکسته ها رو کنار زده..یه سئوال کسی مگه با نیزه شکسته جنگ می ره؟ کسی مگه با شمشیر شکسته جنگ می ره ؟پس چرا میگن نیزه شکستهها رو شمشیر شکستهها را..؟*
نگام به سمت علقمه کجاست برادرم
ببینه دست به دست داره می گرده معجرم
منو زدن اباالفضل اباالفضل اباالفضل
صد نفری زدن اباالفضل اباالفضل اباالفضل
گفت عمه! عمه! یه پارچه بده سرمو بپوشونم اینا نامحرمن.. عمه نزدیک بود
امشب کنیز خانه ای باشم
*یه ضربه تو سینه ی زهرا زدن
من خودمم فکر می کردم پشت در زده دیدم تو مقرّم نوشته یه نگاه کرد اینور کوچه دید هیچ خبری نیست. یه نگاه کرد اینور کوچه دید هیچ خبری نیست. زهرا که افتاد رو زمین من نمی گم مُقَرَم میگه اینقده با پا زد.."فرفسه برجله" یعنی خورده تو سینه اش.. تو گودال زدن تو سینه ی ابی عبدالله اما من یه جور دیگه می گم دختر علی دوید تو گودال شمر گفت: دختر علی برگرد اینجا دعوا مردونه اس.. گفت: زندگیم زیر زانواته کجا برگردم؟ عبارت اینه ..شمر یه نیزه برداشت گفت برمی گردی یا نه؟ گفت: زندگیم زیر زانواته یه نیزه زد تخت سینه ی زینب ..*
«یا رحمت الله الواسعه و یا باب نجات الامه یا مظلوم حسین»
یا #امام_حسین
🌙کانال معرفتی نمازشب 👇
[به جمع نمازشبی ها ملحق شوید]
https://eitaa.com/nafeleh_shab
روضه #چله #نمازشب
میگن این خانم دائماً چشمش به راه بود هی میگفت: پس چرا برنمیگردند از کربلا..تا حالا منتظر کسی بودی؟ اصلا ثانیهای نمیکشه چشمت از در بره کنار، هی میگی الان میاد، الان میاد؛ دیر نکرده؟ بنشین صبر کن الان میاد؛ دیر نکرده؟ منتظر اینطوریه دیگه، هی راه میرفت میگفت نمیدونم چه خبره ؟بیخبری بدترین درده.. یه وقت دید صدای بشیر داره میاد یعنی بشارت قافله را میده میگن خانم سریع، چادر سرش کرد رفت.ایستاد گفت بالاخره اومدند از دور داره نگاه میکنه چقدر مردای کاروان کم شدند. مگه کجارفتن؟ عباسم، حسینم کجاست؟ بشیر اومد خانم جان! تا قافله میرسه حکم بشیر اینه بشارت بده به همه. سرت سلامت خانم جان یه نگاهش کرد.. بشیر هرچه نگاه میکنم مردای کاروان نیستند. عباس کجاست؟ حسین کجاست؟ علی اکبرم کجاست؟ چرا مردان رو نمیبینم گفت خانم جان سرت سلامت گفت بذار آروم آروم بهش بگم مادر شهید شده. خانم سر سلامت عونت را کشتند کربلا میگه همون اقتدار که ایستاده بود یه نگاه کرد گفت فدای سر حسین. حسین کجاست؟ میگفت چی بگم به ام البنین؟ گفتم خانم جان سرت سلامت جعفرت هم کشتند کربلا. نگاهش را از تو چشمهام برنداشت گفت بشیر میگم فدای سر حسینم. حسینم کجاست؟ خانم جان عثمانت هم کشتند بشیر فدای سر حسین. حسین کجاست؟ گفت اگر این خبر را بهش بدم دیگه آروم میگیره نمیذاره من اینقدر من براش روضه بخونم خانم جان! عباست هم کشتند میگفت همانطور که نگام میکرد «انگار مادر را یه خبری بهش بدن چهار ستون بدنش داره میلرزد ها اما میخواد خودش رو نگه داره» گفت: بشیر از حسین چه خبر.. گفتم خانم جان از عباست نمیپرسی گفت بذار دونه دونه اشون را میپرسم بگو حسینم کجاست؟ گفت دیدم راهی ندارم شروع کردم روضه خوندن، گفتم "قتل الحسین بکربلا" میگه بچه قمر بنی هاشم تو دست ام البنین بود بچه از دستش رها شد خودش نشست رو خاکا هی رو پاهاش میزنه میگم خانم چهار تا بچهات رو بهت خبر دادم هیچی نگفتی گفت هیچی نگید بچههای من مادر دارند..آمد به سرم از آنچه میترسیدم اما حسین مادر نداره...روضه ام البنین از همین لحظه شروع شد...آی غریب مادر حسین..
رفقا برادرا اگر یه دردی داری یه گرفتاری داری یه حاجتی داری سفره، سفره ام البنینهها نباشه سفره امشب جمع بشه بری بیرون بگی یادم رفت گرفتاری دارم پول ندارم میخواستم برم کربلا یادم رفت رفیق الان دارم میگم روضه ام البنین یعنی از قدیم هر کسی هر گرفتاری داشت مادرا یه سفره میانداختن یه روضه خون دعوت میکردن یه روز ام البنین میخونی، پسرم مریضه، مادرم مریضه رفیقم درد داره.. آخه سر سفره ام البنین دو دست قلم شده ی عباس حاجتها رو امضا میکنه.. وسط روضه میگم همانطوری که مادرت برا حسین گریه میکرد به ما اشک چشم بده میگن سنگدلترین آدما با گریه ام البنین گریه میکرد.گفت بشیر یه سوال دارم ازت من میدونم چه پسری بار آوردم میگی عباس من رو کشتن باشه قبول اما من میدونم چه شیر دلاوری برا حسین بار آوردم.. بذار براتون یه خاطرهای بگم شروع کرد تعریف کردن لحظهای که همه از مدینه رفتند هی عباس میخواست منو بغل کنه خداحافظی کنه، هی من میرفتم یک قدم عقبتر مادرما دلم برای بچهام پر میزنه داشت میرفت اما تا میومد بغلم کنه میرفتم عقب. گذاشتم همه که رفتن قافله رفت یک پیکی فرستادم، گفتم عباسمو صدا کنید بگیدکارش دارم پیک رسید به قمر بنی هاشم آقا جان مادرت #حضرت_ام_البنین صدات زده. قمر بنی هاشم تعجب کرد مادرم منو یک عمر برا این لحظه بار آورده چطور الان صدام زده ابی عبدالله یه نگاه کرد، عباسم مادرمون را معطل نگه نداریا برو ببین خانم چی میگه. میگه برگشت از اسب پیاده شد مثل همیشه خاضعانه مقابل مادر؛ جانم مادر! تا ایستاد مقابل مادر دیدن مادر بغلش کرد حالا بیا بغل من. عباس هی اومدی بغلم کنی عقب رفتم حسین اونجا وایساده بود عزیز دلم حسین مادر نداره.. لحظه آخر دوباره صدات زدم عباسم خوب به ذهنت بسپار الان که داری از مدینه میری، داری با حسین میری اگه خواستی برگردی نکنه بدون حسین برگردی.. یعنی بشیر عباسم رو سفیدم کرده اما میدونم چه شیری پرورش دادم هیچ کسی جرأت رو درو شدن با پسر من را نداشته پسر من شیر عرب بود یه همچین پسری ، یه همچین علمداری برا حسین بار آورده بودم بگو ببینم چه جور عباسم را زدند؟ گفت خانم راست میگی کسی جرات نداشت رو در روش بایسته اول چهار هزار تیرانداز دوره اش کردند امام زمان فرمودند: هرجا اسم عموم عباس برده بشه من سراسیمه میام..از قدیم میگن چند تا روضه رو بلند بلند گریه کنید یکی روضه ی علی اکبره چون ابی عبدالله شروع کرد بلند بلند داد زدن. هفت بار شروع کرد فریاد زدن؛ یه جام بالاسر عباسه، تا ابی عبدالله گفت:" الان انکسر ظهری" دیدن همه دشمن شروع کردن کف زدن، شروع کردن هلهله کردن تیر زدن به چشمش.
#روضه #چله نمازشب
شب وقتی همه تو خیمه ناله میزدن اومد تو خیمه دید داداش قاسمش نشسته..گفت: داداش! خوش به حالت، گفت عبدالله چرا گریه میکنی؟گفت داداش دیدی عمو بهت چی گفت ! چی گفت داداش ؟دیدی بهت گفت تو هم فردا شهید میشی..داداش اگه من فردا شهید نشم چکار کنم.. اینقده این آقازاده اضطراب داشت..ابی عبدالله بیشتر از بچه های خودش به این بچه ها محبت میکرد.
روز آخری قاسم رفت. همه رفتن همین قدر بهت بگم علی اصغرم رفت. ابی عبدالله داشت میرفت میدان یه نگاه کرد گفت: زینب! این بچه یه کاری دست خودش میده دستش رو رها نکنی ها. لذا دستش تو دست عمه زینبش بود..
بی بی هر چند دفعه از تل زینبیه اومد بالا و برگشت این بچه هم با عمه می اومد بالا تل برمیگشت.. تو همین رفتن و اومدن ها یه دفعه زینب دوید.یهو یه نگاهی کرد..*
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت
*ابی عبدالله با صورت رو زمین خورد
همینکه ابی عبدالله افتاد یه لشکر هجوم آوردند.هر چه نگاه کرد دید ریختن سر عمو عمه رهام کن عمه، یهو دست رو کشید دوید زینب بدو عبدالله بدو ..دوید طرف میدان...*
از زیر پلکهای پر خون
دیدم دویدی تو میدون
گفتم که زینب، ای خواهر!
امانتی رو برگردون
برشگردون، باباش رو برومه
برشگردون، کار من تمومه
یا #امام_زمان
🌙کانال معرفتی نمازشب 👇
[به جمع نمازشبی ها ملحق شوید]
https://eitaa.com/nafeleh_shab
#روضه #چله نمازشب
*چه خبره امشب تو حرم موسی بن جعفر
آی اونایی که گرفتاریهای خودتون رو
دارین حتی روتون نمیشه به عزیزترین کستون هم بگید امشب به آقاتون موسی بن جعفر بگید..*
زن بدکاره را صبوح و قدوس تو عابد کرد
مسلمان میکنی با دست بسته بی حیا را هم
*گفت برم سر بزنم، ببینم این زن بد کاره تونسته حضرتو آزار روحی بده. اومد نگاه کرد دید آقا رو به قبله رو خاکا افتاده هی صدا میزنه "صبوح قدوس رب الملائکة و الروح" دیدم این زن بدکاره هم پشت سر حضرت رو خاکا افتاده هی می گه العفو العفو العفو.. برا شما کار نشد نداره آقا جان درسته آلودهام درسته خطاکارم اما یه عمری سر سفره ی جد شما بودم آقاجون*
غریبه چهارده سال است که کت بسته میخوانی
نماز صبح و ظهر و عصر و مغرب را عشا را هم
*نه فقط تو غل و زنجیر نماز میخوند نانجیب گاهی وقتا با تازیانه سر نمازم آقارو میزد.. آقای شجاعی رحمت الله علیه میگفت: اومد هارون الرشیده ملعون در عالم رویا ظاهراً رسول خدا رو دید حضرت فرمود: چرا انقدر داری پسر ما را اذیت وآزار میکنی؟ زندان بان و گفت اومد سندی بن شاهک یهودی لعنت خدا بر اینها که نسلشون الان دارن ظلم میکنند. گفت چیکار داری میکنی؟ خیلی داری پسر فاطمه رو اذیت و آزار میکنه.. این فکر کرد حضرت از تو زندان یکیو فرستاده رفته شکایت کرده تو راه که میومد گفت می دونم باهات چیکار بکنم. شکایت منو میکنی.. ایشون میگفت حضرت مشغول نماز بود اینقدر براتون بگم نماز آقا بدون رکوع بود ..*
چه بیرحمانه زندانبان شکسته در دل
زندان
به مانند غرورم استخوان پا را هم
"السّلامُ علی الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ" این واژه ی مرضوض و کلمه مرضوض رو دو جای دیگه هم به کار بردن یکی برای مادر سادات اون موقعی که نانجیب با افتخار نوشت وقتی صدا نفس کشیدناشو می شنیدم چنان با لگد به در زدم صدای شکسته شدن استخوانهای پهلو میومد..یه جای دیگه هم نوشتن یه عده با افتخار اومدن تو مجلس عبیدالله ملعون با افتخار گفتن"نَحنُ رَضَضنَا الصَّدرَ"
ما بودیم اسبامونو نعل تازه زدیم استخوانهای سینه ی #حسین کوبیده شد..
🌙کانال معرفتی نمازشب 👇
[به جمع نمازشبی ها ملحق شوید]
https://eitaa.com/nafeleh_shab
⚠️ اطلاع رسانی توجه
با سلام و احترام🌷🌸
خدمت شما همراهان اهل #نماز_شب
امشب شب آخر #چله #نمازشب هست
(همه دوستان سعی کنید امشب در خواندن نماز شب شرکت کنید درشب آخر حاجتهای زیادی برآورده خواهد شد ان شاالله)
حتی کسانی که همراه چله نبودن
بعد چله،نماز شب رو ترک نکنید واین مهم رو ادامه بدید
دنیا می خواهی، نماز شب بخوان.
آخرت می خواهی نمازشب بخوان.
(آیت الله قاضی ره)
بنده رو ازدعای خیرتون فراموش نکنید🤲🏻
https://eitaa.com/nafeleh_shab
7.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چیز شانسی تو این عالم نداریم❌
همه چی رو حساب کتاب هست.
🎤حجه الاسلام عالی
👈 از شب اول #ذی_القعده #چله_کلیمیه در این کانال برگذار میشود دوستانتون رو به این #چله بزرگ دعوت کنید ودر ثواب آن شریک شوید
🌙کانال معرفتی نمازشب 👇
[به جمع نمازشبی ها ملحق شوید]
https://eitaa.com/nafeleh_shab
کانال نماز شب
🌸 چله_نمازشب (چله کلیمیه) بـرای شـرکـت در بـزرگتـریـن چلـه نمازشب به همراه چله حدیث کسا وارد لیـنک
امشب شب اول #چله_کلیمیه هست
دوستان کسی جا نمونه
مقید باشید حتی یک نفر رو با #چله همراه کنید و پیگیری کنید تا #نمازشب خون بشه
همین اعمال توشه آخرتمون خواهد شد
https://eitaa.com/nafeleh_shab
#روضه #چله کلیمیه کانال نمازشب
*کاروان ابی عبدالله از مدینه راه افتاد. این دوتا آقازادهی بیبی حضرت زینب دنبال کاروان نبودند اینقدر به پدرشون اسرار کردند. آخه بابا بزار ما هم بریم. آخه عبدالله مریض احوال بود اینا قرار بود. بایستند آقا بهشون فرمود:« شما کنار پدرتون بمونید». گفتند:«چشم». ولی تا کاروان راه افتاد، اومدن پیشِ بابا....
بابا! آخه علیاکبر رفت، قاسم رفت، عبدالله رفت، بنیهاشمیا همشون رفتند کسی دیگه تو مدینه نمونده. به ما هم اجازه بده بریم. عبدالله بن جعفر قبول کرد. یه دست خطی نوشت برا ابی عبدالله و برای خواهرش. دست خط و داد بهشون، سریع برید خودتون و برسونید به کاروان. نزدیکای مکه بود که این دوتا سواره، این دوتاآقازاده خودشون و رسوندن. از اون دور منادی فریاد زد:« دوتا سوار دارن میان آقا». یهو ابی عبدالله از دور نگاه کرد، بیبیم از محمل سرشون و بیرون آورد. کیه؟! خدایا...آخه دل بیبی هی توو این سفر شور میزد. سرش و از محمل بیرون آورد، بَه، بچههامند الهی قربونشون برم. خدا رو شکر الحمدلله خودشون رو رسوندند.
دست خط رو آوردن پیش ابی عبدالله، دایی جان! به پاهای داییشون ابی عبدالله افتادند. دایی جان بابامون ما رو فرستاده اینم دست خطشه. ما اومدیم کنار مادرمون باشیم، آخه شنیدیم وقتی تو رو میکشند قراره مادرِ ما به اسارت بره. چه جوری میشه ما تو مدینه باشیم، مادرمون رو ببرند به اسارت، دستاش و ببندند...مادرِ ما هم که از خونه میخواست بره مسجد، برا فدک هرکاری کرد امام حسن گفت:« من باید دنبالت بیام، آخه نمیشه که».
توی مسیرم هی دلش شور میزد، خدایا اتفاقی برای مادرم نیوفته...آخرشم تو راه برگشت همینجور که دستش تو دست مادرش بود، اون نامرد اومد گفت:« بده فدک و»...مادر این قباله رو گرفت پشتش، پشت کمرش، پشت چادرش پنهان کرد. اون نامرد اصلا سوال نپرسید که، جلو امام حسن چنان تو صورت مادرم زد...
فلذا رو پاهای حسین افتادن، نمیذاریم مادرمون تنهایی بیاد...
*نگرانیِ تو رو نمیتونم ببینم، این زن نمیتونه نگرانیِ ولیش و امامش و ببینه...یه روزیم رسید امیرالمومنین رسید بالا سر فاطمهش، هرچی صداش میزد جواب نمیداد، یهو رو کرد گفت:« زهرا جان! تو هم جواب علی رو نمیدی» روایت میگه اشکای چشم علی رو صورت فاطمه چکید، بیبی چشماش و باز کرد دستای شکستهش و بالا برد اشکا رو از گوشه چشمای علی پاک کرد، علی جان! اصلا من اینجوری شدم اشک تو رو نبینم؛ چرا داری گریه میکنی؟!
https://eitaa.com/nafeleh_shab
#روضه #چله نمازشب
"اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.."
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا
*دلمون ميخواست مثل همچین شب جمعه ای کربلا باشیم، یا اباعبدالله ..به همه ی ما توفیق بده دوباره عرض ادب کنیم، بخدا دلمون تنگ شده برا کربلات حسین جان، ما هم دوست داریم بیایم بین الحرمین، دوست داریم بیایم بالای تل زينبیه، دلمون تنگ شده برا خیمه گاه، برا قتلگاه، برا حرم ابالفضل العباس...*
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا
تشنه ی آب فراتم ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا
*هر کس که بمیرد از شیعیان ابی عبدالله، امام حسین به بالینش میاد، امام صادق اشاره کرد به اون یارش که داشت از محبت ابی عبدالله گریه میکرد، فرمود: بخدا وقتی جانت به حلقومت برسه اون وقت میفهمی محبت جدم حسین چیه...
اما مؤمنین و شیعیان حسین وقتی میمیرن تازه ابی عبدالله رو میبینن، فرمود: عزرائیل از شیعه ی ما میپرسه، این حسینه، این بهشته، این جای توئه، اگه میخوای بمیر اگه میخوای زنده بمان، خودش با اشتیاق با شوق میگه نه بخدا قسم دیگه نمیخوام زنده باشم میخوام برم با حسین...*
شب زیارتی است و حرم صفا دارد
دلم هوای سحرهای کربلا دارد
حسین... زندگی من، حسین... یار دلم
کجا بدون تو این زندگی بها دارد؟!
بگو به مادرت این سینه زن، زمین خورده
بگو حساب مرا از همه سوا دارد
*امام صادق فرمود: هیچ چشمی اجازه ی گریستن بر جد غریبم حسین رو پیدا نمی کنه مگر اینکه روح جدم میاد مقابلش مینشیند تو چشماش نگاه میکنه میفرماید: حالا تو برا من گریه کن...*
به گونه ام نم اشکی چکید و این گریه
هر آن چه سِر نهان است، برملا دارد
هزار بار بمیرم به شوق دیدارت
دوباره زنده شوم از نو، باز جا دارد
اگرچه میل دل نوکران زیارت توست
دلت تمایلِ دیدار مجتبی دارد
بهای گریه برایت ز بس گرانقدر است
حبیب، آرزوی گریه بر تو را دارد
*وقتي حبيب بن مظاهر رو مرحوم كاشفِ الغطاء در عالمِ خواب ديد، گفت: آرزويي داري يا نه؟ گفت: ما وقت نكرديم برا اربابمون حسين گريه كنيم، آرزوم اينه بيام تويِ دنيا، اينبار فقط بشينم برا اربابم ابی عبدالله گريه كنم...*
عجیب نیست، شب جمعه، دل پریشانم
کنار قتلگهت، مادرت نوا دارد
شب زیارتی ابی عبدالله، همه میدونن مادرش زهرا امشب تو حرم حسینه امشب روضه خون مادرش زهراست هی صدا میزنه" بُنَیَّ قَتَلُوکَ وَ مَا عَرَفُوکَ وَ مِنْ شُرْبِ الْمَاءِ مَنَعُوک...*
عجیب نیست، شب جمعه، دل پریشانم
کنار قتلگهت، مادرت نوا دارد
هزار و نهصد و پنجاه ضربه یعنی چه؟!
نظاره بر بدنت بِنت مرتضی دارد
*از عالمی پرسیدن این حرف با عقل ما جور نمییاد هزارو نهصد و پنجاه زخم که سید تو مقتلِ لهوف گفته.. دیدن اون عالم نشست رو زمین عمامه اش رو برداشت گفت درست گفته سید توی لهوف، آقا چه جوری ممکنه؟ گفت: میاومدن، میرسیدن به بدن، میدیدن جای سالمی نداره نیزه تو جای قبلی فرو میکردن، شمشیر تو جای شمشیر قبلی، زخم تو جای زخم قبلی ،یه جای سالم تو بدن آقای ما نذاشتن ...ای حسین!
تنِ به روی زمین مانده، دیدنش سخت است
سر به نیزه، خودش روضه ای جدا دارد
کفن نشد بدنت، فاطمه دلش خون شد
فقط برای تو این کوفه بوریا دارد
*خدايا به اربابمون ابي عبدالله فرجِ امامِ زمانِ مارو برسان، آقامون از ما راضي بفرما، خيلي ها گرفتارن،حاجتمندن، حاجت روا بفرما، اين دست هاي ما كه به سويت بلند است، خالي برمگردان، اين دست ها به ضريحِ سيدالشهدا برسان، دشمنانِ ما خار و ذليل بگردان، همه مرضامون شفايِ عاجل مرحمت بفرما، اموات و گذشتگانمون سَرِ اين سفره بهره مند بفرما، مشكلات و گره هاي زندگيمون مرتفع بفرما، آنچه گفتيم و نگفتيم و تو بهتر ميداني در حقِ اين جمع به اجابت برسان"الفاتحه مع صلوات
#متن_روضه
🌙کانال معرفتی نمازشب 👇
[به جمع نمازشبی ها ملحق شوید]
https://eitaa.com/nafeleh_shab