#روضه #چله_نمازشب
امروز دیگه امیرالمومنین تنها شد حضرت زهرا به حاجتش رسید حاجتش این بود مثل همین روزها فرمود :"اللهم عجل وفایی سریعا" خدا مرگ زهرا رو برسان *
*دیگه تنهایی ها و غربت علی شروع شد
سر در چاه میکنه..*
*یکی از وصیت های زهرای مرضیه به علی این بود.یا علی! "ابکنی،وابک للیتامی" یا علی برا یتیمهام گریه کن.حواست به بچه ها و یتیمهای زهرا باشه نوازش کن علی یتیمان زهرا نوازش می داد را دلداری میداد در بغل می گرفت با هم گریه می کردن..عقده های دل خالی میکردن برا بی بی دوعالم..اما بمیرم برا یتیمان ابی عبدالله در کربلا حتی اجازه نداشتن گریه کنن. هروقت گریه میکردن سیلی میخوردن،
هر وقت نام بابا را می بردن تازیانه اشون می زدن...*
«حسین آرام جانم
حسین روح و روانم»
صلی الله علیک یا مولا یا ذبیح العطشان یا حسین
در جهان تا زنده ام گویم ثنایت یا حسین
دست حاجت میبرم پیش خدایت #یاحسین
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
🌙کانال معرفتی نماز_شب 👇
[به جمع نمازشبی ها ملحق شوید]
https://eitaa.com/nafeleh_shab
#روضه #چله_نمازشب
وقتی علم رو آوردن دیدن یزید با این خباثتش بلند شد هی میگه الله اکبرمیشینه چند بار پشت هم ..امیر چیشده؟گفت احسنت به این علمدارهمه جای این علم تیر خورده اما علمدار تا لحظه آخر این علمو رها نکرد..
از مادرش زهرا یاد گرفت..یه روز علی میبردن مسجد اینقدر بی بی رها نکرد علی رو اینقدر زدن به بازوی زهرا نوشتن تِکّه پیراهن تو دست بی بی جا موند..
مرحوم آیت الله فاضل میفرمودن: تو کوچه وقتی داشتن زهرای مرضیه رو میزدن «عین تعبیرشه» میفرمود: سر دعوا حلوا تقسیم نمیکنن..یکی با لگد زد، یکی با غلاف زد، یکی با تازیاته زد..اینقدر بی بی رو زدن جلو چشای علی...*
دامن کشان رفتی دلم زیرو رو شد
چشم حرامی با حرم روبرو شد
بیا برگرد خیمه ای کس و کارم
منو تنها نگذار ای علمدارم
عباس من!
«ای وای علمدارم اباالفضل»
*ابی عبدالله سرشو به دامن گرفته بود نوشتن آقا هی سرشو از رو زانوی ابی عبدالله رو زمین میکشید آقا دوباره سرشو به دامن میگرفت..دوباره عباس سرشو رو کج میکرد میاورد رو خاک..نوشتن سه بار این کار شد.آقا صدا کرد چه میکنی عباس؟
آی قربون معرفتت برم..صدا زد آقا دارم جون میدم سرم روی زانوی شما باشه..اما ساعتی بعد تو گودال قتلگاه کی میخواد سر شما رو به دامن بگیره...*
مردونگی کن پاشو میدونم که بی دستی
بی دست هم باشی میگن پشت حسین هستی
مردونگی کن پاشو میدونی که بی رحمن
دور و بر خیمه دارن از صبح میگردن
«ای وای علمدارم اباالفضل»
*بزرگان فرمودن ارباب مقاتل نوشتن روضه علی اکبر، روضهٔ احتصار حسینه.. اما در خصوص روضه عباس فرمودن: این روضه، روضهٔ انکسار حسینه ..فرمودن:ابی عبدالله اومد سر عباسو به دامن گرفت میفرمود: "إنکَسَرَ ظَهرِي وَ قَلَّت حِيلَتِي"یعنی دیگه کمرم شکست، بیچاره شدم..اما فرمود:"وَ شَمُت بی عَدُوِّی" عباس! دیگه روی دشمن به ما واشده..دشمن داره شماتتم میکنه...
هُشام ابن اَصبَغ بن نُباته پسراَصبَغ ابن نُباته که لحظات آخرِ امیرالمومنین اومده بود بالا سر مولا.. میگه دم دروازه کوفه ایستاده بودم دیدم از دور یه سواری داره جلو میاد.. اسب چموشی داره چیزی به گردن اسب بسته..این اسب چموش بالا و پایین میپره چیزیم که به گردن اسب بسته هی میخوره به زمین هی برمیگرده به سینه اسب میخوره..سوار اومد جلو دیدم حرمله است.گفتم حرمله این چیه به سینهٔ اسب بستی؟ گفت: سر بریدهٔ اباالفضل العباسه..گفت هر کار کردیم رو نی بند نشد...
هر جا که هستی بگو #یاحسین ...*
اولین روضه مربوط به چله ماه رجب
🌙کانال معرفتی نماز_شب 👇
[به جمع نمازشبی ها ملحق شوید]
https://eitaa.com/nafeleh_shab
روضه چله_عظیم_قرن در #ماه_شعبان
وقتی علم رو آوردن دیدن یزید با این خباثتش بلند شد هی میگه الله اکبرمیشینه چند بار پشت هم ..امیر چیشده؟گفت احسنت به این علمدارهمه جای این علم تیر خورده اما علمدار تا لحظه آخر این علمو رها نکرد..
از مادرش زهرا یاد گرفت..یه روز علی میبردن مسجد اینقدر بی بی رها نکرد علی رو اینقدر زدن به بازوی زهرا نوشتن تِکّه پیراهن تو دست بی بی جا موند..
مرحوم آیت الله فاضل میفرمودن: تو کوچه وقتی داشتن زهرای مرضیه رو میزدن «عین تعبیرشه» میفرمود: سر دعوا حلوا تقسیم نمیکنن..یکی با لگد زد، یکی با غلاف زد، یکی با تازیاته زد..اینقدر بی بی رو زدن جلو چشای علی...*
دامن کشان رفتی دلم زیرو رو شد
چشم حرامی با حرم روبرو شد
بیا برگرد خیمه ای کس و کارم
منو تنها نگذار ای علمدارم
عباس من!
«ای وای علمدارم اباالفضل»
*ابی عبدالله سرشو به دامن گرفته بود نوشتن آقا هی سرشو از رو زانوی ابی عبدالله رو زمین میکشید آقا دوباره سرشو به دامن میگرفت..دوباره عباس سرشو رو کج میکرد میاورد رو خاک..نوشتن سه بار این کار شد.آقا صدا کرد چه میکنی عباس؟
آی قربون معرفتت برم..صدا زد آقا دارم جون میدم سرم روی زانوی شما باشه..اما ساعتی بعد تو گودال قتلگاه کی میخواد سر شما رو به دامن بگیره...*
مردونگی کن پاشو میدونم که بی دستی
بی دست هم باشی میگن پشت حسین هستی
مردونگی کن پاشو میدونی که بی رحمن
دور و بر خیمه دارن از صبح میگردن
«ای وای علمدارم اباالفضل»
*بزرگان فرمودن ارباب مقاتل نوشتن روضه علی اکبر، روضهٔ احتصار حسینه.. اما در خصوص روضه عباس فرمودن: این روضه، روضهٔ انکسار حسینه ..فرمودن:ابی عبدالله اومد سر عباسو به دامن گرفت میفرمود: "إنکَسَرَ ظَهرِي وَ قَلَّت حِيلَتِي"یعنی دیگه کمرم شکست، بیچاره شدم..اما فرمود:"وَ شَمُت بی عَدُوِّی" عباس! دیگه روی دشمن به ما واشده..دشمن داره شماتتم میکنه...
هُشام ابن اَصبَغ بن نُباته پسراَصبَغ ابن نُباته که لحظات آخرِ امیرالمومنین اومده بود بالا سر مولا.. میگه دم دروازه کوفه ایستاده بودم دیدم از دور یه سواری داره جلو میاد.. اسب چموشی داره چیزی به گردن اسب بسته..این اسب چموش بالا و پایین میپره چیزیم که به گردن اسب بسته هی میخوره به زمین هی برمیگرده به سینه اسب میخوره..سوار اومد جلو دیدم حرمله است.گفتم حرمله این چیه به سینهٔ اسب بستی؟ گفت: سر بریدهٔ اباالفضل العباسه..گفت هر کار کردیم رو نی بند نشد...
هر جا که هستی بگو #یاحسین ...*
#انا_علی_العهد
#سید_حسن_نصرالله
🌙کانال معرفتی نماز_شب 👇
[به جمع نمازشبی ها ملحق شوید]
https://eitaa.com/nafeleh_shab
روضه چله کلیمیه کانال نمازشب
از سوی کوفه و شام برگشته زینب
پی عرض سلام برگشته زینب
اربعين آمد و برگشته زينب
وَ چه با احترام برگشته زينب
دگر این کاروان یاسی ندارد
که با خود شور و احساسی ندارد
كجايي اُم البنین برگشته زینب
ولی افسوس عباسی ندارد
*خوشبحال اونايي كه الان كربلا تو دهليزِ حرم كنارِ قتلگاه ميگن: غريبِ مادر حسين... تو هم بگو: حسين جان! اگه من از قافله ي كربلايي ها جاموندم، اما مجلسِ عزا برا شما گرفتم چله برای ظهور فرزند شما گرفتم، اينجا ميگم: غريبِ مادر حسين... اما حسين گفتنِ ما كجا و حسين گفتنِ حضرتِ زينب سلام الله عليها كجا...كاروان اُسرا نزديكي هاي كربلا كه رسيد، يه وقت صداي حضرت زينب سلام الله عليها بلند شد: يا امامِ سجاد! عزيزِ برادرم! بوي برادرم داره ميآد، بوي حسينم داره ميآد، ميگن: مثل برگِ خزان از ناقه ها اين زن و بچه ها روي زمين ريختن، يكي به سينه ميزنه: عليِ اكبرم! داداشم بلند شو، يكي ناله ميزنه: قاسمم! بلند شو... هر كدوم يه جوري روضه ميخونن، يه وقت ديدن يه خانومي هم داره لالايي ميخونه:...*
اي كودكِ بي شيرِ من، اصغرم لاي لاي
طفلِ نخورده شيرِ من، اصغرم لاي لاي
*اما ديدن خواهر اومد خودش رو روي قبر حسينش انداخت، حسينم! بلند شو، ببين زينب اومده، داداش پاشو، اگه منو الان ببيني خواهر رو نميشناسي، بعد شروع كرد روضه خوندن:...*
همين جا عشق را در خون كشيدن
سر از جسم علی اکبر بریدن
* بعد صدا زد: رباب!...*
درآوردند جسم اصغر از خاک
زریشه آن گل احمر بریدن
ميان قتلگاه با شادماني
خودم ديدم حسين را سر بريدن
زدست خونی، انگشت حسینم
به خنجر بهر انگشتر بریدند
*من بالاي بلندي ايستاده بودم، نيزه دار نيزه ميزد، شمشيردار شمشير ميزد"عِدَةٌ بِسّیوف وَ عِدَّةٌ بِالحِجارَة.." اونايي كه حربه اي نداشتن دامن هاشون رو سنگ كرده بودن، به سر و رويِ حسينِ من ميزدن... همه ناله بزنيد: #ياحسين ! یا #امام_زمان
#خلیج_فارس
https://eitaa.com/nafeleh_shab
چشم کبود ایلام ماسک
ماسک به همه گفته موقع بازی با پسرش آسیب دیده!!!!!!
ولی داستان چیز دیگهای هست
انجمن چشم کبود یا بلک آی(black eye)
مراسمی که در آن انسان قربانی میشود
#محرم
#ماه_محرم
#یاحسین
🌙کانال معرفتی نمازشب 👇
[به جمع نمازشبی ها ملحق شوید]
https://eitaa.com/nafeleh_shab