💢غلام ترسو
پادشاهی با یک غلام به یک کشتی سوار شدند تا با کشتی به جایی مسافرت کنند. همین که کشتی به دریا رفت، غلام، چون اولین بار بود که دریا را میدید، شروع به بیتابی و گریه و زاری کرد. هرچه با او به مهربانی صحبت میکردند، آرام نمیگرفت. تا حدی که پادشاه از دست او کلافه و خسته شده بود.
یک نفر دانا در کشتی بود و به پادشاه گفت: اگر اجازه بدهی، من میتوانم این غلام را ساکت کنم.
پادشاه گفت: اگر این کار را بکنی، لطف بزرگی در حق من کردهای.
فرد دانا به خدمه کشتی گفت که غلام را توی دریا بیندازند. وقتی غرق شد و چند بار توی آب بالا و پایین رفت، او را بیرون آوردند.
غلام از آن به بعد گوشهای نشست و ناآرامی نکرد.
از آن دانا پرسیدند: دلیل این کار چه بود؟
فرد دانا گفت: تا وقتی که مصیبت را ندیده بود، قدر سلامتی و امنیت کشتی را نمیدانست. قدر آرامش کشتی را کسی میداند که به مصیبت غرق شدن توی دریا گرفتار شده باشد.🌺
خود را با افرادی که مشکلات بزرگتر دارند #مقایسه کنید تا قدر زندگی خود را بدانید و آرام شوید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ رسم بسیار غلط در مراسم تشییع و تدفین !
بسیار مختصر مفید.
حتما ببینید و بفرستید برای همه تا ان شاالله کمکی باشد برای ازبین رفتن این رسم غلط !
💢تشک مخملی
روزی گدایی به دیدن صوفی درویشی رفت و دید که او بر روی تشکی مخملین در میان چادری زیبا که طناب هایش به گل میخ های طلایی گره خورده اند، نشسته است. گدا وقتی این ها را دید فریاد کشید: این چه وضعی است؟ درویش محترم! من تعریف های زیادی از زهد و وارستگی شما شنیده ام اما با دیدن این همه تجملات در اطراف شما، کاملا سرخورده شدم.
درویش خنده ای کرد و گفت : من آماده ام تا تمامی این ها را ترک کنم و با تو همراه شوم. با گفتن این حرف درویش بلند شد و به دنبال گدا به راه افتاد. او حتی درنگ هم نکرد تا دمپایی هایش را به پا کند.
بعد از مدت کوتاهی، گدا اظهار ناراحتی کرد و گفت: من کاسه گداییم را در چادر تو جا گذاشته ام. من بدون کاسه گدایی چه کنم؟ لطفا کمی صبر کن تا من بروم و آن را بیاورم.
صوفی خندید و گفت: دوست من، گل میخ های طلای چادر من در زمین فرو رفته اند، نه در دل من، اما کاسه گدایی تو هنوز تو را تعقیب می کند .
در دنیا بودن، وابستگی نیست. وابستگی، حضور دنیا در ذهن است و وقتی دنیا در ذهن ناپدید شود وارستگی حاصل خواهد شد.
#تعلق
خدایا
از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت
اما شکایتم را پس می گیرم...
من نفهمیدم!
فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان
دلم گرفت از آدمهایت ،نگاهم به تو باشد..!
#شهید_مصطفی_چمران
🌿🌿
@basirat_h
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرثیه سرایی شجاعانه و جگرسوز دختر فلسطینی برای ۱۶ نفر از اعضای شهید خانواده اش
او میگوید: «ما با وجود درد و رنج میگوییم ما از خداییم و به سوی او باز میگردیم؛
خداوند را شاکریم ما مقاوم و ثابت قدیم
هستیم؛ خداوند را شاکر هستیم ما خانواده شهدا، پشت و حامی شما هستیم ...»
#فلسطین
─┅═ೋ❅❅ೋ═┅─
لینک کانال «حرف حساب» در ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/307953861Cd71679ef85
🔻 درباره آیت الله بهاء الدینی (قدس سرّه) نوشتهاند که ایشان در قنوت نمازهایشان، دعاهای مرسوم را میخواندند تا این که نوع دعا، کلمات و عبارات ایشان تغییر کرد و هرگاه دستهای خود را مقابل صورت میگرفتند، برای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اینگونه دعا میکردند: «اللهم کن لولیّک... ». در فرصت مناسبی، علت تغییر دعا را از ایشان پرسیدند.
معظم له در یک جمله کوتاه فرمودند: «حضرت پیغام دادند در قنوت، به من دعا کنید».
👤 #حجت_الاسلام_قرائتی
#امام_زمانم
📚 از کتاب «شرح دعای سلامتی» ص ۲۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
💠 چـهار ویژگی فــروتنــان 👇
و فروتنان را بشارت ده همانان که:
🔹وقتی نامخدا یادشود، دلهاشان خشیتیابد
🔸و بر هر چه برسرشان آید صبر پیشه میکنند
🔹و برپا دارندگان نمازند
🔸و از آنچه روزیشان دادهایم انفاق میکنند
📖 سوره حج آیات ۳۴ و ۳۵
👈 استاد عبدالباسط
#تلاوت
💢زیباترین سیرکی که نرفتم
وقتی نوجوان بودم، شبی با پدرم در صف خرید بلیط سیرک ایستاده بودیم.
جلوی ما خانواده ای پرجمعیت بود.به نظر می رسید وضع مالی خوبی ندارند. شش بچه مودب که لباسهایی کهنه در عین حال تمیـز پوشیده بودنـد. پشت پدر و مادرشان، دست هم را گرفته بودند و با هیجان در مورد شعبده بازی هایی که قرار بود ببینند، صحبت می کردند.
وقتی به باجه بلیط فروشی رسیدند، متصدی باجه از پدر خانواده پرسید: چند عدد بلیط می خواهید؟ پدر خانواده جواب داد: لطفاً ۸ بلیط.
متصدی باجه، قیمت بلیطها را اعلام كرد.
پدر به باجه نزدیکتر شد و به آرامی از فروشنده پرسید: ببخشید، گفتید چه قدر؟! متصدی باجه دوباره قیمت را تکرار کرد.
رنگ صورت مرد تغییر كرد و نگاهی به همسرش انداخت. بچه ها هنوز متوجه موضوع نشده بودند و همچنان سرگرم صحبت درباره برنامه سیرك بودند.
معلوم بود که مرد پول کافی نداشت و نمی دانست چه بكند و به بچه هایی كه با آن علاقه پشت او ایستاده بودند چه بگوید؟
ناگهان پدرم دست در جیبش برد و یک اسکناس ۲۰۰ هزارتومانی بیرون روی زمین انداخت.
سپس خم شد و پول را از زمین برداشت و به شانه مرد زد و گفت: ببخشید آقا، این پول از جیب شما افتاد!
مرد که متوجه موضوع شده بود، اشک در چشمانش حلقه زد و گفت: متشکرم آقا.
مرد شریفی بود ولی در آن لحظه برای اینکه پیش بچه ها شرمنده نشود، کمک پدرم را قبول کرد ...
بعد از این که بچه ها به همراه پدر و مادشان داخل سیرک شدند، من و پدرم آهسته از صف خارج شدیم و به طرف خانه برگشتیم و من در دلم به داشتن چنین پدری افتخار كردم و آن زیباترین سیركی بود كه به عمرم نرفته بودم 🌺
به حباب نگران لب یک رود قسم، و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم میگذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهدماند..
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود،جامه اندوه مـپوشان هرگز...!!
زندگی ذره كاهیست،
كه كوهش كردیم،
زندگی نام نکویی ست،
كه خارش كردیم،
زندگی نیست بجز نم نم باران بهار،
زندگی نیست بجزدیدن یار
زندگی نیست بجزعشق،
بجزحرف محبت به كسی،
ورنه هرخاروخسی،
زندگی كرده بسی،
زندگی تجربه تلخ فراوان دارد، دوسه تاكوچه وپس كوچه واندازه یک عمر بیابان دارد.
ما چه کردیم و چه خواهیم کرد در این فرصت کم ...
کودک من، جان مادر، چشم خود را باز کن
روی پا برخیز و روزت را زنو آغاز کن
ای سروش جاودانی ای تمام هستیم
ای نشاط زندگانی ای تمام هستیم
کودک من، خون روی گونه ات را پاک کن
باز هم پیکار با این فرقۀ ناپاک کن
کودکم ، محزون مشو دست خدا همراه ماست
کاخ استبداد ،ویران از شرار آه ماست
حانیه، لیلا، حمیده، زیدابواحمد ، رحیم
جمله مهمان خدا هستند و ما جا مانده ایم
خوب بشنو حرف مادر را، امید من تویی
یادگار،جدّ و، ابناءِ شهید من، تویی
بعد ما این خانه را روشن تر از مهتاب کن
عکس ماها را کنار عکس بابا قاب کن
خانه ات هرچند ویران، روزگارت روشن است
سست تر از لانهٔ موران دژ اهریمن است
غم مخور روزی،جهانت آفتابی می شود
آسمان قیرگون غزّه آبی می شود
ماه تابان می زداید سایۀ موهوم را
می برد تا قعر آتش این سراب شوم را
می رسد گلبانگ آزادی از این معبر به گوش
شمع شبهای ستمکاران شود روزی خموش
می رسد آخر به پایان عمر این دیو سیاه
سر زند بار دگر خورشید، از این قبله گاه
#علی_اصغر_شکفته
#فلسطین
#غزه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اشک هایت را پاک کن قوی بمان پسرم!
صحبت های منقلب کننده پدر فلسطینی با پسرش هنگام وداع با خانواده خود که همگی به شهادت رسیدند...
کوه ها و صخره ها در مقابل صبر و استقامت این ملت، سر تعظیم فرود آورده اند ...
─┅═ೋ❅❅ೋ═┅─
لینک کانال حرف حساب در ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/307953861Cd71679ef85
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🔸 تلاوت آیات ۶۷ تا ۷۱ سوره زخرف
توسط استاد هادی اسفیدانی
💠 یکی از ناب ترین تلاوت ها
👈 بسیار دلنشین و آرامبخش 🌸
#تلاوت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ | #استاد_شجاعی
نقل قول از آیتالله حائری شیرازی:
خط موضع گیری در آخرالزمان، فقط اسرائیل است که جهان را به دو صف تبدیل میکند!
منبع : جلسه شناخت حیله های دشمن
@ostad_shojae | montazer.ir
💢 داستان عبرت آموز
🗯کارگری که اهالی یکی از روستاهای قزوین بود، به تهران رفته تا با فعالیت و دست رنج خود پولی تهیه کند و به ده خود برگشته و با زن و بچه خود برای امرار معاش از آن پول استفاده نماید.
پس از مدتی کار کردن، پول خوبی به دستش آمد و عازم ده خود گردید.
یک مرد تبهکاری از جریان این کارگر ساده مطلع می شود و تصمیم می گیرد که دنبال او رفته و به هر قیمتی که هست پول او را بدزدد و تصاحب نماید.
کارگر سوار اتومبیل شده و با خوشحالی عازم ده شد، غافل از اینکه مردی بد طینت در کمین اوست.
♥️بعد از آنکه به ده رسید و به خانه خود نزد زن و بچه اش رفت، آن دزد خائن، شبانه به پشت بام می رود و از سوراخی که پشت بام گنبدی شکل خانه های آن ده معمولاً داشته و اطاق آنها نیز دارای چنین سوراخی بود کاملا متوجه آن کارگر می شود.
در این میان می بیند که وی پول را زیر گلیم می گذارد.
با خود می گوید وقتی که آنها خوابیدند، بچه شیرخوار آنها را به حیاط برده و بیدار می کنم و به گریه اش می اندازم.
از صدای گریه او، پدر و مادرش بیرون می آیند.
🗯در همان موقع با شتاب خود را به پول می رسانم و حتما به نتیجه می رسم.
پدر و مادر می خوابند.
♥️نیمه های شب، دزد آرام آرام وارد اطاق شده و بچه شیرخوار را به انتهای حیاطی که وسیع بود آورده و به گریه می اندازد.
در همان جا بچه را می گذارد و خودش را پنهان می نماید.
از گریه بچه، پدر و مادرش بیدار می شوند و از این پیشامد عجیب، وحشت زده و ناراحت با شتاب به سوی بچه می دوند.
🗯در همین وقت، دزد خود را به پول می رساند.
همین که دستش به پول می رسد، زلزله مهیب و سرسام آوری قزوین را می لرزاند.
همان اطاق به روی سر آن دزد خراب می شود و او در میان خروارها خاک و آوار، در حالی که پول را بدست گرفته می میرد.
♥️اهل خانه نجات پیدا می کنند، ولی از این جریان اطلاع ندارند و با خود می گویند دست غیبی ما را نجات داد.
پس از چند روزی که خاک ها را به این طرف و آن طرف ریختند تا اثاثیه خانه و پول را به دست بیاورند، ناگاه چشمشان به جسد آن دزد که پول ها را به دست گرفته می افتد و از راز مطلب واقف می گردند.
✍نوشته احمد میر خلف زاده
4_5857065369914577393.mp3
7.93M
#رهبری | #استاد_عالی
#استاد_شجاعی
✘ کسانی که میخواهند به دولت کریمهی امامشان برسند و آمادهی خدمت در رکاب امامشان باشند: گوش کنند!
استقامتِ این روزها، اراده قوی لازم دارد!
اراده ای قوی تر از همیشه برای فتح قله.
#تلنگری
@ostad_shojae
💢شکر خدا
ثروتمندی از پنجره اتاقش به بیرون نگاه کرد و مردی را دید که در سطل زبالهاش دنبال چیزی میگردد. گفت، خداروشکر فقیر نیستم.
مرد فقیر اطرافش را نگاه کرد و دیوانهای با رفتار جنونآمیز در خیابان دید و گفت، خداروشکر دیوانه نیستم.
آن دیوانه در خیابان آمبولانسی دید که بیماری را حمل میکرد گفت، خداروشکر
بیمار نیستم.
مریضی در بیمارستان دید که جنازهای را به سرد خانه میبرند. گفت، خداروشکر زندهام.
فقط یک مرده نمیتواند از خدا تشکر کند.
چرا همین الان از خدا تشکر نمیکنیم که روز
و شبی دیگر به ما فرصت زندگی داده است؟
#شکرگزاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه خانواده اش شهید شده اند اما او تبریک میگوید و شیرینی پخش میکند!
پندار آنها این است که با ریختن خون انسانها، آرمان ما را را تضعیف میکنند
و چه بدبخت موجوداتی هستند که این ملت را غلط شناخته اند.
و چه بیچاره ملتهایی هستند که درک این ملت از شهادت را وارونه فهمیده اند.
ملتی که شهادت را فهمیده با شکست بیگانه است؛ آینده قطعا از آن فلسطین خواهد بود.
─┅═ೋ❅❅ೋ═┅─
لینک کانال «حرف حساب» در ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/307953861Cd71679ef85
💢از اسبم بپرس
مردی به سرعت و چهار نعل با اسبش می تاخت.
اینطور به نظر میرسید، که به جای بسیار مهمی میرفت
مردی کنار جاده ایستاده بود
فریاد زد:
کجا میروی؟!
مرد اسب سوار جواب داد:
نمیدانم از اسبم بپرس!
این داستان زندگی خیلی از مردم است!
آنها سوار بر عادتها و #باورهای_غلط خود می تازند بدون اینکه بدانند کجا میروند...!
#عادت
💠 زرنگی در وقت نماز !!
✍️آن روز، به مسجد نرسيده بود. برای نماز به خانه آمد و رفت توی اتاقش. داشتم يواشکی نماز خواندنش را تماشا میکردم. حالت عجيبی داشت. انگار خدا، در مقابلش ايستاده بود. طوری حمد و سوره میخواند مثل اين که خدا را میبيند؛ ذکرها را دقيق و شمرده ادا میکرد. بعدها در مورد نحوه نماز خواندنش ازش پرسيدم، گفت: «اشکال کار ما اينه که برای همه وقت میذاريم، جز برای خدا! نمازمون رو سريع میخونيم و فکر میکنيم زرنگی کرديم؛ اما يادمون ميره اونی که به وقتها برکت میده، فقط خود خداست».
📚مسافر کربلا، ص ٣٢، شهيد علی رضا کريمی
# نماز
#خدا
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
✍ شیخ رجبعلی خیاط میفرمود: اغلب مردم اظهار میکنند که امام زمان (عج) را از خودشان بیشتر دوست دارند اما اینطور نیست زیرا اگر او را بیشتر از خود دوست داشته باشیم باید برای او کار کنیم، نه برای خود!
📚 کتاب در مسیر بندگی. اثر گروه شهید هادی
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این مملکت به دانشاموزای این شکلی نیاز داره ...
#عباس_بابایی
این است غربِ حامی "اسرائیلِ"!
باشگاه فوتبال ماینس آلمان «انور الغازی» فوتبالیست مراکشی اصل را به علت انتشار پستی در حمایت از کودکان غزه و درخواست برای توقف کشتار آنها اخراج و قرارداد با او را فسخ کرد.
این فوتبالیست در واکنش به این تصمیم باشگاه ماینس آلمان نوشت:
«در کنار آنچه درست است، قرار بگیر حتی اگر تنها تو بودی که حمایت میکنی. از دست دادن منبع درآمدم در مقابل جهنمی که برای مردم بیدفاع و ستمدیدگان در غزه ساختهاند، هیچ است.»
─┅═ೋ❅❅ೋ═┅─
لینک کانال «حرف حساب» در ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/307953861Cd71679ef85
💢سفر خانواده لاکپشت
یک روز خانواده ی لاک پشتها تصمیم گرفتند که به پیکنیک بروند.از آنجا که لاک پشت ها به صورت طبیعی در همه ی موارد یواش عمل می کنند، هفت سال طول کشید تا برای سفرشون آماده بشن! در نهایت خانواده ی لاک پشت خانه را برای پیدا کردن یک جای مناسب ترک کردند. در سال دوم سفرشان (بالاخره) پیداش کردند. برای مدتی حدود شش ماه محوطه رو تمیز کردند، و سبد پیکنیک رو باز کردند، و مقدمات رو آماده کردند. بعد فهمیدند که نمک نیاوردند!
پیکنیک بدون نمک یک فاجعه خواهد بود، و همه آنها با این مورد موافق بودند !
بعد از یک بحث طولانی، جوانترین لاک پشت برای آوردن نمک از خانه انتخاب شد.
لاک پشت کوچولو ناله کرد، جیغ کشید و توی لاکش کلی بالا و پایین پرید، گر چه او سریعترین لاک پشت بین لاک پشت های کند بود!
او قبول کرد که به یک شرط بره؛ اینکه هیچ کس تا وقتی اون برنگشته چیزی نخوره !
خانواده قبول کردن و لاک پشت کوچولو به راه افتاد.
سه سال گذشت … و لاک پشت کوچولو برنگشت ... پنج سال … شش سال …
سپس در سال هفتم غیبت او، پیرترین لاک پشت دیگه نمی تونست به گرسنگی ادامه بده .
او اعلام کرد که قصد داره غذا بخوره و شروع به باز کردن یک ساندویچ کرد.
در این هنگام لـاک پشت کوچولو ناگهان فریاد کنان از پشت یک درخت بیرون پرید،« دیدید می دونستم که منتظر نمی مونید ... منم حالا نمی رم نمک بیارم» !!
بعضی از ماها زندگیمون صرف انتظار کشیدن برای این می شه که دیگران به تعهداتی که ازشون انتظار داریم عمل کنن.
آنقدر نگران کارهایی که دیگران انجام میدن هستیم که خودمون عملـا هیچ کاری انجام نمیدیم ...
💢دو تا کارگر گرفته بودم واسه تمیز کردن نخلستان کوچک خودم.
گفتند کنترات ۴۰۰ تومن من هم چونه زدم شد ۳۰۰ تومن..
بعد پایان کار، توی اون هوای گرم سه تا تراول ۱۰۰ تومنی دادم بهشون. یکی از کارگرا فقط ۱۰۰ تومن از ۳۰۰ رو برداشت و ۲۰۰ تومن رو داد به اون یکی. گفتم مگر شریک نیستید که هر کدام ۱۵۰ بردارید؟؟
گفت چرا ولی اون عیالواره، احتیاجش از من مجرد بیشتره.
من هم برای این طبع بلندش دوباره ۱۰۰ تومن بهش دادم
تشکر کرد و دوباره ۵۰ تومن از ۱۰۰ تومن رو داد به اون یکی و رفتن
داشتم فکر میکردم هیچ وقت نتونستم اینقدر بزرگوار و بخشنده باشم، اونجا بود یاد جمله زیبایی که روی پل عابر خونده بودم افتادم. بخشیدن دل بزرگ میخواد نه توان مالی......
«همه میتونن پولدار بشن اما همه نمیتونن بخشنده باشن
پولدار شدن مهارته اما #بخشندگی فضیلت🌺