#آرامش
#حلم_و_غضب
#استاد_محمد_شجاعی
قسمت دوم
راه نجات از غضب الهی:
غضب به قدری زشت است و آن قدر باطن را خراب میکند که خداوند متعال با روشهای مختلف به انسان دستور داده با توسل به اسبابی که معرفی میفرماید، غضب خود را از بین ببرد.
یکی از راههای فرار از غضب و غلبه بر آن «حب ذات» است.
حب ذات یعنی انسان به این توجه کند که اگر بر غضبش غلبه کند، خودش نجات مییابد.
اگر انسان بخواهد آتش غضب الهی را خاموش کند، باید غضب خودش را در دنیا خاموش کند. آتش غضب الهی بینهایت قدرت دارد ولی آتش غضب انسان قدرتش کم است و اگر بر این غلبه کند، آن آتشِ عظیم را خاموش خواهد کرد.
کسی که بندگان خدا را با خشم و غیظ خودش میسوزاند، فردا با غضب الهی روبهرو میشود. این غضب از هر چیز دیگری بدتر و سخت تر است.
وقتی یک نفر سعی میکند انسان فطرت مدار را با حرفهایش آتش بزند، از آن جهت که انسان روی صراط است و میخواهد به سمت بهشت برود، نباید بسوزد. اگر بسوزد، روی صراط معطل میشود و در جهنم سقوط میکند؛ بنابراین شخص فطرت گرا اصلا نمیسوزد.
آثار کنترل خشم:
در مواقعی که اطرافیان انسان از او انتظار غضب دارند، اگر او بتواند بر آن غلبه کند، اثر تربیتی بسیار زیادی روی افراد خواهد گذاشت. وقتی انسان بر خود غلبه میکند، طرف مقابل شکسته میشود؛ یعنی انسان با شکستن خودش، طرف مقابل را میشکند و وی کاملا تسلیم خواهد شد.
ویژگی انسان حلیم:
حلیم کسی است که میتواند برادرانش را تحمل کند. لازمه تحمل این است که بداند چیزهای مخالف با طبع، سلیقه، میل، نظر و عقیده او وجود دارد که آنها هم محترم هستند. همه به یک شکل فکر نمیکنند.
حلیم وقتی مشکل دارد، عصبانی نمیشود یا اگر وضعیت زندگیاش بسامان نیست، بی تابی نمیکند و غصه نمیخورد یا کسی را تحقیر نمیکند.
اگر انسان بخواهد از رحم دنیا سالم به آخرت منتقل شود، چارهاش حلم است. باید حوصله داشته باشد و بردبار باشد.
فرد عصبی و بیطاقت نمیتواند کاری انجام دهد.
این که امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) میفرماید: «نصف شخصیت عاقل تحمل است و نصف دیگری هم بیخیالی است»، یعنی عاقل ظرفیت دارد و خیلی زیرکانه رد میکند.
اگر شخص به حلم خود به عنوان یک دارایی نگاه کند، هر بار که حلم ورزی میکند، متوجه میشود به آن افزوده میشود و وقتی در خود لذت حلم ورزیدن را بیابد، وجود خود را توسعه میدهد و سعه وجودی پیدا میکند؛ همچنین وقتی بفهمد با هر بار حلم ورزیدن بسیاری از آتشهای جهنم را خاموش میکند، به ارزش آن پی میبرد.
شخص جاهل فکر میکند همیشه باید پاسخگو باشد و جواب دیگران را بدهد
@nafsemotmaen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری #استاد_شجاعی
✘ چرا در کربلا، بعضیا تونستن بمونن پای امام، و خیلیها نتونستن؟
✘ چرا همین الآن، بعضیها رسیدن به همراهی با امام زمان علیهالسلام و ما هنوز نرسیدیم؟
رسانه رسمی #استاد_محمد_شجاعی
@ostad_shojae
#همه_نمیرسند ۲
|ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، شاید شبیه ما |
عبدالله بن مطیع
پرده اول :
※ وقتی امام(علیهالسّلام) به عبدالله رسید، او از امام خواست از آب چاهش نوشیده، دعایی کند تا چاه، آبدار شود. امام نیز خواسته او را اجابت کرد.
آن گاه عبدالله از امام پرسید: قصد کجا را دارید؟ امام فرمود: در حال حاضر به مکه میروم. عبدالله گفت: خداوند برایت خیر قرار دهد.
اما من نیز رای و نظری دارم که دلم میخواهد برای شما بازگو کنم. امام فرمود: نظر تو چیست؟
عبدالله گفت: پس از ورود به مکه وقتی خواستی از آنجا به شهر دیگری بروی، به کوفه نزدیک نشو، زیرا کوفه شهری شوم و محنت زاست. در کوفه پدرت کشته و برادرت تنها رها شد، و ضربه مهلکی بر او وارد شد. از مکه جدا نشو؛ زیرا شما سرور و آقای عرب هستید
و به خدا قسم اگر کشته شوید خاندان شما نیز هلاک میشوند.
پرده دوم:
امام از جاده اصلی به سوی مکه متوجه شد... و در راه از کنار عبدالله بن مطیع که در ملک خود و کنار چاه آبش اقامت کرده بود، گذر کرد و در آنجا فرود آمد.
عبدالله به امام حسین علیهالسّلام گفت: ای اباعبدالله؛ خدا بعد از تو آب گوارایی را برای ما ننوشانَد؛ به کجا میروی؟
امام (علیهالسّلام) گفت: به سوی عراق، عبدالله گفت: سبحان الله چرا؟ ایشان پاسخ داد: معاویه مرده و بیش از یک بارشتر، نامه از مردم عراق برای من آمده است.
عبدالله گفت: یا اباعبدالله! این کار را انجام نده، به خدا سوگند آنان حرمت پدرت را حفظ نکردند؛ در حالی که بهتر از تو بود؛ پس چگونه حرمت تو را حفظ خواهند کرد؟ به خدا سوگند اگر تو کشته شوی بعد از تو حرمتی باقی نخواهد ماند.
هنگامی که امام به مکه رسید این آیه را تلاوت کرد: ولما توجه تلقاء مدین قال عسی ربی ان یهدینی سواء السبیل«و چون (موسی پس از خروج از مصر) رو به سوی مدین نهاد، گفت : باشد که پروردگارم مرا به راه راست راهنمایی کند».
ـــــــــــــــــــــــ پی نوشت
※ عبدالله بن مطیع دوبار امام را در مسیر دید !
و دوبار فقط او بود که امام را نصیحت میکرد! گویی او امام بود و حسین علیهالسلام مأموم.
ازسویی عبدالله انگار، بالاتر از چاهِ آبش همّی نداشت!
و دغدغهای بالاتر از پر آب شدنش!
داشتم با خودم فکر میکردم، آدم امام را به چشم ببیند، ولی از پنجرهی فهم خودش و از آرزوها و دغدغههای شخصی اش؟
دارم یکی یکی ورق میزنم روزهایی را که حالِ خوش دعایی دست داد و من همه چیز خواستم جز همراهیِ امام را !
همان " فمعکم معکم، لا مع غیرکم " را !
همان " فقط تو و دیگر هیچ " را!
✘ پس من هم اگر به چشم سر امام را میدیدم، همان را میخواستم که پادشاهِ قلب و ذهنم بود؟
چقدر "عبدالله بن مطیع"هایی در درون من جریان دارد و نمیشناسمش!
#استاد_محمد_شجاعی
@ostad_shojae
※مجموعه داستان #همه_نمیرسند ۳
| ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، شاید شبیه ما |
روز سوم | #فرزدق
※ فرزدق از شاعران شیعه است و همواره در مدح اهل بیت علیهمالسلام شعر میسروده.
امام علیه السلام در مسیر کوفه، فرزدق را دید. فرزدق سلام کرد و گفت: اى فرزند رسول خدا، چگونه به مردم کوفه اعتماد کردى، با آن که پسر عمویت ـ مسلم بن عقیل ـ و پیروانش را کشتند؟
اشک از دیدگان امام جارى شد و فرمود:
خداوند مسلم را رحمت کند، او به سوى رَوْح و ریحان و بهشت و رضوان خداوند رهسپار شد، بدان که " او به تکلیف خویش عمل کرد و هنوز تکلیف ما باقى مانده است. (تذکر اول)
امام علیه السلام از وضعیّت مردم کوفه سؤال کرد و فرزدق پاسخ داد: «دل هاى مردم با تو و شمشیرهایشان بر ضدّ توست!».
امام(علیه السلام) فرمود:
اى فرزدق! اینان گروهى هستند که پیروى شیطان را پذیرفتند و اطاعت خداى رحمان را رها کردند و در زمین فساد را آشکار ساختند و حدود الهى را از بین بردند و باده ها نوشیدند و دارایى هاى فقیران و بیچارگان را ویژه خود ساختند و "من از هر کس به یارى دین خداوند و سربلندى آیینش و جهاد در راهش سزاوارترم، تا آیین خداوند پیروز باشد". (تذکر دوم)
※ اما فرزدق نرفت!
و امام، انتخاب او نبود!
زیرا امام بسمت مکانی در حرکت بود که فرزدق مطمئن بود، نتیجهای جز کشته شدن نخواهد داشت!
ـــــــــــــــــــــــــــــ پی نوشت
※ صدق، صداقت، وفا، آنجایی معلوم میشود که تو بظاهر میبازی و کسی به پایت میماند!
اینکه از همان ابتدا نتیجهی کربلا مشخص بود برای این است که فقــط آنانی به همراهی امام برسند، که جز "همراهی امام" چیز دیگری نمیخواستند.
همان " فمعکم معکم لا مع غیرکم " را ...
داشتم با خودم فکر میکردم:
عجیب نیست که در مسیر یاری امام، هیچ چیز آسان جلو نمیرود! اگر آسان جلو میرفت که " همه میرسیدند " !
همیشه سختترین موانع در شروع یک حرکت کوچک یا بزرگ اتفاق میافتد، تا کار جلو نرود!
مهم کار نیست که قرار است جلو نرود، که خدا به تحقق اهداف خویش، قادر است.
مهم تویی که انتخاب میکنی در هجوم شدائد میمانی پای امام یا نه.
※ فقر، کمبود یار و ابزار، قضاوت، تحقیر و تهمت و .... اگر آمدند و ایستادی: آرام آرام به " أن یثبت لی قدم صدق " نزدیک میشوی!
کسی که به " صدق " نرسید؛
(أن یبلغنی المقام المحمود) که همان مقام همراهی و معیت با امام است، محال است در درون او به ثمر برسد.
فرزدق دوبار از امام تذکر برای همراه شدن گرفت و نفهمید!
همان فرزدقی که مداح اهل بیت علیهمالسلام بود... آخر شرایط، شرایط دلچسب و امیدوارانهای نبود.
" فرزدق" های درون ماست، که چرتکه میاندازد برای همراهی امام،
مقام معیت اما ... ابزاری بنام چرتکه ندارد!
#عشق است آنجا که تعیین میکند میمانی یا .....
#استاد_محمد_شجاعی
@ostad_shojae
#همه_نمیرسند ۴
| ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، شاید شبیه ما |
مالک بن نضر ارحبی
※ مالک به حضور امام حسین علیه السلام رسید.
این دیدار ظاهراً در کربلا صورت گرفت. امام پس از خوشامدگویی علّت حضور مالک را جویا شد.
مالک گفت: برای عرض سلام خدمت رسیدم و از خدا عافیت و سلامت شما را خواستارم. مردم برای جنگ با شما جمع شده اند! نظر شما در اینباره چیست؟
امام پاسخ داد: «حسبی الله و نعم الوکیل؛ خدا مرا کفایت می کند و چه نیکو وکیلی است».
او برای امام دعا کرد....
آنگاه حضرت فرمود: چرا مرا یاری نمیکنی؟ مالک بن نضر گفت: من مقروض هستم و عیال وارم، اهل من بدون من چگونه روزگار بگذرانند؟
✘ مالک دعوت امام را رد کرد و رفت !
ــــــــــــــــــــــ پی نوشت :
※ به داستان مالک بن نضر که رسیدم، با خودم گفتم؛ ببین آدمها قربانیِ ترسهایشان میشوند!
و ترسهای تو، سقف توحید تو را مشخص میکنند. و همینطور سقف استقامتت را !
ترسها درست همان نقطههاییاند که ما به آنها بندیم و تعلق داریم، و از دست دادنشان، میترساندمان.
یکی ترس دارد از فقر خانوادهاش،
یکی ترس دارد از باختن محبوبیتش،
یکی ترس دارد از فنا کردن جایگاه اجتماعیاش ...
یکی ترس دارد از تنهایی ! و ....
• همراهی با امام، مسیرِ سر بریدنِ ترسهاست!
یکی یکی یکی، باید همه را ذبح کنی، وگرنه امام را به چشم سر هم که ببینی، ترسهایت کورت میکنند و مانع همراهیات خواهند شد.
#استاد_محمد_شجاعی
#ترس
@ostad_shojae
حرف خاص (19).mp3
14.81M
#حرف_خاص
#استاد_شجاعی
✘ شیعه دقیقاً از همینجا به اشتباه رفت.
• حنجر بریدهی امام /
• ماجرای تشنگی چند روزهی اهل حرم/
• مظلومیت کودکان /
• ماجرای ارباً اربا شدن ها /
و ....
اینها مصائب اصلی عاشورا نیستند.
#استاد_محمد_شجاعی
@ostad_shojae