eitaa logo
نقاره_خانه
34 دنبال‌کننده
194 عکس
3 ویدیو
0 فایل
نقاره_خانه؛ ضرب آهنگ فرهنگ و جامعه در پایتخت معنوی ایران
مشاهده در ایتا
دانلود
نقاره خانه: به بهانه همسایگی روز بزرگداشت فردوسی (۲۵ اردیبهشت) و یوم النکبه (۲۴ اردیبهشت) و تقارنشان با رویدادهای امروز فلسطین مظلوم 🔵 فردوسی و فتح رازآلود قدس ۱. شاید کمتر کسی از ایرانیان شنیده باشد که در جغرافیای شاهنامه، از «بیت‌المقدس» نیز نامی به میان آمده است. آن جا که سپاه ایران به پرچمداری کاوه، برای نبرد با ضحاک از آب می‌گذرد و به شهری می‌رسدد که در زبان پهلوی «کَنگ‌دژهودج» (یا دژهوخت گـَنگ) نام دارد: به خشکی رسیدند سر کینه‌جوی به «بیت‌المقدّس» نهادند روی که بر پهلوانی زبان راندند همی «کنگ‌دژهودج‌»ش خواندند... ۲. با همه تلاش‌ها برای تطبیق عینی جغرافیای شاهنامه، نباید فراموش کرد که زبان شاهنامه زبانی رمزی است. او خود درباره هر آن چه در اثر خود ظاهراً با عقل سازگار نمی‌آید، تاکید کرده است: تو این را دروغ و فسانه مدان به رنگ فسون و بهانه مدان ازو هر چه اندر خورد با خرد؛ دگر، بر ره رمز معنی برد. فردوسی در شاهنامه کوشیده است معانی آرمانی یا اندیشه‌های حِکمی خود را در قالب داستان‌های تمثیلی بازگو کند. و این گونه است که هر نام و جای را در این کتاب می‌توان به دیده‌ای مثالی و رمزی نگریست.  ۳. داستان پر فراز و فرود ضحاک یکی از مهمترین داستان‌های نمادین شاهنامه است. برخلاف تصور عامیانه‌ای که این داستان را داستانی نژادی و ضدعربی می‌شناسد، ماجرا چیز دیگری می‌گوید. داستان، از معرفی دو فرمانروای پیش از ضحاک و فریدون آغاز می‌شود. یعنی مرداس، پادشاه تازی و پدر ضحاک، که مردی است اهل عدل و جود (که مرداس نام گرانمایه بود/ به داد و دهش برترین پایه بود) و دیگری جمشید، پادشاه ایرانی که با تمام فضایل پیشین خود، گرفتار خودبینی (بخوانید استکبار) شد و ادعای خدایی کرد. در واقع استکبارورزی جمشید که فرمانروای دادگر ایرانیان (بخوانید امت وسط و الگو در شاهنامه) بوده است، زمینه سلطه طاغوتی ضحاک را بر ایران فراهم می‌کند و داستان تا آن جا پیش می‌رود که خوراک ضحاک، مغز (بخوانید ذهن) جوانان ایرانی می‌شود. ضحاک حتی برای مشروعیت‌بخشی به سلطه طاغوتی خود، به بازی تبلیغاتی جدیدی روی می‌آورد و برای اثبات مشروعیت خود به ساختن گواهی (بخوانید جعل رسانه‌ای) دست می‌یازد. ۴. سپاه مخالف ضحاک اما اندک اندک و از گوشه و کنار فراهم می‌آیند. ارمایل و گرمایل از درون کاخ، جوانان این سپاه را از بند خوراک شدن برای ضحاک آزاد می‌کنند، کاوه از میان مردمی که از سلطه ضحاک به ستوه آمده‌اند پرچم مخالفت بلند می‌کند و فریدون از نسب (بخوانید هویت تاریخی) خویش آگاه می‌شود و کمر به مبارزه می‌بندد. کاوه گرز و درفش (بخوانید ترکیب قدرت نظامی و رسانه‌ای) به دست می‌گیرد و نشدنی را شدنی می‌کند. و سرانجام سپاه ایران برای بازپس گرفتن میراث پادشاهان نیکوسرشت (بخوانید اولیا) از چنگ ضحاک (بخوانید اشغالگر) به سرزمینی آن سوی رودها می‌روند؛ «بیت‌المقدس». ۵. نمی‌گویم فردوسی در این باره پیش‌گویی کرده است. چه این که ما هم در این باره فقط پیش‌گویی نمی‌کنیم. فردوسی حکیمی است سخت دین‌باور. آن چه ما از نقل و عقل در این باره می‌فهمیم، در اختیار او نیز بوده است. او قرآن و روایات آخرالزمان را می‌شناخته و چه بسا با حکمت خویش نیز دریافته که همیشه‌ی تاریخ، شامات و بویژه فلسطین نه تنها محل تلاقی ادیان، بلکه محل نبرد تمدن‌ها و تقابل شرق و غرب نیز بوده است. ۶. چند سال پیش در ضمن شبه‌منظومه‌ای، با الهام از آیات قرآن در وصف امت پیامبر از قول تورات و انجیل (فتح، ۲۹)، و نیز روایت اسطوره‌ای شاهنامه، چنین تصویری از آینده نزدیک را تصور کرده بودم: سپاه کاوه به میعاد جنگ راهی شد به جنگ ارتش دِژهوخت‌گَنگ راهی شد سر از شریعت و انذار موسوی سرشار دل از طریقت و تبشیر عیسوی سرشار به چهره، بر اثر بندگی، نشانۀشان شگفت سخت‌شده مایۀ جوانۀشان طلسم سلطۀ ضحاک ماردوش شکست بلور حیلۀ دجال دلق‌پوش شکست... ۷. در روایت شاهنامه البته ضحاک کشته نمی‌شود، بلکه به بند کشیده می‌شود. این سرنوشت ضحاک در روایت‌های اسطوره‌ای دیگر نیز هست‌. و شاید حکیم فردوسی به این زودی‌ها امید به نابودی مطلق طاغوت هم نداشته و نخواسته از خلاقیت‌های متمایز خود برای دخل و تصرف‌های هوشمندانه‌اش در روایات اسطوره‌ای، این سرنوشت مشهور را تغییر دهد. در حکایت امروز ما اما، رژیم اشغالگر قدس -نه بسیار دور، که به‌زودی- نه فقط تبعید و زندانی، که نابود می‌شود. زود است که امت وسط بر نظام سلطه چیرگی یابد و قدس برای همیشه آزاد گردد. آمین منبع: @smjmiry @naghareh_khaneh
قصه محمدمهدی فوتبال ماهیتی دارد. مثل قصه های اسطوره ای ... شخصیت ها و تیپ ها و درام ... تراژدی و پایان ها خوش و ناخوش ... نابودی ها، ، و و به تخت نشستن فقرای پرکار و کم ادعا و . شاید اگر ایران در ۹۸ به آن شکل دراماتیک صعود نمی کرد و خیلی عادی به جام جهانی می رفت، خاطره اش آنقدر ماندگار نمی شد. و در این جام جهانی شاید اگر ایران هر سه بازی را بی دردسر می برد، این همه شور و شعف ایجاد نمی کرد. فوتبال قصه جذابی است ... دراماتیک و با پایان نامعلوم ... پر از تعلیق و کشش ... و هیچ ورزشی تا امروز به این پایه نرسیده است. امروز برای مهم و خسته نشدن ... امیدوار بودن و ناامید نشدن است ... دیشب معنی دقیق بازی خوب مهمتر از نتیجه است را فهمیدیم ... تیم باسربلندی به یک بازی دیگر نرسید و حریف جان به لب شد و به مرحله بعد رفت. این، رفتاری است که با احساس ایران که از همه و و... انتظار دارند ... به گمان من اگر در روزی که ناگهان به ۹ هزار تومان رسید، و معاون و وزیر و مدیر و ... بجای بازدید از پیست به می رفتند و واقعا تلاش می کردند و بعد در انتهای شب صادقانه و دلسوزانه شکست می خوردند؛ مردم می فهمیدند و باور می کردند و البته اگر این رفتار را در ۶ سال گذشته می داشت، وضعیت اینطور نمی شد. شاهد مثال بجز فوتبال های و اتفاقات تلخ و شیرین دفاع در و است. اتفاقاتی که همیشه با پیروزی همراه نبوده اما همواره با قدردانی مردم روبرو شده است. درس این روزهای فوتبالیست ها به سیاست مدارها بیشتر از آنکه ورزشی یا حتی سیاسی باشد؛ اخلاقی و رفتاری است. تا آخرین توان تلاش تا سرحد جان و دینی - میهنی و بی اهمیت بودن نتیجه با پیش فرض های فوق است. @zamburr @naghareh_khaneh
یازده (نوسروده‌ای از تقدیم به یازده ) ▪️با سینه دریده ی خونین در واپسین نفس گفتند عاشقانه به نجوا: آسوده باش گربه ی زخمی ؛ ! کفتارها گریخته اند @naghareh_khaneh
در 🔹مهارت آموزی حلقه گمشده نظام آموزشی با بررسی موردی جشنواره "" 🔹فارغ التحصیلان و تا چه میزان برای آماده میشوند؟ ✔ برنامه تلویزیونی امشب ساعت 23:10 شبکه یک @naghareh_khaneh