Ronika:
#خلاصه_کتاب
28 اشتباه رایج نویسندگان
🤭نقل نکنید،نشان دهید از گفت و گو و حادثه استفاده کنید نه روایت های طولانی روایات طولانی ملال آورند.
✴️روایت یعنی نقل داستان به جای نشان دادن داستان.
❌مثلا مری گفت میخواهد به سیرک برود.روایت
✅مری گفت :من میخواهم به سیرک بروم.این حادثه ای است.
🔆سه راه برای روایت نشدن وجود دارد:
1.گفتگو
2.حادثه.
3.لطیفه یا داستانی بامزه درباره یک اتفاق.انجیل هم از این شگرد استفاده کرده.
از زمان حال و جملات معلوم استفاده کنین.
❌مجهول:لباسها به دست دختر شسته شد.
✅معلوم:دختر لباس ها را شست.
♨️برای گفت و گو از علامت 《》استفاده کنید.
❌نوشتن داستان کودک سخت است چون کوتاه است و جایی برای اشتباه ندارید.
♻️برای جذب کودک 3یا 4 ساله باید اتفاقات زیادی در زمان کم رخ دهد.
دفتر یادداشتتان را بردارید و سه بار درشت بنویسید نقل نکنید ،نشان دهید.
8.یادتان نرود که از تشبیه و تضاد هم استفاده کنید.
اگر میخواهید چیزی سبز رنگ را توصیف کنید از چیزی غیر از چمن که قبلا استفاده شده برای توصیف استفاده کنید.
🌀استاین بک:مشتری ها مثل سرخس روی فنجان قهوه هایشان خم شده بودند .سرخس خم است مثل مشتری های جلوی پیشخوان ردیف است.
🌀استاین بک:سگ دمش را مثل استاد دانشگاهی که ندادش را تکان تکان می دهد.
🌀صورتش مثل سیب مدت ها در بشکه مانده چروک است
♦️برای بهتر فهمیدن تشبیه و تضاد کتاب داستان آوای گذر تابستان اثر ری برادبری را بخوانید
مثل دیگران ننویسید.
❌از صفت ها زیاد استفاده نکنید.از فعل های جاندار استفاده کنید.
❌صفت نوشته را ضعیف میکند.
❇️در توصیف مینویسید:مردی جوان،قد بلند،سبزه،خ شتیپ و خوش بنیه و...اما باز هم ما چیز زیادی از کاراکتر نمیدانیم.
✅بهتر است به حای چندین صفت کم مایه و کلی از یک صفت جاندار استفاده کنید مثل جوان آراسته.یا او را به کسی که میشناسید تشبیه کنید.بهتر است اصلا از صفت استفاده نکنید
🔰صفت کم جان:زن فکر کرد چطور از شوهرش انتقام بگیرد.
🔰صفت حاندار:زن انتقام را بته دوزی کرد.
🔰صفت عادی:مردم علف ها را شن کش کشید.
✅جاندار:چشمان مرد همچون شن کش بر بدن او کشیده شد.
❌از کلیشه و وابسته های وصفی ،شعار و کلمات نخ نما استفاده نکنید.
✅مثل دیگران ننویسید.از تجربیات خودتان استفاده کنید.
مطالب تازه بهتر چاپ میشوند تا متنی با کلمات کلیشه ای و قالبی.
باید دست نوشته ها را باز نویسی کنید.فیلمی که درباره جورج واشنگتن در سال 1940 ساخته شده با فیلمی برای او در سال 1985 ساخته شده متفاوت است.
شعار ننویسید.اینها بیشتر ضرب المثل یا اصطلاحات رایج بین مردم هستند.
❌واژه زیبا در زمان غارنشینان مفهوم داشت اما الان معنایی ندارد.گل چه رنگی است؟غنچه یا شکفته؟چه بویی دارد ؟و...
🔅میتوانید از گویش یا اصطلاحات یک گروه خاص استفاده کنید اما مراقب باشید کلیشه نشود
✅مثلا:شخصیتی در سگدونی بود.
منظور اون این بود که شخصیت به دردسر افتاده این برلی مخاطب گوش آزار است.
❌ در نقطه گذاری افراط نکنید.
از یک علامت !استفاده کنید.
آثار ضعیف از نقطه گذاری زیاد استفاده میکنند.
❌اصلا از علامات !یا؛یا_ زیاد یا اصلا استفاده نکنید.
شما دارید به خواننده میگویید اینجا تعجب کن در حالی که با نوشتن باید به خواننده این حالت را بدهید.
❌؛لازم نیست هیچگاه استفاده شود.
. و ؟ و ، و 《》 ضروری است.
⛔️بقیه علامت ها بی موردند
📚کتاب استرانک و وایت به نام عناصر سبک به شما یاد میدهد از نقطه گذاری فقط در صورت لزوم استفاده کنید.
‼️گرترود استاین یک کتاب کامل را فقط با ،و. نوشت.
#عناصر_داستانی
#بافت
شبکهی ارتباطات تکرارپذیر اجزای یک داستان را بافتِ آن داستان مینامند.
🔶بافت، در حد درهم تنیدگی عناصر، سازهها و اجزاء یک داستان است، به گونهای که یک شکل ایجاد کند.
🔷بافت، نوع ارتباط عناصر و سازهها در کنار هم و در ارتباط با هم است_آنگونه که هستهها(یا واحدها)یی پدید آید که در طول داستان یا در طول قسمتهایی از داستان، به دلایل قابل قبول، تکرار شود.
🔶بافت، با در نظر گرفتن موضوع و ماجرا و فضای داستان، ایجاد یک هستهی خاص است و تکرار آن هسته به طوری که هماهنگی بین ماجرا و عناصر و سازهها، کاملا محسوس و ملموس شود.
🔷بافت، مجموعهی واحدهای همشکل تشکیل دهندهی یک کل است_به گونهیی که آن کل، به طور محسوس، از نظامی متناسب با موضوع، ماجرا و فضا برخوردار باشد.
🔶بافت، نتیجهای محسوس حضور تناسبهای منطقی و مقبول میان عناصر اساسی و سازههای داستان است.
📚نمایشگاه انجمن باغ گردو
https://eitaa.com/joinchat/2529034310C9799aa0ad2
#صدای_کودک
+از دستت ناراحتم محمد
_از کدوم دستم؟
+از دست راستت
_اره مامانی کارای خوبی نمیکنه
#حکیمک
آرمینهآرمین:
معیار همان نوشتن مثل کتاب است.
سه مدل نوشتن داریم.
۱-معیار
که برای داستان کودک، متن بزرگسال در رمان و ...بکار میرود.
کتاب را آورد.
در این نوع نوشتن حریم کلمه حفظ میشود.
۲-محاوره.
زبانی برای نوشتن است که همهی ایران بفهمند و با ان صحبت کنند.
کتاب رو بده.
در این نوع نوشتن حریم کلمه حفظ میشود.
در دیالوگها برای سن نوجوان به بالا میتوانید استفاده کنید.
۳-شکسته نویسی
مختص دیالوگ بزرگسال. حریم کلمه حفظ نمیشود. و لهجهی کاراکتر در آن گنجانده میشود.
کتابو رد کن بیاد. یره.
#فرم_پیرنگ
1️⃣شخصیت ؛ اشخاص ساخته شده ای که در داستان حضور می یابند که گاه در عالم واقع مشابه دارند.
2️⃣ حادثه اولیه ؛ یا محرک ، نخستین حادثه مهم داستان است که علت اولیه و اصلی تمام حوادث بعدی است.
3️⃣ خواسته شخصیت ؛ بسته به ویژگی های حادثه ، انگیزشی در شخصیت نسبت به حادثه بوجود می آید و شخصیت را به کنش وا میدارد.
4️⃣ مانع یا موانع ؛ که بر سر دستیابی او به خواسته اش رخ می دهند.
5️⃣ کشمکش ؛ تقابل میان شخصیت ها یا نیروهای مختلف داستان است که بنیاد حوادث را پی می ریزد. (مثلا تلاش شخصیت برای برطرف کردن موانع)
6️⃣ نقطه اوج ؛ نقطه ای که قهرمان با جدی ترین چالش خود مواجه می شود ، این چالش اجتناب ناپذیر است و برای مخاطب غافلگیرکننده است. ✅
7️⃣ راه حل (گره گشایی) : راه حلی که منجر به حل مشکلات و رفع مانع می گردد.
8️⃣ مانع ساده نهایی ؛ پس از اوج ، کشمکش داستان به نتیجه نهایی خود میرسد . ممکن است در این مسیر، یک تعلیق نهایی ، مخاطب را درباره ی پایان داستان به تردید بیاندازد و سپس خیلی زود حل شود . ✅
9️⃣ پایان ؛ دیدن نتیجه کشمکش ها
✅شماره ی ۶و۸ اختیاری می باشد
داستانک ها می توانند عصاره ی رمان باشند
و
هم منشا ایده های نو
و هم براش هایی تاثیر گذار از یک رمان
باغبان حسین مجاهد
🔰 منظور ما از تقطیع هجایی ، جداسازی هجاهای کوتاه ، بلند و کشیده است.
برای این کار هجاها را مشخص کرده و علامت هر هجا را اعم از کوتاه و بلند زیر آن می گذاریم. هر هجا از صامت و مصوت تشکیل شده است. صامت حرف بدون حرکت مانند ن، ر، م و… است. مصوت نیز حرکتی است که به صامت میدهیم و خود به دو نوع کوتاه و بلند تقسیم میشود. مصوتهای کوتاه همان فتحه، کسره و ضمه (ــَـ و ــِـ و ــُـ) هستند. مصوتهای بلند نیز به صورت «آ»، «ای» و «او» تلفظ میشوند.
الف) مهمترین وزنها :
1) فاعلاتن — U — —
2) فاعلن — U —
3) مفاعيلن U — — —
4) فعولن U — —
5) مستفعلن — — U —
6) مفعولن — — —
7) فعلاتن U U — —
8) فعلن U U —
9) مفاعلن U — U —
10) مفتعلن — U U —
11) فع لن — — ( = فاعل )
برای مثال، اجزای واژه «معنا» به صورت زیر است:
معنا = صامت م + مصوت کوتاه ــَـ + صامت ع + صامت ن + مصوت بلند آ.
هجای کوتاه (U)
صامت + مصوت کوتاه (مثل نِ، اُ)
هجای بلند (—)
صامت + مصوت کوتاه + صامت (مثل سَر)
صامت + مصوت بلند (مثل پا)
هجای کشیده (—U)
صامت + مصوت کوتاه + صامت + صامت (مثل گُفت)
صامت + مصوت بلند + صامت (مثل خار)
صامت + مصوت بلند + صامت + صامت (مثل خواست)
نکته ۱: به شکل ظاهری کلمات کاری نداریم و آنچه مهم است تلفظ آنهاست. مثلاً اگر خوانش شعر ایجاب میکرد «امید» را با تشدید بخوانیم، آن را به صورت «اُممید» تلفظ و هجابندی میکنیم. یا کلمه «خواب» به شکل «خاب» تلفظ میشود.
نکته ۲: کلماتی مانند «آب»، یک همزه در ابتدا دارند و به صورت ئاب (مثل خار) به زبان آورده میشوند. در هنگام تقطیع هجایی به این نکته توجه داشته باشید.
نکته ۳: کلماتی مانند بیابان و خیال را به صورت «بِ یا بان» و «خِ یال» هجابندی میکنیم.
نکته ۴: پایان کلمات مختوم به «ه» ممکن است ملفوظ یا غیرملفوظ باشد و در هجابندی باید به آن دقت کنیم. مثلاً «ه» در «خانه» غیرملفوظ بوده و تلفظ آن «خانِ» است.
✓همیشه، وقتی حرف «ن» ساکن است و بعد از مصوتهای بلند (آ، او، ای) میآید، آن را در تقطیع در نظر نمیگیریم. علتش هم این است که بودن و نبودنش تأثیری در وزن شعر ندارد.
#آموزش
#شعر_کودک
از سلسله آموزشهای شعر توسط استاد اسماعیل علیخانی که روزهای دوشنبه در باغ گردو برگزار میشود.
پا روی برف میذارم
دیگه غمی ندارم
آدم برفی زیبا
خوش اومدی بفرما
هویج برات میارم
سربه سرت میذارم
بامن تو باش همبازی
نکنه یه وقت ببازی
همبازی قشنگی
با شال رنگارنگی
روی سرت کلاهی
شبیه پادشاهی
دوست دارم هزارتا
بیا بریم ازینجا
خورشید میاد اب میشی
خسته و بی تاب میشی
مهدیه حاجی زاده
#شعر
از اشعار بداههی اعضای باهمنویسی
#باهمنویسی.
#داستان
🔸پرچم انگیزه
چاقوی تیز گوشت بری را برداشت.
آنرا آرام روی سنگ کشید.
خیژ...
"وای خدا صداش..."
چشمهایش را فشار داد و شانههایش را جمع کرد.
دوباره تکرار کرد.
خیژ... خیژ...
چاقو تیز تیز شده بود. گوشت را روی تخته گذاشت.
"وای خدا بوش..."
اوغ زد. با آستین ساعد جلو بینیاش را گرفت.
"باید بتونم. باید."
چاقو را آرام روی لبهی گوشت گذاشت.
نوار نازکی را از آن برید.
نوار باریک پاره شد و او دوباره تلاش کرد. گوشت نازک شد و ناگهان قطع شد. "دوباره، دوباره..."
محتوایات معدهاش تا گلو بالا میآمد و همان بین راه میایستاد.
روی زمین نشست و زانوهایش را بغل کرد. دانههای درشت عرق از پیشانی تا شقیقه سُر خورد. چشمهایش را فشار داد. دستهی چاقو را در دستش محکم کرد.
"باید بتونم. باید."
ایستاد. نوارهای باریک را دوباره و دوباره جدا کرد.
-مرجان!
به سمت صدا چرخید. ناهید متعجب ادامه داد.
-باور کن راضی نیستم اذیت بشی.
برگشت و دوباره چاقو را روی گوشت کشید.
-ما به پولش احتیاج داریم. باید مسابقه رو ببریم.
با ساعد دوباره جلو اوغ زدنش را گرفت.
مرجان جلو آمد و دستش را روی شانهی ناهید گذاشت.
-میدونم چه زجری میکشی. من راضی نیستم.
ناهید چرخید و انگشتش را روی قلب مرجان گذاشت.
-این باید نو و تازه بشه. اگه جایزه مسابقه آشپزی رو ببرم مشکل حله.
مرجان لبخند تلخی زد.
-ولی تو وجترینی. سختته به گوشت دست بزنی.
ناهید را کمی به عقب هول داد.
-تلاش میکنم از اسارت گیاهان رها بشم. بخاطر تو. رسپی رولت گوشت با چوب آلبالو رو از تو گنجهی مادر بزرگ پیدا کردم. پدر بزرگ مستقیم از طباخ دربار گرفته بوده.
ناهید خودش را در آغوش مرجان انداخت.
-به خاطر من! خیلی خوشحالم. میدونم رسیدن بهش سخته. قلهی بلندیه.
مرجان دستهایش را از مچ زاویه داد تا ناهید را کثیف نکند. بازوهایش را دور گردن او حلقه کرد.
-با هم قله رو فتح میکنیم. من با حس بدم میجنگم تو با بیماری. آماده باش پرچم رو روی قله بکوبیم.
✍نویسنده: آرمینه آرمین
هدایت شده از حیدر جهان کهن (پیاده)
#مونولوگ
از کجا معلوم، شاید فرشتهها هم گاهی وقت ها گریه کنند. مادرم که این طور بود...