eitaa logo
نمایشگاه انجمن باغ گردو
78 دنبال‌کننده
396 عکس
53 ویدیو
29 فایل
اطلاع رسانی ها * نمونه کارها * موفقیت درختان باغ * نکته هایی برای نویسندگی
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️زبان ابزار انتقال اطلاع است. 💢زبان داستانی، با توجه به وظائفی که برای ادبیات داستانی معین و مقدر شده است یا داستان نویسان، در طول هزاره‌ها، برای داستان معین و مقدر کرده‌اند، وسیله‌یی‌ست که به همت و توان فرهنگی نویسنده، این وظایف را به بهترین شکل ممکن، با کمک واژه‌ها و جمله‌ها، به انجام برساند و به دیگران منتقل کند. ♻️زبان وسیله‌ی ارتباط است میان فرستنده‌ی پیام(=نویسنده) و گیرنده‌ی پیام(=خواننده و مخاطب) ♨️زبان، در کل ادبیات، مجموعه‌ای از واژه‌ها، نشانه‌ها و جمله‌های دارای معناست و نخستین و بنیادی‌ترین ابزار کار ادیب، که در ادبیات داستانی، به صورت یکی از عناصر پایه نیز در می‌آید. 📚نمایشگاه انجمن باغ گردو https://eitaa.com/joinchat/2529034310C9799aa0ad2
دانه ای بر زمین افتاد باران آمد بهار شد ✍نویسنده:خانم شوشتری 📚نمایشگاه انجمن باغ گردو https://eitaa.com/joinchat/2529034310C9799aa0ad2
برای تمرین 2 لطفا اشکال هندسی را بکشید تا دست هایتان عادت کند بدون خط کش و ...صاف و بدون عیبی کشیده شود در باغچه نقاش باشی، بچه ها مشغول تمرین هستند.😊💐
🌀فضا، ماده یا ماده‌گونی‌ست که موضوع در آن جریان می‌یابد و شخصیت‌ها در آن زیست می‌کنند، تا وقایع و حوادث و کل ماجرا آن‌گونه که نویسنده می‌طلبد و ضرورت داستانی هم ایجاب می‌کند، حس و لمس شود. ♻️فضا، مادره یا ماده‌واری‌ست که گرداگرد موضوع را می‌گیرد تا رنگ و بو و تاریک_روشنی خود را به موضوع و شخصیت‌های حاضر در موضوع منتقل می‌کند؛ یعنی با رنگ و بو و تاریک_روشنی خود بر ویژگی‌های شخصیت‌ها تاثیر بگذارد و آن‌ها را دیگرگون کند_همچنان که بر حوادث و وقایع و ماجراها. فضا، محیطی‌ست که ماجرا در آن غوطه می‌خورد. ♻️فضا، همچون رنگی‌ست که بر سراسر موضوع و محتوا و ماجراهای داستان پاشیده می‌شود و رنگ آن‌ها را تحت تاثیر حضور غالبا ناپیدای خود قرار می‌دهند. 🔆فضا، همچون نوری‌ست که بر موضوع، محتوا و ماجراها تابانده می‌شود تا داس، تاثیرات مورد درخواست نویسنده را در مخاطب ایجاد کند. ❇️فضا، مجموع مشخصه‌ها و خصیصه‌های نافذ و موثر در محیطی‌ست که شخصیت‌ها در آن محیط، ایجاد ماجرا می‌کند. 📚نمایشگاه انجمن باغ گردو https://eitaa.com/joinchat/2529034310C9799aa0ad2
هر کاری پدر می کرد را تقلید می کرد. می خواست شبیه پدرش باشد. از خودگذشتگی را که از پدر آموخت، آخرین قطعه کامل شد. از کارهای اعضای باغچه‌ی باهم‌نویسی👆☺️
(حشره نمیتونست راه بره) این حشره خرابه برم یه حشره دیگه بردارم. تو باغ گردو بچه‌ها هم فعالند!
♻️حرکت، عمل یا جریابی که باعث تغییر موضع می‌شود. ♻️حرکت ، تغییر معنی دار، باحالت و لوازم عناصر و سازه‌هاست. ♻️حرکت، هرجابه‌جا شدن لازم و موثر در داستان است. حرکت، هر گونه تغییر تدریجی یا ناگهانی شخصیت یا فضای داستان است _که کارآمد و مفید در شکل بخشی به ساختمان آن داستان باشد. ♻️حرکت، دیگرگون شدن مادی و معنوی، عینی و ذهنی شخصیت‌های داستانی است. ♻️ حرکت، جابه‌جا شدن‌های هدفمندانه‌ی آن دسته از عناصر داستانی‌ست که ظرفیت و توانایی جابه‌جا شدن را دارند. 📚نمایشگاه انجمن باغ گردو https://eitaa.com/joinchat/2529034310C9799aa0ad2
برای این که نویسنده شوید، فقط کافی ست سه کار انجام بدید نوشتن نوشتن و باز هم نوشتن به همین راحتی💐💐💐
. .: داستانک تمام قواعد داستان را دارد . _گره یا تعلیق. بسیار کوتاه _بدنه _پایان، گره گشایی یا ضربه فقط با جملات کمتر با ضربه‌ی آخر پایان می‌یابد.
شبنم.: سلام چیزی که من‌در این مدت فهمیدم داستانک همان داستان بلنده ولی به خلاصه ترین شکل ممکن که حتی ذره ای ساختارش بهم نخوره. دیدین گاهی برای کسی دارید یک جریانی یا داستاتی رو تعریف میکنید بعد طرف بهتون میگه اینا رو ولش کن اصل مطلب رو بگو اون اصل مطلبه داستانک داستان شماست. وروایت شبیه قصه مادر بزرگا هست. ☺️همه‌ی اعضای باغ گردو استادند👆
🔶محتوای هر اثر داستانی_یا به طور کلی، هر اثر هنری_ اندیشه و معنای بنیادی و پایدار جاری در تمامی اجزای آن اثر است. 🔷محتوا، تکیه گاه و انگیزه‌ی اصلی جمیع عمل‌ها و عکس‌العمل‌ها و جهت دهنده‌ی به مجموع حرکت‌هاست. 🔶محتوا، خمیرمایه یا بن‌مایه‌ یا فکر اصلی داستان است که از خواست و اعتقاد خالق اثر سرچشمه می‌گیرد. 🔷محتوا، یک مقوله‌ی کلی مطلقا معنایی‌ست که موضوع، ماجرا، فضا، حرکت، زبان، نتیجه و هدف و مجموع عناصر تابع و جزییات اثر بر محور آن تنیده می‌شود. محتوا، هسته‌ی مرکزی و معنوی اثر است. 💢محتوای هر اثر، تنها عامل معنایی وحدت بخشنده به کل اثر است. 📚نمایشگاه انجمن باغ گردو https://eitaa.com/joinchat/2529034310C9799aa0ad2
مانندِ الاغ خرگوش وارد جنگل شد. دور و برش را نگاه کرد. پرنده پر نمی‌زد. گوشهایش را تیز کرد. صدای آب را شنید. دوان دوان به سمت رودخانه به راه افتاد. نفس زنان کنار رودخانه نشست. کمی آب خورد. حالش جا آمد. کمی آب بازی کرد . همان جا کنار رودخانه نشست. با خودش گفت:« چه جنگل خلوتی! اگر غذا هم به راحتی پیدا شود، خیلی خوب است. میروم و بقیه را با خودم می آورم.» در همین فکر ها بود. یکی گفت:« به به چه خرگوش سفیدی! از کجا آمدی؟» خرگوش از جایش پرید. اطرافش را نگاه کرد. چیزی ندید:« تو کی هستی؟» یک بلوط کوچک جلوی پایش افتاد. خرگوش بلوط را برداشت. خواست به بالای درخت نگاه کند. ناگهان مقدار زیادی بلوط جلویش ریخته شد. سرش را بلند کرد:« تو سنجابی؟» صدا گفت:« تو چی؟ تو الاغی؟» خرگوش دستی به گوشهایش کشید:« گوشهایم بلند است. ولی الاغ نیستم.» سنجاب نارنجی از بالای درخت پایین پرید:« پس اگر الاغ نیستی اینها را قبول کن.» خرگوش سفید تشکر کرد:« چه ربطی به الاغ داشت؟» سنجاب یکی از بلوطها را برداشت:« مدتی قبل الاغی به اینجا آمد. من برایش بلوط آوردم. او با بداخلاقی بلوطها را توی آب ریخت. گفت خودش میرود چیزی پیدا می‌کند. اخر هم گول روباه را خورد. برای خوردن غذای خوب رفت. ولی خودش غذای روباه و شیر شد. » خرگوش یک بلوط برداشت و نشست:« یعنی اینجا فقط بلوط پیدا می‌شود؟» سنجاب گفت:« اگر مهمان خوبی باشی، غذای بهتری هم پیدا میکنی» خرگوش دستی به گوشش کشید:« من برای خانواده ام دنبال جای امن میگردم. » سنجاب گفت:« اینجا امن است اگر، مثل الاغ نباشی» خر گوش لبخند زد:« شاید اسمم خر داشته باشد ولی خودم خر نیستم.» هر دو خندیدند. 🌼 امام صادق (ع) فرمود: دو نفر بر حضرت على(ع) وارد شدند، حضرت براى هر كدام تشكى گذاشت، يكى روى آن نشست و ديگرى امتناع كرد، حضرت به او فرمود: روى آن بنشين زيرا هيچ كس از پذيرفتن احترام خوددارى نمیكند مگر الاغ.