:
✨﷽✨
•┈┈••✾•✨🕊️✨•✾••┈
'عَهدُ الوِلَایِهِ وَ مِن عَهدِِ لَهُ -علیهالسّلام- "۳۳"
#نامه۵۳
"اِختِیارُ الحَاکِمِ بَینَ النّاس"
"گزینش داور در میان مردم"
"ثُمَّ أَكْثِرْ تَعَاهُدَ قَضَائِهِ وَ اِفْسَحْ لَهُ فِي اَلْبَذْلِ مَا يُزِيلُ عِلَّتَهُ وَ تَقِلُّ مَعَهُ حَاجَتُهُ إِلَى اَلنَّاسِ وَ أَعْطِهِ مِنَ اَلْمَنْزِلَةِ لَدَيْكَ مَا لاَ يَطْمَعُ فِيهِ غَيْرُهُ مِنْ خَاصَّتِكَ لِيَأْمَنَ بِذَلِكَ اِغْتِيَالَ اَلرِّجَالِ لَهُ عِنْدَكَ"
آن گاه با جديت هر چه بيشتر قضاوتهاى قاضى خويش را بررسى كن و در بذل و بخشش به او سفره سخاوتت را بگستر، آن چنانكه نيازمنديش از بين برود و حاجت و نيازى بمردم پيدا نكند، و از نظر منزلت و مقام آن قدر مقامش را نزد خودت بالا ببر كه هيچكدام از ياران نزديكت، به نفوذ در او طمع نكند. و از توطئه اين گونه افراد در نزد تو در امان باشد. (و بداند كه موقعيتش از او بالاتر نيست كه بخواهد از او شكايتى بكند.
"فَانْظُرْ فِي ذَلِكَ نَظَراً بَلِيغاً فَإِنَّ هَذَا اَلدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي اَلْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيهِ بِالْهَوَى وَ تُطْلَبُ بِهِ اَلدُّنْيَا"
در آنچه گفتم با دقت بنگر! چرا كه اين دين اسير دست اشرار، و وسيله هوسرانى و دنيا طلبى گروهى بوده است.
💠 شرح نامه
📍سپس امام عليه السلام به دنبال بيان اوصاف به ذكر وظايف زمامدار در برابر چنين قضاتى مىپردازد و سه دستور بسيار مهم دربارۀ آنها صادر مىكند. نخست مىفرمايد: «سپس با جديت هرچه بيشتر داورىهاى او را بررسى كن»؛ (ثُمَّ أَكْثِرْ تَعَاهُدَ قَضَائِهِ). اشاره به اينكه، هرچند واجدان اين صفات مورد اعتمادند با اين حال چون مسألۀ قضاوت بسيار مهم است و ممكن است گاه گرفتار اشتباه و خطا يا انحراف شوند، بازرسهايى بفرست تا احكام قضايى آنها را بررسى كنند و يا خودت از نزديك پارهاى از قضاوتهاى آنها را بررسى كن كه اين كار قاضى را در طرفدارى از عدالت تقويت مىكند. البته اين سخن بدان معنا نيست كه در نظام قضايى اسلام مسألۀ تجديد نظر وجود دارد، بلكه به اين معناست كه اگر خطاى مسلمى ديده شد حكم، ابطال گردد و دادرسى از سر گرفته شود. در دستور دوم مىفرمايد: «در بذل حقوق به او سفرۀ سخاوتت را بگستران آنچنان كه نيازش را از ميان ببرد و حاجتى به مردم پيدا نكند (مبادا خداى نكرده آلوده به رشوهخوارى گردد)»؛ (وَ افْسَحْ لَهُ فِي الْبَذْلِ مَا يُزِيلُ عِلَّتَهُ، وَ تَقِلُّ مَعَهُ حَاجَتُهُ إِلَى النَّاسِ). اشاره به اينكه يكى از عوامل فساد دستگاه قضايى كم بودن حقوق قضات و كارمندان دستگاه قضاوت است. بايد براى آنها حقوق بالايى در نظر گرفت تا از زندگى آبرومند معقولى بهرهمند باشند و كمتر فكر قبول رشوه را در سر بپرورانند. مىگويند: امروز در بعضى از كشورها براى حقوق، چك سفيد به دست قضات مىدهند تا هرچه نياز دارند در آن بنويسند. اين سخن خواه راست باشد يا مبالغه و دروغ از اين حقيقت خبر مىدهد كه قاضى بايد به اندازۀ كافى براى يك زندگى مناسب از بيتالمال بهرهمند گردد. شايان توجّه اينكه امام عليه السلام در مورد مسألۀ تأمين زندگى هم دربارۀ قضات حساسيت نشان داده و هم دربارۀ فرماندهان لشكر كه در بخش پيشين گذشت
📍به دنبال اين دستورات سهگانه، امام عليه السلام به عنوان تأكيد مىفرمايد: «سپس در آنچه گفتم با دقت بنگر (و همۀ اين دستورات را به طور دقيق اجرا كن)»؛ (فَانْظُرْ فِي ذَلِكَ نَظَراً بَلِيغاً). تعبير به «ذٰلِكَ» ممكن است اشاره به دستور اخير باشد يا هر سه دستور و يا حتى صفات دوازدهگانۀ قاضى را نيز فرا بگيرد، به اين معنا كه هم در گزينش قضات دقت كافى به خرج دهد و هم در بازرسى از كار قضات و رفع نيازها و تأمين آزادى قضايى. امام عليه السلام در پايان اين بخش به سراغ ذكر دليلى بر تأكيداتى كه قبلاً فرموده مىرود و مىفرمايد: «زيرا اين دين اسير دست اشرار بود، با هوا و هوس دربارۀ آن عمل مىشد و بهوسيلۀ آن دنيا را طلب مىكردند (از يك سو هواپرستى و از سوى ديگر دنياپرستى همۀ اركان دين را متزلزل ساخته بود)»؛ (فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ، يُعْمَلُ فِيهِ بِالْهَوَى، وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا). روشن است كه اين سخن به زمان عثمان اشاره مىكند كه گروهى از افراد فاسد و مفسد از بنىاميّه و بنىمروان قدرت را بهدست گرفتند، اموال بيتالمال را به غارت مىبردند و آنچه براى آنها مهم نبود حفظ اسلام و نگهدارى از اين آيين نوپا بود.
در اينكه در عصر عثمان فساد گستردهاى بر جامعۀ اسلامى حاكم بود هيچ تاريخنويسى ترديد ندارد منتها بعضى از علماى اهل سنّت براى اينكه موقعيت عثمان را حفظ كنند مىگويند: او مرد ضعيفى بود كه نتوانست بر اين گروه اشرار چيره شود به گونهاى كه زمام اختيار را از دست او ربودند، بنابراين او معذور بود.
✨﷽✨
•┈┈••✾•✨🕊️✨•✾••┈
'عَهدُ الوِلَایِهِ وَ مِن عَهدِِ لَهُ -علیهالسّلام- "۳۴"
#نامه۵۳
"الاِختِبَارُ وَ الصَّالِحِیَّهُ فِی استِعمَالِ العُمَِالِ"
"آزمون و شایستگی در به کار گماردن کارگزاران"
"ثُمَّ اُنْظُرْ فِي أُمُورِ عُمَّالِكَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اِخْتِبَاراً وَ لاَ تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً وَ أَثَرَةً فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ اَلْجَوْرِ وَ اَلْخِيَانَةِ"
سپس در كارهاى كارمندانت بنگر! و آنها را با آزمايش و امتحان بكار وادار! و از روى ميل و استبداد آنها را بكارى و اندار، زيرا استبداد و تسليم تمايل شدن، كانونى از شعبههاى جور و خيانت است.
"وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ اَلتَّجْرِبَةِ وَ اَلْحَيَاءِ مِنْ أَهْلِ اَلْبُيُوتَاتِ اَلصَّالِحَةِ وَ اَلْقَدَمِ فِي اَلْإِسْلاَمِ اَلْمُتَقَدِّمَةِ فَإِنَّهُمْ أَكْرَمُ أَخْلاَقاً وَ أَصَحُّ أَعْرَاضاً وَ أَقَلُّ فِي اَلْمَطَامِعِ إِشْرَاقاً وَ أَبْلَغُ فِي عَوَاقِبِ اَلْأُمُورِ نَظَراً"
و از ميان آنها افرادى كه با تجربهتر و پاكتتر و پيشگامتر در اسلامند برگزين، زيرا اخلاق آنها بهتر و خانوادۀ آنها پاکتر، و همچنين كم طمعتر و در سنجش عواقب كارها بيناترند.
"ثُمَّ أَسْبِغْ عَلَيْهِمُ اَلْأَرْزَاقَ فَإِنَّ ذَلِكَ قُوَّةٌ لَهُمْ عَلَى اِسْتِصْلاَحِ أَنْفُسِهِمْ وَ غِنًى لَهُمْ عَنْ تَنَاوُلِ مَا تَحْتَ أَيْدِيهِمْ وَ حُجَّةٌ عَلَيْهِمْ إِنْ خَالَفُوا أَمْرَكَ أَوْ ثَلَمُوا أَمَانَتَكَ"
سپس حقوق كافى به آنها بده زيرا اين كار آنها را در اصلاح خويش تقويت مىكند، و از خيانت در اموالى كه زير دست آنها است بىنياز مىسازد بعلاوه اين حجتى در برابر آنها است اگر از دستورت سر پيچى كنند يا در امانت خيانت ورزند.
💠 شرح نامه
📍امام عليه السلام در اين بخش از عهدنامه به مطلب مهم ديگرى؛ يعنى بيان صفات كارگزاران حكومت مىپردازد و مىفرمايد: « شك نيست كه زمامداران بدون همكارى كارگزارانشان نمىتوانند كارى انجام دهند. چنانچه اين كارگزاران افرادى صالح و سالم باشند، امور مملكت بر محور صحيح مىچرخد وگرنه در همه جا فساد و ظلم و جور آشكار مىگردد. امام در اينجا معيار انتخاب آنها را آزمايش و امتحان قرار داده و مالك اشتر را به شدت از اينكه معيار رابطهها - و نه ضابطهها - حاكم گردد و بدون مشورت آنها گزينش شوند برحذر مىدارد و تصريح مىكند كه انتخاب بدون مشورت و يا با تمايلات شخصى مجموعهاى از شاخههاى جور و خيانت را بهوجود مىآورد. اين گفتار امام در واقع اشاره به اوضاع نابسامان جامعۀ اسلامى در زمان خليفۀ سوم دارد كه گروهى از بنىاميّه را به سبب رابطۀ خويشاوندى و بدون هيچگونه مشورت (يا مشورت با امثال مروان كه او هم از بنىاميّه بود) براى پستهاى حساس كشور اسلام برگزيد و آنها هم مصداق بارز «جِمٰاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الخِيَانَةِ» بودند؛ تا توانستند ظلم و ستم كردند و اموال بيتالمال را به غارت بردند به گونهاى كه همۀ مسلمانان ناراحت شدند و شورش عظيمى بر ضد آنها و بر ضد خليفه برپا شد.
📍آنگاه امام اوصاف آنها را در سه جملۀ كوتاه و پرمعنا بيان مىدارد و مىفرمايد: «و از ميان آنها افرادى را برگزين كه داراى تجربه و پاكى روح باشند از خانوادههاى صالح و پيشگام و باسابقه در اسلام»؛ (وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَيَاءِ، مِنْ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ، وَ الْقَدَمِ فِي الْإِسْلَامِ الْمُتَقَدِّمَةِ) . وصف اوّل يعنى باتجربه بودن در كارى كه براى آن انتخاب مىشود تأثير غير قابل انكارى دارد و همۀ كسانى كه مىخواهند شخصى را براى كار مهمى انتخاب كنند بر آن تأكيد دارند كه بايد در آن امر صاحب تجربه باشد. و «الْحَيٰاء» كه به معناى انقباض نفس در مقابل معصيت است در واقع اشاره به نوعى از وصف عدالت است، زيرا عدالت به معناى مصطلح كه حالت خداترسى درونى و پرهيز از گناه است، تقريبا با حيا به معناى وسيع كلمه يكسان خواهد بود. اما وصف سوم؛ يعنى از خانوادههاى صالح و پيشگام در اسلام بودن اشاره به همان معناى وراثت است، زيرا خانوادههاى اصيل افزون بر اينكه صفات ذاتى خود را به فرزندان خويش منتقل مىكنند به امر تربيت آنها نيز همت مىگمارند و غالباً فرزندان صالح و سالمى را تقديم جامعه مىكنند. آنگاه امام عليه السلام به ذكر دليل براى انتخاب افرادى كه واجد اين صفاتاند پرداخته مىفرمايد: «زيرا اخلاق آنها بهتر و خانوادۀ آنان پاكتر و توجّه آنها به موارد طمع كمتر و در سنجش عواقب كارها بيناترند»؛ (فَإِنَّهُمْ أَكْرَمُ أَخْلَاقاً وَ أَصَحُّ أَعْرَاضاً، وَ أَقَلُّ فِي الْمَطَامِعِ إِشْرَاقاً ، وَ أَبْلَغُ فِي عَوَاقِبِ الْأُمُورِ نَظَراً) .. با توجّه به اينكه ضمير «انهم» به كسانى كه داراى مجموعۀ اين صفات اند باز مىگردد، آثارى كه امام براى آنها بر شمرده هر يك نتيجۀ يكى از اين اوصاف است.
✨﷽✨
•┈┈••✾•✨🕊️✨•✾••┈
'عَهدُ الوِلَایِهِ وَ مِن عَهدِِ لَهُ -علیهالسّلام- "۳۵"
#نامه۵۳
"الرِّقَابَهُ وَ التَّفَقُّدُ عَلَی العُمَّالِ"
بازرسی و پیجویی کار کارگزاران
"ثُمَّ تَفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ وَ اِبْعَثِ اَلْعُيُونَ مِنْ أَهْلِ اَلصِّدْقِ وَ اَلْوَفَاءِ عَلَيْهِمْ فَإِنَّ تَعَاهُدَكَ فِي اَلسِّرِّ لِأُمُورِهِمْ حَدْوَةٌ لَهُمْ عَلَى اِسْتِعْمَالِ اَلْأَمَانَةِ وَ اَلرِّفْقِ بِالرَّعِيَّةِ"
سپس با فرستادن مأموران مخفى راستگو و با وفا، كارهاى آنان را زير نظر بگير! زيرا بازرسى مداوم پنهانى، سبب مىشود كه آنها به امانتدارى و مداراكردن به زیردستان ترغيب شوند.
"وَ تَحَفَّظْ مِنَ اَلْأَعْوَانِ فَإِنْ أَحَدٌ مِنْهُمْ بَسَطَ يَدَهُ إِلَى خِيَانَةٍ اِجْتَمَعَتْ بِهَا عَلَيْهِ عِنْدَكَ أَخْبَارُ عُيُونِكَ اِكْتَفَيْتَ بِذَلِكَ شَاهِداً"
اعوان و انصار خويش را سخت زير نظر بگير اگر يكى از آنها دست بهخيانت زد و مأموران سرى تو. متفقا چنين گزارشى را دادند، به همين مقدار از شهادت قناعت كن.
"فَبَسَطْتَ عَلَيْهِ اَلْعُقُوبَةَ فِي بَدَنِهِ وَ أَخَذْتَهُ بِمَا أَصَابَ مِنْ عَمَلِهِ ثُمَّ نَصَبْتَهُ بِمَقَامِ اَلْمَذَلَّةِ وَ وَسَمْتَهُ بِالْخِيَانَةِ وَ قَلَّدْتَهُ عَارَ اَلتُّهَمَةِ"
و او را زير تازيانه كيفر بگير! و به مقدار خيانتى كه انجام داده او را كيفر نما! سپس وى را در مقام خوارى و مذلت بنشان! و نشانۀ خيانت را بر او بنه! و گردنبند ننگ و تهمت را بر گردنش بيفكن! (و او را به جامعه چنان معرفى كن كه عبرت ديگران گردد.)
💠 شرح نامه
📍آنگاه امام دستور ديگرى دربارۀ كارگزاران مىدهد و آن دستور نظارت بر اعمال آنها به وسيلۀ بازرسان و مأموران مخفى است مىفرمايد: «سپس با فرستادن مأموران مخفى راستگو و وفادار كارهاى آنان را تحت نظر بگير، زيرا بازرسى مداومِ پنهانى سبب تشويق آنها به امانتدارى و مدارا كردن به زيردستان مىشود»؛ (ثُمَّ تَفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ، وَ ابْعَثِ الْعُيُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَيْهِمْ، فَإِنَّ تَعَاهُدَكَ فِي السِّرِّ لِأُمُورِهِمْ حَدْوَةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِعْمَالِ الْأَمَانَةِ، وَالرِّفْقِ بِالرَّعِيَّةِ) . امام عليه السلام در جملههاى بالا بر اين امر تأكيد مىورزد كه بايد مأموران مخفى را از ميان افراد راستگو و درستكار و وفادار انتخاب كنى. در ضمن فلسفۀ اين كار را نيز بيان مىفرمايد و آن اينكه چون كارگزاران احساس كنند مأموران پنهانى اعمالشان را به زمامدار گزارش مىدهند از يك سو به كارهاى نيك تشويق مىشوند و از سوى ديگر لازمۀ آن اين است كه خود را از خيانت و بدرفتارى به مردم بركنار مىدارند.
📍آنگاه امام بعد از آن جملۀ كوتاهى بيان كرده مىفرمايد: «مراقبت از معاونان مىشود»؛ (وَ تَحَفَّظْ مِنَ الْأَعْوَانِ) اين جمله ممكن است دنبالۀ جملههاى پيشين باشد و به صورت «و تَحَفُّظٍ» خوانده شود و ناظر به اين معنا باشد كه وجود مأموران مخفى سبب مىشود كارگزاران افزون بر حفظ امانت و خوشرفتارى با رعيت مراقب اعوان و ياران و معاونان و زيردستان خويش باشند و از افراد خائن و بد رفتار بپرهيزند، بنابراين تفسير جملههاى بعد ادامۀ بحثهاى گذشته دربارۀ كارگزاران خواهد بود و ارتباط و پيوند ميان جملههاى قبل و بعد كاملاً محفوظ خواهد ماند؛ ولى كمتر كسى از مفسّران و شارحان نهجالبلاغه به سراغ چنين تفسيرى رفته است. تفسير ديگر اين است كه «تَحَفَّظْ مِنَ الْأعْوٰان» دستور جديدى باشد و معناى آن اين است: «از معاونان خود بپرهيز و برحذر باش»، به اين صورت كه بحثِ عمال با جملۀ پيشين پايان گرفته و امام به معاونان زمامدار پرداخته باشد و جملههاى بعد كه سخن از خيانت و مجازات خائنان مىكند ناظر به معاونان باشد. اين تفسير از جهاتى بعيد به نظر مىرسد، زيرا طبق معمول، امام هر گروه جديدى را ذكر مىكند مطلب را با «ثم» شروع كرده نخست صفات و شرايط آنها را بيان مىدارد و سپس به رسيدگى به حال آنان توصيه مىكند و سرانجام دستورات انضباطى را در مورد آنان صادر مىفرمايد در حالى كه در اينجا هيچ يك از اين امور مراعات نشده است؛ نه با «ثم» تجديد مطلع شده و نه صفات اعوان و معاونان كه مهمترين نزديكان زمامدارانند بيان گرديده و نه دربارۀ حقوق آنها توصيه شده، بلكه حضرت مستقيماً به سراغ مجازات خيانتكاران رفته است. در ضمن بحث گذشته كه دربارۀ مأموران مخفى است ناتمام مىماند، چرا كه سخن از نتيجۀ كار مأموران مخفى و مجازات متخلفان به ميان نيامده است. اين احتمال نيز داده شده كه «تَحَفَّظْ مِنَ الْأعْوٰان» جملۀ معترضهاى باشد؛ يعنى از معاونان خود برحذر باش.
#نهجالبلاغه_نامه۵۳
ترجمه و شرح: مکارم شیرازی، ناصر
بخش: سی و پنجم
🌐 https://nahjalbalaghah.ir/
🆔 @nahjalbalaghah_ir
✨﷽✨
•┈┈••✾•✨🕊️✨•✾••┈
'عَهدُ الوِلَایِهِ وَ مِن عَهدِِ لَهُ -علیهالسّلام- "۳۶"
#نامه۵۳
"اَمرُ الخَرَاجِ وَ عِمَارَهُ الاَرضِ"
کار خراج و آبادانی زمین
"وَ تَفَقَّدْ أَمْرَ اَلْخَرَاجِ بِمَا يُصْلِحُ أَهْلَهُ فَإِنَّ فِي صَلاَحِهِ وَ صَلاَحِهِمْ صَلاَحاً لِمَنْ سِوَاهُمْ وَ لاَ صَلاَحَ لِمَنْ سِوَاهُمْ إِلاَّ بِهِمْ لِأَنَّ اَلنَّاسَ كُلَّهُمْ عِيَالٌ عَلَى اَلْخَرَاجِ وَ أَهْلِهِ"
خراج» و «ماليات» را دقيقا زير نظر بگير! بگونهاى كه صلاح ماليات دهندگان باشد. زيرا در بهبودى وضع ماليات و بهبودى حال ماليات دهندگان، بهبودى حال ديگران نيز نهفته است. و هرگز ديگران به صلاح و آسايش نمىرسند، جز اين كه خراج دهندگان در صلاح و بهبودى بسر برند، چرا كه مردم همه عيال و نانخور خراج و خراج گذاران هستند.
"وَ لْيَكُنْ نَظَرُكَ فِي عِمَارَةِ اَلْأَرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِكَ فِي اِسْتِجْلاَبِ اَلْخَرَاجِ لِأَنَّ ذَلِكَ لاَ يُدْرَكُ إِلاَّ بِالْعِمَارَةِ وَ مَنْ طَلَبَ اَلْخَرَاجَ بِغَيْرِ عِمَارَةٍ أَخْرَبَ اَلْبِلاَدَ وَ أَهْلَكَ اَلْعِبَادَ وَ لَمْ يَسْتَقِمْ أَمْرُهُ إِلاَّ قَلِيلاً"
بايد كوشش تو در آبادى زمين بيش از كوشش در جمعآورى خراج باشد زيرا كه خراج جز با آبادانى بدست نمىآيد. و آن كس كه بخواهد ماليات را بدون عمران و آبادانى مطالبه كند شهرها را خراب و بندگان خدا را نابود مىسازد. و حكومتش بيش از مدت كمى دوام نخواهد داشت.
💠 شرح نامه
📍امام عليه السلام بعد از بيان شرايط و وظايف فرماندهان لشكر و قضات و كارگزاران حكومت اسلامى از مسألۀ خراج و ماليات سخن مىراند و دستورات مهمى به مالك اشتر در اين باره مىدهد.
«خراج مطابق آنچه در بسيارى از روايات مربوط به اراضى خراجيه آمده، مالالاجاره زمينهاى متعلق به عموم مسلمانان است كه در جنگها نصيب آنان شده است. جملههاى بعد كه امام در آن توصيه به عمران و آبادى اراضى خراجيه مىكند نيز شاهد بر اين معناست؛ ولى از يك نظر ساير مالياتهاى اسلامى را اعم از خمس و زكات و جزيه و مالياتى كه حكومت اسلامى طبق ضرورت بر درآمدها مىبندد نيز شامل مىشود (البته از باب ملاك و تنقيح مناط). بديهى است همۀ بخشهاى حكومت اسلامى اعم از دستگاه قضايى، ارتش و سپاه، كارمندان و كارگزاران و جز آن نياز به منابع مالى دارند و اگر اختلالى در امور مالى حكومت رخ دهد آثار آن در همۀ بخشها آشكار مىشود، لذا امام -عليهالسلام- به دنبال گفتۀ بالا در جملهاى كوتاه و پر معنا به اين موضوع اشاره كرده مىفرمايد: «زيرا تمام مردم وابسته به خراج و خراج گزاران هستند»؛ (لِأَنَّ النَّاسَ كُلَّهُمْ عِيَالٌ عَلَى الْخَرَاجِ وَ أَهْلِهِ)
📍آنگاه امام دستور ديگرى كه جنبۀ اصولى و اساسى در امر خراج دارد به مالك مىدهد و مىفرمايد: «بايد توجّه تو در عمران و آبادى زمين بيش از توجهت به جمعآورى خراج باشد»؛ (وَ لْيَكُنْ نَظَرُكَ فِي عِمَارَةِ الْأَرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِكَ فِي اسْتِجْلَابِ الْخَرَاجِ) . اين دستور در واقع به اين اشاره دارد كه بايد به منابع اصلى درآمد بازگشت كرد و آنها را حفظ نمود تا درآمدها ثابت و برقرار بماند و هر قدر منابع تقويت شود درآمدها افزون خواهد شد. لذا امام -عليهالسلام- در ادامۀ اين بحث به عنوان ذكر دليل مىفرمايد: «چون خراج جز با آبادانى بهدست نمىآيد و آن كس كه بخواهد خراج را بدون عمران و آبادانى طلب كند شهرها را ويران و بندگان خدا را هلاك نموده و پايههاى حكومتش متزلزل خواهد شد به گونهاى كه بيش از مدت كمى دوام نخواهد داشت»؛ (لِأَنَّ ذَلِكَ لَا يُدْرَكُ إِلَّا بِالْعِمَارَةِ وَ مَنْ طَلَبَ الْخَرَاجَ بِغَيْرِ عِمَارَةٍ أَخْرَبَ الْبِلَادَ، وَ أَهْلَكَ الْعِبَادَ، وَ لَمْ يَسْتَقِمْ أَمْرُهُ إِلَّا قَلِيلاً) . در واقع امام براى حكومتى كه در بند عمران و آبادى نيست و تنها به فكر جمعآورى خراج است سه نتيجۀ شوم ذكر مىفرمايد:
📍 «نخست ويران شدن اين زمينها، زيرا عمران و آبادى جز با حمايت حكومت اسلامى ميسر نمىشود. در طول تاريخ نيز ديده شده است در مناطقى كه حكومتها خراج سنگينى بر اراضى مىبستند و به آبادى زمين نمىانديشيدند، كشاورزان زمينها را رها كرده و براى در امان ماندن از شر جمع آورندگان خراج به نقاط ديگر فرار مىكردند. ديگر اينكه مردم به هلاكت سوق داده مىشوند، زيرا فقر دامان آنها را مىگيرد و يكى از عوامل مهم هلاكت به معناى واقعى يا به معناى اجتماعى؛ يعنى از دست دادن روحيهها همان فقر است. سومين نتيجه نيز از همين جا حاصل مىشود، زيرا فقر عمومى سبب عدم همكارى تودههاى مردم بلكه شورش آنها بر ضد حكومت مىگردد آن هم حكومتى كه دستش خالى است و در آمدى ندارد
#نهجالبلاغه_نامه۵۳
ترجمه و شرح: مکارم شیرازی، ناصر
بخش: سی و ششم
🌐 https://nahjalbalaghah.ir/
🆔 @nahjalbalaghah_ir
✨﷽✨
•┈┈••✾•✨🕊️✨•✾••┈
'عَهدُ الوِلَایِهِ وَ مِن عَهدِِ لَهُ -علیهالسّلام- "۳۷"
#نامه۵۳
"اَمرُ الخَرَاجِ وَ عِمَارَهُ الاَرضِ"
کار خراج و آبادانی زمین
"فَإِنْ شَكَوْا ثِقَلاً أَوْ عِلَّةً أَوِ اِنْقِطَاعَ شِرْبٍ أَوْ بَالَّةٍ أَوْ إِحَالَةَ أَرْضٍ اِغْتَمَرَهَا غَرَقٌ أَوْ أَجْحَفَ بِهَا عَطَشٌ خَفَّفْتَ عَنْهُمْ بِمَا تَرْجُو أَنْ يَصْلُحَ بِهِ أَمْرُهُمْ"
اگر رعايا از سنگينى ماليات و يا رسيدن آفات، يا خشك شدن آب چشمهها، و يا كمى باران و يا دگرگونى زمين در اثر آب گرفتن و فساد بذرها و يا تشنگى بسيار براى زراعت و فاسد شدن آن بتو شكايت آورند. ماليات را بمقدارى كه حال آنها بهبود يابد تخفيف ده.
"وَ لاَ يَثْقُلَنَّ عَلَيْكَ شَيْءٌ خَفَّفْتَ بِهِ اَلْمَئُونَةَ عَنْهُمْ فَإِنَّهُ ذُخْرٌ يَعُودُونَ بِهِ عَلَيْكَ فِي عِمَارَةِ بِلاَدِكَ وَ تَزْيِينِ وِلاَيَتِكَ"
و هرگز اين تخفيف بر تو گران نيايد، زيرا كه آن ذخيره و گنجينهاى است كه آنها بالاخره آنرا در عمران و آبادى كشورت بكار مىبندند و موجب عمران سرزمينهاى تو و زينت حكومت و رياست تو خواهد بود.
💠 شرح نامه
📍در اينجا امام-علیهالسّلام- اسباب شكايت كشاورزان را در شش چيز خلاصه كرده است:
نخست. همه چيز زمين و زراعت رو به راه است ولى مال الاجاره و خراجى كه بر آن بسته شده سنگين و غير عادلانه است.
دوم. آفتى به زراعت برسد؛ از آفات زمينى و آسمانى و سبب كمبود يا نابودى محصول شود.
سوم. زراعتهايى كه با آب نهرها و قناتها سيراب مىشود بر اثر عوامل مختلف، آب نهر و قنات قطع شود و محصولى بهدست نيايد و يا به اندازۀ مورد انتظار نباشد.
چهارم. در زمينهايى كه ديمى است و با آب باران سيراب مىشود، بر اثر خشكسالى و كمبود نزولات آسمانى گرفتار كمبود محصول شود.
پنجم. بر اثر سيلابها و آب گرفتگى زمينهاى زراعى همه يا قسمتى از محصول از ميان برود يا فاسد گردد.
ششم. آب به اندازۀ كافى به زراعت نرسد. تفاوت عامل ششم و سوم روشن است؛ در عامل سوم سخن از قطع كامل آب بود؛ ولى در مورد ششم سخن از كمبود آب است.
📍 امام -عليهالسلام- در اينجا چهار نتيجۀ قابل توجّه براى تخفيف خراج در موارد بحرانى بيان مىفرمايد:
نخست اينكه: اين تخفيفها از بين نمىرود، بلكه سبب عمران و آبادى زمينها مىشود و در آينده، بهتر و بيشتر از آن بهرهمند خواهى شد.
دوم. سبب آبرومندى و زينت حكومت مىگردد، زيرا مردم احساس مىكنند والى علاقهمند به آنهاست و در مشكلات با آنان همدرد است.
سوم. هرجا مىنشينند تعريف و تمجيد مىكنند و پايههاى حكومت از اين طريق محكم مىشود.
چهارم. خود والى نيز از رفتار خود به جهت گسترش عدالت شاد و مسرور مىشود و روحيۀ تازهاى براى ادامۀ حكومتش مىيابد. از اين تعبيرات استفاده مىشود كه حكومت در اين گونه حوادثِ سخت نه تنها بايد خراج و ماليات را تخفيف دهد، بلكه در صورت لزوم بايد به آنها كمك نيز بكند و يقين داشته باشد اين كمكها باز مىگردد. شاهد اين سخن جملهاى است كه در روايت تحف العقول اضافه بر آنچه گفته شده آمده (و مرحوم سيّد رضى به هنگام گزينش آن را حذف كرده است) و آن جمله اين است: «وَإِنْ سَأَلُوا مَعُونَةً عَلَى إِصْلَاحِ مَا يَقْدِرُونَ عَلَيْهِ بِأَمْوَالِهِمْ فَاكْفِهِمْ مَؤُونَتَه؛ هرگاه آنها كمكى از تو خواستند براى اصلاح كردن چيزى كه با اموال خود قادر بر آن نيستند به آنها كمك كن»
#نهجالبلاغه_نامه۵۳
ترجمه و شرح: مکارم شیرازی، ناصر
بخش: سی و هفتم
🌐 https://nahjalbalaghah.ir/
🆔 @nahjalbalaghah_ir
✨﷽✨
•┈┈••✾•✨🕊️✨•✾••┈
'عَهدُ الوِلَایِهِ وَ مِن عَهدِِ لَهُ -علیهالسّلام- "۳۸"
#نامه۵۳
"اَمرُ الخَرَاجِ وَ عِمَارَهُ الاَرضِ"
کار خراج و آبادانی زمین
"مَعَ اِسْتِجْلاَبِكَ حُسْنَ ثَنَائِهِمْ وَ تَبَجُّحِكَ بِاسْتِفَاضَةِ اَلْعَدْلِ فِيهِمْ مُعْتَمِداً فَضْلَ قُوَّتِهِمْ بِمَا ذَخَرْتَ عِنْدَهُمْ مِنْ إِجْمَامِكَ لَهُمْ وَ اَلثِّقَةَ مِنْهُمْ بِمَا عَوَّدْتَهُمْ مِنْ عَدْلِكَ عَلَيْهِمْ وَ رِفْقِكَ بِهِمْ"
و از تو بخوبى ستايش مىكنند و در گسترش عدالت از ناحيه تو با خرسندى سخن مىگويند. و تو نيز خود در اين ميان مسرور و شادمان خواهى بود. بعلاوه تو مىتوانى با تقويت آنها از طريق ذخيرهاى كه بر ايشان نهادهاى اعتماد كنى. و نيز مىتوانى با اين عمل كه آنها را به عدالت و مهربانى عادت دادهاى، به آنان مطمئن باشى.
"فَرُبَّمَا حَدَثَ مِنَ اَلْأُمُورِ مَا إِذَا عَوَّلْتَ فِيهِ عَلَيْهِمْ مِنْ بَعْدُ اِحْتَمَلُوهُ طَيِّبَةً أَنْفُسُهُمْ بِهِ فَإِنَّ اَلْعُمْرَانَ مُحْتَمِلٌ مَا حَمَّلْتَهُ"
كه گاهى براى تو گرفتاريهائى پيش مىآيد كه بايد بر آنها تكيه كنى. و در اين حال آنها با طيب خاطر، پذيرا خواهند شد و عمران و آبادى تحمل همه اينها را دارد.
"وَ إِنَّمَا يُؤْتَى خَرَابُ اَلْأَرْضِ مِنْ إِعْوَازِ أَهْلِهَا وَ إِنَّمَا يُعْوِزُ أَهْلُهَا لِإِشْرَافِ أَنْفُسِ اَلْوُلاَةِ عَلَى اَلْجَمْعِ وَ سُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقَاءِ وَ قِلَّةِ اِنْتِفَاعِهِمْ بِالْعِبَرِ"
و اما ويرانى زمين تنها به اين علت است كه كشاورزان و صاحبان زمين فقير مىشوند. و بيچارگى و فقر آنها بخاطر آن است كه زمامداران به جمع اموال مىپردازند و نسبت به بقاى حكومتشان بدگمانند و از تاريخ زمامداران گذشته عبرت نمىگيرند.
💠 شرح نامه
📍سپس امام -عليهالسّلام- به نتيجۀ اين گونه ارفاقها در حق رعيت پرداخته مىفرمايد: «بسيار مىشود در آينده براى تو گرفتارىهايى پيش مىآيد كه اگر در دفع آنها بر اين رعايا تكيه كنى با طيب خاطر آن را پذيرا مىشوند (و درحل مشكل به تو يارى مىدهند)»؛ (فَرُبَّمَا حَدَثَ مِنَ الْأُمُورِ مَا إِذَا عَوَّلْتَ فِيهِ عَلَيْهِمْ مِنْ بَعْدُ احْتَمَلُوهُ طَيِّبَةً أَنْفُسُهُمْ بِهِ) . بديهى است محبّت، ايجاد محبّت مىكند و كمك به افراد وجدان آنها را بيدار مىسازد و خود را مديون محبّت كننده مىبينند، بنابراين هرگاه مشكلى براى محبّت كننده پيش آيد آنها با رضايت خاطر به كمك مىشتابند و اين بهترين سرمايۀ زمامداران براى ادارۀ كشور و بقاى حكومت است. آنگاه امام در جملهاى كوتاه و پر معنا مىفرمايد: «زيرا عمران و آبادى، هر چه بر آن نِهى تحمل مىكند»؛ (فَإِنَّ الْعُمْرَانَ مُحْتَمِلٌ مَا حَمَّلْتَهُ) . اشاره به اينكه اساس كار و آنچه حرف اوّل را مىزند عمران و آبادى است؛ اگر زمينهاى كشاورزى و ساير منابع درآمد مردمِ يك كشور آباد گردد و بنيۀ اقتصادى همه قوى شود هر مشكلى پيش آيد قابل حل است.
📍آنگاه امام در پايان اين سخن به نكتۀ ديگرى كه عامل اصلى ويرانى كشورهاست اشاره كرده مىفرمايد: مسائل اجتماعى و حوادثى كه در كشورها مىگذرد همواره علت و معلول يكديگرند؛ هنگامى كه زمامداران بر اثر بىكفايتى يا ظلم بر مردم از آيندۀ خود نااميد شوند و از تجارب پيشينيان در زمينۀ زمامدارىِ صحيح بهره نگيرند دستپاچه مىشوند و به جمع مال مىپردازند؛ گاه آن را در نقاط دور و نزديك پنهان مىسازند و گاه به بستگان خود منتقل مىكنند و گاه به كشورهاى خارج اگر محل مورد اطمينانى داشته باشند انتقال مىدهند و همين امر باعث ويرانى زمينها و منابع اقتصادى و فقر عمومى مىشود. و اركان حكومت را متزلزل مىسازد. تجربه نشان داده است كه اينگونه افراد كمتر مىتوانند از اموالى كه گرد آوردهاند بهره بگيرند. نمونههاى آن را حتى در عصر خود دربارۀ شاهان گذشته ديده و شنيدهايم.
📍اين نكته نيز شايان توجّه است كه بسيارى از برنامههاى عمرانى زمان مىطلبد و هرگاه زمامداران اميد به بقاى خود نداشته باشند زير بار چنين برنامههايى نمىروند و طبعاً برنامههاى عمرانى تعطيل مىشود و فقر دامان تودههاى مردم را مىگيرد. نيز اگر زمامداران دفتر تاريخ را دربرابر خود بگشايند و هر روز صفحهاى از آن را بنگرند به زودى به اشتباهات خويش پىمىبرند؛ ولى غرور يا غفلت مانع از اين كار مىشود. شگفت اينكه بعضى از شارحان نهجالبلاغه احتمال دادهاند جملۀ (وَ سُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقَاءِ) به اين معناست كه آنها مرگ را فرموش مىكنند و گمان مىكنند ساليان دراز زندهاند در حالى كه اين عبارت هرگز تاب چنين تفسيرى را ندارد، زيرا سوء ظن را در واقع به معناى حسن ظن تفسير كردهاند.
#نهجالبلاغه_نامه۵۳
ترجمه و شرح: مکارم شیرازی، ناصر
بخش: سی و هشتم
🌐 https://nahjalbalaghah.ir/
🆔 @nahjalbalaghah_ir
✨﷽✨
•┈┈••✾•✨🕊️✨•✾••┈
'عَهدُ الوِلَایِهِ وَ مِن عَهدِِ لَهُ -علیهالسّلام- "۳۹"
#نامه۵۳
"تُولیهُ الکُتَّابِ الصَّالِحِینَ"
سرپرست کردن دبیران شایسته
"ثُمَّ اُنْظُرْ فِي حَالِ كُتَّابِكَ فَوَلِّ عَلَى أُمُورِكَ خَيْرَهُمْ وَ اُخْصُصْ رَسَائِلَكَ اَلَّتِي تُدْخِلُ فِيهَا مَكَايِدَكَ وَ أَسْرَارَكَ بِأَجْمَعِهِمْ لِوُجُوهِ صَالِحِ اَلْأَخْلاَقِ مِمَّنْ لاَ تُبْطِرُهُ اَلْكَرَامَةُ فَيَجْتَرِئَ بِهَا عَلَيْكَ فِي خِلاَفٍ لَكَ بِحَضْرَةِ مَلَإٍ"
سپس در وضع منشيان و كارمندانت دقت كن و كارهايت را به بهترين آنها بسپار و نامههاى سرى و نقشهها و طرحهاى مخفى خود را در اختيار كسى بگذار كه داراى اساسىترين اصول اخلاقى باشد! از كسانى كه موقعيت و مقام آنها را مست و مغرور نسازد كه در حضور بزرگان و سران مردم، نسبت بتو مخالفت و گستاخى كنند.
"وَ لاَ تَقْصُرُ بِهِ اَلْغَفْلَةُ عَنْ إِيرَادِ مُكَاتَبَاتِ عُمِّالِكَ عَلَيْكَ وَ إِصْدَارِ جَوَابَاتِهَا عَلَى اَلصَّوَابِ عَنْكَ فِيمَا يَأْخُذُ لَكَ وَ يُعْطِي مِنْكَ وَ لاَ يُضْعِفُ عَقْداً اِعْتَقَدَهُ لَكَ وَ لاَ يَعْجِزُ عَنْ إِطْلاَقِ مَا عُقِدَ عَلَيْكَ"
و در اثر غفلت در رساندن نامههاى كارمندانت، بتو و گرفتن جوابهاى صحيحش از تو، كوتاهى ننمايند، خواه در امورى باشد كه از طرف تو دريافت مىدارند و يا از سوى تو مىبخشند، بايد قراردادهايى كه براى تو تنظيم ميكنند سست و آسيب پذير نباشد، و هر گاه قرار دادى به زيان تو باشد از يافتن راه حل عاجز نمانند.
"وَ لاَ يَجْهَلُ مَبْلَغَ قَدْرِ نَفْسِهِ فِي اَلْأُمُورِ فَإِنَّ اَلْجَاهِلَ بِقَدْرِ نَفْسِهِ يَكُونُ بِقَدْرِ غَيْرِهِ أَجْهَلَ"
و نسبت به ارزش و منزلت خويش نا آگاه و بى اطلاع نباشند كه شخص نا آگاه از منزلت خويش، از ارزش و مقام ديگرى نا آگاهتر خواهد بود
💠 شرح نامه
📍امام -عليهالسلام- در اين بخش
فضايل مهم اخلاقى را كه بايد دبيرانِ مخصوص، واجد آن باشند در پنج چيز خلاصه مىكند. نخست مىفرمايد: «از كسانى باشد كه مقام و موقعيت، او را مست و مغرور نسازد تا جرأت كند در حضور بزرگان و سران مردم با تو مخالفت و گستاخى ورزد»؛ (مِمَّنْ لَا تُبْطِرُهُ الْكَرَامَةُ، فَيَجْتَرِئَ بِهَا عَلَيْكَ فِي خِلَافٍ لَكَ بِحَضْرَةِ مَلَإٍ) . بسيار شده كه افراد كمظرفيت هنگامى كه مقام والا و ويژهاى پيدا مىكنند چنان مغرور مىشوند كه حتى به كسى كه اين مقام را به آنها سپرده گستاخى مىكنند گويا زمام اختيار او را نيز به دست خود مىدانند و كراراً ديده شده است كه همين مسئله قاتل جان آنها شده و مقام بالاتر نه فقط او را بركنار ساخته، بلكه به مجازات سختى گرفتار نموده است.
📍در دومين وصف مىفرمايند:
قراردادها در صورتى ارزش دارد كه محكم و غير قابل ترديد و خالى از هرگونه ضعف، سستى و ابهام باشد مبادا طرف قرارداد از نقاط ضعف استفاده كند و هر زمان موافق ميل خود نبيند به فسخ قرارداد اقدام كند. آنچه در اين وصف آمد مربوط به عقد قراردادهاست. در وصف چهارم دربارۀ فسخ قراردادها سخن مىگويد و مىفرمايد: «و هرگاه قراردادى بر ضد تو بسته شده از يافتن راه حلّ آن عاجز نماند»؛ (وَ لَا يَعْجِزُ عَنْ إِطْلَاقِ مَا عُقِدَ عَلَيْكَ) . نه اينكه ظلم و ستم كند و پايبند به قرارداد نباشد، بلكه پيشبينىهاى لازم را در قرارداد اعمال كند كه به هنگام بروز پارهاى از مشكلات بتواند راه چاره را بيابد.
📍در پنجمين و آخرين وصف مىفرمايند: اشاره به اينكه دبيران و منشيان مخصوص بايد هم موقعيت خود را به خوبى بفهمند و هم موقعيت مخاطبان را تا بتوانند با هركس موافق موقعيتش مكاتبه كنند و نيز توان خويش را در كارها بدانند تا بتوانند توان ديگران را هم درك كنند و با حكم و درايت با مردم رفتار نمايند. از آنچه در بالا دربارۀ صفات دبيران ذكر شد به خوبى استفاده مىشود كه امام -عليهالسلام- بر خلاف آنچه در دنياى امروز و ديروز معمول بوده است همه جا بر ضوابط و ارزشها و شايستگىها تكيه مىكند، نه بر مسائل عاطفى و روابط و دوستىها. بسيار ديدهايم افرادى كه به قدرت مىرسند دوستان و بستگان و خويشاوندان خود را در گرد خود مهرهچينى مىكنند بى آنكه ارزش و قدرت آنها را براى كارهاى بزرگ حساب كرده باشند و به عكس افراد لايق و باارزش و قدرتمند را كه با آنها رابطۀ عاطفى خاصى ندارند كنار مىزنند.
#نهجالبلاغه_نامه۵۳
ترجمه و شرح: مکارم شیرازی، ناصر
بخش: سی و نهم
🌐 https://nahjalbalaghah.ir/
🆔 @nahjalbalaghah_ir
✨﷽✨
•┈┈••✾•✨🕊️✨•✾••┈
'عَهدُ الوِلَایِهِ وَ مِن عَهدِِ لَهُ -علیهالسّلام- "۴۰"
#نامه۵۳
"الاختِیَارُ بِالتَّجرُبَهِ وَ الاَهلِیَّهِ لَا بِالفَرَاسَهِ وَ حُسنِ الظَّنِّ"
گزینش بر پایه کارآزمودگی و شایستگی نه با هوشیاری و خوشگمانی
"ثُمَّ لاَ يَكُنِ اِخْتِيَارُكَ إِيَّاهُمْ عَلَى فِرَاسَتِكَ وَ اِسْتِنَامَتِكَ وَ حُسْنِ اَلظَّنِّ مِنْكَ فَإِنَّ اَلرِّجَالَ يَتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ اَلْوُلاَةِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَ حُسْنِ خِدْمَتِهِمْ وَ لَيْسَ وَرَاءَ ذَلِكَ مِنَ اَلنَّصِيحَةِ وَ اَلْأَمَانَةِ شَيْءٌ"
مبادا در گزينش نويسندگان و منشيان، بر تيزهوشى و اطمينان شخصى و خوش باورى خود تكيه نمايى، زيرا افراد زيرک با ظاهرسازى و خوشخدمتى، نظر زمامداران را به خود جلب مىنمايند، كه در پس اين ظاهرسازىها، نه خيرخواهى وجود دارد و نه از امانتدارى نشانى يافت مىشود.
"وَ لَكِنِ اِخْتَبِرْهُمْ بِمَا وُلُّوا لِلصَّالِحِينَ قَبْلَكَ فَاعْمِدْ لِأَحْسَنِهِمْ كَانَ فِي اَلْعَامَّةِ أَثَراً وَ أَعْرَفِهِمْ بِالْأَمَانَةِ وَجْهاً فَإِنَّ ذَلِكَ دَلِيلٌ عَلَى نَصِيحَتِكَ لِلَّهِ وَ لِمَنْ وُلِّيتَ أَمْرَهُ"
لكن آنها را با خدماتى كه براى زمامداران شايسته و پيشين انجام دادهاند بيازماى، به كاتبان و نويسندگانى اعتماد داشته باش كه در ميان مردم آثارى نيكو گذاشته و به امانتدارى از همه مشهورترند، كه چنين انتخاب درستى نشان دهندۀ خيرخواهى تو براى خدا و مردمى است كه حاكم آنانى.
"وَ اِجْعَلْ لِرَأْسِ كُلِّ أَمْرٍ مِنْ أُمُورِكَ رَأْساً مِنْهُمْ لاَ يَقْهَرُهُ كَبِيرُهَا وَ لاَ يَتَشَتَّتُ عَلَيْهِ كَثِيرُهَا وَ مَهْمَا كَانَ فِي كُتَّابِكَ مِنْ عَيْبٍ فَتَغَابَيْتَ عَنْهُ أُلْزِمْتَهُ"
براى هر يك از كارهايت سرپرستى برگزين كه بزرگى كار بر او چيرگى نيابد و فراوانى كار او را در مانده نسازد و بدان كه هر گاه در كار نويسندگان و منشيان تو كمبودى وجود داشته باشد كه تو بىخبر باشى خطرات آن دامنگير تو خواهد بود.
💠 شرح نامه
📍آنگاه امام بعد از ذكر صفات لازم براى انتخاب دبيران و منشيان مخصوص به طرز تشخيص اين صفات و تحقق آنها در افراد مىپردازد و راه شناسايى افراد را با اين صفات به مالك نشان مىدهد. مىفرمايد: «سپس در انتخاب اين منشيان هرگز به فراست و هوشيارى خود و اعتماد شخصى و حسن ظن خويش قناعت مكن، زيرا افراد (فرصتطلب) براى جلب توجّه زمامداران به ظاهرسازى و خوش خدمتى مىپردازند در حالى كه در ماوراى اين ظاهرِ جالب هيچگونه خيرخواهى و امانت دارى وجود ندارد»
📍اين يك واقعيت مهم است، كسانى كه در پى احراز مقامات بالا هستند سعى مىكنند خود را در نظر زمامداران افرادى امين، پركار، هوشيار و فعال نشان بدهند تا از اين طريق توجّه آنها را به خود جلب كنند و چون بر مركب مراد سوار شدند دست به سوء استفاده و خيانت بزنند. به همين دليل نبايد به ظاهر سخنان و اعمالى را كه در آغاز كار انجام مىدهند دلخوش كرد. همچنين حسن ظن و اعتماد شخصى و اعتقاد به هشيارى خويشتن را در اينگونه موارد بايد كنار گذاشت و براى حسن انتخاب كارگزاران و معاونان و منشيان و مانند آنها به سراغ معيارهاى ديگرى رفت؛ معيارهايى كه كاملاً قابل اعتماد و كمتر خطاپذير است؛
كوتاه سخن اينكه اشخاص را از سوابق آنها بايد شناخت و به ظواهر فعلى آنها كه گاه براى فريفتن زمامدران و جلب توجّه آنهاست قناعت نكرد. سپس به معيار دومى براى اين انتخاب اشاره كرده مىفرمايد: «و بر كسانى اعتماد كن كه در ميان مردم بهترين آثار نيك را گذاردهاند و در امانت دارى معروفترند»
📍سپس امام -عليهالسلام- در پايان اين فقره از عهدنامه به دو موضوع مهم ديگر دربارۀ منشيان مخصوص و دبيران اشاره مىكند كه نخستين آنها دربارۀ لزوم تقسيم كار در ميان آنهاست. مىفرمايد: تقسيم كار بايد به صورتى انجام گيرد كه مسئوليت هر يك از آنان روشنشود.مفهوم آن اين است كه بخشى از كارها بايد به دست وزيرى سپرده شود و وزارتخانۀ او ناظر به امور معينى باشد بىآنكه تداخلى در كارها رخ دهد و يا كارى بدون سرپرست و مسئول باقى بماند. ولى دستور بعد كه مربوط به كتّاب است با توجّه به اينكه پيش از اين نيز در اين فراز از عهدنامه سخن از كتّاب در ميان بوده قرينه مىشود كه اين جمله نيز ناظر به كاتبان باشد، هرچند ملاكِ آن ديگران را شامل شود. بعضى معتقدند تقسيم كار حكومت به اين صورت كه اميرمؤمنان على -عليهالسلام- در اين عهدنامه به آن اشاره كرده از امورى است كه در قرنهاى اخير پيدا شده و در گذشته به اين صورت وجود نداشت؛ ولى همانگونه كه ملاحظه مىكنيد امام آنچه را در اين زمينه لازم بوده با ظرافت خاصى بيان فرموده است.
#نهجالبلاغه_نامه۵۳
ترجمه و شرح: مکارم شیرازی، ناصر
بخش: چهلم
🌐 https://nahjalbalaghah.ir/
🆔 @nahjalbalaghah_ir
✨﷽✨
•┈┈••✾•✨🕊️✨•✾••┈
'عَهدُ الوِلَایِهِ وَ مِن عَهدِِ لَهُ -علیهالسّلام- "۴۱"
#نامه۵۳
"التَّوصِیَهُ بِالتُجَّارِ وَ مَنعُ الاحتِکَار"
سفارش درباره بازرگانان و جلوگیری از احتکار
"ثُمَّ اِسْتَوْصِ بِالتُّجَّارِ وَ ذَوِي اَلصِّنَاعَاتِ وَ أَوْصِ بِهِمْ خَيْراً اَلْمُقِيمِ مِنْهُمْ وَ اَلْمُضْطَرِبِ بِمَالِهِ وَ اَلْمُتَرَفِّقِ بِبَدَنِهِ"
به تجار و صاحبان صنايع توصيه كن! و آنها را به خير و نيكى سفارش نما (و در اين توصيه بين) بازرگانانى كه در شهر و يا ده هستند (و داراى مركز ثابت و تجارتخانهاند) و آنها كه سيار و در گردشند و نيز صنعتگرانى كه با نيروى جسمانى خويش بكار صنعت مىپردازند، تفاوت مگذار
"فَإِنَّهُمْ مَوَادُّ اَلْمَنَافِعِ وَ أَسْبَابُ اَلْمَرَافِقِ وَ جُلاَّبُهَا مِنَ اَلْمَبَاعِدِ وَ اَلْمَطَارِحِ فِي بَرِّكَ وَ بَحْرِكَ وَ سَهْلِكَ وَ جَبَلِكَ وَ حَيْثُ لاَ يَلْتَئِمُ اَلنَّاسُ لِمَوَاضِعِهَا وَ لاَ يَجْتَرِءُونَ عَلَيْهَا فَإِنَّهُمْ سِلْمٌ لاَ تُخَافُ بَائِقَتُهُ وَ صُلْحٌ لاَ تُخْشَى غَائِلَتُهُ وَ تَفَقَّدْ أُمُورَهُمْ بِحَضْرَتِكَ وَ فِي حَوَاشِي بِلادِکَ"
چرا كه آنها منابع اصلى منافع و اسباب آسايش جامعه به شمار مىروند، آنها هستند كه از سرزمينهاى دور دست، از پرتگاهها و كوهستانها و درياها و سرزمينهاى هموار و ناهموار مواد مورد نياز را گرد مىآورند، از مناطقى كه عموم مردم با آن سر و كارى ندارند و جرئت رفتن به آن سامان را نمىكنند (توجه داشته باش) بازرگانان و پيشهوران و صنعتگران مردمى سالمند و از نيرنگ و شورش آنها بيمى نيست، آنها صلح دوست و آرامش طلبند.در كار آنها بينديش! چه در شهرى باشند كه تو به سر مىبرى، يا در شهرهاى ديگر.
💠 شرح نامه
📍امام -عليهالسلام- سپس با دو جمله اهمّيّت موقعيت بازرگانان با ايمان را بيان كرده مىفرمايد: «زيرا آنها (بازرگانان، پيشهوران و صنعتگران) مردم سالمى هستند كه بيمى از ضرر آنها نمىرود و صلحدوستانى كه خوف خيانت و نيرنگ آنها نيست»؛ (فَإِنَّهُمْ سِلْمٌ لَا تُخَافُ بَائِقَتُهُ ، وَ صُلْحٌ لَا تُخْشَى غَائِلَتُهُ ) . برخلاف آنچه بعضى مىپندارند، تجار سربار جامعۀ اقتصادى و واسطۀ ناسالم نيستند (مشروط به اينكه به وظايف صنفى خود درست عمل كنند) و فلسفۀ آن را چنان كه گفتيم اميرمؤمنان على -عليهالسلام- در عبارات بالا شرح داده است. مىدانيم هر منطقهاى در روى زمين، توليدهاى كشاورزى و صنعتى خاص خود را دارد و اگر اين توليدات به مناطق ديگر منتقل نشود هم آنها گرفتار خسارت فوقالعاده مىشوند و هم مناطق ديگر محروم مىمانند و اگر نقل و انتقال تجارى صورت نگيرد يك منطقه ممكن است نسبت به چيزى گرفتار قحطى و منطقۀ ديگر دچار فزونى بى حد و حساب شود. بازرگانان نقش تعديل اقتصادى را در كشورهاى جهان و در شهرهاى مختلف يك كشور دارند و آنها كه براى اين كار به نقاط دور و نزديك مىروند گاه حتى جان خود را نيز به خطر مىافكنند.
📍 آنگاه امام -عليهالسلام- دستور ديگرى به مالك دربارۀ بازرگانان و صنعتگران داده مىفرمايد: «كارهاى آنها را پيگيرى كن و سامان ده چه آنها كه در حضور تو (و مركز فرمانداريت) زندگى مىكنند و چه آنها كه در گوشه و كنار كشورت هستند»؛ (وَ تَفَقَّدْ أُمُورَهُمْ بِحَضْرَتِكَ وَ فِي حَوَاشِي بِلَادِكَ) . درست است كه حكومت نبايد امر تجارت و صنعت را بهدست گيرد، بلكه بهترين راه آن است كه آن را به بخش خصوصى واگذار كند؛ ولى با اين حال نبايد جهات حمايتى و هدايتى را از آنها دريغ دارد، زيرا غالباً بدون حمايت و هدايت حكومت به مشكلات زيادى برخورد مىكنند كه دامنۀ آن عموم مردم را دربر مىگيرد. به همين دليل اقتصاددانهاى آگاه در دنياى امروز به همين امر توصيه مىكنند كه دولت بىآنكه خود تاجر و صنعتگر باشد بايد از آنها حمايت كند و در موارد لازم نظارت و هدايت آنها را نيز به عهده بگيرد و اين كار نقش مهمى در موفقيت تجارت و صنعت خواهد داشت.
#نهجالبلاغه_نامه۵۳
ترجمه و شرح: مکارم شیرازی، ناصر
بخش: چهل و یکم
🌐 https://nahjalbalaghah.ir/
🆔 @nahjalbalaghah_ir
✨﷽✨
•┈┈••✾•✨🕊️✨•✾••┈
'عَهدُ الوِلَایِهِ وَ مِن عَهدِِ لَهُ -علیهالسّلام- "۴۲"
#نامه۵۳
"التَّوصِیَهُ بِالتُجَّارِ وَ مَنعُ الاحتِکَار"
سفارش درباره بازرگانان و جلوگیری از احتکار
"وَ اِعْلَمْ مَعَ ذَلِكَ أَنَّ فِي كَثِيرٍ مِنْهُمْ ضِيقاً فَاحِشاً وَ شُحّاً قَبِيحاً وَ اِحْتِكَاراً لِلْمَنَافِعِ وَ تَحَكُّماً فِي اَلْبِيَاعَاتِ وَ ذَلِكَ بَابُ مَضَرَّةٍ لِلْعَامَّةِ وَ عَيْبٌ عَلَى اَلْوُلاَةِ"
در كار آنها بينديش! چه در شهرى باشند كه تو به سر مىبرى، يا در شهرهاى ديگر، با توجه به آنچه كه تذكر دادم. اين را هم بدان كه در ميان بازرگانان، كسانى هم هستند كه تنگ نظر و بد معامله و بخيل و احتكار كنندهاند، كه تنها با زورگويى به سود خود مىانديشند. و كالا را به هر قيمتى كه مىخواهند مىفروشند، كه اين سودجويى و گرانفروشى براى همۀ افراد جامعه زيانبار و عيب بزرگى بر زمامدار است.
"فَامْنَعْ مِنَ اَلاِحْتِكَارِ فَإِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صلىاللهعليهوآلهوسلم مَنَعَ مِنْهُ وَ لْيَكُنِ اَلْبَيْعُ بَيْعاً سَمْحاً بِمَوَازِينِ عَدْلٍ وَ أَسْعَارٍ لاَ تُجْحِفُ بِالْفَرِيقَيْنِ مِنَ اَلْبَائِعِ وَ اَلْمُبْتَاعِ"
پس، از احتكار كالا جلوگيرى كن، كه رسول خدا -صلّىاللّه عليه و آله و سلّم- از آن جلوگيرى مىكرد، بايد خريد و فروش در جامعه اسلامى، به سادگى و با موازين عدالت انجام گيرد، با نرخهايى كه بر فروشنده و خريدار زيانى نرساند.
"فَمَنْ قَارَفَ حُكْرَةً بَعْدَ نَهْيِكَ إِيَّاهُ فَنَكِّلْ بِهِ وَ عَاقِبْهُ فِي غَيْرِ إِسْرَافٍ"
كسى كه پس از منع تو احتكار كند، او را كيفر ده تا عبرت ديگران شود، امّا در كيفر او اسراف نكن.
💠 شرح نامه
📍امام -عليهالسلام- چند دستور دربارۀ مسائل اقتصادى مىدهد و از احتكار شروع مىكند مىفرمايد: «از احتكار (به شدت) جلوگيرى كن، چرا كه رسول خدا صلى الله عليه و آله از آن منع فرمود»؛ (فَامْنَعْ مِنَ الِاحْتِكَارِ، فَإِنَّ رَسُولَ اللّٰهِ - صلى اللّٰه عليه و آله و سلم - مَنَعَ مِنْهُ) . احتكار به معناى گردآورى احتياجات مردم و ذخيره كردن و به انتظار گرانى نشستن و منافع كلان بردن است و در اصل از ريشۀ حَكْر (بر وزن مكر) به معناى ظلم و ستم و بدرفتارى گرفته شده و از آنجايى كه احتكار طعام از روشنترين مصداقهاى ظلم و بدرفتارى است اين واژه بر آن اطلاق شده است. در فقه اسلام بحث مشروحى دربارۀ احتكار آمده و همۀ فقهاى اسلام آن را حرام شمردهاند و روايات بسيارى در اين زمينه وارد شده از جمله در حديثى كه در كتب اهل سنّت و اماميه وارد شده از رسول خدا -صلىالله عليه و آله وسلم- مىخوانيم: "الْمُحْتَكِرُ مَلْعُون؛" محتكر راندۀ درگاه خداست». در حديث ديگرى از امام اميرالمؤمنين در غررالحكم آمده است: "الْمُحْتَكِرُ الْبَخِيلُ جَامِعٌ لِمَنْ لَا يَشْكُرُهُ وَ قَادِمٌ عَلَى مَنْ لَا يَعْذِرُهُ؛" محتكر بخيل ثروتى جمع مىكند براى وارثانى كه هرگز از او راضى نخواهند شد و بر خدايى (در محشر) وارد مىشود كه او را معذور نخواهد داشت». در حديث ديگرى از پيغمبر اكرم -صلى الله عليه و آله و سلم- مىخوانيم: "يَقُومُ الْمُحْتَكِرُ مَكْتُوبٌ بَيْنَ عَيْنَيْهِ يٰا كٰافِرُ تَبَوَّأ مَقْعَدَكَ مِنَ النّارِ؛" شخص محتكر در روز قيامت در حالى محشور مىشود كه در پيشانى او نوشته شده است: اى كافر جايگاه خودت را در آتش دوزخ انتخاب كن».
📍حضرت در پايان اين بخش مىفرمايد: اگر چه «قارف» از ريشۀ «مقارفه» به معناى اكتساب و بهدست آوردن چيزى بهكار مىرود؛ ولى با توجّه به اينكه از ريشۀ قَرْف (بر وزن حرف) به معناى كندن پوست از درخت و مانند آن است ممكن است در اينجا اشاره به اين نكته باشد كه محتكران در واقع با عملشان پوست نيازمندان و فقرا را مىكنند و به همين دليل مستحق مجازات اند. تعبير به «نكّل»؛ (مجازات كن) از مادۀ «تنكيل» و از ريشۀ نَكْل (بر وزن أكل) به معناى لجام حيوان گرفته شده نشان مىدهد كه منظور از اين مجازات همان مجازات بازدارنده است كه از آن تعبير به تعزير مىشود. هدف انتقامجويى نيست بلكه هدف آن است كه محتكر را از تكرار عمل بازدارند و ديگران هم عبرت گيرند و به سراغ احتكار نروند. به هر حال تصريح به مجازات محتكر دليل روشنى است كه احتكار از گناهان كبيره است، زيرا تعزير تنها در گناهان كبيره آمده است. تعبير به «فِي غَيْرِ إِسْرَافٍ» اشاره به مطلبى در باب تعزيرات در فقه است كه تعزير بايد متناسب با گناه مجرم و اينكه گفتهاند به اختيار حاكم شرع است منظور اختيار در انتخاب مجازات مناسب گناه است. در نسخۀ تحف العقول و تمام نهجالبلاغه كه گزينش مرحوم سيّد رضى در آن نيست.
#نهجالبلاغه_نامه۵۳
ترجمه و شرح: مکارم شیرازی، ناصر
بخش: چهل و دوم
🌐 https://nahjalbalaghah.ir/
🆔 @nahjalbalaghah_ir
✨﷽✨
•┈┈••✾•✨🕊️✨•✾••┈
'عَهدُ الوِلَایِهِ وَ مِن عَهدِِ لَهُ -علیهالسّلام- "۴۳"
#نامه۵۳
"الطَّبَقَهُ السُّفلَی وَ قِسمُهُم مِن بَیتِ المَالِ"
طبقه فرودین و بهرهی آنان از بیتالمال
"ثُمَّ اَللَّهَ اَللَّهَ فِي اَلطَّبَقَةِ اَلسُّفْلَى مِنَ اَلَّذِينَ لاَ حِيلَةَ لَهُمْ مِنَ اَلْمَسَاكِينِ وَ اَلْمُحْتَاجِينَ وَ أَهْلِ اَلْبُؤْسَى وَ اَلزَّمْنَى فَإِنَّ فِي هَذِهِ اَلطَّبَقَةِ قَانِعاً وَ مُعْتَرّاً"
سپس خدا را! خدا را! در خصوص طبقات پايين و محروم جامعه، كه هيچ چارهاى ندارند و عبارتند از زمينگيران، نيازمندان، گرفتاران، دردمندان. همانا در اين طبقه محروم گروهى خويشتندارى كرده و گروهى به گدايى دست نياز بر مىدارند.
"وَ اِحْفَظْ لِلَّهِ مَا اِسْتَحْفَظَكَ مِنْ حَقِّهِ فِيهِمْ وَ اِجْعَلْ لَهُمْ قِسْماً مِنْ بَيْتِ مَالِكَ وَ قِسْماً مِنْ غَلاَّتِ صَوَافِي اَلْإِسْلاَمِ فِي كُلِّ بَلَدٍ فَإِنَّ لِلْأَقْصَى مِنْهُمْ مِثْلَ اَلَّذِي لِلْأَدْنَى"
پس براى خدا پاسدار حقّى باش كه خداوند براى اين طبقه معيّن فرموده است: بخشى از بيت المال و بخشى از غلّههاى زمينهاى غنيمتى اسلام را در هر شهرى به طبقات پايين اختصاص ده، زيرا براى دورترين مسلمانان همانند نزديكترين آنان سهمى مساوى وجود دارد.
"وَ كُلٌّ قَدِ اِسْتُرْعِيتَ حَقَّهُ وَ لاَ يَشْغَلَنَّكَ عَنْهُمْ بَطَرٌ فَإِنَّكَ لاَ تُعْذَرُ بِتَضْيِيعِكَ اَلتَّافِهَ لِإِحْكَامِكَ اَلْكَثِيرَ اَلْمُهِمَّ"
و تو مسئول رعايت آن مىباشى. مبادا سرمستى حكومت تو را از رسيدگى به آنان باز دارد، كه هرگز انجام كارهاى فراوان و مهم عذرى براى ترک مسئوليّتهاى كوچکتر نخواهد بود.
💠 شرح نامه
📍آنگاه امام -عليهالسلام- به سراغ آسيبپذيرترين قشر جامعه مىرود و دربارۀ آنها تأكيد زيادى دارد.
گروه اوّل؛ يعنى مساكين كسانى هستند كه از شدت فقر گويى به زمين چسبيدهاند و توان برخاستن ندارند و گروه دوم؛ يعنى محتاجان، نيازمندانى كه در حد مسكين نيستند؛ ولى از نظر زندگى و معيشت گرفتارند و گروه سوم يعنى اهل بؤس به فقيرانى گفته مىشود كه فقرشان از همه بيشتر است؛ همانگونه كه در حديثى در اصول كافى از امام صادق -عليهالسلام- آمده است كه در تفسير بائس مىفرمايد او از همه فقيرتر و تنگدستتر است: «وَ الْبَائِسُ أَجْهَدُهُم» و گروه چهارم «زَمْنَى» به كسانى گفته مىشود كه بر اثر بيمارى از كار افتادهاند و به اين ترتيب امام تمام افرادى را كه گرفتار فقر و تنگدستى هستند با توجّه به سلسلۀ مراتب آنها مورد توجّه دقيق قرار داده است. گويا امام با اين تقسيمبندى مىخواهد اولويتها را براى مالک در مورد كمک كردن به نيازمندان گوشزد كند تا آنها كه بيشتر با فقر دست به گريبانند بيشتر مورد توجّه واقع شوند. سپس امام به تقسيم ديگرى دربارۀ اين قشر جامعه پرداخته مىفرمايد: «و (بدان) در اين طبقه گروهى قانعاند (و به آنچه به آنها بدهند اكتفا مىكنند) و گروهى ديگر كسانى هستند كه سؤال مىكنند (و در برابر كمکهايى كه به آنها مىشود گاه اعتراض دارند)»؛ (فَإِنَّ فِي هَذِهِ الطَّبَقَةِ قَانِعاً وَ مُعْتَرّاً)
📍در ادامۀ سخن تأكيد كرده و مىفرمايد:
خداوند تأكيدهاى فراوانى دربارۀ آنها كرده و اين حق پروردگار است كه بايد آن را با دقت رعايت كند. آنگاه امام بعد از اين تأكيدات چند دستور دربارۀ رعايت حقوق اين قشر محرومِ جامعۀ اسلامى مىدهد. نخست مىفرمايد: «بخشى از بيتالمال مسلمين و قسمتى از غلات خالصهجات اسلامى را در هر شهر (و آبادى) به آنها اختصاص ده، زيرا آنها كه دورند به مقدار كسانى كه نزديكاند سهم دارند و تو مأمورى كه حق همۀ آنها را رعايت كنى»؛ (وَ اجْعَلْ لَهُمْ قِسْماً مِنْ بَيْتِ مَالِكِ، وَ قِسْماً مِنْ غَلَّاتِ صَوَافِي الْإِسْلَامِ فِي كُلِّ بَلَدٍ، فَإِنَّ لِلْأَقْصَى مِنْهُمْ مِثْلَ الَّذِي لِلْأَدْنَى، وَ كُلٌّ قَدِ اسْتُرْعِيتَ حَقَّهُ) . امام -عليه السلام- در اينجا به دو نكته اشاره مىكند: نخست اينكه بخشى از بيتالمال و بخشى از درآمد اراضى خراجيه (زمينهايى كه در فتوحات اسلامى به دست لشكر اسلام افتاده) بايد به مساكين و نيازمندان و از كار افتادگان اختصاص يابد. گرچه در دنياى امروز در بودجۀ كشورهاى مختلف چنين پيشبينىهايى شده است؛ ولى به گفتۀ مرحوم مَغنيّه در شرح نهجالبلاغه، در هزار و سيصد سال قبل دولتى را سراغ نداريم كه مقيد باشد سهمى از خزانۀ دولت را به نيازمندان و محرومان اختصاص دهد و اين يكى از نشانههاى عظمت اسلام است.
✨﷽✨
•┈┈••✾•✨🕊️✨•✾••┈
'عَهدُ الوِلَایِهِ وَ مِن عَهدِِ لَهُ -علیهالسّلام- "۴۴"
#نامه۵۳
"تَفرِیغُ الثِّقَهِ لِمُراقِبَهِ اُمُورِهِم"
اختصاص دادن شخصی مطمئن برای رسیدگی به کارهایشان
"فَلاَ تُشْخِصْ هَمَّكَ عَنْهُمْ وَ لاَ تُصَعِّرْ خَدَّكَ لَهُمْ"
نبايد دل از آنها برگيرى و چهره بروى آنان درهم كشى
"وَ تَفَقَّدْ أُمُورَ مَنْ لاَ يَصِلُ إِلَيْكَ مِنْهُمْ مِمَّنْ تَقْتَحِمُهُ اَلْعُيُونُ وَ تَحْقِرُهُ اَلرِّجَالُ فَفَرِّغْ لِأُولَئِكَ ثِقَتَكَ مِنْ أَهْلِ اَلْخَشْيَةِ وَ اَلتَّوَاضُعِ فَلْيَرْفَعْ إِلَيْكَ أُمُورَهُمْ"
در امور آنها كه بتو دسترسى ندارند و مردم به ديدۀ تحقير، به آنها مىنگرند بررسى كن، و براى اين كار فرد مورد اطمينانى را كه خدا ترس و متواضع باشد برگزين تا وضع آنان را بتو گزارش ده.
"ثُمَّ اِعْمَلْ فِيهِمْ بِالْإِعْذَارِ إِلَى اَللَّهِ يَوْمَ تَلْقَاهُ فَإِنَّ هَؤُلاَءِ مِنْ بَيْنِ اَلرَّعِيَّةِ أَحْوَجُ إِلَى اَلْإِنْصَافِ مِنْ غَيْرِهِمْ وَ كُلٌّ فَأَعْذِرْ إِلَى اَللَّهِ فِي تَأْدِيَةِ حَقِّهِ إِلَيْهِ"
سپس با آن گروه بطورى رفتار كن كه به هنگام ملاقات پروردگار عذرت پذيرفته باشد، چرا كه از ميان رعايا اين گروه از همه به احقاق حق محتاجترند. و بايد در اداى حق تمام افراد در پيشگاه خداوند عذر و دليل داشته باشى.
💠 شرح نامه
📍 امام در چهارمين و پنجمين دستور به مالک مىفرمايد: بخش مهمّى از همّ و غمّ او متوجه حال نيازمندان باشد و سپس دستور مىدهد كه با برخورد خوب و چهرۀ گشاده با آنان روبهرو گردد، درخواستهاى آنها را بشنود و به آن ترتيب اثر دهد.
📍در ششمين دستور به مطلب مهم ديگرى اشاره كرده مىفرمايد: «نسبت به كارهاى كسانى كه دسترسى به تو ندارند و مردم به ديدۀ تحقير به آنها مىنگرند، (حتى) رجال حكومت نيز آنها را كوچك مىشمرند (با دقت) بررسى كن و براى اين كار، فرد (يا افراد) مورد اطمينانى را كه خداترس و متواضع باشند برگزين تا وضع آنها را به تو گزارش دهند»؛ (وَ تَفَقَّدْ أُمُورَ مَنْ لَا يَصِلُ إِلَيْكَ مِنْهُمْ مِمَّنْ تَقْتَحِمُهُ الْعُيُونُ، وَ تَحْقِرُهُ الرِّجَالُ، فَفَرِّغْ لِأُولَئِكَ ثِقَتَكَ مِنْ أَهْلِ الْخَشْيَةِ وَ التَّوَاضُعِ، فَلْيَرْفَعْ إِلَيْكَ أُمُورَهُمْ) . جملۀ «مِمَّنْ تَقْتَحِمُهُ الْعُيُونُ» اشاره به كسانى است كه تودۀ مردم به آنان چندان اعتنايى ندارند و آنها را كوچك مىشمارند. جملۀ «تَحْقِرُهُ الرِّجٰالُ» اشاره به اين است كه مردان حكومت نيز آنها را در خور اعتنا نمىدانند. تعبير به «فَرِّغْ» اشاره به اين است كه كسى را كه براى شناسايى اين افراد انتخاب مىكنى بايد تمام هم و غمش همين كار باشد نه اينكه در كنار كارهاى ديگر به اين كار هم رسيدگى كند.
در ضمن امام عليه السلام براى مأموران بازرسىِ حال نيازمندان و شناسايى آنها سه وصف ذكر فرموده است: مورد اعتماد و اطمينان باشند، خدا ترس و متواضع باشند.
📍به اين ترتيب امام عليه السلام مالك اشتر را از مسئوليت عظيمى كه روز قيامت در پيشگاه پروردگار نسبت به اداى حقوق اين گروه دارد هشدار میدهد زيرا اولاً آنها قشر محروم جامعه هستند و ثانياً قدرت دفاع از خويشتن ندارند و حتى بسيارى از آنان راه دادگاه و محكمۀ قضا را بلد نيستند و قاضى را نمىشناسند و اگر زمامدار مراقب حقوق آنان نباشد ضايع خواهند شد. از آنجا كه ممكن است كسى فكر كند من حق اكثريت آنها را ادا كردهام و عدم رسيدگى به جمع اندكى از آنان مشكل ايجاد نمىكند، امام هشدار مىدهد كه بايد به حق فرد فرد آنها رسيدگى كنى. مىفرمايد: «بايد در اداى حق هر فردى از آنان در پيشگاه خدا عذر و دليل داشته باشى به گونهاى كه حتى حق يك فرد هم ضايع نشود»؛ (وَ كُلٌّ فَأَعْذِرْ إِلَى اللّٰهِ فِي تَأْدِيَةِ حَقِّهِ إِلَيْهِ) . امام خود بهترين نمونه و برگزيدهترين اسوه و پيشوا در اين قسمت بود. تمام عمرش در خدمت محرومان گذشت و هرگز از حال آنها غافل نشد و حتى اين صفت را در عصر حيات پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز به طور بارز داشت.