eitaa logo
من نهج البلاغه میخوانم
2.9هزار دنبال‌کننده
191 عکس
8 ویدیو
1 فایل
تقدیم به مولایمان صاحب الزمان .عج. از طرف تمامی خوبان عالم درجهت تعجیل فرجشان لینک کانال eitaa.com/banoyealam پل ارتباطی بامدیرکانال @Ashnagharib20 ادمین روابط عمومی @Elham1397 ادمین تبلیغات کانال @Yas_313_b
مشاهده در ایتا
دانلود
شرح و تفسير از گناهى كه كوچك مى‌شمرى بترس! امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكتۀ مهمى در باب سنجش گناهان اشاره كرده، مى‌فرمايد:«بدترين و خطرناك‌ترين گناهان گناهى است كه مرتكب‌شوندۀ آن، آن را كوچك بشمرد»؛ (أَشَدُّ الذُّنُوبِ‌ مَا اسْتَخَفَّ‌ بِهِ‌ صَاحِبُهُ‌). بعضى معتقدند كه گناهان را نبايد به صغيره و كبيره تقسيم كرد؛ همۀ گناهان نسبت به مقام شامخ الهى كبيره است زيرا هرقدر شخصى كه معصيتش مى‌شود بزرگ‌تر باشد معصيت، بزرگ‌تر خواهد بود و چون خداوند از هرچيز برتر و بالاتر است هر معصيتى در پيشگاهش عظيم است. البته اين سخن از يك نظر صحيح است ولى از يك نظر مى‌توان ميان گناهان تفاوت گذاشت. گاهى ذات گناهان با هم متفاوت است؛ تفاوتى كه مثلاً در ميان سيلى زدن به يك شخص بى‌گناه يا كشتن او مى‌باشد و تفاوتى كه ميان زناى با غير محارم و زناى با محارم است. و گاه تفاوت به‌سبب اصرار يا ندامت و استغفار است. ممكن است كسى گناه كبيره‌اى انجام دهد ولى فوراً پشيمان شود و به درگاه خدا توبه كند اين گناه نسبت به گناه كسى كه صغيره‌اى را انجام مى‌دهد و اصرار بر آن دارد كوچك‌تر محسوب مى‌شود و گاهى اين تفاوت به‌سبب نيت گناهكار است گاهى گناهكار گناه را با ترس و وحشت و اضطراب انجام مى‌دهد و گاه با بى‌اعتنايى و كوچك شمردن گناه. به‌يقين دومى از اولى بزرگ‌تر است هرچند خودِ گناه هيچ تفاوتى نكند. اين از يك نظر، ازنظر ديگر گناهى كه انسان دربارۀ آن بى‌اعتناست به آسانى دامن او را مى‌گيرد و به او ضربه مى‌زند ولى گناهى كه در نظر او عظيم و خطرناك است كمتر به آن گرفتار مى‌شود. درست مثل اين‌كه انسان، دشمنى را كوچك بشمرد، از چنين دشمنى ممكن است به آسانى غافل شود و ضربه بخورد ولى از دشمنى كه او را بزرگ و خطرناك مى‌شمرد در امان بماند. در روايات اسلامى اين مسأله نيز به صورت گسترده آمده است. مرحوم شيخ حر عاملى در كتاب وسائل الشيعه در ابواب جهاد نفس، بابى تحت عنوان «وجوب اجتناب المحقرات من الذنوب» ذكر كرده و در آن باب، چهارده روايت از معصومين عليهم السلام در همين زمينه آورده است. ازجمله در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله مى‌خوانيم كه فرمود: «لَا تُحَقِّرُوا شَيْئاً مِنَ‌ الشَّرِّ وَ إِنْ‌ صَغُرَ فِى أَعْيُنِكُمْ‌ وَ لَا تَسْتَكْثِرُوا شَيْئاً مِنَ‌ الْخَيْرِ وَ إِنْ‌ كَثُرَ فِى أَعْيُنِكُمْ‌ فَإِنَّهُ‌ لَا كَبِيرَ مَعَ‌ الاِسْتِغْفَارِ وَ لَا صَغِيرَ مَعَ‌ الْإِصْرَارِ؛ چيزى از كار بد را كوچك نشمريد هرچند در نظر شما كوچك باشد و چيزى از كار نيك را بزرگ نشمريد هرچند در نظر شما بزرگ و فراوان باشد زيرا هيچ گناه كبيره‌اى با استغفار باقى نمى‌ماند و هيچ گناه صغيره‌اى با اصرار بر آن بخشوده نخواهد شد». ١ از سويى ديگر هنگامى كه انسان دربارۀ گناهى بى‌اعتنا باشد، آن گناه تكرار مى‌شود و روى هم انباشته مى‌گردد و تبديل به گناهى بسيار عظيم مى‌شود. همان‌گونه كه در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى‌خوانيم: «إِيَّاكُمْ‌ وَ مُحَقَّرَاتِ‌ الذُّنُوبِ‌ فَإِنَّ‌ لَهَا مِنَ‌ اللَّهِ‌ طَالِباً وَ إِنَّهَا لَتَجْتَمِعُ‌ عَلَى الْمَرْءِ حَتَّى تُهْلِكَهُ‌؛ از گناهان كوچك برحذر باشيد زيرا از سوى خدا دربارۀ آن مطالبه مى‌شود و آن‌ها روى هم انباشته مى‌گردد تا انسان را هلاك كند». ١ در حديث ديگرى از امام باقر عليه السلام مى‌خوانيم: «وَ مِنَ‌ الذُّنُوبِ‌ الَّتِى لا تُغْفَرُ قَوْلُ‌ الرَّجُلِ‌ لَيْتَنِى لا أُؤَاخَذُ إِلَّا بِهَذَا؛ ازجمله گناهانى كه هرگز بخشوده نمى‌شود گناهى است كه كسى كه آن را انجام مى‌دهد (هنگامى كه به او بگويند: چرا چنين مى‌كنى‌؟) بگويد:(اين‌كه گناه مهمى نيست) كاش من با همين يك گناه مؤاخذه مى‌شدم». ٢ در روايتى از حضرت مسيح عليه السلام مى‌خوانيم: «بِحَقٍّ‌ أَقُولُ‌ لَكُمْ‌ إِنَّ‌ صِغَارَ الْخَطَايَا وَ مُحَقَّرَاتِهَا لَمِنْ‌ مَكَايِدِ إِبْلِيسَ‌ يُحَقِّرُهَا لَكُمْ‌ وَ يُصَغِّرُهَا فِى أَعْيُنِكُمْ‌ فَتَجْتَمِعُ‌ فَتَكْثُرُ فَتُحِيطُ‍‌ بِكُمْ‌؛ حق را به شما مى‌گويم كه گناهان كوچك و حقير از دام‌هاى شيطان است. آن را در نظر شما حقير مى‌شمرد و در چشم شما كوچك مى‌نمايد تا روى هم انباشته شود و وجود شما را احاطه كند (بر حذر باشيد)».
🌴 🌹 [[و قال عليه‌السلام ]] مَا أَخَذَ اللّهُ‌ عَلَى أَهْلِ‌ الْجَهْلِ‌ أَنْ‌ يَتَعَلَّمُوا حَتَّى أَخَذَ عَلَى أَهْلِ‌ الْعِلْمِ‌ أَنْ‌ يُعَلِّمُوا. امام عليه السلام فرمود: خداوند از افراد جاهل پيمان نگرفته كه دنبال علم و دانش بروند، مگر اين كه قبل از آن از علما و دانشمندان پيمان گرفته كه به آن‌ها علم بياموزند.
شرح و تفسير مسئوليت سنگين دانشمندان امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكتۀ بسيار مهمى در مورد فراگيرى علوم اشاره كرده، مى‌فرمايد:«خداوند از افراد نادان پيمان نگرفته كه دنبال علم و دانش بروند، مگر اين كه قبل از آن از علما و دانشمندان پيمان گرفته كه به آن‌ها علم بياموزند»؛ (مَا أَخَذَ اللّهُ‌ عَلَى أَهْلِ‌ الْجَهْلِ‌ أَنْ‌ يَتَعَلَّمُوا حَتَّى أَخَذَ عَلَى أَهْلِ‌ الْعِلْمِ‌ أَنْ‌ يُعَلِّمُوا). در بسيارى از كشورها در دنياى امروز تحصيل علم در حد قابل ملاحظه‌اى اجبارى است و چنانچه فرزندى متولد شود و مثلاً به سن شش سالگى برسد و نام او براى فراگرفتن علم در هيچ مدرسه‌اى نوشته نشده باشد پدر و مادر او مورد مؤاخذه قرار خواهند گرفت. اين كار در دنياى ما كه توجه خاصى به علوم در آن مى‌شود چيز عجيبى نيست. مهم آن است كه حدود چهارده قرن پيش، اسلام نه تنها فراگيرى علم را فريضه شمرده بلكه بالاتر از آن، تعليم دادن را بر دانشمندان واجب كرده است و منطق عقل نيز همين را ايجاب مى‌كند. چگونه ممكن است بر افراد نادان فراگرفتن علم واجب باشد اما بر دانشمندان تعليم دادن واجب نباشد؟ امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه اشاره به دو پيمان الهى مى‌كند: پيمانى كه در درجۀ اول است پيمانى است كه از دانشمندان گرفته كه علم خود را كتمان نكنند و در اختيار مردم بگذارند، و پيمانى كه از افراد جاهل گرفته كه به‌دنبال تحصيل علم بروند. و اگر اين دو پيمان در جامعۀ انسانى لباس عمل به خود بپوشد، جهل و نادانى ريشه‌كن خواهد شد. همان‌گونه كه در سند اين كلام حكيمانه اشاره شد، در احاديث اسلامى مطالب بسيارى در همين زمينه وارد شده است، ازجمله همان حديث امام صادق عليه السلام كه از جدش على عليه السلام نقل كرده و اين مطلب را به‌طور مشروح‌ترى بيان مى‌كند. مى‌فرمايد: «إِنَّ‌ اللَّهَ‌ لَمْ‌ يَأْخُذْ عَلَى الْجُهَّالِ‌ عَهْداً بِطَلَبِ‌ الْعِلْمِ‌ حَتَّى أَخَذَ عَلَى الْعُلَمَاءِ عَهْداً بِبَذْلِ‌ الْعِلْمِ‌ لِلْجُهَّالِ‌ لِأَنَّ‌ الْعِلْمَ‌ كَانَ‌ قَبْلَ‌ الْجَهْلِ‌؛ خداوند از جاهلان پيمانى براى طلب علم نگرفت تا اين‌كه از عالمان پيمان بذل علم گرفت زيرا علم، قبل از جهل است (و تا عالمى كه علمش را در اختيار بگذارد وجود نداشته باشد مكلف ساختن جاهلان به تحصيل علم مفهومى ندارد)». ١ دربارۀ همين گفتار حكيمانه حديث جالبى از حسن بن عماره نقل شده كه مى‌گويد: روزى نزد «زهرى» رفتم - بعد از آن‌كه نقل حديث براى مردم را ترك گفته بود - و به او گفتم: احاديثى كه شنيده‌اى براى من بازگو، به من گفت: مگر تو نمى‌دانى كه من ديگر براى كسى حديث نقل نمى‌كنم‌؟! گفتم: به هر حال، يا تو براى من حديث بگو يا من براى تو حديث نقل مى‌كنم، گفت: تو حديث بگو! گفتم: از على عليه السلام نقل شده كه مى‌فرمود: «ما أَخَذَ اللَّهُ‌ عَلى أَهْلِ‌ الْجَهْلِ‌ أَنْ‌ يَتَعَلَّمُوا حَتّى أَخَذَ عَلى أَهْلِ‌ الْعِلْمِ‌ أَنْ‌ يُعَلِّمُوا؛ خداوند از افراد نادان پيمان نگرفته كه دنبال علم و دانش بروند، مگر اين كه قبل از آن از علما و دانشمندان پيمان گرفته كه به آن‌ها علم بياموزند»! هنگامى كه اين حديث تكان‌دهنده را براى او خواندم، سكوت خود را شكست و گفت: اكنون بشنو تا براى تو بگويم. و در همان مجلس، چهل حديث براى من روايت كرد! ٢همين مطلب را كه امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه بيان كرده در حكمت ٣٧٢ با تعبير ديگرى فرموده است آن‌جا كه قوام دين و دنيا را بر چهار اصل، استوار مى‌شمارد و اصل اول و دوم را اين قرار مى‌دهد: «عَالِمٍ‌ مُسْتَعْمِلٍ‌ عِلْمَهُ‌ وَ جَاهِلٍ‌ لا يَسْتَنْكِفُ‌ أَنْ‌ يَتَعَلَّمَ‌؛ عالم و دانشمندى كه علم خود را به‌كار گيرد و غير عالمى كه از فراگيرى علم سرباز نزند». در آيات و روايات متعددى شديداً از كتمان علم نهى شده است كه مفهومش اين است كه عالم بايد علم خود را در اختيار ديگران بگذارد و به افراد ناآگاه اطلاع دهد. ازجمله در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله مى‌خوانيم: «كاتِمُ‌ العِلْمِ‌ يَلْعَنُه كُلُّ‌ شَىءٍ حتّى الحوتُ‌ فِى البَحرِ وَ الطَّيرُ فى السَّماءِ؛ عالمى كه علم خود را مكتوم دارد همه چيز، او را لعنت مى‌كنند حتى ماهيان دريا و مرغان هوا».
نكته آموزش كدام علم واجب است‌؟ اين سؤال در ذيل كلام امام عليه السلام مطرح مى‌شود كه خداوند براى تعليم كدام علم از علما پيمان گرفته پيش از آن‌كه از جاهلان فراگرفتن آن را پيمان گرفته باشد؟ شك نيست كه علوم اعتقادى و واجبات و محرمات و اخلاق اسلامى نخستين علومى است كه پيمان تعليم آن از عالمان و پيمان فراگيرى آن از جاهلان گرفته شده است. اما علوم ديگر كه قوام جامعه و نظام اجتماع بر آن استوار است مانند علم طب و علوم مربوط‍‌ به صنايع و كشاورزى و دامدارى و سياست و تدبير مُدُن و علوم مربوط‍‌ به جنگ و مبارزۀ با دشمنان، از علومى است كه فقها تصريح كرده‌اند كه فراگرفتن آن واجب كفايى است و اگر من به الكفاية (به مقدار كافى) نباشد واجب عينى مى‌گردد. بنابراين در هر دو صورت لازم است عالمانِ‌ اين علوم به تعليم گروهى از ناآگاهان بپردازند تا جامعۀ اسلامى از اين جهت فقير و ناتوان نگردد و نظام دين و دنيا به‌هم نريزد. در عصر ما، كشورهاى صنعتى بزرگ به‌سبب نياز ديگران به صنايع آن‌ها، خواسته‌ها و افكار و فرهنگ خويش را به آن‌ها تحميل مى‌كنند و سعى در اسارت ديگران از طريق پيشرفت‌هاى علمى خود دارند، به همين دليل بر مسلمانان لازم است كه در ميدان اين علوم سبقت جويند و لااقل خود را به ديگران برسانند تا از قيد اسارت آنان رهايى يابند.
🌴 🌹 [[و قال عليه‌السلام ]] شَرُّ الْإِخْوَانِ‌ مَنْ‌ تُكُلِّفَ‌ لَهُ‌. امام عليه السلام فرمود: بدترينِ‌ برادران (دوستان) كسى است كه براى پذيرايى از او (ناچار باشى) خود را به زحمت افكنى. ١ مرحوم سيد رضى بعد از ذكر اين گفتار حكيمانه مى‌گويد:«تكليف (و تكلف) هميشه با مشقت همراه است بنابراين دوست پرتوقعى كه انسان را به تكلف وامى‌دارد مايۀ شر است. به همين دليل او بدترينِ‌ برادران محسوب مى‌شود»؛ (قال الرضيّ‌: لأن التّكليفَ‌ مُستَلزِم للمَشقّةِ‌، و هو شرٌّ لازِمٌ‌ عن الأخِ‌ المُتَكَلَّفِ‌ لَهُ‌، فهو شَرُّ الإخوانِ‌) .
شرح و تفسير دوستان پرتكلّف امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكتۀ مهمى اشاره كرده كه دوستان خوب و بد را از هم جدا مى‌كند. مى‌فرمايد:«بدترينِ‌ برادران (دوستان) كسى است كه براى پذيرايى از او (ناچار باشى) خود را به زحمت افكنى»؛ (شَرُّ الْإِخْوَانِ‌ مَنْ‌ تُكُلِّفَ‌ لَهُ‌). مرحوم سيد رضى بعد از ذكر اين گفتار حكيمانه مى‌گويد:«تكليف (و تكلف) هميشه با مشقت همراه است بنابراين دوست پرتوقعى كه انسان را به تكلف وا مى‌دارد مايۀ شر است. بنابراين او بدترينِ‌ برادران محسوب مى‌شود»؛ (قال الرضيّ‌: لأن التّكليفَ‌ مُستَلزِم للمَشقّةِ‌، و هو شرٌّ لازِمٌ‌ عن الأخِ‌ المُتَكَلَّفِ‌ لَهُ‌، فهو شَرُّ الإخوانِ‌). اصولاً زندگى پرتكلف و پردردسر، هميشه مايۀ بدبختى و اضطراب و ناراحتى است بنابراين اگر دوستانى پيدا شوند كه توقع زيادى در پذيرايى يا كمك‌رسانى دارند و انسان مجبور شود به خاطر آن‌ها خود را به زحمت بيفكند، دوستان بدى هستند. دوست باصفا كسى است كه پذيرايى ساده را به جان و دل مى‌پذيرد و سعى مى‌كند دوست خود را در آرامش و آسايش قرار دهد اما اگر توقعات زيادى داشت كه به‌سبب آن، دوستش مجبور بود براى كمك به او يا پذيرايى از او خود را به زحمت بيفكند و گاه حتى وسايل منزل خود را براى اين كار بفروشد چنين دوست خودخواهى لايق دوستى نيست. اولياء اللّه و پيروان آن‌ها هميشه اين دستور را در نظر داشتند و دربرابر دوستان خود بى‌تكلف بودند، به‌سادگى از آن‌ها پذيرايى مى‌كردند و با آن‌ها انس مى‌گرفتند. به عكس، كسانى در گذشته و به‌خصوص امروز بوده و هستند كه اگر دوستشان پذيرايى سنگين و پرخرجى از آن‌ها نكند آن را دليل بر اهانت مى‌دانند و از او فاصله مى‌گيرند، در پشت سر گله مى‌كنند و در پيش او گاه اظهار مى‌دارند. در مجموع، تكلف در پذيرايى از دوستان، عيوب زيادى دارد كه به چهار عيب آن به‌خصوص مى‌توان اشاره كرد: نخست اين‌كه سبب مى‌شود دوستان، كمتر يكديگر را ملاقات كنند زيرا تشريفات پردردسر به آسانى قابل تكرار نيست. دوم اين‌كه طرف مقابل ممكن است توانايى پذيرايى به آن شكل را نداشته باشد و سبب شرمندگى او در آينده شود. سوم اين‌كه از ساده‌زيستى كه مورد تأكيد اسلام است دور مى‌شوند. چهارم اين‌كه اينگونه پذيرايى‌ها غالباً توأم با خودنمايى و رياكارى است كه با روح تعليمات اسلامى سازگار نيست. البته تكلف گرچه غالباً در نحوۀ پذيرايى‌هاست ولى ممكن است آداب ديگر را نيز شامل شود مانند چگونگى تعارف‌ها و جلوس در مقابل يكديگر و ساير امورى كه در ديدار دوستان انجام مى‌شود. *** ابن ابى‌الحديد در اين‌جا به داستانى تاريخى اشاره مى‌كند كه از جهاتى قابل توجه است. مى‌گويد: از حسن بن سهل (وزير مأمون) نقل شده كه گفت: روزى نزد مأمون رفتم و با سؤالى كه قابل پيش‌بينى نبود مواجه شدم. به من گفت: مروّت (شخصيت) يعنى چه‌؟ در پاسخ گفتم: منظور خليفه را نمى‌فهمم تا جواب مناسبى عرض كنم. گفت: نزد عمرو بن مسعده برو و از وى سؤال كن. مى‌گويد: من به سراغ عمرو رفتم، اوضاع خانۀ او به‌هم ريخته و مشغول بنايى بود. روى آجرى نشسته و مراقب كارگران بود. به او گفتم: مأمون دستور داده تا دربارۀ معناى مروت از تو سؤال كنم. صدا زد آجرى آوردند و به من گفت: روى آن بنشين. در همان حال، سخنانى گفت كه مقصود من در ميان آن‌ها وجود نداشت. من از اين‌كه مورد احترام واقع نشدم و مقدار زيادى حرف‌هاى نامناسب شنيدم عصبانى شدم و به خود مى‌پيچيدم. هنگام غذا خوردن كه شد خدمتكارى آمد و دو قرص نان و مقدارى خورش ساده و يك ظرف آب با خود آورد. كمى از آن تناول كردم و در حالى كه از چنين برخورد اهانت‌آميزى ناراحت بودم با وى خداحافظى كردم، ولى به من گفت: هر روز دوست داشتى مى‌توانى نزد من بيايى. من چيزى دراين‌باره به مأمون نگفتم. فكر كردم اكنون كه رسماً از طرف او دعوت شدم يك روز پيش او بروم و رفتار او را ببينم و بعد با مأمون ملاقات كنم. آن روز كه نزد او رفتم برخلاف انتظار با استقبال بسيار خوب او روبرو شدم. مرا در آغوش كشيد و پيشانى مرا بوسيد و پشت سر من به راه افتاد و در محل پذيرايى مرا در جاى خوبى نشاند و دربرابر من نشست و با سخنان سنجيده‌اى با من گفت‌وگو كرد. هنگام پذيرايى، ظرف‌هاى پر از ميوه و غذاهاى گوناگون آوردند و در سفره چيدند و پذيرايى‌اش از من بسيار جالب بود. هنگامى كه مى‌خواستم خداحافظى كنم دستور داد هداياى فراوانى به من دادند و مركبى را با هداياى فراوان آماده ساخت و غلامانى را همراه من فرستاد. بسيار تعجب كردم هنگامى كه شنيدم همۀ آن‌ها را به من بخشيده است. در موقع خداحافظى گفت: اگر برادرت به ديدنت آمد به خاطر او خود را به زحمت نينداز و به آنچه در خانه وجود دارد كفايت كن اما اگر كسى را دعوت كردى از چيزى در خدمت به او فروگذار مكن همان‌گونه كه من در اين دو جلسه با تو رفتار كردم. سپس اين جمله را افزود: معناى مروت همين است. ١ البته
عمرو بن مسعده در جلسۀ دوم مرتكب تكلف شده و مصداق كلام امام عليه السلام نيست ولى شايد هدف او اين بوده است كه كمبودها و اهانت‌هاى ظاهرى جلسۀ اول را بدين وسيله جبران كند و از دل ميهمان خود بيرون سازد. مرحوم علامۀ شوشترى در شرح اين عبارت، حديثى از ابن قتيبۀ دينورى در عيون الاخبار نقل مى‌كند كه اين بحث را با آن حديث پايان مى‌دهيم. مى‌گويد: مردى على عليه السلام را به مهمانى دعوت كرد. امام عليه السلام فرمود: «نَأتِيكَ‌ على أن لا تَتَكلَّف ما لَيسَ‌ عِندَك و لا تَدَّخِرَ عنّا ما عِندَك و كانَ‌ يقولُ‌: شَرُّ الإخوانِ‌ مَن تُكلِّفَ‌ لَهُ‌؛ ما دعوت تو را اجابت مى‌كنيم و نزد تو خواهيم آمد به شرط‍‌ اين‌كه براى چيزى كه نزد تو نيست تكلف نكنى و از آنچه نزد توست دريغ نورزى» و مى‌فرمود: «بدترينِ‌ دوستان، دوستى است كه براى او خود را به تكلف و مشقت بيندازى».
🌴 🌹 [[و قال عليه‌السلام ]] إِذَا احْتَشَمَ‌ الْمُؤْمِنُ‌ أَخَاهُ‌ فَقَدْ فَارَقَهُ‌. امام عليه السلام فرمود: هنگامى كه مؤمن، برادر باايمانش را به خشم آورد و شرمگين سازد اسباب جدايى از او را فراهم كرده است. ١ مرحوم سيد رضى مى‌گويد:«حشمه و أحشمه» يعنى او را به غضب آورد و بعضى گفته‌اند: او را شرمنده ساخت و «احتشم» به معنى طلب شرمندگى است براى ديگرى و چنين كارى مقدمۀ جدايى از اوست؛ (قال الرضيُّ‌: يقال: حَشَمَهُ‌ و أحْشَمَهُ‌ إذا أغْضَبَه، و قيل: أخْجَلَهُ‌ «أو احْتَشَمَهُ‌» طَلَبَ‌ ذلِكَ‌ له و هوَ مَظَنَّةُ‌ مُفارَقَتِه) .
شرح و تفسير اسباب جدايى دوستان امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به يكى از عوامل مهم جدايى از دوست اشاره كرده، مى‌فرمايد:«هنگامى كه مؤمن، برادر باايمانش را به خشم آورد و شرمگين سازد مقدّمه جدايى از او را فراهم كرده است»؛ (إِذَا احْتَشَمَ‌ الْمُؤْمِنُ‌ أَخَاهُ‌ فَقَدْ فَارَقَهُ‌). مرحوم سيد رضى ذيل اين حكمت، احشام و حشمت را چنين تفسير مى‌كند، مى‌گويد: «حشمه و أحشمه» يعنى او را به غضب آورد و بعضى گفته‌اند: او را شرمنده ساخت يا «احتشم» به معنى طلب شرمندگى است براى ديگرى و چنين كارى مقدمۀ جدايى از اوست»؛ (قال الرضيُّ‌: يقال: حَشَمَهُ‌ و أحْشَمَهُ‌ إذا أغْضَبَه، وقيل: أخْجَلَهُ‌ «أو احْتَشَمَهُ‌» طَلَبَ‌ ذلِكَ‌ له و هوَ مَظَنَّةُ‌ مُفارَقَتِه). آنچه سيد رضى گفته، يكى از تفسيرهاى كلام حكيمانۀ امام عليه السلام است، بعضى از شارحان نهج البلاغه تفسير ديگرى ذكر كرده‌اند كه بر اساس مفهوم ديگرى است كه براى حشمت گفته‌اند و آن اين‌كه «حشمت» به معنى حفظ‍‌ خودخواهى و تشخص دربرابر ديگران و برترى‌جويى در مقابل دوستان است و اين تعبير در مورد حشمت پادشاهان و امرا گفته شده كه در پشت پرده‌هاى كاخ‌ها خود را مستور مى‌دارند و دربان‌ها بر درهاى آن مى‌گمارند به‌گونه‌اى كه مراجعه‌كنندگان نه قدرت مراجعه به آن‌ها را دارند و نه گفت‌وگوى با آن‌ها، مگر در موارد نادر آن هم با شرايط‍‌ سنگين خاص. همين معنى ممكن است در مورد دوستان به صورت ساده‌ترى انجام گيرد. به هر حال حجابى ميان انسان و سايرين مى‌شود و يكى از اسباب جدايى از دوستان است. ١ بنابراين براى گفتار حكيمانۀ مورد بحث سه تفسير به نظر مى‌رسد و ممكن است همۀ آن‌ها در مفهوم كلام امام عليه السلام جمع باشد. نخست، خشمگين ساختن دوستان، دوم، شرمنده نمودن آن‌ها و سوم، برترى‌جويى و تكبر دربرابر آن‌ها. هركدام از اين امور سه‌گانه براى جدا شدن دوستان از انسان كافى است البته ممكن است انجام يك مرتبه و دو مرتبۀ اين كارها تأثيرگذار نباشد ولى به‌يقين اگر تكرار شود سبب جدايى از دوستان خواهد شد. در حديثى از امام صادق عليه السلام مى‌خوانيم: «مَنِ‌ احْتَشَمَ‌ أَخَاهُ‌ حَرُمَتْ‌ وُصْلَتُهُ‌ وَ مَنِ‌ اغْتَمَّهُ‌ سَقَطَتْ‌ حُرْمَتُه؛ كسى كه برادر مسلمانش را عصبانى يا شرمنده سازد دوستى با او حرام است و كسى كه برادر مسلمانش را اندوهگين نمايد احترامش از بين مى‌رود». ٢ و در كتاب دعائم الاسلام از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده است كه فرمود: «أكْرَمُ‌ أخلاقِ‌ النَّبِيِّينَ‌ وَ الصِّدِّيقِينَ‌ وَ الشُّهداءِ وَ الصّالِحينَ‌ التَّزاوُرُ فِى اللّهِ‌ وَ حَقٌّ‌ على المَزورِ أن يُقَرِّبَ‌ إلى أخيهِ‌ ما تيسَّرَ عِندَه و لو لم يَكُن إلّا جُرعَةٌ‌ من ماءٍ، فَمَنِ‌ احْتَشَم أن يُقَرِّب إلى أخيهِ‌ ما تيسَّر عِندَه لَمْ‌ يَزَلْ‌ في مَقْتِ‌ اللّهِ‌ يَوْمَهُ‌ وَ لَيْلَتَهُ‌؛ برجسته‌ترين اخلاق پيغمبران و صديقين و شهدا و صالحين، زيارت دوستان براى خداست و بر كسى كه به زيارت او مى‌روند لازم است آنچه را نزد او ميسر است براى پذيرايى از دوستش بياورد هر چند يك جرعه آب باشد، و كسى كه از اين كار خوددارى كند و آنچه را ميسر است براى پذيرايى دوستش نبرد پيوسته در خشم و غضب الهى در آن روز و شب خواهد بود». ١ از اين حديث شريف معنى چهارمى براى احتشام استفاده مى‌شود و آن خوددارى كردن و بى‌اعتنايى نمودن است.