eitaa logo
نهج البلاغه و زندگی
4هزار دنبال‌کننده
24هزار عکس
11.9هزار ویدیو
368 فایل
💌اجتماعی که علی (علیه السلام) را کنار گذاشت، علی (علیه السلام) را از علی(علیه السلام)بودن منع نکرد، بلکه خود را از علی(علیه السلام) داشتن محروم کرد. اینجا کلاسی است برای مرور تفکرات امیرالمومنین (علیه السلام) باشد که مقبول حضرتش افتد. ساجدی نسب
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کانال روشنگری‌🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد برجسته دانشگاه تهران که جزء دانشگاه اعضای تیم کننده هسته ای هم بوده: باید علف می خوردیم اما را امضا نمی کردیم/ را فروختیم تا وقتی صدای ها بلند باشد، کسی صدای متخصصین متعهد را نخواهد شنید 👉 @roshangarii 🌹
/ بسیار جذاب و خواندنی آیت الله : مرتاضی از هند به قم آمده بود و ادعاهای عجیبی داشت. از جمله اینکه می گفت می توانم انسان ها را با نیروی روحم از زمین بلند کنم و راست می گفت چون تعدادی از مردم را بلند کرده بود. روزی در مجمع ما آمد. دوستم سید موسی صدر - بعدها : گفت: اگر می توانی مرا از زمین بلند کن. گفت درون آن سینی بنشین. ما با خود فکر کردیم سید موسی حالا وردی ذکری چیزی می گوید و جادوگری این مرتاض را باطل می کند. اما مرتاض کمی تلاش کرد و آقا موسی را با سینی حدود یک متر به هوا برد. وقتی قضیه تمام شد ما سید موسی صدر را سرزنش کردیم که این چه کاری بود کردی؟ چرا آبروی ماها را بردی. سید گفت: می خواستم را بشکنم. ولی هر چه تلاش کردم گویی مرا بسته بودند و نمی توانستم از روی سینی به زمین بپرم.  مرتاض را نزد استاد خود علامه بردیم. ما نگران بودیم که آبرویمان نرود و به استادمان گفتیم که این مرتاض از آمده و کارهای خارق العاده می کند و برخی نمونه هایش را هم ما دیده ایم. علامه فرمود: مثلا چه کارهایی؟ گفتیم مثلا انسان را روی هوا بلند می کند. هیچ تعجبی در علامه بر انگیخته نشد و فرمودند خب نشان دهد. مرتاض گفت: به ایشان بگویید می خواهد تا ایشان را بلند کنم؟ وقتی به علامه گفتیم ایشان فرمود انجام دهد. من همینطور که مشغول نوشتن بودم به نوشتنم ادامه می دهم و او کار خودش را بکند ... مرتاض مقداری دم و دستگاهش را در آورد و اورادی خواند و مدتی کارهایش طول کشید. علامه هم کماکان سرش روی کاغذ بود و کنار دیوار نشسته بود و مشغول نوشتن . مدتی گذشت یک دفعه علامه سر خود را بالا آورد و نگاهی به مرتاض کرد و دوباره سرش را پایین انداخته و مشغول نوشتن شد. مرتاض در هم شد اما دوباره ادامه داد. اوراد و اذکاری می خواند که ما نمی فهمیدیم و اداها و اطواری هم در می آورد. مدتی گذشت دوباره علامه سرش را لحظه ای بالا آورده و نظری به چشمان انداخت و دوباره مشغول نوشتن شد. که آثار ناراحتی در چهره اش موج می زد و عصبی هم شده بود که نتوانسته بود را از زمین بلند کند باز هم ادامه داد و این بار کارهایش بیشتر طول کشید. علامه در مرحله سوم نگاهش را به او دوخت و اندکی طول داد. مرتاض پا شد و وسایل خود را جمع کرد و با سراسیمه گی و التهاب بیرون رفت . برخی از ماها پی اش رفتیم و از وی پرسیدیم چه شد، نتوانستی؟ با عصبانیت گفت من تمام نیرو و توان خود را بکار گرفتم تا وی را تسخیر کنم و بعد او را از زمین بلند کنم ونهایتا ایشان نگاهی به من کردند و تمام اورادم شد و کارهایم نقش بر آب . به علاوه نفوذ نگاهشان جوری بود که کم مانده بود قبض روح شوم. مثل اینکه کسی گلوی مرا گرفته و کم مانده بود خفه شوم. دفعه ی دوم سعی بیشتری کردم ولی ایشان با یک نگاه کوتاه دوباره کم مانده بود جان مرا بگیرد. دفعه ی سوم نهایت درجه ی تلاشم را و هر چه بلد بودم به کار بردم تا تسخیرش کنم ولی این بار هم جوری نگاه کرد که احساس و اینکه کسی گلوی مرا می فشرد از دو دفعه ی قبل بیشتر شد و این بود که فهمیدم این روح را نمی توان تسخیر کرد و خیلی عظمت دارد ... •┈┈┈┈┈••✾••┈┈┈┈┈• ✅  کلاس نهج البلاغه و زندگی 🆔https://eitaa.com/nahjolbalaghehvazendegi
هدایت شده از توییتر انقلابی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ میگن تو کربلا نیزه دار با نیزه میزد شمشیر دار با شمشیر میزد ، اونی هم که هیچی نداشت با سنگ میزد.😔 کل یوم عاشورا کل ارض کربلا #IndianMuslimsInDanger #هند 👤 آق قلندر......🇮🇷 💠 به توییتر انقلابی بپیوندید: http://eitaa.com/joinchat/2596339728Ca044fd9eeb
هدایت شده از حوزه انقلابی
جمعی از ، و مردم دقایقی پیش در اعتراض به کشتار بی رحمانه مسلمانان در و سانسور این قتل عام در رسانه‌های دنیا تجمع کردند. @HowzehEnghelabi
هدایت شده از افسران جوان جنگ نرم
⭕️ادرار‌خوردنِ هندوها برای مبارزه با ویروسِ کرونا🙄 ♦️رهبرانی از حزب ناسیونالیست هندو نارندرا مودی، نخست وزیر هند از استفاده از ادرار گاو به عنوان یک دارو و درمانی برای درمان کرونا حمایت کرده اند! 🔹گفتنی‌است که، همین کوفت و زهرمار هارو می‌خورن که مسلمانانِ مظلومِ #هند رو، به فجیع‌ترین حالت می‌کُشند😐 @Afsaran_ir
🚩 نه شیعه ی اهل کویته پاکستانم که گوشت و خونم به جرم شیعه بودن گاه و بی گاه به در و دیوار شهر بپاشد 🚩 نه شیعه اهل ارومچی هستم که کلاس های درس حوزه و مراسم کفن و دفن برگزاری مراسمات جشن و عزا ی اهل بیت را ممنوع کرده باشند و مخفیانه و به دور از دید حکومت شیعه گری کنم... 🚩 نه شیعه ی آذربایجان و قره باغ که رأی و نظرم بی اهمیت و سرنوشت وطنم به دست مردمم نباشد. 🚩 نه شیعه ی نیجریه ای که بخاطر عشق به حسین و اولاد حسین ، رهبرم و اولادش را به خاک و خون و زندان بکشانند . 🚩 نه شیعه ی اهل جنوبی هستم که حتی یک عالم شیعی در دسترس برایم وجود نداشته باشد و تمام مراجعات دینی ام اینترنتی برطرف شود! 🚩 نه شیعه قطیف که برای فعالیت های دینی سیاسی ام تحت پیگیرد قانونی و در انتظار باشم!؟ 🚩 نه شیعه ی و کشمیر هستم که بریزند وسط های دست جمعی مان و نام و خون در دهانم باهم آمیخته شود... 🚩 نه شیعه منامه ام که در زندان ها حبس شده باشم و حکومت آل خلیفه منتظر که ویروس کرونا را وارد زندان ها کند تا نسل کشی بیولوژیکی در زندان برایم رقم بخورد 🚩 نه شیعه اهل میرزا اولنگ که تکه تکه اعضای بدنم سنگفرش خیابان ها شود ♦️آری من ایرانم و حتی یک زخم.! نه تو بگو اصلا یک اخم ..! به خاطر شیعه بودنم متحمل نشده ام. ♦️همیشه راحت و آسوده در فرم ها، جلوی کلمه ی *دین و مذهب* نوشته ام: اسلام-تشیع... ♦️در هر عید و شهادت خاندان مولا علی و فرزندانشان که بوده ، بدون دغدغه خاطری اظهار مودت و محبتمان کرده ایم و آن هم با حسی مملو از تشکر از خود و در انتظار ثواب و عنایت . اگر شایستگی شیعه بودن و محب بودن را به ما داده‌اند ، در راه این حق چه تکلیفی به عهده داریم؟! ♦️امروز و در پایان این صده ی پر از تلاطم و جنگ ، این امنیت و اقتدار را صدقه سر انقلاب اسلامی و قیام امام راحل و ورهبری امام خامنه ای وجانفشانی شهدای راه اسلام و انقلاب وطنم دارم. ♦️اما هزینه ای که به نوبه خود باید بخاطر این *نعمت بزرگ* و در *راه حق* ادا کنم چیست؟ شکر این نعمت و بهای این بهشت امنی که در آن نفس می کشیم را !؟ ♦️من نه حتی یک زخم برداشته ام و نه حتی میدانم شیعه بودن در هرجای این دنیا جز چه هزینه ها و چه رنج هایی بر تن شیعیان گذاشته. و اگر برسد آن زمان که بپرسند برای رساندن تشیع به بعد خود چه کرده ای زبانم بسته است و سرم پایین در مقابل آنچه برادران و خواهران شیعه ام در جای جای دنیا و در طول تاریخ ایران و اسلام متحمل شدند تا راه حق بماند و نسل و فرزندان دوستداران مولا علی و فرزندانش پاینده باشد ... ♦️پی نوشت:راحت آسوده در مجالس علی و اولاد علی قد کشیدیم و ندانستیم خیلی ها برای شیعه بودن و شیعه ماندن چه خون دل ها خورده اند به راستی برای رسیدن تشیع به کل دنیا که هیچ برای نسل بعدی همین ایران خودمان چه کار کرده ایم؟! 🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا 🌍 sapp.ir/ebratha.org سروش
📜 روایت هفتم : زائری‌ که‌ از داغ سیدالشهداء«ع» جان‌ داد فاضل دربندی در کتاب «اسرار الشهادة» ذکر میکند : شنیدم حکایت غریبی را که پنجاه سال پیش اتفاق افتاده و آن این است که : شخصی از بزرگان به نیت مجاورت آمد و مدت شش ماه در آنجا بود و داخل حرم مطهر نگردید . و هر وقت اراده‌ی زیارت عزیز زهرا «س» را می‌نمود بر بام منزل خود بالا می‌رفت و بر آن حضرت سلام می‌کرد و او را اینگونه زیارت می‌نمود تا آنکه خبر او به سیدمرتضی [علم الهدی] که از بزرگان آن عصر و موسوم به {نقیب} بود ، رسید . پس جناب سید به منزل او اومد و او را ملامت و سرزنش فرمود و گفت : از آداب زیارت در مذهب اهل بیت «ع» این است که داخل شوی و و را ببوسی ، و این طریقه که تو داری از برای کسانی می‌باشد که در بلاد بعیده هستند و نمی‌توانند به حرم بیایند . چون آن مرد این سخن بشنید ، گفت : یا نقیب الاشراف ؛ از تو توفع دارم که هر چه قدر از مال دنیا میخواهی از من بگیری و مرا مامور به دخول حرم شریف نفرمایی و معاف داری . سید از این سخن متغیر گردید و گفت : من از برای مال دنیا این سخن نگفتم ، بلکه این طریقه را بدعت و منکر می‌دانم و نهی از منکر واجب است . چون آن مرد این سخن بشنید آه سردی از جگر پردرد کشید ؛ پس از جا برخاست و کرد و بهترین لباس خود را پوشید و از خانه با سکینه و وقار بیرون آمد و با خشوع و خضوع تمام ، نالان و گریان ، متوجه به سوی حرم گردید . تا آنکه به در صحن مطهر رسید . به سجده افتاد و سجده کرد و عتبه‌ی صحن شریف را بوسید . پس برخاست لرزان ، مانند جوجه گنجشکی که آن را در هوای سرد در آب انداخته باشند ، با رنگ و روی زرد ، مانند کسی که ثلث روح او خارج گشته باشد ، تا آنکه وارد کفش‌کن مطهر گردید . نزدیک صحن شد ، به سجده افتاد و زمین را بوسید و برخاست مانند کسی که در حالت باشد . پس بر ایوان مقدس بر آمد و خود را با مشقت تمام به باب رواق رسانید . چون چشمش به مطهر افتاد ؛ نفسی اندوهناک برآورد ، و ناله‌ای جانسوز مانند زن بچه مرده‌ای بکشید . پس به آوازی دل‌گداذ گفت :«أ هذا مَصرعُ سیدالشهداء (ع) ؟ أ هذا مقتل سیدالشهداء (ع) ؟» آیا اینجا جای افتادن حسین است ؟ آیا مقتل حسین اینجاست ؟ پس صیحه‌ای زد و بیفتاد و جان به جان‌آفرین تسلیم نمود و به شهدای آن زمین ملحق گردید . منابع : ✓ دار السّلام ، صفحه‌ی ۳۰۱ 🆔@heyat_rahpoyan_velayat