eitaa logo
مدرسه نهج البلاغه (۲)
1.7هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
83 ویدیو
196 فایل
کانال رسمی آقای دکتر شهاب الدین ذوفقاری (حفظه‌الله) مدیریت محترم گروه نهج البلاغه و عضو هیأت علمی دانشگاه معارف قرآن و عترت علیهم السلام / تاسیس کانال : ۱۳۹۹ ارتباط با جناب استاد ⬅️ @DrZoofaghari ادمین ⬅️ @M_sahraei_nahj
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 خطبه ۸۳ /بخش چهارم 🔘 مروری بر جلسه قبل: امام علیه‌السلام در توصیف دنیا و دل‌کندن بندگان از دنیا و زدودنِ محبتِ دنیا از دلهای عبادالله عباراتی را بیان می‌فرمایند. این از مواردی است که در سراسر نهج‌البلاغه به‌طور مشهود و صریح با عباراتی بی‌نظیر دیده می‌شود؛ چراکه حبّ دنیاست که مردم را از آخرت باز می‌دارد و به سمت انواع معاصی می‌کشاند. حبّ دنیا در نهج‌البلاغه، در یک دوز پایین (به اصطلاح پزشکان) تجویز شده و آن‌هم در حد وسیله و ابزار است. اگر کسی دنیا را به‌عنوان ابزار و وسیله و مَرکَبی برای رسیدن به آخرت بخواهد، خوب است؛ هم او می‌تواند از دنیا استفاده کند، و هم اینکه ممدوح بوده ، بد و ناپسند تلقی نمی‌شود. اما اگر به دنیا علاقه‌ای بیش‌از این داشته باشد، همان چیزی‌است که امیر علیه‌السلام از آن نهی فرموده و سعی می‌کنند مردم به این ورطه نیفتند. از آنجا که دنیا زرق‌و‌برق و جاذبه‌های زیاد دارد، طبعاً در برابر آن‌همه جاذبه این‌گونه سخن گفتن از دنیا لازم است؛ چون خیلی نافذ و همه‌گیر است. مثل یک بیماری همه‌گیر و سریع‌الانتقال و از پادَرآورنده است که باید سریع اطلاع‌رسانی شود و جهات منفی‌اش دائماً بازگو شود؛ والّا افراد به‌راحتی دست از آن برنمی‌دارند. لذا می‌فرمایند: این دنیا آبشخورش گل‌آلود است، به آب هم که می‌رسی، آب هم آلوده‌است. (ﻳُﻮﻧِﻖُ ﻣَﻨْﻈَﺮُﻫَﺎ) منظرِ زیبایی دارد؛ لکن وقتی کسی مجذوب دنیا بشود، به هلاکت می‌رسد. (ﻏُﺮُﻭﺭٌ ﺣَﺎﺋِﻞٌ) غرور و فریبی زودگذر است که وقتی انسان به آن مبتلاء شد، می‌بیند دوام و بقاء ندارد. مثل درخشش برقی که یک‌لحظه می‌جهد و محیط را روشن می‌کند و بلافاصله انسان را در خاموشی فرو می‌بَرَد. (ﻇِﻞٌّ ﺯَاﺋِﻞٌ) سایه‌ای که زود برچیده می‌شود و آفتاب سوزان جای آن را می‌گیرد و کسی در پناه او نمی‌آساید. (ﺳِﻨَﺎﺩٌ ﻣَﺎﺋِﻞٌ) تکیه‌گاهی که نمی‌شود به آن اعتماد کرد (کج و مایل است) 👈در ادامه امام علیه‌السلام یک تشبیه تمثیلی عجیبی دارند که سعی می‌کنیم ابتداءً تشبیه را عرض کنیم و بعد آن را با جملات نهج‌البلاغه مطابقت دهیم. ایشان در جملات بعدی، دنیا را به یک سوارکاری تشبیه می‌کنند که بر اسب خود سوار شده و صیاد (شکارچی) است؛ در حالی‌که همراه خودش تیر و کمان و کمند (ابزار شکار) هم دارد. برای شکار که شمشیر لازم نیست. از این رو شکارچی‌ها در قدیم با خودشان تیر و کمان برمی‌داشتند و گاهی که قصد داشتند حیوان را زنده شکار کنند، کمند هم با خود می‌بردند که البته استفاده از کمند مهارت زیادی می‌خواست. حالا فرض کنید این سوارکار وارد منطقه آهوان شده ، همان اول که وارد می‌شود آهوان می‌رَمَند. او خیلی باید حوصله کند، ساعتها آرام بر اسبِ خود بنشیند تا کم‌کم با او انس بگیرند و اعتماد کنند. نزدیک و نزدیک‌تر شوند تا حدی که فکر کنند بی‌خطر است. همینطور که آهویی نزدیک اسبِ شکارچی می‌شود، ناگهان اسب یک لگدی به سمت آهومی‌پَراند تا او را زخمی کند. طبعاً وقتی آهو می‌خواهد بگریزد، شکارچی از کمندش استفاده کرده و آهو که تلاش می‌کند رها شود، با پرتاب تیر یا تیرهایی به سمتش از پای در می‌آورد. در این حالت است که سوار می‌رود و طنابش را به گردن حیوان می‌اندازد و اسیرش می‌کند. عاقبتِ این آهوی اسیر و مجروح شده آتش است و اجاق گاز. امام علیه‌السلام می‌فرمایند: ✨ﺣَﺘَّﻲ ﺇِﺫَا ﺃَﻧِﺲَ ﻧَﺎﻓِﺮُﻫَﺎ✨ وقتی گریزان از دنیا با دنیا انس بگیرد. مثل همان سواری که رفته به شکار و آهوان از او می‌گریزند. کم‌کم مأنوس شده و نزدیک می‌آیند. کسی هم که از دنیا می‌گریخته و با دنیا ارتباطی نداشته کم‌کم انس می‌گیرد و دلخوش می‌شود و به جمع‌آوری دنیا مایل می‌شود. (نافر: کسی که گریزان و دورشونده، کسی که نفرت دارد) ✨ﻭَ اﻃْﻤَﺄَﻥَّ ﻧَﺎﻛِﺮُﻫَﺎ✨ کسی که دنیا برایش ناپسند بوده، اطمینان پیدا می‌کند به دنیا. خیلی از افراد هستند به‌خصوص برخی جوانان و نوجوانان که تمایل به استقلال‌طلبی نسبت به همه چیز و همه کس و به‌ویژه دنیا دارند. یعنی نوجوانان در حوالی سن بلوغ، نه فقط نسبت به والدینشان احساس استقلال می‌کنند، در همه چیز این حس استقلال‌طلبی را دارند. مثلاً وقتی می‌خواهد به سفری برود والدین گوشزد می‌کنند که ابزار و وسایلت را بردار و او می‌گوید نه لازم نیست، نیاز ندارم. اینها اینگونه‌اند و کم‌کم مأنوس می‌شوند به دنیا. ✨ﻗَﻤَﺼَﺖْ ﺑِﺄَﺭْﺟُﻠِﻬَﺎ ✨ وقتی به دنیا نزدیک شدند، دنیا به آنها لگد می‌زند . 🌴🌴🌴
ﻭَ ﻗَﻨَﺼَﺖْ ﺑِﺄَﺣْﺒُﻠِﻬَﺎ ✨ با کمندش می‌پیچد به دور آنها تا اسیرِشان بکند. (قَنص: شکار) ✨ﻭَ ﺃَﻗْﺼَﺪَﺕْ ﺑِﺄَﺳْﻬُﻤِﻬَﺎ ✨ آنها را هدف می‌گیرد با تیرهای خودش. وقتی بخواهند بگریزد، از تیرهای خودش استفاده می‌کند. وقتی تیری بر آنها پرتاب می‌کند و آن‌ها را از پای در می‌آورد. ✨ﻭَ ﺃَﻋْﻠَﻘَﺖِ اﻟْﻤَﺮْءَ ﺃَﻭْﻫَﺎﻕَ اﻟْﻤَﻨِﻴَّﺔِ✨ در این وقت مرگ طناب (کمند) خودش را بر گردن آنها می‌افکند. ✨ﻗَﺎﺋِﺪَﺓً ﻟَﻪُ ﺇِﻟَﻲ ﺿَﻨْﻚِ اﻟْﻤَﻀْﺠَﻊِ✨ درحالی‌که(قائد او می‌شود) کشان‌کشان او را می‌بَرد به مَضجعی(قبری) که کم‌جا و تنگ است. ✨ﻭَ ﻭَﺣْﺸَﺔِ اﻟْﻤَﺮْﺟِﻊِ ✨ و در تنهایی و وحشت آن محلی که باید برگردد. یعنی این برایش سرآغاز سفری جدید است. کسی که می‌میرد و شکار دنیا شده و دنیا او را به مَهلکه برده، دیگر باید در انتظار بازگشت به‌سوی خدا باشد. ✨ﻭَ ﻣُﻌَﺎﻳَﻨَﺔِ اﻟْﻤَﺤَﻞِّ ✨ (گویی در لحظه مرگ) جایگاه خود را می‌بیند. یعنی می‌بیند که مسیر آینده‌اش چیست؟ همان سوال و جوابی که از او می‌شود و دادگاه کوچکی که برگزار می‌گردد، به او نشان خواهد داد که پس از این در عالم برزخ چه جایگاهی خواهد داشت؛ در بهشت برزخی یا در دوزخ برزخی. ✨ﻭَ ﺛَﻮَاﺏِ اﻟْﻌَﻤَﻞِ✨ و اینکه جزای عملش را به او بدهند. اگر اعمالش خوب بوده، جزای نیک و اگر اعمالش بد بوده، جزای شر و بدی دارد. این برنامه دنیاست؛ یعنی انسان‌ها وقتی با دنیا انس می‌گیرند و به دنیا تکیه می‌کنند و امور خودشان را سروسامان می‌بخشند، این مسأله مشهود است. اگربیوگرافی افراد را به‌طور دقیق مطالعه کنید، متوجه می‌شوید که عموم مردم در آغاز زندگیشان با چه تلاش و زحمتی سعی می‌کنند اسباب آسایش و آرامش را برای خودشان و خانواده‌شان آماده کنند، فرزندان را به سروسامان برسانند، امور را رَتق‌‌وفَتق کنند؛ تا جائیکه می‌بینید برخی افراد دیگر نیازی نمی‌بینند سرِکار بروند ، افرادی را دارند که به‌جای آنها کارها را انجام می‌دهند. نشسته‌اند و فقط با یک تلفن گزارش کارش را می‌گیرد، در نهایت هم سود وثمره کارِشان را می‌گیرند. او دیگر فارغ‌البال است. حتی برخی از این افراد فکر می‌کنند دیگر وقتش هست که با خیال آسوده به سفرهای کوتاه‌مدت و بلندمدت بپردازند؛ ولی چند صباحی نمی‌گذرد که علائم مرگ در آنها پدیدار می‌شود. فشار کهن‌سالی و ضعف و سستی بدن بر آنها زیاد می‌شود و مشکلات شروع می‌شود. در ابتدا افراد باور نمی‌کنند، ولی با یک چکاپ (check_up) معلوم می‌شود دیر هم شده‌است و باید بیشتر مراقب سلامتی خودشان باشند. از این به بعد دیگر در سرازیری قرار می‌گیرند؛ سرازیری پر شیبی هم هست. سربالایی را قدم‌به‌قدم ونفَس‌زنان آمدند، ولی در سرازیری باشتاب فراوان می‌روند. این خاصیت دنیاست و ما در همین مسیر قرار داریم. حالا باید چکارکنیم؟ ⬅️ راهکار : مسیر درست این‌است که از این دنیا دل بِکَند؛ یعنی وابستگی‌اش را کم‌کند. آنچه دست ماست، این نیست که پیر و کهنسال نشویم یا گرفتاری‌ها و مشکلات به ما روی نیاورند. باید از اول دلمان جای دیگری باشد و نگاهمان شکل دیگری داشته باشد. طبعاً با و نسبت‌ به دنیا آسیب‌پذیری ما کمتر می‌شود؛ یعنی اگر کسی خواست خودش را نسبت به دنیا بیمه کند که آسیب نبیند، باید دلش را جای دیگری بُرده و توجهش به سرای دیگری باشد. انسان باید این دنیا را مقدمه و محلی برای عبور ببیند و بداند که قرار است از این دالان و محوطه عبور کند. اینجاست که به او سخت نمی‌گذرد. حافظ می‌گوید: از این رِباط دودَر، چون ضرورت است رَحیل رِواق و طاقِ معیشت، چه سربلند و چه پست یعنی اگر فرض بگیرید در این‌کاروانسرا، از یک در وارد و از یک در خارج خواهیم شد، دیگر نباید نگران این باشیم که در یک شبی که اینجا هستیم کدام اتاق را به‌ما می‌دهند. امام علیه‌السلام به‌خوبی انسان را به این سمت می‌برند، و جالب این‌ است که شما بدانید فرق بین طبابت امیرالمؤمنین علیه‌السلام با طبابت اطباء دیگر این است که آنان وقتی نسخه می‌نویسند، شما باید نسخه را به داروخانه ببرید، داروها را تحویل بگیرید و طبق دستور پزشک یکی‌یکی عمل کنید تا ان‌شاء‌الله بهبود حاصل شود؛ ولی امیرالمؤمنین همین نسخه‌شان داروست. یعنی کافیست از روی این نسخه چندبار بخوانید. . متن نهج‌البلاغه را در مورد دنیا و مشکلات دیگر وقتی می‌خوانیم، همه چیز حل است و درمان حاصل می‌شود و تأثیر می‌گذارد. دلیلش هم بلاغت فوق‌العاده و نفوذ انکارناپذیر سخن امیرالمؤمنین علیه‌السلام است که چون از دل ایشان و عمق هستی برآمده، طبعاً بر دلهای آماده اثر می‌گذارد. 🌴🌴🌴
ﻭَ ﻛَﺬَﻟِﻚَ اﻟْﺨَﻠَﻒُ ﺑِﻌَﻘْﺐِ اﻟﺴَّﻠَﻒِ✨ این روندی بوده که آیندگان درپی پیشینیان طی می‌کنند. یعنی هرکس در این دنیا می‌آید، مسیر کلی‌ّاش همین است. ✨ﻻَ ﺗُﻘْﻠِﻊُ اﻟْﻤَﻨِﻴَّﺔُ اﺧْﺘِﺮَاﻣﺎً✨ مرگ دست‌بردار نیست، توقف نمی‌کند و از جان گرفتن بازنمی‌ایستد. ما باید نگاهمان را نسبت به مرگ و دنیا و آخرت اصلاح کنیم. امروزه یک گوشه‌هایی از این مسائل تحت عنوان ، یا را مطرح می‌کنند. مقالاتی در موضوع مرگ‌آگاهی نوشته شده که یک قطره‌ای از این آموزه‌ها در آنها پخش شده‌است؛ ولی به این حد هم نیست. می‌گویند هرکس مرگ‌آگاهی داشته باشد، سبب می‌شود از آسیب‌های ناشی از ترسِ مرگ در امان بماند. این همان مرگ‌آگاهی امیرالمؤمنین است که با دوز بالا و غنی از مطالب در نهج‌البلاغه بیان می‌فرمایند. ✨ﻭَ ﻻَ ﻳَﺮْﻋَﻮِﻱ اﻟْﺒَﺎﻗُﻮﻥَ اﺟْﺘِﺮَاﻣﺎً ✨ همچنان‌که مرگ کار خودش را می‌کند و هرازگاهی سراغ اشخاصی می‌رود، آنهایی هم که در دنیا باقی مانده‌اند، بازنمی‌ایستند از جرم و گناه. یعنی آنها هم به گناهان خودشان ادامه می‌دهند. ✨ﻳَﺤْﺘَﺬُﻭﻥَ ﻣِﺜَﺎﻻً ﻭَ ﻳَﻤْﻀُﻮﻥَ ﺃَﺭْﺳَﺎﻻً✨ از رفتار گذشتگان و پیشینیان الگو می‌گیرند (پدرم این مسیر را رفت،‌ من هم همین مسیر را طی می‌کنم) ولی باید بدانند که گروه گروه می‌آیند و می‌روند. همانطور که اطلاق می‌شود دهه هشتادی و دهه نودی، از دهه ده و بیست هم همه در حال رفتن هستند و بسا تعداد زیادی باقی نمانده باشد. گویی بساطشان برچیده شده است. ✨ ﺇِﻟَﻲ ﻏَﺎﻳَﺔِ اﻻِﻧْﺘِﻬَﺎءِ ﻭَ ﺻَﻴُّﻮﺭِ اﻟْﻔَﻨَﺎءِ✨ همه می‌روند به آنجایی که باید بروند. هدفی که خداوند برای آن خلقشان کرده است. قرار هم نبوده در این دنیا بمانند. (صَیّور: مسیر) یکی از برکات و آثار مشکلاتی که افراد در دنیا دارند، که البته این مشکلات بیشتر مخصوص اولیاء‌الله و احبّاء‌الله است، این است که دلشان از دنیا کنده می‌شود. مثلاً برخی افرادی را می‌بینیم که گرفتار برخی بیماری‌های صعب‌العلاج شدند، سنی از ایشان گذشته باید کم‌کم خانواده هایشان آماده رفتن آنها بشوند و این برکت است برای آنها؛ چراکه اگر یک‌مرتبه جان بدهند، اطرافیانشان آسیب می‌بینند. خداوند به همه بزرگترها طول عمربدهد که اینها ستون‌های خانواده‌ها هستند، ستون‌هایی که همه را حفظ می‌کنند . این بزرگواران (پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها) مایه برکتند و دعایشان مؤثر است. اینها ارکان خانواده‌ها هستند و باید خوب بدرقه‌شان کرد. اینطور نباشد که از آن‌ها دل بکنند. درعین حال که برای سلامتی‌ و طول عمرشان دعا می‌کنند و می‌کوشند وظیفه‌شان را انجام دهند، دنیا هم کار خودش را می‌کند. وقتی نگاه یک مقداری تصحیح بشود، آنوقت هرچقدر در زندگی، انسان نعمت داشته باشد، به همان دلخوش است و خداراشکر می‌کند. که امروز به خیروخوبی گذشت. دیشب هم به‌خیر و سلامتی سپری شد. که صبح توانستم از بستر برخیزم. ای بسا کسانی که امروز اصلاً از بستر بلند نشدند. کسانی که خواستند برخیزند، اما نتوانستند. 🌴🌴🌴
شوق معرفت خطبه ۸۳ بخ ۴ ۲۰-۱۰-۲۴۰۱.m4a
29.04M
📖 خطبه ۸۳ / بخش پنجم جلسه بیستم حضوری سه شنبه ۲۰ دی ۱۴۰۱ 🎙جناب استاد شهاب الدین ذوفقاری https://eitaa.com/joinchat/3543859252Cf20d3b8609 splus.ir/nahj_98 📚📚📚
ادامه خطبه ۸۳ / بخش پنجم امام در ادامه از دنیا رفتن و خود دنیا را مطرح کردند؛ البته لحظات مرگ رو خیلی شرح نداده‌اند. در خطبه‌های دیگری مفصل‌تر این را بیان می‌کنند. اما در فراز بعدی و در بخش بعدی این خطبه امام علیه‌السلام درباره محشر، یعنی روز رستاخیز صحبت می‌کنند که در رستاخیز چه اتفاقی خواهد افتاد و البته این فراز هم فراز ترسناکی است؛ لکن ما در قرآن داریم که کسانی از فزع روز قیامت در امانند؛ باید آن امان را ببینیم چیست؟ پلیس راه اعلام می‌کند که جاده‌ها پر از برف و یخ‌بندان است، ولی از آن طرف هم می‌گوید حالا اگر می‌خواهید بروید، وسایل گرم با خودتان بردارید و زنجیر چرخ هم داشته باشید و لذا می‌بینیم گاهی مثلاً ماشین‌های سنگین با بار زیاد در همین پیچ‌وتاب‌ها حرکت می‌کنند و به سلامتی می‌روند و می‌آیند. آن‌‌ها که کارشان متوقف نمی‌شود؛ چراکه مسائل ایمنی را با خودشان همراه دارند. بنابراین قیامت هر قدر ترسناک و وحشتزا باشد، با داشتن آن‌چه که ما را از آن ترس‌ها ایمن می‌کند، انسان می‌تواند به‌آرامی و به‌خوبی طی مسیرکند. می‌فرماید: ✨حَتَّى إِذَا تَصَرَّمَتِ اَلْأُمُورُ وَ تَقَضَّتِ اَلدُّهُورُ وَ أَزِفَ اَلنُّشُورُ✨ یعنی این مسیر دنیا ادامه دارد تا این‌که کم‌کم امور قطع بشود؛ یعنی یکی‌یکی رشته‌های دنیا (بندهای دنیا) پاره بشود. خیمه‌ای را که سرپا کرده‌اند، یک بندهایی این طرف و آن‌طرفش می‌بندند (در اطرافش) تا آن را نگه دارد. اگر یکی از آن بندها را پاره کنند، نمی‌افتد. دو بند را که پاره کنند، کم‌کم چون همین بندها نگهدارنده عمود وسط هستند، دو سه‌تا بند آخر خودشان دیگر قطع می‌شوند و این سقوط می‌کند. (تصرّم: یعنی قطع شدن، از ریشه صارم: یکی از اسم‌های شمشیراست) یعنی وقتی امور دیگر رشته‌اش می‌گسلد و پاره می‌شود (تقضّت الدهور) یعنی روزگاران منقضی می‌شود و زمان عمر دنیا به پایان می‌رسد. (وَ أَزِفَ اَلنُّشُور) نزدیک می‌شود رستاخیز. وقتی‌که رستاخیز دیگر فرامی‌رسد، و همه از دنیا می‌روند و قرار است که با یک نفخه که همه از دنیا رفته‌اند، با نفخه‌ی دوم ، از قبرها برخیزند و زنده شوند. 👈 جمله‌ی بعدی از جملات استثنایی خود نهج‌البلاغه است. این نهج‌البلاغه که خودش در بین سخنان، استثنائی است، این جمله در آن بسیار خاص است در مورد زنده کردن مردگان. می‌فرماید : ✨أَخْرَجَهُمْ مِنْ ضَرَائِحِ اَلْقُبُورِ وَ أَوْكَارِ اَلطُّيُورِ و أَوْجِرَةِ اَلسِّبَاعِ وَ مَطَارِحِ اَلْمَهَالِكِ سِرَاعاً إِلَى أَمْرِهِ مُهْطِعِينَ إِلَى مَعَادِهِ رَعِيلاً صُمُوتاً قِيَاماً صُفُوفاً✨ واقعاً این جمله تکان‌دهنده است. خداوندمردگان را از کجاخارج می‌کند ؟ مردگان چند دسته‌اند. یه دسته آن‌هایی که از دنیا رفته‌اند ولی جسم‌شان سالم مانده، یعنی سالم آن‌ها را تحویل قبر داده‌اند.حالا توی قبر به استخوان یا به خاک تبدیل شده باشند ولی بالاخره این‌ها را درسته در قبر گذاشته‌اند. (ظرائح جمع ضریح است و ضریح در زبان عربی و معنای اصلیش با آن‌چه که ما امروز می‌گوییم یعنی آن صندوق روی قبر، ضریح یا چارچوبی که روی قبر می‌گذارند، فرق می‌کند. اصل معنایش آن شکافی است که وسط قبر می‌دهند که یک سمتش لحد است و شکافی است که میت را آن‌جا قرار می‌دهند، رو به قبله. یک کانالی را وسط قبر می‌کَنندبا حدود پانزده سانت عمق.) ( أَخْرَجَهُمْ مِنْ ضَرَائِحِ اَلْقُبُورِ ) یعنی وقتی بانگ قیامت برمی‌خیزد و کسانی که هنوز آنجا باشند که استخوانهایشان باقی مانده باشد، خداوند از آن‌جا خارجشان می‌کند. ولی از آنجا که همه این‌طور نبودند و همه به آداب دینی به خاک سپرده نشده‌اند و یا این‌که اصلاً سالم درون قبر نرفته‌اند؛ (بالاخره یک عده‌ای گرفتار حوادث شدند) زرتشتی‌ها که مردگانشان را در دخمه‌هایی می‌گذاشتند( تا چند سال قبل ) تا پرندگان و لاشخورها اینها را می‌بردند و جسدشان را طعمه‌ی خود می‌کردند و طبعاً بخشی را هم به آشیانه خودشان می‌بردند. لذا می‌فرماید: (وَأَوْكَارِ اَلطُّيُورِ) یعنی آن‌هایی هم که در قبر نباشند، از آشیانه حیوانات اگر استخوان یا چیزیشان آنجا باشد، خداوند جمع‌آوری می‌کند. ( أَوْجِرَةِ اَلسِّبَاعِ ) اوجره جمع وجار به معنای آن شکاف‌هایی است که وقتی سیل عظیمی جاری می‌شود در دشت‌ها و یا در رودخانه‌ها، این از دیواره‌های رودخانه شکاف‌هایی باز می‌شود؛ یعنی یه جاهایی را سیل تخریب می‌کند و عمقی پیدا می‌کند و حیوانات وحشی بعدها که دیگر سیل فرو می‌نشیند، آنجا را به‌عنوان لانه استفاده می‌کنند و شکار خود را به آنجا می‌برند. 🌴🌴🌴
حال اگر حیوان قسمت‌هایی از بدن آنها را به "أوجرة" ( شکاف‌ها) برده باشد، خداوند آنها را خارج می‌کند. (وَ مَطَارِحِ اَلْمَهَالِكِ) مطارح، جمع مطرح بمعنی پرتگاه است. اگر کسی در دره‌ای، چاهی پرت شده باشد، خداوند از آنجا هم آنها را بیرون کشیده و خارج می‌سازد. (سِرَاعاً إِلَى أَمْرِهِ) اینها بیرون می‌آیند در حالی‌که به سرعت و با شتاب می‌خواهند امر او را اطاعت کنند؛ یعنی با یک فرمان، از آن خوابگاه خودشان بیرون می‌آیند و اجزاء بدنشان به هم می‌پیوندد. (مُهْطِعِينَ إِلَى مَعَادِهِ) در حالی‌که آنها شتاب می‌کنند به سوی معاد و بازگشت‌گاه خودشان. البته این غیر از بقیه فراخوان‌هاست. معمولاً اگر مردم را برای کاری فراخوان کنند، همه به سرعت جمع شوید، سروصدا و جنب‌وجوش و هیجانی دارند؛ ولی امام می‌فرمایند اینها گروه کاملاً به‌هم پیوسته و مجتمع می‌شوند در حالی‌که سکوت کرده‌اند. و این سکوتشان ناشی از ترس است. یعنی وحشت زیاد سبب می‌شود که اصلاً اینا نتوانند اظهار ناراحتی و سروصدا بکنند. همه بازمی‌گردند قیاماً (ایستاده) صفوفاً (به صف می‌ایستند) در برابر آن جایگاه و آن‌جایی‌که باید قرار بگیرند. این اولین موقف قیامت است؛ جایی‌که همه را به صف می‌کنند. حالا یه نکته کلامی هم این‌جا باید عرض شود و آن‌هم این است‌که این فرازی که خواندیم 👈 (أَخْرَجَهُمْ مِنْ ضَرَائِحِ اَلْقُبُورِ وَ أَوْكَارِ اَلطُّيُورِ ) این از فرازهایی در نهج‌البلاغه است که صراحت دارد در جسمانی بودن و عنصری بودن معاد. ، پذیرشش سخت نیست همه می‌توانند با یک استدلال ساده بپذیرند که بالاخره بعد از این دنیا، دنیا یا دنیاهایی هست و جهان هایی هست. این را با یک استدلال عقلی آسان می‌شود مطرح کرد و خیلی‌ها هم قبول دارند آنچه که یک مقداری مشکل است، است که مشرکان آن‌را انکار می‌کردند و نمی‌پذیرفته‌اند. در این میان کسانی که تلاش‌های عقلی می‌کنند (فلاسفه) کوشیدند که بتوانند برای آن نیز استدلال بیاورند؛ اما همه موفق نبودند. برخی فلاسفه اصلاً موفق نبودند و خودشان اعتراف کرده‌اند و بعضی از آن‌ها که تلاش بیشتری کردند نهایتاً به رسیدند؛ به این معنا که ظاهر همه این آیات را قبول می‌کنند و یا روایات را، ولی تأویل می‌برند به این‌که بله در محشر، جسمِ عنصری نیست، بلکه جسم مثالی است منتها متناسب با آن عالم دیگر، هر روحی و جسمی به آن ملحق شده و محشور می‌شود. ببینید آن فرمایشات اگرچه زحمت زیادی هم برایش کشیده شده، ولی این نیست؛ یعنی صریح آیه قرآن و روایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام چه می‌فرمایند؟ این‌که یکی‌یکی دارند آدرس می‌دهند. آن را از داخل قبر درمی‌آورند، آن یکی را از درون لانه‌ی پرنده درمی‌آورند. دیگری را از لانه حیوان وحشی درمی‌آورند. بعدی را از ته دره درمی‌آورند. بسا یک کسی باشد که هر تکه‌اش یک جایی است. درهر چهارجهت است . ازاین چار جا اینها را درمی‌آورند. این حرف‌ها با معاد مثالی و یا روحانی ، و به‌نظر من کهنه شده، یعنی یک وقتی یک سری افراد در دوره‌ای چون تصویر معاد جسمانی برایشان سخت بود و یا آن را غیرممکن تلقی می‌کردند، روی می‌آوردند به توجیهات دیگر. حالا اون مَشرب‌های فلسفی که نمی‌توانند معاد جسمانی را توجیه کنند، یا باید دست بردارند از اینکار یا باید برگردند مبانی خودشون را اصلاح بکنند. چون ممکن است ما در مبانی فکریمان از یک جایی شروع کرده باشیم که به این منتهی شود که آخرت یک جهان دیگریست، فقط یک جهان معناست. از اول تا آخر قرآن با این تفکر مخالفت شده‌است. یک آیه نیست که بگوییم شاید من متوجه نمی‌شوم پس کنار می‌گذارمش. تقریباً ۱۴۰۰ آیه قرآن درباره بهشت و جهنم و این حرفهاست، مگر می‌شود انسان اینها را تأویل نماید؟ از دین بیرون می‌رود. مگر می‌شود انسان بگوید من اصلاً بهشت را نمی‌خواهم؟ خداوند مقرر فرموده است. جزئیات نعمت‌های بهشتی را توضیح می‌دهد (خوراکش، آفتابش، زمینش، آسمانش را) همچنین جزئیات عذاب دوزخیان را خداوند توضیح می‌دهد. مگر می‌شود این آیات را به تأویل برد؟ حال ما باید خودمان انتخاب کنیم که بر آن مشرب فلسفی‌مان اصرار داشته باشیم، یا اینکه تسلیم قرآن باشیم. به‌علاوه امروزه این چیزها حل شده است. اگر یک مقدار کسی به عالم زیست‌شناسی و فیزیک آشنایی داشته باشد، می‌بیند که حتی اگر نگاه ما مادی و علمی هم باشد، حل شده‌است. شما می‌دانید امروزه روی این سلول‌های بنیادین بشر دارد کار می‌کند. از این سلول‌ها نگهداری می‌کنند تا در آینده اگر بچه در بدنش با نقصانی مواجه شد، تکثیرش کنند، حتی عضوی را جایگزین کنند. در چنین دوره‌ای با این فعالیت‌ها، دیگر بازسازی جسم از نگاه نظری و تا حدودی نگاه عملی حل شده‌است. لذا از نظر علمی هم خیلی از دشواری‌ها برطرف شده‌ و خیلی مسائل حل شده است. الآن بعضی از اعضای مهم را پیوند می‌زنند. 🌴🌴🌴
یا مثلاً عضو خیلی مهمی مثل قلب رو شبکه می‌کشند تا این سلول‌های قلب خودش رشد بکند و این دریچه را بازسازی بکند، یا احیاناً اعضای دیگررا. پس این‌که ما فکر کنیم این امری است که خیلی‌خیلی دشوار است، محال که نیست دشواریش هم‌دیگر داردآسان می‌شود. آن مبانی فلسفی هم که یک حرف‌هایی می‌زند در مورد این‌که ماده به فعل یا استعدادها به فعلیت تبدیل می‌شود، دیگر فعلیتی یا قوه ای نیست. این‌ها تمامش قابل تجدید نظراست؛ یعنی این‌طور نیست که یک مسیری که ما شروع کرده‌ایم قابل اصلاح نباشد و اصلاً بهتر است که تلاش‌های عقلی، ما را تا پشت دروازه بیاورد؛ یعنی ما هیچ با تلاش عقلی نمی‌توانیم بفهمیم که بعد از مرگ چه اتفاقی می‌افتد. این را هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید. مگر اطلاعات دینی ما را متوجه کند. این حرف‌ها هم که می‌بینید که افراد می‌زنند، گزارش‌هایی که تهیه می‌کنند مثل "زندگی پس‌از زندگی"، این‌ها خوب است، اما در حد خودش باید بها داده شود. یک فردی که در حالت کُما رفته و بعد برمی‌گردد، وقتی گزارش می‌دهد، در واقع آن‌چه که دیده را تفسیر می‌کند. ما انکار نمی‌کنیم و نمی‌گوییم دروغ می‌گوید یا بیهوده می‌گوید، نه آنها حالات خود را بیان می‌کنند، ولی تعبیرها از خودشان است. یک چیزی را دیده‌اند. شما خودتان این تجربه را داشته‌اید که در عالم خواب یک چیزی رو می‌بینید بعد که می‌خواهید برای دیگران بیان بکنید دنبال کلماتی می‌گردید که بگویید مثلاً چه نوری دیدم؟ چه آبی دیدم ؟نمی‌دانم چه غذایی خوردم ؟ مثال می‌زنید که مثلاً فرض کنید که از این قورمه سبزی خوش‌مزه‌تر بود و... اما به‌هرحال آخرش نمی‌توانید خوب تبیین بکنید. اینها هم همین‌طور است. اینها آن حالتی را که دیده‌اند را بیان می‌دارند، البته باورهای خودشان هم بر آن اثر می‌گذارد. این نشان می‌دهد که مردم بدانند یک عوالمی هست این‌طور نیست که وقتی بمیرند همه‌چیز کات بشود و تمام بشود. بله عوالمی در پیش است. به‌ هرحال عرض ما این است که اطلاعات را باید از طریق وحی بگیریم و تلاش عقلی ، یا تلاش کشفی که حتی برخی از عرفاً می‌کنند برای خودشان مفید است. کشف یه نفر که به درد نفر دوم نمی‌خورد. تا آنجا که باید معاد وثواب و عقابی باشد با عقل می‌توانیم به‌خوبی پیش ببریم، اما کیفیت و کمیت نعمت‌های بهشتی و یا عذاب‌های دوزخی را دیگر نمی‌توانیم و لذا آن کسانی که در این وادیِ تاریک قدم برداشتند ولو از علما و متفکران بزرگ بوده‌اند، به خطاهای بزرگ هم دچار شده‌اند. باید مراقب باشیم که در این مسیر از قرآن و اهل‌بیت علیهم‌السلام جدا نشویم . بدون این‌که بنده خواسته باشم تلاش‌های عقلی را محکوم بکنم. . حکیم ثنایی می‌گوید: عقل رهبر ولیک تا درِ او لطف او می‌بَرد تو را برِ او یعنی دیگر بقیه‌‌اش را خود خدا باید لطف بکند. در ادامه این مطالب می‌فرمایند: مردم هم به صف می‌شوند در آن موقف اول که موقف نشر یا موقف حشر است، همه را خدای متعال جمع می‌کند. این جمعیت بسیار بسیار زیاد مثلاً چند ده میلیاردی فرض کنیدهمه‌ به نحوی جمع می‌شوند. ✨يَنْفُذُهُمُ اَلْبَصَرُ✨ به قدری منظم جمع می‌شوند که با چشم می‌شود همه‌شان را برانداز نمود. در کارهای نظامی، این نظام جمعی که سربازها دارند، همین حالت را دارد که فرمانده می‌آید همه را فراخوان می‌کند، باید بلافاصله آماده بشوند. بعضی از سربازهای تازه‌کار به‌قدری از این فرمان‌ها نگرانند که شب چکمه‌هایشان را درنمی‌‌آورند، با چکمه می‌خوابند که اگر گفتند صبح زود بیایید بیرون، دیگر منتظر بند چکمه نشوند. (دقیقاً حالتِ همیناست) با صدای سوت همه بایستی در صف آماده باشند. بعد که یک دسته یا گُردانی را آماده کردند، فرمانده می‌آید و یک براندازی می‌کند تا ببیند کسی غایب نباشد. (يَنْفُذُهُمُ اَلْبَصَرُ) به نحوی این جمعیت فراوان آماده می شوند که همه را می‌شود نگاه کرد. ✨وَ يُسْمِعُهُمُ اَلدَّاعِي✨ صدا به همه‌شان می‌رسد.‌ جمعیت خیلی زیاد است ولی صدا به گوش همه می‌رسد. ✨عَلَيْهِمْ لَبُوسُ اَلاِسْتِكَانَةِ وَ ضَرَعُ اَلاِسْتِسْلاَمِ وَ اَلذِّلَّةِ✨ همه‌شان لباس‌های مسکنت و بیچارگی پوشیده‌اند. مثل اُسرائی که لباس‌های یک‌رنگ می‌پوشند. همه‌ حالتشان، حالت ناتوانی، تسلیم محض و فروتنی و ذلت در برابر خدای متعال است. (ضَرَع: سستی و ضعف) ✨قَدْ ضَلَّتِ اَلْحِيَلُ✨ اینها در بینشان افراد چاره‌جو بودند (در دنیا) برای هرچیزی چاره‌ای می‌اندشیدند(گرما، سرما، زلزله، سیل، رعدو برق و...) ولی همه این حیله‌ها و چاره‌اندیشی‌ها در دنیا با کمک علوم و فنون و تکنیک‌ها در آنجا گم می‌شود. دیگرهیچکدام کارآمد نیست. ✨وَ اِنْقَطَعَ اَلْأَمَلُ✨ اصلاً دیگر امیدی ندارند که بتوانند از آن صحنه بگریزند. 🌴🌴🌴
وَ هَوَتِ اَلْأَفْئِدَةُ كَاظِمَةً✨ دلها خالی می‌شود، در حالیکه پر است. (خیلی تعبیر جالبیست) (هَوَتِ الاَفئِدة : دلها تهی می‌شود/ یا تعبیری که ما گاهی داریم: دلم ریخت) دل ریختن به این معناست که اعتماد درونی ازبین می‌رود و انسان قوّة قلب ندارد. ("کاظم" هم اصلش از کظم است و آن وقتی است که مشک را پر از آب می‌کنند و دهانه‌اش را می‌بندند که آب بیرون نریزد. کظم غیظ هم به همین معناست که اگر کسی از غیظ و خشم و ناراحتی پرشد، این دهانه را بسته و اجازه نمی‌دهد خشمش سرازیر شود و به دیگران برسد. در خودش نگه‌می‌دارد.) در اینجا هم امام می‌فرمایند دلها خالی می‌شود در حالی‌که (از ترس) پر است. از امید و تکیه و اعتماد خالی شده‌است. دیگر هیچ چیزی برایش باقی نمانده است. اینجاست که باید از آن‌طرف خبری بشود. یعنی اگر قرار است نجات پیداکند، باید از آن‌طرف دستش را بگیرند. دیگر اینطرف حتی توان اظهار نیاز هم ندارد. چون امیدش قطع شده‌است. اینجاست که ، می‌آیند و شیعیانشان را دانه برچین می‌کنند. و محال است کسی خودش را در دنیا همراه کرده باشد با ایشان، و آنجا از قلم بیفتد. ✨وَ خَشَعَتِ اَلْأَصْوَاتُ مُهَيْنِمَةً✨ دیگر سروصداها خوابیده و خاشع شده‌‌است. ✨وَ أَلْجَمَ اَلْعَرَقُ✨ اینها به‌قدری عرق‌ریزان هستند که گویی عرق به آنها لجام زده‌است؛ یعنی شدت ریزش عرق اجازه حرف زدن به آنها نمی‌دهد.(همچون گرمازدگی شدید) ✨وَ عَظُمَ اَلشَّفَقُ✨ نگرانی فوق‌العاده است. (شفق: از شفقة به‌معنای ترس و نگرانی‌است) ✨وَ أُرْعِدَتِ اَلْأَسْمَاعُ لِزَبْرَةِ اَلدَّاعِي إِلَى فَصْلِ اَلْخِطَابِ✨ گوشها رعد زده شده (صدای رعد به خاطر فرکانس پایین گوشها را اذیت می‌کند) از فریاد خشن کسی که آنها را به سمت فصل‌الخطاب (موقف دوم که موقف دادگری است) می‌خواند. در آن دادگاه چه می‌کنند؟ ✨وَ مُقَايَضَةِ اَلْجَزَاءِ✨ در آنجا معاوضه صورت می‌گیرد. عمل را می‌گیرند و جزا می‌دهند. خدانکند کسی آنجا دستش خالی باشد. نمی‌گوییم منفی داشته باشد، می‌گوییم خالی باشد؛ چون اصلاً تصور اینکه منفی داشته باشد را نمی‌شود کرد. در همین دنیا اگربا این صحنه مواجه شده‌باشید که بروید خرید، و بخواهید پول جنس خریداری شده را بدهید، و ببینید پول ندارید، چقدر خجالت می‌کشید؟ چندین بار باید عذرخواهی کنید. خیال می‌کردید به‌اندازه کافی پول همراهتان هست، ولی بعد متوجه می‌شوید چیزی همراهتان نبرده‌اید. که می‌گویند، همین است که جیب سوراخ است و پولها می‌ریزد. یعنی اعمال باطل شده است. باید به خدا پناه بُرد. این نکات و مطالب انسان را بیش‌ازهمه و پیش‌ازهمه متوجه خودِ امیرالمؤمنین می‌کند. 👈توصیه‌ای هم که داریم و ان‌شا‌ء‌الله خودمان هم عمل کنیم این‌است‌که اگر به مشرف شدید، که ان‌شاء‌الله قسمت همه ما بشود، همین قسمت نهج‌البلاغه را برای آقا بخوانید (آنجا خوشبختانه نهج‌البلاغه هست) و بگویید آقا چکار کنیم؟ ما اگر آن زمان بودیم از جا می‌پریدیم و از خودشان می‌خواستیم راه نشانمان بدهند. آنجا خدمت آقا یادآوری کنیم که آقا ما سوال کردیم که باید چکار کنیم؟ خودمان نمی‌توانیم کاری کنیم، شما چکار برای ما می‌کنید؟ طبق فرمایش خودتان ما که آنجا دهانمان قفل می‌شود و از حرکت باز می‌مانیم، شما قرار است برای ماکاری کنید👇 ✨وَ نَكَالِ اَلْعِقَابِ وَ نَوَالِ اَلثَّوَابِ✨ در آن هنگام بدی و سوء عقاب و رسیدن به ثواب، که ان‌شاء‌الله در آن زمان رسیدن به ثواب و دریافت بشارت‌ها، اسم ما را هم جزء آن جمعیت فراخوان شده بخوانند و ما را جدا کنند و به سمت نعمت جاوید سوق بدهند که البته معاد تمامش ترس نیست و این قسمت‌های شوق‌آور و خوشایند هم در آن هست. 🍃والسلام‌علیکم‌ورحمة‌الله‌وبرکاته🍃 🌴🌴🌴
ولادت با سعادت سرور زنان عالمین حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) مبارک باد. 🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸 🌸🍃🌺🍃🌸
پرده چهاردهم.pdf
1.1M
"جلوه‌های اخلاق نبوی در قرآن" 💠 پرده چهاردهم: سیرَة‌ُالقَصد (میانه‌روی و اعتدال) https://eitaa.com/joinchat/3543859252Cf20d3b8609 📚📚📚