eitaa logo
🇮🇷|♡نجــوا؎ نـوࢪ♡|🇵🇸
335 دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
161 فایل
یانورَڪُلِّ‌نور...! :)☀️ تا‌ ڪه‌ آید‌ بھـ‌ جهان‌ عشق‌ و امید آورد‌ او بگذرد دوره غــم دورِ جدید آورد اوツ • . شࢪایط ٺبادل وکپے کانال رو بخونید⇩⇩ @sharayetnajvaye_noorr جهٺ انٺقاد وپیشنهاد در خدمٺم⇩⇩ بخاطر دلایلی کلا برداشته شد((:
مشاهده در ایتا
دانلود
10.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 بعضی چیزها هیچ وقت کهنه نمی‌شوند بلکه حتی با گذشت چند دهه باز سال‌ها از زمان خود جلوترند .... این شور و شعور و عشق کهنه‌شدنی نیست و همیشه راهگشاست .... هفته دفاع مقدس یادآور آن حماسه‌سازان همیشه تاریخ است. با عمق جان نگاه کنید ... خدایا ما را به این کاروان ملحق کن 🤲 پنجشنبه است یادی کنیم از ‌شهدا گذشتگان با یک صلوات قرائت یک فاتحه🙂🥀🕊 🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
🔴‏یه عده نامرد که الان حامی دولت مستقر هستن، رو بخاطر خلوت بودن مجمع موقع سخنرانی مسخره میکردن ولی الان به این چیزا توجه نمیکنن! فقط خواستم بگم واسه بار چندم ... 🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
وقتی از شهادت نیروهای سپاه و حزب‌الله، کف و سوت میزنین، خودتون رو برای همچین روزی هم آماده میکنین دیگه؟! یا فکر میکنین سربازای آمریکایی میان پیش مرگتون تو آشوب منطقه‌ای میشن؟!🤨 🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نَظَر‌ هوش‌مَصنوعی‌ دَرباره‌ی‌ چَند‌ هَمسَری دَر اِسلام•••!🤔 🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
اگر مشغول کار باشند، باید تبیین کنند، و باید اعلام مجدد اطاعت از دستور داشته باشند، تا فرمان ولایت را محقق سازند! و زمین را از لوث و پاک سازند! ✍🏻محسن انبیائی 🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
🔻کاری که پهلوی با داریوش نکرد رهبری با شروین کرد خواننده مشهور، در دوران شاه چند نوبت بخاطر آهنگ‌هایی جنگل، بن‌بست، بوی گندم، گل بارون‌زده که از آنها برداشت سیاسی می‌شد زندانی شد. دقت کنید؛ فقط برداشت سیاسی از متن شعر آهنگ‌ها وجود داشت آن هم در نقد اصلاحات ارضی که شاه اجرا کرد. پرویز ثابتی می گوید: نخستین بار به دستور مستقیم شاه، داریوش بازداشت و ۶ ماه انفرادی بود. در مجموع بیست و شش ماه زندانی بوده است. ساواک شایعه پخش کرده بود که علت بازداشت، نداشتن گواهینامه و مصرف مواد مخدر است! درحالیکه این جرم‌ها در حیطه برخورد و مسولیت ساواک نبود تا برخورد کنند! امثال داریوش در جریان هنری و روشنفکری کم نبودند. آن طرف داستان است. چگونه مشهور شد؟ توسط برنامه صدا و سیما جمهوری اسلامی، فرصت ناب و رایگان در اختیار این جوان ایرانی قرار داده شد و به شهرت رسید. آهنگ او صراحتا سیاسی بود. لفافه و غیرمستقیم نبود. تحریک کننده بود. قطعا موثر بود. آن جوان با عفو رهبر جمهوری اسلامی، بخشیده میشود. دو نکته وجود دارد: کسی در مدح سیره رهبر انقلاب در برخورد با مخالفان سیاسی سخنی نگفت!! خبر برجسته نشد! سر و صدا نشد! به اصطلاح وایرال نکردند! دوم اینکه براساس تاریخ معاصر و فرهنگ سیاسی کشور و حکمرانی خودمان (ایران معاصر) و منطقه ای که در آن زندگی میکنیم این نوع رفتار سابقه دارد؟ چرا به این منش پرداخته نمیشود! ✍ علیرضا زادبر 🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
🇮🇷|♡نجــوا؎ نـوࢪ♡|🇵🇸
🌼❥✺﷽ ✺❥🌼 #قسمت_چهاردهم 📚 #تنها_میان_داعش میان دریایی از احساس شفاف و شیرینش شناور شده و همچنان نگا
🌼❥✺﷽ ✺❥🌼 📚 با دست مقابل دهانم را گرفتم تا خنده‌ام را پنهان کنم و او میخواست دلواپسی‌اش را پشت این شیطنت‌ها پنهان کند و آخر نتوانست که دوباره نگاهش را به زمین انداخت و با صدایی که از تپشهای قلبش میلرزید، پرسید: - دخترعمو! قبولم می‌کنی؟ حالا من هم در کشاکش پاک احساسش، در عالم عشقم انقلابی به پا شده و میتوانستم به چشم همسر به او نگاه کنم که نه به زبان، بلکه با همه قلبم قبولش کردم. از سکوت سر به زیرم، عمق رضایتم را حس کرد که نفس بلندی کشید و مردانه ضمانت داد: - نرجس! قول میدم تا لحظه‌ای که زنده‌ام، با خون و جونم ازت حمایت کنم! او همچنان عاشقانه عهد میبست و من در عالم عشق امیرالمؤمنین علیه‌السلام خوش بودم که امداد حیدری‌اش را برایم به کمال رساند و نه‌تنها آن روز که تا آخر عمرم، آغوش مطمئن حیدر را برایم انتخاب کرد. به یُمن همین هدیه حیدری، ۳۱ رجب عقد کردیم و قرار شد نیمه شعبان جشن عروسیمان باشد و حالا تنها سه روز مانده به نیمه شعبان، شبح عدنان دوباره به سراغم آمده بود. نمیدانستم شماره‌ام را از کجا پیدا کرده و اصلا از جانم چه میخواهد؟ گوشی در دستانم ثابت مانده و نگاهم یخ زده بود که پیامی دیگر فرستاد: - من هنوز هر شب خوابتو میبینم! قسم خوردم تو بیداری تو رو به دست بیارم و میارم! ♻ ادامه دارد... ‌‌ اللهم‌صل‌علی‌محمدو آل‌محمدوعجل‌فرجهم ــــ|💕🌸|ـــــــــــــــــــــــــــــــ ❁⎨@najvaye_noorr⎨🌙⎬
🇮🇷|♡نجــوا؎ نـوࢪ♡|🇵🇸
🌼❥✺﷽ ✺❥🌼 #قسمت_پانزدهم 📚 #تنها_میان_داعش با دست مقابل دهانم را گرفتم تا خنده‌ام را پنهان کنم و او
🌼❥✺﷽ ✺❥🌼 📚 نگاهم تا آخر پیام نرسیده، دلم از وحشت پُر شد که همزمان دستی بازویم را گرفت و جیغم در گلو خفه شد. وحشت‌زده چرخیدم و در تاریکی اتاق، چهره روشن حیدر را دیدم. از حالت وحشت‌زده و جیغی که کشیدم، جا خورد. خنده روی صورتش خشک شد و متعجب پرسید: - چرا ترسیدی عزیزم؟ من که گفتم سر کوچه‌ام دارم میام! پیام هوس‌بازانه عدنان روی گوشی و حیدر مقابلم ایستاده بود و همین کافی بود تا همه بدنم بلرزد. دستش را از روی بازویم پایین آورد، فهمید به هم ریخته‌ام که نگران حالم، عذر خواست: - ببخشید نرجس جان! نمیخواستم بترسونمت! همزمان چراغ اتاق را روشن کرد و تازه دید رنگم چطور پریده که خیره نگاهم کرد. سرم را پایین انداختم تا از خط نگاهم چیزی نخواند اما با دستش زیر چانه‌ام را گرفت و صورتم را بالا آورد. نگاهم که به نگاه مهربانش افتاد، طوفان ترسم قطره اشکی شد و روی مژگانم نشست. لرزش چانه‌ام را روی انگشتانش حس میکرد که رنگ نگرانی نگاهش بیشتر شد و با دلواپسی پرسید: - چی شده عزیزم؟ و سوالش به آخر نرسیده، پیامگیر گوشی دوباره به صدا درآمد و تنم را آشکارا لرزاند. رد تردید نگاهش از چشمانم تا صفحه روشن گوشی در دستم کشیده شد و جان من داشت به لبم میرسید که صدای گریه زن‌عمو فرشته نجاتم شد. حیدر به سمت در اتاق چرخید و هر دو دیدیم زن‌عمو میان حیاط روی زمین نشسته و با بیقراری گریه میکند. عمو هم مقابلش ایستاده و با صدایی آهسته دلداری‌اش میداد که حیدر از اتاق بیرون رفت و از روی ایوان صدا بلند کرد: - چی شده مامان؟ هنوز بدنم سست بود و به‌سختی دنبال حیدر به ایوان رفتم که دیدم دخترعموها هم گوشه حیاط کِز کرده و بی‌صدا گریه میکنند. ♻ ادامه دارد... ‌‌ اللهم‌صل‌علی‌محمدو آل‌محمدوعجل‌فرجهم ــــ|💕🌸|ـــــــــــــــــــــــــــــــ ❁⎨@najvaye_noorr⎨🌙⎬
✍ همه ما باید در این نبرد مقدس شرکت فعّال داشته باشیم 🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور
التماس دعا ...🥲❤️‍🩹 🌻.|@najvaye_noorr | نجوای نور