eitaa logo
💫🤲🏻📿نماز اولین سوال حسابرسی📿🤲🏻💫
74 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
34 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
/ 📘 فرعون خوشه ای انگور در دست داشت و تناول می کرد. ابلیس نزدیک او آمد و گفت هیچ کس تواند این خوشه انگور تازه را مروارید سازد؟ فرعون گفت: نه. ابلیس به لطایف سِحر آن خوشه انگور را خوشه مروارید ساخت. فرعون تعجب کرد و گفت: عجب استاد مردی هستی! ابلیس سیلی بر گردن او زد و گفت: " مرا با این استادی به بندگی قبول نکردند، تو با این حماقت دعوی خدایی چگونه می کنی؟" 📘جوامع الحکایات محمد عوفی ‎‌‌‌‌‌‌
💢اگر امام زمان بود مردم می دانستند سید بحرالعلوم کیست❓‼️ ◾️آیت اللله محمد کاظم حائری هزار جریبی: ✍آو آنچه بعضی از اصدقاء نقل می کنند گشوده شدن در درب صحن و در روضه حضرت اميرالمؤمنين صلوت الله وسلام عليه برای جناب سید محمد مهدی بحرالعلوم رضوان الله و دیدن او امام را هر چند که نزد بنده درست ثابت نشده است، ولیکن از چنین بزرگواری این امر دور نیست و الله العالم بالحق والصواب حقیر خواب های چند دیدم برای جلالت آن بزرگوار و یکی از خوابهای حقیر پیش از فوت آن جناب بود به چهار ماه فاصله و آن خواب مشتمل بر کیفیت وفات او بود و یکی از آن خواب آن بود که کسی را دیدم که به گمان حقیر آن ملک بود که می گفت: ای حیف از سید محمد مهدی ، ای حیف از سيد محمد مهدی که مردم قدر او را ندانستند اگر حضرت صاحب الامر صلوات الله وسلامه علیه ظاهر می بود، قدر سید محمد مهدی بر مردم معلوم می شد زیرا که حضرت صلوات الله علیه بسیاری کارهای خود را به او محول می کرد 🔔خود مرحوم می فرمود که من هفت سال متوالی در میان رختخواب نرفتم برای خوابیدن و چهار سال متوالی با وضوی نماز مغرب و عشا نماز صبح را به جا آوردم. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🌼 ✍در حالات مرحوم آیت اللّه حق شناسه رحمه اللّه علیه می‌خواندم که در زندگی به سه کار خیلی اهمیّت می‌دادند: یکی نماز اوّل وقت. اگر در تمام کلمات علما بگردید، سفارش اوّل و آخر آن‌ها به نماز است، آن هم نماز اوّل وقت. به نماز خیلی اهمیت می‌دادند. خدمت آیت اللّه ناصری بودم. جوان‌ها یکی یکی می‌آمدند. به ایشان اظهار علاقه می‌کردند و دست ایشان را می‌بوسیدند. ایشان هم نصیحت می‌کردند. دو جمله را تکرار می‌کردند، جوان ها، نماز، نماز، نماز، گناه نکنید، گناه نکنید، گناه نکنید، نماز اول وقت، گناه نکنید. ما حرف پیچیده ای نداریم. دومین چیزی که مرحوم آیت اللّه حق شناس به آن اهمیت می‌دادند، نماز جماعت بود. حتی از دیگران تقاضا می‌کردند بیایید می‌خواهیم نماز جماعت بخوانیم. و سوم ترک غیبت. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
هدایت شده از انوار توحید
🥀🔺وصیت‌نامه عجیب یک شهید بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقه کردستان بودیم که به طرز غیرعادی جنازه شهیدی را پیدا کردیم، از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی درآوردم، داخل کیف، وصیت‌نامه قرار داشت که کاملاً سالم بود و این چیز عجیبی بود، در وصیت‌نامه نوشته بود: من سیدحسن بچه تهران و از لشکر حضرت رسول (ص) هستم. پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند، اهل بیت، شهدا را دعوت می‌کنند، من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت می‌رسم و جنازه‌ام هشت سال و پنج ماه و 25 روز در منطقه می‌ماند، بعد از این مدت، جنازه من پیدا می‌شود و زمانی که جنازه من پیدا می‌شود، امام خمینی در بین شما نیست، این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما می‌گویم، به مردم بگویید ما فردا شما را شفاعت می‌کنیم، بگویید که ما را فراموش نکنند و ... بعد از خواندن وصیت‌نامه درباره عملیاتی که لشکر حضرت رسول(ص) آن شب انجام داده بود، تحقیق کردیم، دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و 25 روز از آن گذشته است. 👤 راوی: سردار حسین کاجی 📚خاطرات ماندگار، ص 192 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📱 آدرس سایت و شبکه‌های اجتماعی 🆔 @anwartohid_ir 🌐 www.anwartohid.ir ◉✿ ✿◉
روزی ذوالنون مصری با اصحابش در کشتی نشسته بودند. کشتی دیگر می‌ آمد و گروهی از اهل طرب در آنجا عیش‌ و‌ نوش می‌ کردند. شاگردان ذوالنون گفتند ای شیخ، دعا کن تا کشتی آنها غرق شود تا شومی آنها رفع شود. ذوالنون برپای خاست و دست‌ ها را بلند کرد و گفت بار خدایا، چنان که این گروه را در این جهان، عیش خوش داده‌ ای، اندر آن جهان نیز عیش خوش بده. مریدان متعجب شدند. چون کشتی پیش‌ تر آمد و اهل طرب چشم شان بر ذوالنون افتاد، به گریه افتادند و بساط عیش‌ و‌ نوش را جمع کردند و به خدای بازگشتند. ذالنون، شاگردان را گفت عیش خوش آن جهان، یعنی توبه در این جهان! منبع: کشف ‌المحجوب‌، علی بن عثمان هُجویری 🌻 از شما دعوت می شود به کانال سلسبیل بپیوندید👇👇 https://eitaa.com/Salsabil1401
از کرامات حضرت معصومه سلام الله علیها حضرت آیت الله مکارم شیرازی می فرمود: «بعد از فروپاشی شوروی و آزاد شدن جمهوری های مسلمان نشین، مردم شیعه نخجوان تقاضا کردند که عده ای از جوانان خود را به حوزه علمیه قم بفرستند تا برای تبلیغ در آن منطقه تربیت شوند. مقدمات کار فراهم شد و استقبال عجیبی از این امر به عمل آمد. از بین سیصد نفر داوطلب، پنجاه نفری که معدل بالایی داشتند و جامع ترین آن ها بودند برای اعزام به حوزه علمیه انتخاب شدند. در این میان جوانی که با داشتن معدل بالا، به سبب اشکالی که در یکی از چشمانش وجود داشت، انتخاب نشده بود، با اصرار فراوان پدر ایشان، مسؤول مربوطه ناچار از قبول ایشان شد. ولی هنگام فیلمبرداری از مراسم بدرقه از کاروان علمی، مسؤول فیلمبرداری دوربین را روی چشم معیوب این جوان متمرکز کرده و تصویر برجسته ای از آن را به نمایش می گذارد. جوان با دیدن این منظره بسیار ناراحت و دل شکسته می شود. وقتی کاروان به قم رسید و در مدرسه مربوطه ساکن شدند، این جوان به حرم مشرف شده و با اخلاص تمام متوسل به حضرت می شود و در همان حال خوابش می برد. در خواب عوالمی را مشاهده کرده و بعد از بیداری می بیند چشمش سالم و بی عیب است. او بعد از شفا گرفتن به مدرسه بر می گردد. دوستان او با مشاهده این کرامت و امر معجزه آسا، دسته جمعی به حرم حضرت معصومه علیها السلام مشرف شده و ساعت ها مشغول دعا و توسل می شوند. وقتی این خبر به نخجوان می رسد، آن ها مصرانه خواهان این می شوند که این جوان بعد از شفا یافتن و سلامتی چشمش به آن جا برگردد که باعث بیداری و هدایت دیگران و استحکام عقیده مسلمین گردد» فروغی از کوثر، ص 57 🌻 از شما دعوت می شود به کانال سلسبیل بپیوندید👇👇 https://eitaa.com/Salsabil1401
سرگذشت جالب ام فضل..همسر امام جواد علیه السلام مامون در سال 218 هجری درگذشت و پس از او برادرش «معتصم» جای او را گرفت. او در سال 220 هجری امام جواد(ع) را از مدینه به بغداد آورد ۱ . امام جواد(ع) وقتی وارد بغداد شدند معتصم، خلیفه عباسی با«ام الفضل» همسر آن حضرت تماس گرفت واو را واداشت که حضرت را مسموم کند. ام الفضل به وسیله انگور آن بزرگوار را مسموم نمودند اثر زهر در بدن مبارکش ظاهر شد، از کرده خود پشیمان گشت و چاره ای نمی توانست کرد و گریه و زاری می نمود. امام به او فرمود: اکنون که مرا کشتی، گریه می کنی؟ خداوند تو را به فقر و بلای مبتلا کند که قابل درمان نباشد. وقتی امام جواد(ع) به شهادت رسید معتصم، ام الفضل را به حرامسرای خویش برد. در همان روزها غده ای در رحم او پیدا شد هر چه پزشکان مداوا کردند، مفید واقع نشد. ناچار از حرامسرای معتصم بیرون آمد و هر چه ثروت داشت صرف معالجه آن مرض کرد چنان پریشان شد که از مردم گدای می کرد تا به هلاکت رسید. همچنینی روایت شده: شبی از شبها که به عنوان گدایی در کوه های بغداد سرگردان بود، سگهای بغداد او را پاره کردند و به جهنم واصل شد. ۲ ۱. سیره پیشوایان، 563 ۲. گذر گاه عبرت، ص92 🌻 از شما دعوت می شود به کانال سلسبیل بپیوندید👇👇 https://eitaa.com/Salsabil1401
💟 صبر بر بداخلاقی همسر 📚شیخ جعفر کاشف الغطاء 🔻یکی از خصوصیاتی که انسان را در امور معنوی خیلی رشد می دهد و او را به کمال می رساند، صبر بر بداخلاقی اطرافیان است. مثلا شخصی پدر و مادرش پیر شده اند و اخلاق تندی دارند. یا شاگرد بر بداخلاقی استادش صبر کند. 👈 اما شاید هیچ چیز مانند صبر بر بداخلاقی همسر، انسان را به کمال نرسانده؛ اینکه همسر انسان بد اخلاق باشد و صبر کند. 📕 داستان: 💠 مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء از بزرگترین فقیهان عالَم تشیّع بوده است، در حدّى که علماى بزرگ شیعه از قول او نقل کرده اند که فرموده بود: اگر تمام کتابهاى فقهى شیعه را در رودخانه بریزند و به دریا برود و شیعه دیگر یک ورق فقه دستش نباشد، من از اول تا آخرِ فقه شیعه را در سینه ام دارم، همه را بیرون مى دهم تا دوباره بنویسند. 🔸اهل علم و اصحاب سرّش فهمیدند که همسرش در خانه بداخلاقى مى کند، ولى خیلى هم خبر از داستان نداشتند. این قدر در مقام جستجو برآمدند تا به این نتیجه رسیدند که این مرد بزرگ الهى، این فقیه عالیقدر گاهى که به داخل خانه مى رود، همسرش حسابى او را کتک مى زند. یک روز چهار پنج نفر جمع شدند و خدمتش آمدند گفتند: آقا ما داستانى شنیده ایم از خودتان باید بپرسیم، آیا همسر شما گاهى شما را مى زند؟! 🔹 فرمود : بله، عرب است، قدرتمند هم هست، قوى البنیه هم هست، گاهى که عصبانى مى شود، حسابى مرا مى زند. من هم زورم به او نمى رسد. گفتند: او را طلاق بدهید.گفت: نمى دهم.گفتند: اجازه بدهید ما زنهایمان را بفرستیم، ادبش کنند.گفت: این کار را هم اجازه نمى دهم.گفتند: چرا؟ 🔸 گفت: این زن در این خانه براى من از اعظم نعمتهاى خداست، چون وقتى بیرون مى آیم و در صحن امیر المؤمنین مى ایستم و تمام صحن، پشت سر من نماز مى خوانند، مردم در برابر من تعظیم مى کنند؛ ⚠️ گاهى در برابر این مقاماتى که خدا به من داده، یک ذرّه هوا مرا برمى دارد، همان وقت مى آیم در خانه کتک مى خورم، هوایم بیرون مى رود! این چوب الهى است، این باید باشد. 📕کتاب نفس؛ شیخ حسین انصاریان،ص328 🌻 از شما دعوت می شود به کانال سلسبیل بپیوندید👇👇 https://eitaa.com/Salsabil1401
عدالت دقیق و عجیب خداوند بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم روزى حضرت موسى(ع) از كنار كوهى عبور مى‏كرد، چشمه‏اى در آن جا ديد، از آب آن وضو گرفت، به بالاى كوه رفت، و مشغول نماز شد. در اين هنگام ديد اسب سوارى كنار چشمه آمد و از آب آن نوشيد، و كيسه‏ اش را كه پر از درهم بود از روى فراموشى در آن جا گذاشت و رفت. پس از رفتن او، چوپانى كنار چشمه آمد تا آبی بنوشد چشمش به كيسه پول افتاد، آن را برداشت و رفت. سپس پيرمردى خسته، كه بار هيزمى بر سر نهاده بود كنار چشمه آمد، بار هيزمش را بر زمين گذاشت و به استراحت پرداخت. در اين هنگام، اسب سوار در جستجوى كيسه ی پول خود به چشمه بازگشت و چون كيسه‏اش را نيافت به سراغ پيرمرد كه خوابيده بود رفت و گفت: كيسه مرا تو برداشته ‏اى! چون غير از تو كسى اينجا نيست. پير مرد گفت: من از كيسه تو خبر ندارم. بحث بين اسب سوار و پير مرد شديد شد و منجر به درگيرى گرديد. اسب سوار، پيرمرد را كشت و از آن جا دور شد! موسى(ع) كه ظاهر حادثه را عجيب و بر خلاف عدالت مى‏ديد عرض كرد: پروردگارا! عدالت در اين امور چگونه است؟ خداوند به موسى(ع) وحى كرد: آن پيرمرد هيزم‏شكن، پدر اسب سوار را كشته بود، لذا امروز توسط پسر مقتول قصاص شد. پدر اسب سوار به اندازه همان پولى كه در كيسه بود به پدر چوپان بدهكار بود، امروز چوپان به حق خود رسيد. به اين ترتيب قصاص و اداى دين انجام شد، و من داور عادل هستم. منبع: بحارالانوار، ج 61، ص 117 و 118 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم 🌻 از شما دعوت می شود به کانال سلسبیل بپیوندید👇👇 https://eitaa.com/Salsabil1401
🔆شيطان در سه حال علت اينكه حاجيان در سه جا از زمين منى سنگ به شيطان (رمى جمره ) مى زنند(۱) اينست كه : وقتى ابراهيم در خواب ديد كه خداوند مى فرمايد: اسماعيل را ذبح كن ، بدون آنكه جريان را به اسماعيل بگويد به فرزندش ‍ فرمود: پسرم طناب و كارد را بردار تا به اين دره برويم و مقدارى هيزم تهيه كنيم . شيطان بصورت پيرمردى سر راه ابراهيم آمد و گفت : چه كار مى خواهى بكنى ؟ گفت : امر خدا را مى خواهم انجام بدهم . شيطان گفت : اين شيطان در خواب به تو دستور داده اين كار را انجام دهى ؛ ابراهيم او را شناخت و طرد كرد. وسوسه در ابراهيم اثر نكرد نزد اسماعيل آمد و جريان كشتن را به اسماعيل گفت ، اسماعيل فرمود: براى چه ؟ گفت : پنداشته كه پروردگارش او را به اين كار دستور داده . فرمود: اگر امر خدا باشد قبول كنم . شيطان براى وسوسه نزد هاجر مادر اسماعيل رفت و جريان را گفت . هاجر فرمود: علاقه اى كه ابراهيم به اسماعيل دارد او را نخواهد كشت ، شيطان گفت : او خيال كرده خدا او را دستور داده است ؟ هاجر فرمود: اگر خدا گفته باشد ما تسليم او هستيم ، شيطان دور شد و نتوانست ابراهيم را از اين دستور الهى به وسوسه منحرف كند، لذا سه جا ابراهيم سنگ بطرف شيطان انداخت تا دور شود؛ خدا به اين خاطر، اين عمل را سنت قرار داد تا حاجيان هر ساله آنرا تكرار كنند.(۲) 📚۱-تاريخ انبياء 1/69 ۲- ابليس نامه 1/96 - بحار الانوار 21/336 🌻 از شما دعوت می شود به کانال سلسبیل بپیوندید👇👇 https://eitaa.com/Salsabil1401
🔆همسایه سید جواد فقيه كامل سيد جواد عاملى نويسنده كتاب مفتاح الكرامه مى گويد: شبى مشغول شام خوردن بودم كه درب خانه زده شد. درب را باز كردم ديدم خادم علامه سيد بحرالعلوم است و گفت : سيد بحرالعلوم شام در نزدش ‍ است و منتظر شماست . با خادم به منزل سيد بحرالعلوم رفتم ، همينكه خدمتش رسيدم ، فرمود: از خداوند نمى ترسى كه مراقبت ندارى ؟! عرض كردم : استاد مگر چه شده است ؟ فرمود: مردى از برادران هم مذهب تو براى خانواده اش از فقر خرماى زاهدى آنهم نسيه مى گيرد، و هفت روز بر آنان گذشته و جز خرما طعم هيچ چيز ديگرى را نچشيده اند! امروز نزد بقال رفت چيزى بگيرد او را جواب كرده و خجالت كشيد و الان خود (محمد نجم عاملى ) و خانواده اش ‍ بدون شام شب را مى گذرانند. تو غذاى سير مى خورى با اينكه همسايه مستحق است ! عرض كردم : من هيچ اطلاعى از وضع او نداشتم ! فرمود: اگر آگاهى داشتى و كمك نمى كردى يهودى بلكه كافر بودى ؛ ناراحتيم براى اين است كه چرا از حال برادران دينى ات تفحص نمى كنى ؟ اكنون اين ظرفهاى غذا را خادمم بر مى دارد؛ با او برو در خانه آن مرد و بگو ميل داشتم امشب با هم غذا بخوريم ، و كيسه پول (120 ريال ) را در زير حصير او بگذار و ظرفها را برمگردان . سيد جواد گفت : من با خادم بمنزلش رفتيم و دستور استاد را انجام داديم ، همسايه گفت : اين غذا را اعراب نمى توانند درست كنند، بگو متعلق به چه كسى است و با اصرار گفتم : از سيد بحرالعلوم است . سوگند ياد كرد و گفت : جز خدا تا كنون كسى از حال من آگاهى نداشت ، حتى همسايگان نزديك چه رسد بكسانيكه دورند و اين پيش آمد را از سيد بسيار عجيب شمرد. 📚پند تاريخ 1/ 140 - كلمه طيبه ص 111. 🌻 از شما دعوت می شود به کانال سلسبیل بپیوندید👇👇 https://eitaa.com/Salsabil1401