eitaa logo
نماز محبوبم 💐
2.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
33 فایل
💐 اللهمّ بارِک لِمولانا صاحب الزمان علیه‌السلام و اجعَل صَلاتَنا بِه مَقبولَه 🤲🏻 کانال‌های دیگه‌‌مون: https://eitaa.com/chekaraa https://eitaa.com/maghtal جهت تبادل و بیان نظرات 👈🏻 @M_taeb
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 آموزش نماز؛ قسمت هشتم: رکعت سوم و چهارم 🎁 @namazemahboob ༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔥 "‏هر کس به هنگام خواب با وضو به رختخواب رود، تا زمانی که از خواب برخیزد، ثواب شب زنده‌داری و مناجات به او می‌دهند." بعد از خوندن این حدیث از پیامبر، حتی از خوابیدنش هم ثواب جمع میکنه :/ شما بگید من با این شخص چیکار کنم؟😡 🎁 @namazemahboob ༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
7.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ خبرنگار اسکای نیوز: 📍در هنگام حمله موشکی ایران، تصاویری عجیب مشاهده کردم که هرگز در عمرم ندیده بودم... 🔴 👇 https://eitaa.com/joinchat/3959554299C7b558c3f51
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 🌷🌷🌷 او اون قدر باهوش بود که با وجود اینکه در جبهه دیپلم گرفته بود، ولی کنکور سراسری همان سال در دو رشته برق و مکانیک قبول شد. همون که اونقدر قد بلند بود که توی قبر جا نمی‌شد و پاهایش را خم کردند 💔 و اون قدر جسور بود که در وصیت نامه‌اش نوشته بود: "من در اون دنیا جلوی تک تک شما رو میگیرم اگر پشت به ولی فقیه کنید." 🎁 @namazemahboob ༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
5.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
می‌‌دونستید سید حسن نصرالله اینقده خوب فارسی حرف می‌زده🥺 🎁 @namazemahboob ༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗*کتابِ آه* 🔥 مقتل امام حسین علیه‌السلام ‌ پس از جون، انیس بن معقل اَصبَحی به میدان آمد. اصبَحیان قبیله‌ ای هستند از قَحطان که در جنوب جزیرة العرب زندگی می‌کردند. او در میدان رزم چنین رجَز می‌خواند: _من، اَنیس فرزند معقِل هستم و در دستم شمشیری است برّاق در میان گرد و غبار جنگ. بر فرق‌‌ها می ‌زنم تا آنکه تب جنگ فروکش کند به دفاع از حسین، انسان والا و برتر و زاده بهترین پیامبران الهی شمشیر می‌زنم ... بیش از بیست نفر را کشت تا خود به شهادت رسید. پس از انیس، یزید بن زیاد، (ابی‌الشعثاء) پیش روی امام، بر سر زانو نشست و صد تیر انداخت. این در حالی بود که امام برای به آماج رسیدن تیرهای او دعا می‌فرمود و برایش طلب خیر و سعادت می‌کرد.او مردی شریف، شجاع و بی‌باک بود و در تیراندازی مهارتی ویژه داشت.  وی پس از وداع با امام حسین علیه‌السلام، به میدان رفت و پس از جنگی دلیرانه، اسبش به وسیله سپاه عمرسعد پی شد.  هر تیری می‌انداخت می‌گفت: _ من پسر مهاجر هستم. یکه‌سوار میدان‌های رزم! خدایا من حسین را یاری می‌کنم و بیزارم از عمر سعد و سپاهیانش... ابوالشعثاء ابتدا با سپاه عمر سعد آمده بود اما بعد از مشاهده رفتار آنان با امام حسین علیه‌السلام و نپذیرفتن سخنان و شروط امام، به سمت سپاه امام آمده و به آنان ملحق شده بود. سرانجام پس از کشتن هیجده یا نوزده تن و مجروح کردن شماری دیگر از سپاه دشمن به شهادت رسید. برخی نیز آورده‌اند که وی چهل و چند نفر را به هلاكت رساند. پس از ابوالشعثاء، حجاج بن مسروق، موذن امام، به میدان رفت. حجاج در روز عاشورا وارد میدان شد و چنین رجز خوانی می‌کرد: _ای حسین، ای رهبر هدایت یافته پیش آی، امروز جدّت پیغمبر صلی‌الله علیه و آله و سلم و پدرت علی علیه‌السلام، امام حسن علیه‌السلام، جعفر طیار و حمزه سیدالشهدا را ملاقات خواهی کرد... ۲۵ نفر را کشت و سرانجام، خود به شهادت رسید... پیوسته یاران امام به شهادت می‌رسیدند. هرگاه یکی یا دو تا از آنان بر زمین می‌افتادند، کاملا مشهود بود؛ اما اصحاب عمر سعد بسیار بودند و هرچه از آنان کشته می‌شدند، به نظر نمی‌آمد. 🎁 @namazemahboob ༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
📗*کتابِ آه* 🔥 مقتل امام حسین علیه‌السلام ابو ثُمامه صائِدی، به امام عرض کرد: _ یا ابا عبدالله! جانم فدای تو باد. این مردم به شما خیلی نزدیک شده‌اند؛ دوست دارم آخرین نماز را با شما بخوانم و پیش از شما کشته شوم. امام سر برداشت و فرمود: نماز را یادآوری کردی. خداوند تو را از نمازگزاران و ذاکران حقیقی قرار دهد. سپس فرمود: _این قوم را بگویید دست از ما بردارند تا نماز بخوانیم. حصین بن نمیر گفت: _ نماز شما مقبول نیست! حبیب بن مظاهر پاسخ داد: _ ای حِمار! گمان می‌بری که نماز آل رسول خدا مقبول نیست و نماز تو مقبول است؟ حصین بر آن‌ها تاخت و حبیب‌ بن مظاهر برای نبرد با او پیش رفت و روی اسب او را با شمشیر زد و حصین را بر زمین انداخت. یارانش آمدند و او را از دست حبیب رها کردند. حبیب در نبرد خود این ابیات را می‌خواند: _ ای که بدگوهرترین و ضعیف‌ترین مردمید! اگر ما به تعداد شما یا حتی به تعداد نصف شما بودیم، شما از نبرد با ما می‌گریختید. من حبیبم و مظاهر پدرم! سوارکاری دلاورم هنگامه نبرد! گرچه به شماره، بیشتر از مایید و گرچه غرق در ساز و سلاحید؛ اما ما به پیمانی که بسته‌ایم، پایدارتریم و از شما شکیباتریم دلیل‌های روشنی داریم برای جنگ با شما و تقوایی داریم که شما ندارید. حال آنکه شما در پیشگاه خدا عذری ندارید. حبیب آن روز نبردی سخت کرد و ۶۲ مرد را هلاک کرد. بالاخره مردی به نام بُدَیل بن صریم بر پیکرش نیزه‌ای فرو برد که حبیب بر اثر آن بر زمین افتاد؛ خواست برخیزد که حصین بن نمیر بر سرش شمشیری زد و حبیب افتاد... محاسنش به خون سرش خضاب شده بود... بدیل در آن لحظه سر حبیب را جدا کرد... شهادت حبیب برای امام، سخت و دشوار بود؛ دلش شکست و با چشمانی اشکبار فرمود: _ امید من خداوند است تا خود و یارانم را پاداش دهد و حمایت کند... یا حبیب! خدا تو را برکت داد! چه مرد برگزیده‌ای بودی! در یک شب قران را ختم می‌کردی... حصین بن نمیر به بُدَیل گفت: _ من در کشتن حبیب با تو شریک بودم. بُدَیل بن سلیم گفت: والله غیر از من کسی او را نکشت! حصین گفت: _ آن سر را به من ده تا آن را بر گردن اسب خود بیاویزم و مردم ببینند و بدانند در کشتن او شریک بودم؛ سپس آن را به تو می‌دهم تا پیش عبیدالله ببری و جایزه بگیری! من نیازی به آن انعامی که به تو می‌دهند ندارم. بدیل نپذیرفت؛ اما با وساطت برخی دوستان، در نهایت همان شد که حَصین خواسته بود. چون به کوفه آمدند، بُدَیل سر را به گردن اسب آویخت و رو به قصر عبیدالله حرکت کرد. قاسم بن حبیب او را دید و سر پدرش را شناخت. در آن هنگام نوجوانی نابالغ بود. با آن‌ها آمد تا قصر و پیوسته ملازم و همراه او بود. بدیل به او بدگمان شد و گفت: _ پسرک! چرا در پی من افتاده‌ای؟ _ این سر که با توست، سر پدر من است؛ می‌دهی تا به خاکش بسپارم؟ _ امیر راضی نیست! من می‌خواهم به پاداش کشتن او از ایشان انعامی نیکو بگیرم! _ خدا پاداشت ندهد مگر بدترین عذاب‌ها... بخدا قسم کسی را که کشتی بهتر از خودت بود... و قاسم بسیار گریست! آن پسر صبر کرد تا بالغ شد و در تمام این مدت همّی نداشت غیر از آنکه در پی قاتل پدرش رود و او را قصاص کند. بالاخره در زمان مُصعَب بن زُبَیر، در جنگی در سرزمین جُمیرا( در دُبی کنونی)، قاسم بن حبیب که در سپاه مصعب بود، قاتل پدرش را در چادری دید. مراقبش بود تا او را به سزای عملش برساند. بالاخره روزی در میانه روز، او را در چادر دید که خوابیده... وارد شد و او را با تیر کشت. 🎁 @namazemahboob ༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
enc_17067907115002081573818.mp3
3.72M
تنها یارم امام حسین . . 💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا