12.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ الْحُسَیْن🍃
نماز محبوبم 💐
📗داستان کربلا 🔥 #کتاب_آه #قسمت_چهارم 📹 محمدبن حنفیه، یکی از برادران امام حسین علیهالسلام نزد امام
📗داستان کربلا
🔥 #بازخوانی_کتاب_آه
#قسمت_پنجم 📹
بعد از محمدبن حنفیه، عبداللهبن مُطیع هم نزد امام آمد و گفت:
_ حسینجان! فدایت شوم. هرجا میخواهی برو؛ اما هرگز به کوفه نرو. مردمانش چندرنگ و بیوفایند. به نظرم مُلازم خانه خدا باش و از آنجا بیرون نرو( در مکه بمان) تو بزرگ عرب هستی. اهل حجاز تو را محترم میدارند و...
آنشب دوباره سربازان دارالحکومه آمدند که امام را برای بیعت گرفتن اجباری ببرند. امام فرمودند:
_ باشد تا فردا ...
و سربازان رفتند.
شب امام حسین علیهالسلام مجددا نزد آرامگاه رسول خدا رفت. بر سر قبر بسیار گریست. دعا کرد، نماز خواند و با خدا خلوت نمود. سر بر قبر گذاشته بود، که لحظاتی به خواب رفت.
در خواب رسول خدا(ص) را دید که با جمعی از فرشتگان نورانی آمدند. امام را در آغوش گرفت و حُزنآلود میان دو چشمش را بوسید و فرمود:
_حسینجان! میبینم که بهزودی در همین حوالی در سرزمین کربلا، تشنه به شهادت رسیدهای... قاتلانت برخی از امت خودم هستند که ادعای مسلمانی دارند و در آرزوی شفاعت من هستند!!!
آنان هرگز روی بهشت و سعادت نخواهند دید.
عزیزم حسین! پدر و مادر و برادرت در بهشت، در انتظار تو هستند. در اینجا مقام و درجاتی داری که جز با شهادت به آن نخواهی رسید...
امام بیدار شد. قبر مادر و برادرش را نیز زیارت کرد و با آنها وداع نمود. سپس وصیتی برای برادرشان محمدبن حنفیه نوشتند که در آن بعد از ستایش خدا و اقرار به نبوت پیامبر، اقرار به بهشت و جهنم و زنده شدن مردگان، نوشت:
_ *من برای حکومت و ظلم و فساد از شهر خارج نشدم؛ بلکه خروج میکنم برای اصلاح امت جدم رسولالله. برای امر به معروف و نهی از منکر و عمل به سیره علیبن ابیطالب خروج میکنم؛ اما اینکه مردم چگونه با من برخورد کنند(دوست باشند یا دشمن) خداوند در روز قیامت میان ما حکم خواهد کرد*
سپس نامه را با انگشتر مبارکش مهر کرد، به محمدبن حنفیه داد و از او هم خداحافظی نمود.
#ادامه_دارد ..
#اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
🌸⃟🌷🍃📕჻ᭂ࿐✰
عضو شوید👇
@namazemahboobe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به شدددددت توصیه میکنم ببینید و نشر دهید و برای بزرگتر ها که گوشی ندارند نقل کنید...
📗داستان کربلا
🔥 #آه
#قسمت_ششم 📹
ام سلمه نیز نزد امام آمد و گفت:
_ فرزندم! کاش به عراق نمیرفتی.
از جدت رسول خدا شنیدم که میگفت حسین را در عراق و جایی که کربلا نام دارد، میکشند... و بعد شیشهای که در آن مقداری خاک بود نشان داد و گفت:
_ این خاک را رسول خدا به من داده است.
امام حسین فرمودند:
_مادرجان! من کشته خواهم شد. اگر به عراق هم نروم، باز مرا خواهند کشت.
نام قاتلم را میدانم؛ محل دفن و نحوه شهادتم را دقیق میدانم. آنچه بر خانوادهام خواهد گذشت را هم میدانم. اگر بخواهی میتوانم قبر خود و محل کشته شدن اصحابم را به تو نشان دهم. آن گاه با دست خود اشارهای نمود. خداوند شعاع دید چشمهای پیرزن را گستراند و او همه اینها را دید و بسیار گریست. امام، خاکی از آنجا گرفت و به او داد. سپس فرمود:
_هر وقت این خاک آغشته به خون شد، بدان که من کشته شدهام...
(بعداً ام سلمه هر دوخاک را در دو شیشه جداگانه نگهداشت تا عصر عاشورا که متوجه شد هر دو خون شدهاند و به این طریق متوجه شهادت امام حسین علیهالسلام شد.)
پ.ن: ام سلمه همسر رسول خدا بود. زمانی که با رسول خدا ازدواج کرد، شوهرش از دنیا رفته بود. وی زنی شجاع و با بصیرت بود. پس از رحلت رسول خدا که حضرت زهرا و امام علی با بیمهری فراوان مردم روبرو شدند، به شدت از آنها و ولایت امیرالمومنین حمایت کرد. خود را مادر بزرگ امام حسن و امام حسین میدانست و آنها را بسیااار دوست میداشت. در این داستان او دیگر پیرزنی فرتوت بود. ام سلمه مدتی پس از واقعه عاشورا، از دنیا رفت.
#ادامه_دارد ..
#اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
🌸⃟🌷🍃📕჻ᭂ࿐✰
عضو شوید👇
@namazemahboobe
4_5836838492017003577.mp3
21.59M
🍀 دعای عهد
سلام مولاجان...💐♥️
فقال لَهُ: وَ لَوْلا أَنْتَ یا عَلِىُّ لَمْ یُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى
رسول خدا فرمودند: يا على اگر تو ميان امتم نبودى اهل ايمان بعد از من شناخته نميشدند
✨
(عبارات عربی، فرازهایی ازدعای ندبه است)
خدایا امام ما را برسان 🤲🌟
گوش کنید 🌷
@namazemahboobe