eitaa logo
مُـبلِـغِ مَجـٰازے
488 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
136 فایل
بصیرتی، تربیتی، فرهنگی،مذهبی،تاریخی و سیاسی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸چگونه آمریکا به ایران دل بسته است؟! حجت الله عبدالملکی هدف اصلی آمریکا و غربیها از تحریمهای پس از سال ۱۳۸۹ نابودی نظام جمهوری اسلامی از طریق اعمال فشار معیشتی بر مردم به عنوان موتور محرکه و پشتوانه انقلاب و جمهوری اسلامی بوده است. اما کارشناسان اقتصادی غربی تاکید کردند ظرفیت های عظیم اقتصاد ایران و توانمندی های مردم ایران مانع از بروز چالش جدی برای ایران در نتیجه تحریم های خواهد بود، اما... نسیم آنلاین- دکترحجت‌‌الله عبدالملکی: همه مشکلات ما ناشی از تحریم هاست، اما کدام تحریم ها؟ داستان واقعی تحریم ها برای مردم درست گفته نشده، ایران گرفتار دو نوع تحریم است: تحریم های خارجی و تحریم های داخلی. تحریم های خارجی تنها ۲۰ درصد از کل تحریم ها را شامل می شود که به هیچ وجه قدرت متوقف کردن یا فلج کردن اقتصاد ایران را ندارد! از نظر طراحان تحریم های غربی، آنچه قرار بوده و هست که اقتصاد ایران را فلج کند، تحریم های داخلی است! البته تحریم های خارجی به عنوان تیر خلاص و تمام کننده در نظر گرفته شده بودند. هدف اصلی آمریکا و غربی ها از تحریم های پس از سال ۱۳۸۹ نابودی نظام جمهوری اسلامی از طریق اعمال فشار معیشتی بر مردم به عنوان موتور محرکه و پشتوانه انقلاب و جمهوری اسلامی بوده است. اما کارشناسان اقتصادی غربی تاکید کردند ظرفیت های عظیم اقتصاد ایران و توانمندی های مردم ایران مانع از بروز چالش جدی برای ایران در نتیجه تحریم های غربی خواهد شد! لکن علم سیاستمداران غربی به تحریم های داخلی منجر به اتخاذ سیاست تحریم از سوی آنها شد! در واقع سیاستمداران غربی امیدوارند تحریم های ۲۰ درصدی خارجی با ترکیب با تحریم های ۸۰ درصدی داخلی مردم را دچار بحران معیشتی کند و از آن مسیر منجر به آشوب، شورش و براندازی شود. اهداف عملیاتی مورد انتظار غرب از تحریم های خارجی عبارت بوده اند از: الف. بیکاری شدید، ب. تورم شدید، ج. قحطی. قرار است وقوع همزمان این سه پدیده باعث به ستوه آمدن مردم ایران شود! اما این سه پدیده بیش از آنکه تحت تاثیر تحریم های غربی باشد، چندین برابر بیشتر متاثر از تحریم های داخلی است! مثال هایی از تحریم های داخلی: یک. تحریم برخی از تولیدکنندگان علیه مردم  الف. قیمت گذاری ناعادلانه: برخی از تولیدکنندگان در شرایط تحریم، چند برابر افزایش هزینه های خود، قیمت محصولاتشان را افزایش می دهند!  ب. احتکار: برخی نیز برای کسب سود بیشتر محصولات خود را احتکار و گاهی خط تولید خود را خاموش می کنند! ج. تولید با کیفیت پایین: گروهی از تولیدکنندگان نیز با وجود توان ارتقاء کیفیت، سهل انگاری می کنند! د. مصرف تسهیلات تولید در امور دیگر: معدودی از تولیدکنندگان نیز تسهیلات دریافتی را خرج کارهای دیگر بجز تولید می کنند. این سه پدیده باعث تشدید تورم، تشدید بیکاری و تشدید کمبود کالا می شود (البته عمده تولیدکنندگان اینگونه نیستند، اما همان قشر محدود نیز آسیب بسیار مخربی بر اقتصاد و معیشت مردم وارد می کنند). دو. تحریم برخی از مردم علیه تولیدکنندگان منظور آن دسته از مصرف کنندگانی هستند که کالاهای خارجی را به کالاهای داخلی با کیفیت و قیمت مشابه یا حتی بهتر ترجیح می دهند! این مساله می تواند ناشی از سه پدیده برندگرایی، غفلت و تحت تاثیر تبلیغات قرار گرفتن باشد! این خسارت (که ناشی از نخریدن کالاهای به صرفه ایرانی است و نه کالاهای بی کیفیت یا گرانتر از مشابه خارجی) منجر به از بین رفتن حدود 1.5 میلیون فرصت شغلی در کشور شده است! سه. تحریم برخی از بانک ها علیه تولیدکنندگان بانکهایی که بخش زیادی از تسهیلات را به جای تولیدکنندگان واقعی، در اختیار واردکنندگان، دلالان، سوداگران و اخلال گران اقتصادی قرار می دهند. بدین ترتیب بخش قابل توجهی از سرمایه کشور به جای تقویت تولید ملی، ایجاد اشتغال و تقویت صادرات و ارزآوری باعث تقاضا برای کالاهای خارجی، از بین رفتن فرصت های شغلی، تورم و کاهش کالا در بازار می گردد! چهار: تحریم دولت علیه تولیدکنندگان دولت یا دولتمردانی که خود از واردکنندگان اصلی کالاهای خارجی دارای مشابه داخلی هستند! یا فعالیت های پیمانکاری را در عین وجود توان داخلی به شرکت های خارجی واگذار می نماید! و یا با عدم پرداخت بدهی خود به بخش خصوصی منجر به ورشکستی تولیدکنندگان یا پیمانکاران داخلی و تشدید بیکاری شده اند! پنج: تحریم برخی مدیران علیه مردم  مدیرانی که به جهت فساد اقتصادی، سیاسی کاری و بی کفایتی باعث از بین رفتن ظرفیت های داخلی و وابستگی بیشتر کشور به بیگانگان شده اند! شش: تحریم جریان های سیاسی علیه مردم گاهی به خاطر منافع جناحی و گروهی طرح های گروه مخالف را ضایع می کنند و خسارت های سنگینی به تولید، اشتغال و معیشت مردم وارد می کنند! یکی از مهم ترین تحریم های جریان های سیاسی، فتنه سال 88 است که علاوه بر تشدید تحریم های آمریکا (با هدف شلوغ کردن خیابان
ها و پشتیبانی از فتنه گران سبز، باعث کاهش امنیت سرمایه گذاری در کشور و درنتیجه کاهش سرمایه گذاری، رکود اقتصادی، کمبود کالا، تشدید بیکاری و تشدید تورم در سالهای پس از آن گردید). هفت: تحریم والدین علیه فرزندان تعریف تحریم این است: ندادن حق! یکی از حقوق فرزندان بر عهده والدین حق تربیت است و یکی از اقسام تربیت، تربیت اقتصادی است. از جمله علل اصلی نرخ بالای بیکاری در جوانان ایرانی فقدان روحیه کارآفرینی در این گروه است. والدین نقش مهمی در ایجاد این روحیه برای فرزندان خود دارند. تربیت صحیح اقتصادی بدون شک باعث کاهش قابل توجه نرخ بیکاری در میان مدت و بلندمدت می شود. هشت: تحریم مترفین گروهی اندک که در نتیجه فساد ستیز نبودن مسئولین دولتی، با مسلط شدن بر منابع کشور (نفت و گاز، معادن، منابع بانکی و ارزی و...) و در دست گرفتن شریان های حیاتی کشور (بازرگانی خارجی، صادرات و واردات، مبادلات ارزی، مبادلات پولی و ...) سودجویانه زندگی توده های مردم را به مخاطره می اندازند! و البته همه اینها تنها مثال هایی از تحریم های داخلی بودند! و البته خطای محاسباتی آمریکا آنجاست که خیال می کند شدت این تحریم به قدری است که می تواند باعث فروپاشی نظام شود، اما باید پذیرفت که در شرایط وجود این دسته از تحریم ها زندگی و معیشت توده مردم دچار مشکلات جدی است. و همین جا تعریفی جدید از اقتصاد مقاومتی: اقتصاد مقاومتی یعنی مذاکره کنیم برای رفع تحریم های داخلی! و با رفع تحریم های داخلی (که همه آن در اختیار مردم و مسئولین ایرانی است) تحریم های خارجی هم به طور خودکار برداشته خواهد شد، زیرا با اثبات ناکارآمدی آنها در ایجاد اختلال اقتصادی در ایران، غربی ها به هزینه های بی فایده برای تداوم تحریمها تن نخواهند داد! Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلامُ علیکَ یاقتیل العبرات 💠 اشک بر مصیبت اهل بیت علیهم السلام و حوض کوثر.... ▪️امام صادق علیه السّلام فرمودند: هیچ چشمى نیست که براى ما بگرید، مگر اینکه برخوردار از نعمتِ نگاه به (کوثر) مى شود و از آن سیرابش مى کنند. 🔸قالَ الصّادقُ علیه السّلام : ما مِنْ عَیْنٍ بَکَتْ لَنا اِلاّ نُعِّمَتْ بَالنَّظَرِ اِلَى الْکَوْثَرِ وَ سُقِیَتْ مِنْهُ. 🔗 منبع : جامع احادیث الشیعه ، ج ۱۲، ص ۵۵۴ Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313
مُـبلِـغِ مَجـٰازے
❣﷽❣ 🌴 *#هفت_شهر_عشق* 🌴 🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام *🏴 #قسمت0⃣4⃣ امام بعد از خواندن نامه در ح
❣﷽❣ 🌴 ** 🌴 🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام *🏴 ⃣4⃣ حَبيب بى خبر از وجود يك جاسوس، خيلى خوشحال است كه نود سرباز به نيروهاى امام اضافه مى شود. وقتى بچّه هاى امام حسين(ع) اين نيروها را ببينند خيلى شاد مى شوند. او به شادى دل زينب(س) نيز مى انديشد. ديگر راهى تا كربلا نمانده است. ناگهان در اين تاريكى شب، راه بر آنها بسته مى شود. لشكر كوفه به جنگ بنى اسد مى آيد. صداى برخورد شمشيرها به گوش مى رسد. مقاومت ديگر فايده اى ندارد. نيروهاى كمكى هم در راه است. بنى اسد مى دانند كه اگر مقاومت كنند، همه آنها بدون آنكه بتوانند براى امام حسين(ع) كارى انجام دهند، در همين جا كشته خواهند شد. بنابراين، تصميم مى گيرند كه برگردند. آنها با چشمان گريان با حبيب خداحافظى مى كنند و به سوى منزل خود برمى گردند.213 آنها بايد همين امشب دست زن و بچه خود را بگيرند و به سوى بيابان بروند. چرا كه عمرسعد گروهى را به دنبال آنها خواهد فرستاد تا به جرم يارى امام حسين(ع)مجازات شوند. حبيب به سوى خيمه امام مى رود. او تنها رفته است و اكنون تنها برمى گردد. غم و غصّه را در چهره حبيب مى توان ديد، ولى امام با روى باز از او استقبال مى كند و در جواب او خداوند را حمد و ستايش مى نمايد.214 امام به حبيب مى گويد كه بايد خدا را شكر كنى كه قبيله ات به وظيفه خود عمل كرده اند. آنها دعوت ما را اجابت كردند و هر آنچه از دستشان برمى آمد، انجام دادند و اين جاى شكر دارد. اكنون كه به وظيفه ات عمل كردى راضى باش و شكرگزار. * * * روز سه شنبه، هفتم محرّم است و آفتاب داغ كربلا بيداد مى كند. اسب سوارى از راه كوفه مى آيد و نزد عمرسعد مى رود. او با خود نامه اى دارد. عمرسعد نامه را مى گيرد و آن را مى خواند: "اى عمرسعد! بين حسين و آب فرات جدايى بينداز و اجازه نده تا او از آب فرات قطره اى بنوشد. من مى خواهم حسين با لب تشنه جان بدهد".215 عمرسعد بى درنگ يكى از فرماندهان خود به نام عَمْرو بن حَجّاج را مأمور مى كند كه به همراه هفتصد نفر كنار فرات مستقر شوند تا از دسترسى امام حسين(ع) و يارانش به آب ممانعت كنند.216 از امروز بايد خود را براى شنيدن صداى گريه كودكانى كه از تشنگى بى تابى مى كنند، آماده كنى. صحراى كربلا سراسر گرما و سوز و عطش است. آرى! اين عطش است كه در صحرا طلوع مى كند و جان كودكان را مى سوزاند. من و تو چه كارى مى توانيم براى تشنگى بچّه هاى امام حسين(ع) انجام بدهيم؟ من ديگر نمى توانم طاقت بياورم. رو به سوى لشكر كوفه مى كنم. مى روم تا با عمرسعد سخن بگويم، شايد دل او به رحم بيايد. اى عمرسعد! تو با امام حسين(ع) جنگ دارى، پس اين كودكان چه گناهى كرده اند؟ او مى خندد و مى گويد: "مگر همين حسين و پدرش نبودند كه آب را بر روى عثمان، خليفه سوم بستند تا به شهادت رسيد؟ مگر زن و بچه عثمان تشنه نبودند؟ ما امروز مى خواهيم انتقام عثمان را بگيريم". از شنيدن اين سخن متحير شدم، زيرا تا به حال چنين مطلبى را نشنيده ام كه حضرت على(ع) و فرزندان او، آب را بر عثمان بسته باشند، امّا با كمال تعجّب مى بينم كه تمام سپاه كوفه اين سخن را مى گويند كه اين تشنگى در عوض همان تشنگى است كه به عثمان روا داشته اند. عمرسعد نامه ابن زياد را به من مى دهد تا بخوانم. در اين نامه چنين آمده است: "امروز، روزى است كه من مى خواهم انتقام لب هاى تشنه عثمان را بگيرم. آب را بر كسانى ببنديد كه عثمان را با لب تشنه شهيد كردند".217 مات و مبهوت به سوى فرات مى روم. آب موج مى زند. مأموران، ساحل فرات را محاصره كرده اند. عبدالله اَزْدى را مى بينم. او فرياد برمى آورد: "اى حسين! اين آب را ببين كه چه رنگ صاف و درخشنده اى دارد، به خدا قسم نمى گذاريم قطره اى از آن را بنوشى تا اينكه از تشنگى جان بدهى".218 حالا مى فهمم كه عمرسعد روى اين موضوع تشنگى تبليغات زيادى انجام داده است. خيلى علاقه مند مى شوم تا از قصه كشته شدن عثمان و تشنگى او با خبر شوم. آيا كسى هست كه در اين زمينه مرا راهنمايى كند؟ به راستى، چه ارتباطى بين تشنگى عثمان و تشنگى امام حسين(ع) وجود دارد؟ ... ✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌺✨ http://eitaa.com/namazi_313 ❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀
✨﷽✨ 🔴 علیه السلام! ✳️موسی به عبدالعزیز می گفت: مشهورترین و داناترین پزشک شهر بغداد در زمان حکومت هارون الرشید دکتری مسیحی به نام "یوحنا"بود، 🍃 او پزشک مخصوص هارون بود و هرگاه خلیفه بیمار می شد، او درمان می کرد. ✳️روزی یوحنا به نزد من آمد و گفت: تو را به حق پیامبرت و دینت قسم می دهم، بگو این کیست که قبرش در کربلا قرار دارد و مردم به زیارتش می روند؟ 💠گفتم: او نوه پیامبر ما، امام حسین علیه السلام است. اما تو به من بگو چرا این سؤال را کردی و منظورت چه بود؟ 🔆طبیب مسیحی گفت: مدتی قبل، شاپور خادم خلیفه مرا به نزد خود طلبید. چون به نزدش رفتم مرا برداشت و به خانه موسی بن عیسی که از خویشان خلیفه بود، برد. 🔴او حاکم شهری بود و به دستور خلیفه به بغداد آمد. او را دیدم که بیهوش بر رختخوابش افتاده است. ☑️در پیش او طشتی بود که تمام احشاء و امعاء و محتویات شکمش در آن ریخته بود. 🔻شاپور از خدمتکار موسی پرسید: چگونه این بلا بر سرش آمد؟ 🔹خدمتکار جواب داد: یک ساعت قبل، امیر در نهایت سلامتی و خوشی بود و با ندیمان و دوستان خود صحبت می کرد. شخصی از بنی هاشم نیز در مجلس حاضر بود. ♦️او گفت: من بیماری شدیدی داشتم و هر کار کردم، بیماری ام بهبود نیافت. تا اینکه شخصی به من گفت: اگر از تربت امام حسین استفاده کنی شفا می یابی. من نیز چنین کردم و عافیت یافتم. ⚡️موسی به مرد هاشمی گفت: آیا از آن تربت هنوز چیزی نزد تو باقی مانده است؟ مرد هاشمی گفت: آری. پس از آن کسی را فرستاد تا آن تربت را آورد. 🔥موسی (از روی تمسخر و بی احترامی) تربت را گرفت و روی آن نشست،مدتی نگذشت که ناگهان موسی فریاد کشید: سوختم! سوختم! طشت بیاورید! ⚡️ ما برایش طشت آوردیم. او به قدری استفراغ کرد که تمام احشای بدنش بیرون ریخت پس از آن ندیمان به خانه هایشان باز گشتند و مجلس شادی مبدل به عزا شد. 🍀طبیب مسیحی ادامه داد: شاپور به من گفت، بیا او را معاینه کن، شاید بتوانی درمانش کنی، من چراغی طلبیدم و با دقت به محتویات طشت نگاه کردم. ‼️ دیدم جگر و دل و تمام احشای امیر در طشت افتاده است. با تعجب گفتم: هیچ کس نمی تواند او را معالجه کند مگر حضرت عیسی مسیح که مرده را زنده می کرد. 🚫سرانجام به هنگام سحر، امیر به جهنم واصل شد. 🔆یوحنا با اینکه مسیحی بود، مدتها به کربلا می رفت و قبر حضرت سیدالشهداء علیه السلام را زیارت می کرد. بعد از مدتی، از عقیده خود برگشت و مسلمانی نیکوکار و پرهیزکار گردید. 📕گناهان کبیره ج۲ص ۵۳۳ •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 eitaa.com/namazi_313
صدای آمدنت را به گوش ما برسان زمان غیبت خود را به انتها برسان اگرچه بهر ظهورت نکرده ام کاری بیا و مرده ما را به کربلا برسان 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @namazi_313 #مُـبلَـغ_مَــجـٰازے
✨﷽✨ *🏴 🏴* *شمربن ذی‌الجوشن* نقش‌آفرین اصلی جنایات کربلا، صدور دستور یورش همه جانبه به امام حسین(ع) و یارانش *چگونگی مرگش* دستگیری توسط مختار ثقفی، گردن زدن او و انداختن وی در روغن داغ *محمد بن اشعث بن قیس* نقش‌آفرین و فراهم کننده حوادث روز عاشورا، فرمانده نیرویی بود که مسلم را دستگیر کردند روز عاشورا *چگونگی مرگش* در پی نفرین امام حسین(ع) عقرب سیاهی او را نیش زد و با خواری تمام مُرد *عبید الله بن زیاد* در حادثه کربلا، همه جنایت‌ها به دستور مستقیم عبیدالله تحقق یافت و بعد از یزید بیشترین نقش را در فاجعه عاشورا داشت *چگونگی مرگش* چکیدن قطره خونی از سر مبارک امام حسین(ع) بر ران او و باقی ماندن آن زخم تا آخر عمر، جسدش توسط ابراهیم بن مالک اشتر به آتش کشیده شد *یزید بن معاویه* چوب زدن بر دندان‌های مبارک امام حسین(ع) *چگونگی مرگش* هنگام رقص و مستی به زمین خورد و مغزش متلاشی شد و صورتش همچون قیر، سیاه شد *سنان بن انس* نقش مؤثری در کشتن اباعبدالله الحسین(ع) داشت *چگونگی مرگش* زبانش گرفت، عقلش زائل شد و با وضع ناگواری از دنیا رفت *عمر بن سعد* مجرم شماره سوم فاجعه کربلا و فرماندهی عملیات کربلا را بر عهده داشت *چگونگی مرگش* به دستور مختار ثقفی به قتل رسید و سرش از تن جدا شد *حرملة بن کاهل* پرتاب تیر بر گلوی علی‌اصغر(ع) *چگونگی مرگش* مختار ثقفی دستور داد تا بدنش را تیرباران کنند *حصین بن نُمیر* فرمانده تیراندازان لشکر عمر بن سعد و تیراندازی به امام حسین(ع) *چگونگی مرگش* ابراهیم بن اشتر جسد او را سوزاند و سرش را برای مختار به کوفه فرستاد، سر او در مکه و مدینه آویزان ماند تا درس عبرتی برای دیگران باشد *مالک بن نُسیر کِندی* فرود آوردن ضربه بر فرق مبارک سیدالشهدا(ع) *چگونگی مرگش* قطع دستانش توسط همسرش و تا آخر عمر فقیر ماند *زرعه دامی* از قاتلان امام(ع) *چگونگی مرگش* هنگام مرگ از گرمای شکم و سردی پشتش صیحه می‌زد و می‌گفت به من آب دهید *محمد بن اشعث* هتک حرمت امام حسین(ع) *چگونگی مرگش* توسط نیش عقرب در هنگام قضای حاجت مُرد *عبدالله بن حَوزه* تیراندازی به سوی لشکر ابا عبدالله(ع) *چگونگی مرگش* قطع پای راست او توسط مسلم بن عوسجه، اسب با حرکت تند، سر او را به هر سنگ و کلوخی کوبید تا به دوزخ رفت *شبث بن ربعی* با شمشیر به صورت مبارک امام حسین(ع) زد *چگونگی مرگش* ابراهیم بن مالک اشتر آنقدر ران‌هایش را برید تا مرد. سپس سرش را جدا و جسدش را سوزاند *ابحر بن کعب* برداشتن مقنعه حضرت زینب(س) و کشیدن گوشواره از گوش ایشان *چگونگی مرگش* ابراهیم بن مالک اشتر، دست و پاهایش را قطع کرد، چشم‌هایش را از حدقه درآورد *شرحبیل* از پشت بر صورت امام حسین(ع) زد *چگونگی مرگش* مختار او را با آتش سوزاند *عمروبن حجاج* در روز عاشورا آب را بر روی اباعبدالله الحسین(ع) و یارانش بست، امام(ع) را خارج شده از دین نامید و از جمله حاملان سرهای شهداء به کوفه بود *چگونگی مرگش* به نفرین امام حسین(ع) گرفتار و از شدت تشنگی در بیابان هلاک شد •┈••✾•🌿🌺🌿•✾ Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴امروز هیجدهم محرم است، آیا می دانید تقریبا در چنین روزی سرهای مقدس کربلا و اسیران در چه منزلگاهی قرار گرفت و چه اتفاقی افتاده؟ ⛺منزلگاه تَکْریت از آنجایی که مأموران ابن زیاد از قبایل عرب بیمناک بودند که شاید هنوز قدری از غیرت دینی که در ایشان باقی مانده، آنان را وادار کنند که سر امام علیه‌السلام را از دستشان بگیرند، از این روی، دور از جاده اصلی، و از بیراهه حرکت می‌کردند. لذا سر مقدس را از شرق «حصاصه» برده و از «تکریت» قرار گرفتند. آنها والی آنجا را از ورود خود آگاه کردند. او افراد بسیاری را با پرچم به استقبال آنان روانه کرد! و اگر کسی از صاحب سر سؤال می‌کرد، می‌گفتند: خارجی است!( کسی که بر یزید خروج کرده ) مردی نصرانی که آن سر را دیده و آن پاسخ در مورد خارجی بودن امام و اهل بیت را شنیده بود، با خود گفت: این چنین نیست که می‌گویند، این سر حسین بن علی فرزند فاطمه است و من خود در کوفه بودم که او را شهید کردند. اینجا بود که سایر نصرانیان از این واقعه آگاه شدند و به تعظیم و اجلال آن حضرت ناقوس‌ها را شکستند و گفتند:خداوندا! از شومی و عصیان این قوم که فرزند پیغمبر خود را کشته‌اند، به تو پناه می‌بریم. سربازان چون این حال را مشاهده کردند زیاد در تکریت نمانده و راه بیابان را در پیش گرفتند و از آنجا کوچ کردند. 📖منابع: ۱. آینه داران آفتاب۲. مدینة المعاجز۳. معالی السبطین۴. مقتل الحسین (ع) عبدالرزاق مقرم۵. مقتل ابی مخفف ۶. اللهوف  ۷. بحارالانوار  ۸. الارشاد ۹. آینه در کربلاست ۱۰. کامل بهایی Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313
مُـبلِـغِ مَجـٰازے
❣﷽❣ 🌴 *#هفت_شهر_عشق* 🌴 🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام *🏴 #قسمت1⃣4⃣ حَبيب بى خبر از وجود يك جاسو
❣﷽❣ 🌴 #*هفت_شهر_عشق*🌴 🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام*🏴 ⃣4⃣ همسفرم! آيا موافقى با هم اندكى تاريخ را مرور كنيم. بايد به بيست و شش سال قبل برگرديم تا حوادث سال سى و پنج هجرى قمرى را بررسى كنيم. عثمان به عنوان خليفه سوم در مدينه حكومت مى كرد. او بنى اُميّه را همه كاره حكومت خود قرار داده بود و مردم از اينكه بنى اُميّه، بيت المال را حيف و ميل مى كردند، از عثمان ناراضى بودند. به مردم مصر بيش از همه ظلم و ستم مى شد، امّا سرانجام صبر آنها لبريز شد و در ماه شَوّال سال سى و پنج هجرى به سوى مدينه آمدند. آنها خانه عثمان را محاصره كردند و اجازه ندادند كه او براى خواندن نماز جماعت به مسجد بيايد. حضرت على(ع) براى دفاع از عثمان، امام حسن و امام حسين(ع) را به خانه عثمان فرستاد و به آنها دستور داد كه نگذارند آسيبى به عثمان برسد. محاصره بيش از دو هفته طول كشيد و در تمام اين مدّت، امام حسن و امام حسين(ع) و گروه ديگرى از اهل مدينه از عثمان دفاع مى كردند. جالب اين است كه خود بنى اُميّه كه طراح اصلى اين ماجرا بودند، مى خواستند كه با از ميان برداشتن عثمان به اهداف جديد خود برسند. روز هجدهم ذى الحجّه مروان منشى و مشاور عثمان، به او گفت از كسانى كه براى دفاع او آمده اند بخواهد تا خانه او را ترك كنند. عثمان هم كه به مروان اطمينان داشت و خيال مى كرد خطر برطرف شده است، از همه آنهايى كه براى دفاع از آنها آمده بودند خواست تا به خانه هاى خود بروند. او به همه رو كرد و چنين گفت: "من همه شما را سوگند مى دهم تا خانه مرا ترك كنيد و به خانه هاى خود برويد".219 امام حسن(ع)فرمود: "چرا مردم را از دفاع كردن از خود منع مى كنى؟" عثمان در جواب ايشان گفت: "تو را قسم مى دهم كه به خانه خود بروى. من نمى خواهم در خانه ام خونريزى شود".220 آخرين افرادى كه خانه عثمان را ترك كردند امام حسن و امام حسين(ع) بودند.221 حضرت على(ع) چون متوجّه بازگشت امام حسن(ع) شد، به او دستور داد تا به خانه عثمان باز گردد. امام حسن(ع) به خانه عثمان بازگشت، امّا بار ديگر عثمان او را قسم داد كه خانه او را ترك كند.222 شب هنگام، نيروهايى كه از مصر آمده بودند از فرصت استفاده كردند و حلقه محاصره را تنگ تر كردند. محاصره آن قدر طول كشيد كه ديگر آبى در خانه عثمان پيدا نمى شد.223 عثمان و خانواده او به شدت تشنه بودند، امّا شورشيان، اجازه نمى دادند كسى براى عثمان آب ببرد. آنها مى خواستند عثمان و خانواده اش از تشنگى بميرند. هيچ كس جرأت نداشت به خانه عثمان نزديك شود. شورشيان با شمشيرهاى برهنه خانه را در محاصره خود داشتند. اما حضرت على(ع) به بنى هاشم دستور داد تا سه مشك آب بردارند و به سوى خانه عثمان حركت كنند. آنها هرطور بود آب را به خانه عثمان رساندند.224 امام حسن(ع) و قنبر هنوز بر درِ خانه عثمان ايستاده بودند كه تيراندازى شروع شد. در اين گيرودار امام حسن(ع) نيز مجروح شد، امّا سرانجام شورشيان به خانه عثمان حمله كردند و او را به قتل رساندند. پس از مدّتى بنى اُميّه با بهانه كردن پيراهن خون آلود عثمان، حضرت على(ع) را به عنوان قاتل او معرّفى كردند. دستگاه تبليغاتى بنى اُميّه تلاش مى كردند تا مردم باور كنند كه حضرت على(ع) براى رسيدن به حكومت و خلافت در قتل عثمان دخالت داشته است. امروز، روز هفتم محرّم است. ابن زياد نيز، تشنگى عثمان را بهانه كرده تا آب را بر امام حسين(ع) ببندد. عجب! تنها كسى كه به فكر تشنگى عثمان بود و براى او آب فرستاد حضرت على(ع)بود. امام حسين(ع) و امام حسن(ع) براى بردن آب به خانه عثمان تلاش مى كردند، امّا امروز و بعد از گذشت بيست و شش سال اعتقاد مردم بر اين است كه اين بنى هاشم و امام حسين(ع) بودند كه آب را بر عثمان بستند؟! به راستى كه تاريخ را چقدر هدفمند تحريف مى كنند! همسفرم! آيا تو هم با من موافقى كه اين تحريف تاريخ بيشتر از تشنگى، دل امام حسين(ع) را به درد آورده است. * * * خورشيد بی وقفه مى تابد. هوا بسيار گرم شده و صحراى كربلا، غرق تشنگى است. كودكان از سوز تشنگى بى تابى مى كنند و رخساره آنها، دل هر بيننده اى را مى سوزاند. ابن حُصين هَمْدانى، نزد امام مى آيد و مى گويد: "مولاى من! اجازه دهيد بروم و با عمرسعد سخن بگويم. شايد بتوانم او را راضى كنم تا آب را آزاد كند". .... ✨🌺 *الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج* 🌺✨ ✍جهت پیگیری به کانال در پیام رسان مراجعه کنید.👇 http://eitaa.com/namazi_313 ❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀
هدایت شده از مُـبلِـغِ مَجـٰازے
✍...حقّ این جمله ادا بشود! 🔻آیت الله العظمی وحید خراسانی: مرحوم میرزای شیرازی أعلی اللّٰه مقامه یا در منزل خودش، یا در منزل مرحوم حاج شیخ حسنعلی تهرانی بود - تردید از ماست - مرحوم تهرانی که از اعاظم تلامذۀ میرزا بود، در آن مجلس این مقتل را خواند که: «دَخَلَتْ زَيْنَبُ عَلَی إبنِ زيادٍ» - زینب را بر مجلس ابن زیاد وارد کردند - میرزا از شنیدن این جمله بی تاب شد. . 🔶مرحوم حاج شیخ خواست جملۀ دوم را بخواند، میرزا داد زد که بگذار حقّ این جمله ادا بشود! . 🔶خلاصه در مجلس میرزای شیرازی، مجلس به جملۀ «دَخَلَتْ زَيْنَبُ عَلَی إبنِ زيادٍ» (به گریه و شیون) منقضی شد. درجۀ فکر و فهم وقتی ارتقاء پیدا کرد، تلقّی مطالب عوض می‌شود. . 🔶یک مطلب است، امّا این مطلب نسبت به اختلاف دقّت نظر و حدّت فکر دریافت کننده‌ها مختلف می‌شود. میرزا در این جمله چه مطالبی را می‌بیند که دیگران نمی‌بینند؟! قهراً نحوه تلقّی فرق می‌کند. Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313
#یا_زینب_کبرے_س❤️ ایوب صابر است ولی در مقام صبر انصاف ده،که ریزه خور خوان زینب است ... #اللهـم_عجل_لولیڪ_الفرج🌸 💠 @namazi_313
نمی‌شود گفت عظمت و بزرگی حضرت زینب به‌خاطر این است که دختر علی‌بن‌ابی‌طالب است. نسبت‌ها هرگز نمی‌توانند چنین عظمتی را خلق کنند. ارزش و عظمت زینب کبری، به‌خاطر موضع و حرکت عظیم انسانی و اسلامی او بر اساس تکلیف الهی است. کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۱۹۱ Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313 #مُـبلَـغ_مَــجـٰازے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تذکر #رئیسعلی_دلواری به عزاداران #محرم عضویت در کانال رسمی #مُـبلَـغ_مَــجـٰازے 👇 Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313
🏴امروز بیستم محرم الحرام است. آیا ما دانید تقریبا در چنین روزی، در مسیر کاروان اسرا و سرهای مقدس کربلا چه اتفاقی افتاد؟ ⛺️منزلگاه موصل ماموران ابن زیاد راه موصل را در پیش گرفتند و با پیکی، والی «موصل» را از ورود خود باخبر ساختند، وی دستور داد شهر را زینت کرده و گروهی را به بیرون از شهر فرستاد. اما مردم گفتند: بدون تردید، این سر حسین بن علی فرزند رسول خداست. از این رو حدود چهار هزار نفر، آماده جنگ شدند تا سر مطهر را از آنان بستانند و زیارتگاهی برپا کنند و والی خائن خود را از دم شمشیر بگذارنند؛ آنها چنین می گفتند: «تباً لقوم کفروا بعد ایمانهم اَضلالة بعد هدی؟ ام شکٌ بعد یقین؟ وای بر گروهی که بعد از ایمان کافر شدند، آیا گمراهی بعد از هدایت و شک پس از یقین؟! » لذا چون مأموران از قصد مردم باخبر شدند، ترسیدند و مسیر خود را تغییر داده و به قصد منزلگاه بعدی حرکت کردند. 📖منابع: ۱. آینه داران آفتاب۲. مدینة المعاجز۳. معالی السبطین۴. مقتل الحسین (ع) عبدالرزاق مقرم۵. مقتل ابی مخفف ۶. اللهوف  ۷. بحارالانوار  ۸. الارشاد ۹. آینه در کربلاست ۱۰. کامل بهایی Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313
❣﷽❣ 🌴** 🌴 🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام *🏴 ⃣4⃣ امام با نظر او موافقت مى كند و او به سوى لشكر كوفه مى رود و به آنها مى گويد: "من مى خواهم با فرمانده شما سخن بگويم". او را به خيمه عمرسعد مى برند و او وارد خيمه مى شود، امّا سلام نمى كند. عمرسعد از اين رفتار او ناراحت مى شود و به او مى گويد: "چرا به من سلام نكردى، مگر مرا مسلمان نمى دانى؟". ابن حُصين هَمْدانى در جواب مى گويد: "اگر تو خودت را مسلمان مى دانى چرا آب فرات را بر خاندان پيامبر بسته اى؟ آيا درست است كه حيوانات اين صحرا از آب فرات بنوشند، امّا فرزندان پيامبر لب تشنه باشند؟ در كدام مذهب است كه آب را بر كودكان ببندند؟".225 عمرسعد سر خود را پايين مى اندازد و مى گويد: "مى دانم كه تشنه گذاردن خاندان پيامبر، حرام است، امّا چه كنم ابن زياد به من اين دستور را داده است. باور كن كه من در شرايط سختى قرار گرفته ام و خودم هم نمى دانم چه كنم؟ آيا بايد حكومت رى را رها كنم. حكومتى كه در اشتياق آن مى سوزم. دلم اسير رى شده است. به خدا قسم نمى توانم از آن چشم بپوشم".226 اين جاست كه ابن حُصين هَمْدانى باز مى گردد، در حالى كه مى داند سخن گفتن با عمرسعد كار بيهوده اى است. او چنان عاشق حكومت رى شده كه براى رسيدن به آن حاضر است به هر كارى دست بزند. * * * نيمه هاى شب هشتم محرّم است. هوا كاملا تاريك است، امّا بچّه ها از شدت تشنگى خواب ندارند. آيا راهى براى يافتن آب هست؟ نگاه كن عبّاس به سوى خيمه امام مى آيد. او ديگر تاب ديدن تشنگى كودكان را ندارد. سلام مى كند و با ادب روبروى امام مى نشيند و مى گويد: مولاى من ! آيا به من اجازه مى دهى براى آوردن آب با اين نامردان بجنگم؟ امام به چهره برادر نگاهى مى كند. غيرت را در وجود او مى بيند. پاسخ امام مثبت است. عبّاس با خوشحالى از خيمه بيرون مى رود و گروهى از دوستان را جمع مى كند و دستور مى دهد تا بيست مشك آب بردارند.227 آن گاه در دل شب به سوى فرات پيش مى تازند. عبّاس، ابتدا نافع بن هلال را مى فرستد تا موقعيّت دشمن را ارزيابى كند. قرار مى شود هر زمان او فرياد زد آنها حمله كنند. نافع آرام آرام جلو مى رود. در تاريكى شب خود را به نزديكى فرات مى رساند، امّا ناگهان نگهبانان او را مى بينند و به فرمانده خود، عَمْرو بن حَجّاج خبر مى دهند. او نزديك مى آيد و نافع را مى شناسد: ــ نافع تو هستى؟ سلام! اين جا چه مى كنى؟ ــ سلام پسر عمو! من براى بردن آب آمده ام. ــ خوب، مى توانى مقدارى آب بنوشى و سريع برگردى. او نگاهى به موج هاى آب مى اندازد. تشنگى در او بيداد مى كند. ولى در جواب مى گويد: ــ تا زمانى كه مولايم حسين(ع) از اين آب نياشاميده است، هرگز آب نخواهم خورد. چگونه من از اين آب بنوشم در حالى كه مولايم و فرزندان او تشنه هستند؟ مى خواهم آب براى خيمه ها ببرم. ــ امكان ندارد. تو نمى توانى آب را به خيمه هاى حسين ببرى. ما مأمور هستيم تا نگذاريم يك قطره آب هم به دست حسين برسد.228 اين جاست كه نافع فرياد مى زند: "الله اكبر!". اين عبّاس است كه مى آيد. نگاه كن كه چه مردانه مى آيد! شير بيشه ايمان، فرزند حيدر كرّار مى آيد. عبّاس و عدّه اى از يارانش، راه پانصد سرباز را مى بندند و گروه ديگر مشك ها را از آب پر مى كنند.229 صداى برخورد شمشيرها به گوش مى رسد. بعد از مدتى درگيرى و تاخت و تاز، عبّاس دلاور و همراهانش با بيست مشك پر از آب به سوى خيمه ها باز مى گردند. او همراه خود آب سرد و گوارا دارد و لب هايش از تشنگى خشكيده است، امّا تا آب را به خيمه ها نرساند و امام حسين(ع) آب نياشامد، عبّاس آب نمى نوشد.230 نگاه كن! همه بچّه ها چشم انتظارند. آرى! عمو رفته تا آب بياورد. دستهاى كوچك آنها به حالت قنوت است و دعا بر لب هاى تشنه آنها نشسته است: "خدايا، تو عموى ما را يارى كن!". صداى شيهه اسب عمو مى آيد. الله اكبر! اين صدا، صداى عمو است. همه از خيمه ها بيرون مى دوند. دور عمو را مى گيرند و از دست مهربان او سيراب مى شوند. همه اين صحنه را مى بينند. امام حسين(ع) هم، به برادر نگاه مى كند كه چگونه كودكان گرد او را گرفته اند. همسفر! آيا مى دانى بعد از اينكه بچّه ها از دست عموى خود آب نوشيدند به يكديگر چه گفتند: "بياييد از امشب عموى خود را سقّا صدا بزنيم". نيمه هاى شبِ است. صحراى كربلا در سكوت است و لشكر كوفه در خواب هستند. آنجا را نگاه كن! سه نفر به اين طرف مى آيند. خدايا، آنها چه كسانى هستند؟ او وَهَب است كه همراه همسر و مادر خود به سوى كربلا مى آيد.231 .... ✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌺✨ http://eitaa.com/namazi_313 ❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313 #مُـبلَـغ_مَــجـٰازے
مُـبلِـغِ مَجـٰازے
❣﷽❣ 🌴*#هفت_شهر_عشق* 🌴 🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام *🏴 #قسمت3⃣4⃣ امام با نظر او موافقت مى كند
🌴 ** 🌴 🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام*🏴 ⃣4⃣ آيا مى دانى اين سه نفر، مسيحى هستند؟ زمانى كه يك صحرا مسلمان جمع شده اند تا امام حسين(ع) را بكشند، اين سه مسيحى به كجا مى روند؟ همسفرم! عشق، مسيحى و مسلمان نمى شناسد. اگر عاشق آزادگى باشى، نمى توانى عاشق امام حسين(ع) نباشى. آنها كه به خون امام حسين(ع) تشنه اند همه اسير دنيا هستند، پس آزاد نيستند. آنها كه آزاده اند و دل به دنيا نبسته اند به امام حسين(ع)دل مى بندند. من جلو مى روم و مى خواهم با وَهَب سخن بگويم. ــ اى وهب! در اين صحرا چه مى كنى؟ به كجا مى روى؟ ــ به سوى حسين(ع) فرزند پيامبر شما مى روم. ــ مگر نمى بينى كه صحرا پر از آشوب است. سربازان ابن زياد همه جا نگهبانى مى دهند. اگر شما را دستگير كنند كشته خواهيد شد. ــ اين راه عشق است. سود و زيان ندارد. ــ آخر شما مولاى ما، حسين(ع) را از كجا مى شناسيد. ــ اين حكايتى دارد كه بهتر است از مادرم بشنوى. من نزد مادرش مى روم و سلام مى كنم. او برايم چنين حكايت مى كند: ما در بيابان هاى اطراف كوفه زندگى مى كرديم. چند هفته گذشته چاه آبى كه كنار خيمه ما بود خشك شد. گوسفندان ما داشتند از تشنگى مى مردند. فرزندم وهب همراه همسرش، براى پيدا كردن آب به بيابان رفته بودند، امّا آنها خيلى دير برگشتند و من نگران آنها بودم. آن روز، كاروانى در نزديكى خيمه ما منزل كرد و آقاى بزرگوارى نزد من آمد و گفت: "مادر اگر كارى دارى بگو تا برايت انجام دهم". متانت و بزرگوارى را در سيماى او ديدم. به ذهنم رسيد كه از او طلب آب كنم چرا كه بى آبى، زندگى ما را بسيار سخت كرده بود. در دل خود، آرزوى آبى گوارا كردم. ناگهان ديدم كه چشمه زلالى از زمين جوشيد. باور نمى كردم، پس چنين گفتم: ــ كيستى اى جوانمرد و در اين بيابان چه مى كنى؟ چه قدر شبيه حضرت مسيح(ع)هستى! ــ من حسين ام، فرزند آخرين پيامبر خدا. به كربلا مى روم. وقتى فرزندت رسيد; سلام مرا به او برسان و بگو كه فرزند پيامبرِ آخرالزّمان، تو را به يارى طلبيده است. و بعد از لحظاتى كاروان به سوى اين سرزمين حركت كرد. ساعتى بعد پسر و عروسم آمدند. چشمه زلال آب چشم آنها را خيره كرده بود و گفت: ــ اين جا چه خبر بوده است مادر؟ ــ حسين فرزند آخرين پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) اين جا بود و تو را به يارى فرا خواند و رفت. فرزندم در فكر فرو رفت. اين حسين(ع) كيست كه چون حضرت عيسى(ع) معجزه مى كند؟ بايد پيش او بروم. پسرم تصميم خود را گرفت تا به سوى حسين(ع) برود. او مى خواست به سوى همه خوبى ها پرواز كند. دل من هم حسينى شده بود و مى خواستم همسفر او باشم. براى همين به او گفتم "پسرم! حق مادرى را ادا نكرده اى اگر مرا هم به كربلا نبرى". فرزندم به من نگاهى كرد و چيزى نگفت. آن گاه همسرش جلو آمد و به او گفت: "همسر عزيزم! مرا تنها مى گذارى و مى روى. من نيز مى خواهم با تو بيايم". وهب جواب داد: "اين راه خون است و كشته شدن. مگر خبر ندارى همه دارند براى كشتن حسين(ع) به كربلا مى روند، امّا همسر وهب اصرار كرد كه من هم مى خواهم همراه تو بيايم. و اين چنين بود كه ما هر سه با هم حركت كرديم تا حسين(ع) را ببينيم.232 من با شنيدن اين حكايت به اين خانواده آفرين مى گويم وتصميم مى گيرم تا در دل تاريكى شب، آنها را همراهى مى كنم. گويا امام حسين(ع) مى داند كه سه مهمان عزيز دارد. پيش از اينكه آنها به كربلا برسند خودش از خيمه بيرون آمده است. زينب(س)هم به استقبال ميهمانان مى آيد. اكنون وهب در آغوش امام حسين(ع) است و مادر و همسرش در آغوش زينب(س). به خدا سوگند كه آرامش دو جهان را به دست آورده اى، اى وهب! خوشا به حال تو! و اين سه نفر به دست امام حسين(ع) مسلمان مى شوند. "أشهد أنْ لا اله الاّ الله و أشهد أنّ محمّداً رسول الله". خوشا به حال شما كه مسلمان شدنتان با حسينى شدنتان يكى بود. ايمان آوردن شما در اين شرايط حساس، نشانه روحيّه حق طلبى شماست. نگاه كن! آن پيرمرد را مى گويم. آيا او را مى شناسى؟ او اَنس بن حارث، يكى از ياران پيامبر است. او نبرد قهرمانانه حمزه سيد الشّهدا را از نزديك ديده است و اينك با كوله بارى از خاطره هاى بزرگ به سوى امام حسين(ع)مى آيد. سن او بيش از هفتاد سال است، امّا او مى آيد تا اين بار در ركاب فرزند پيامبرشمشير بزند. نگاهش به امام مى افتد. اشك در چشمانش حلقه مى زند. اندوهى غريب وجودش را فرا مى گيرد. او خودش از پيامبر شنيده است: "حسين من در سرزمين عراق مى جنگد و به شهادت مى رسد. هر كس كه او را درك كند بايد ياريش كند".233 او ديده است كه پيامبر چقدر به حسين عشق مىورزيد و چقدر در مورد او به مردم توصيه مى كرد. ... ✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌺✨ Ⓜ️eitaa.com/namazi_313 🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀
💠رهبرمعظم انقلاب: ✍ماکجا و غلام امام حسین کجا؟! ما خاک پای اوهم نیستیم... ۸۰/۸/۱۲ Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313 #مُـبلَـغ_مَــجـٰازے
مُـبلِـغِ مَجـٰازے
🌴 *#هفت_شهر_عشق* 🌴 🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام*🏴 #قسمت4⃣4⃣ آيا مى دانى اين سه نفر، مسيحى هست
❣﷽❣ 🌴 ** 🌴 🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام *🏴 ⃣4⃣ او ديده است كه پيامبر چقدر به حسين عشق ع میورزيد و چقدر در مورد او به مردم توصيه مى كرد. اكنون پس از سال ها، آن هم در دل شب هشتم، اَنس بار ديگر مولايش حسين(ع) را مى بيند. تمام خاطره ها زنده مى شود. بوى مدينه در فضا مى پيچد. انس نزد امام مى رود و با او بيعت مى كند كه تا آخرين قطره خون خود در راه امام جهاد كند.234 آرى! چنين است كه مدينه به عاشورا متصل مى شود. اَنس كه در ركاب پيامبر شمشير زده، آمده است تا در كربلا هم شمشير بزند. اگر در ركاب پيامبر شهادت نصيبش نشد، اكنون در ركاب فرزندش مى تواند شهد شهادت بنوشد.235 * * * آنجا را نگاه كن! دو اسب سوار با شتاب به سوى ما مى آيند. خدايا! آنها كيستند؟ نكند دشمن باشند و قصد حمله داشته باشند؟ ــ ما آمده ايم امام حسين(ع) را يارى كنيم. ــ شما كيستيد؟ ــ منم نُعمان اَزْدى، آن هم برادرم است. ــ خوش آمديد. آنها به سوى خيمه امام مى روند تا با او بيعت كنند. آيا آنها را مى شناسى؟ آنها كسانى هستند كه در جنگ صفيّن در ركاب حضرت على(ع) شمشير زده اند. فرداى آن شب نزد نعمان و برادرش مى روم و مى گويم: ــ ديشب از كدام راه به اردوگاه امام آمديد؟ مگر همه راه ها بسته نيست؟ ــ راست مى گويى، همه راه ها بسته شده است، امّا ما با يك نقشه توانستيم خود را به اين جا برسانيم. ــ چه نقشه اى؟ ــ ما ابتدا خود را به اردوگاه ابن زياد رسانديم و همراه سپاهيان او به كربلا آمديم و سپس در دل شب خود را به اردوگاه حق رسانديم.236 لحظه به لحظه بر نيروهاى عمرسعد افزوده مى شود. صداى شادى و قهقهه سپاه كوفه به آسمان مى رسد. همه راه ها بسته شده است. ديگر كسى نمى تواند براى يارى امام حسين(ع) به سوى كربلا بيايد. مگر افراد انگشت شمارى كه بتوانند از حلقه محاصره عبور كنند. امام حسين(ع) بايد حجّت را بر همه تمام كند. به همين جهت، پيكى را براى عمرسعد مى فرستد و از او مى خواهد كه با هم گفت وگويى داشته باشند. عمرسعد به اميد آنكه شايد امام حسين(ع) با يزيد بيعت كند با اين پيشنهاد موافقت مى كند. قرار مى شود هنگامى كه هوا تاريك شد، اين ملاقات صورت گيرد.237 حتماً مى دانى كه عمرسعد از روز اوّل هم كه به كربلا آمد، جنگ را به بهانه هاى مختلفى عقب مى انداخت. او مى خواست نيروهاى زيادى جمع شود و با افزايش نيروها و سخت شدن شرايط، امام حسين(ع) را تحت فشار قرار دهد تا شايد او بيعت با يزيد را قبول كند. در اين صورت، علاوه بر اينكه خون امام حسين(ع) به گردن او نيست، به حكومت رى هم رسيده است. او مى داند كه كشتن امام حسين(ع) مساوى با آتش جهنّم است، و روايت هاى زيادى را در مقام و عظمت امام حسين(ع) خوانده است، امّا عشق حكومت رى او را به اين بيابان كشانده است. فرماندهان سپاه بارها از عمرسعد خواسته اند تا دستور حمله را صادر كند، امّا او به آنها گفته است: "ما بايد صبر كنيم تا نيروهاى كمكى و تازه نفس از راه برسند". به راستى آيا ممكن است كه عمرسعد پس از ملاقات امام، از تصميم خود برگردد و عشق حكومت رى را از سر خود بيرون كند؟ * * * امشب، شب نهم محرّم (شب تاسوعا) است و شب از نيمه گذشته است. امام حسين(ع) با عبّاس و على اكبر و هجده تن ديگر از يارانش، به محلّ ملاقات مى روند. عمرسعد نيز، با پسرش حَفْص و عدّه اى از فرماندهان خود مى آيند. محلّ ملاقات، نقطه اى در ميان اردوگاه دو سپاه است. دو طرف مذاكره كننده، به هم نزديك مى شوند. امام حسين(ع) دستور مى دهد تا يارانش بمانند و همراه با عبّاس و على اكبرجلو مى رود.238 عمرسعد هم دستور مى دهد كه فرماندهان و نگهبانان بمانند و همراه با پسر و غلامش پيش مى آيد. مذاكره در ظاهر كاملاً مخفيانه است. تو همين جا بمان، من جلو مى روم ببينم چه مى گويند و چه مى شنوند. امام مى فرمايد: "اى عمرسعد، مى خواهى با من بجنگى؟ تو كه مى دانى من فرزند رسول خدا(صلى الله عليه وآله) هستم. از اين مردم جدا شو و به سوى من بيا تا رستگار شوى".239 جانم به فدايت اى حسين (ع)! با اينكه عمرسعد آب را بر روى كودكان تو بسته و صداى گريه و عطش آنها دشت كربلا را فرا گرفته است، باز هم او را به سوى خود دعوت مى كنى تا رستگار شود. دل تو آن قدر دريايى است كه براى دشمن خود نيز، جز خوبى نمى خواهى. دل تو به حال دشمن هم مى سوزد. كجاى دنيا مى توان مهربان تر از تو پيدا كرد. عمرسعد حيران مى شود و نمى داند چه جوابى بدهد. او هرگز انتظار شنيدن اين كلام را از امام حسين(ع) نداشت. ..... ✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌺✨ جهت پیگیری به کانال در پیام رسان مراجعه کنید. http://eitaa.com/namazi_313 ❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀
#چهارشنبه‌های‌امام‌رضایی💚 شمــــیم عود و عنبر ڪفشداری شڪوه نور و مـرمـر ڪفشداری حرم را دوست دارم کاش کفشم #بـــــماند تا ابد در ڪفشداری #روزتون‌امام‌رضایی🌤 🔻 🆔 @namazi_313
✨﷽‌✨ 🔰پيامبراكرم (صلّي الله عليه و آله و سلم) مي‌فرمايند: 🍂الجالب إلى سوقنا كالمجاهد في سبيل اللَّه و المحتكر في سوقنا كالملحد في كتاب اللَّه؛ 💬آن كه به بازار ما چيزى وارد مى كند مانند آن كس است كه در راه خدا جهاد مي‌كند و آن كه در بازار ما احتكار مي‌كند مانند كسى است كه در كتاب خدا كافر به شمار رفته است. 📙نهج الفصاحه ☑ @namazi_313
🏴امروز بیست و سوم محرم الحرام است. آیا ما دانید تقریبا در چنین روزی، کاروان اسرا و سرهای مقدس کربلا به کدام منزلگاه رسیدند و چه اتفاقی افتاد؟ ⛺️منزلگاه دعوات مأموران چون به نزدیک «دعوات» رسیدند، نامه‌ای به والی آنجا نوشته که: ما سر حسین را با خود آورده‌ایم. او چون بر مضمون نامه آگاه شد، دستور داد تا در بوق‌ها و کرناها بدمند و خود نیز برای استقبال از شهر بیرون آمد، سپس سر مقدس امام را بر نیزه زده و از دروازه‌ای که آن را اربعین می‌نامیدند وارد نموده و در یکی از میدان‌های شهر، آن سر مطهر را از ظهر تا عصر در معرض تماشای مردم قرار دادند. در این شهر نیز گروهی گریان بودند و جماعتی شادی می‌کردند و می‌گفتند: این سر خارجی است که بر یزید خروج کرده است! پس شب در آنجا ماندند، و صبح به طرف «حلب» حرکت کردند. امام سجاد علیه‌السلام در آن هنگام گریست و این شعر را خواند: لیت شعری هل عاقل فی الدیاجی بات من فجعة الزمان یناجی انا نجل الامام ما بال حقی ضائع بین عصبة الاعلاج ای کاش می‌دانستم که شخص خردمندی هست که در ظلمت‌ها بیتوته کند و از سختی‌های زمان زمزمه نماید؛ من فرزند امام هستم، چه شده است که حق من ضایع شود بین این گروه کفار. 📖منابع: ۱. آینه داران آفتاب۲. مدینة المعاجز۳. معالی السبطین۴. مقتل الحسین (ع) عبدالرزاق مقرم۵. مقتل ابی مخفف ۶. اللهوف  ۷. بحارالانوار  ۸. الارشاد ۹. آینه در کربلاست ۱۰. کامل بهایی Eitaa.com/namazi_313
✨امام خامنه ای✨ 🔴انقلابی پشیمان ، مانند روزه داری است که قبل از غروب افطار می کند. ⭕️در راه انقلاب اگر ثابت قدم وجود نداشت،انسان رابطه اش با انقلاب قطع میشود 🆔👇👇👇 @namazi_313
🔘 در سوگ میراث دار عاشوار مراسم شهادت امام زین العابدین علے بن الحسین( علیه السلام). پنجشنبه ۱۲ مهرماه ۹۷ ، همراه با نماز مغرب و عشاء لار: شهرجدید، خیابان فرهنگ ، انتهای بلوک ۳ مسجد امام سجاد (ع) Ⓜ️eitaa.com/namazi_313 #مُـبلِغِ_مَجــٰازے
🏴 فرا رسیدن ٢٣ محرم الحرام، سالگرد فاجعه تخریب حرم امامين عسکریین علیهما السلام را به پیشگاه حضرت بقیة الله الأعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف تسلیت عرض می نماییم . Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313 #مُـبلِغِ_مَجــٰازے
🗓سالروز مهم اعدام پرعبرت منافق قاتل، مسئول فاسدروحانی ضدانقلاب اسلامی حجةالاسلام‌سیدمهدی‌هاشمی 💠سیداحمدخمینی حضرت آیةالله منتظری،فرمودید سیدمهدی مخلص انقلاب است درحالیکه به اعتراف خودش ساواکی و ازحامیان پهلوی بود! 📔کتاب رنجنامه ص۴۰ ⚠️توجه؛ درباره سیدمهدی هاشمی سفاک حداقل ۱۰پست ویژه لازم بود اما کتاب ممنوع الچاپ رنجنامه کافی است، حتما ۴پیوست کتاب مطالعه شود! ⬇️نسخهpdf Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313
🗓سالروز تاسیس حزب توده 💠امام خمینی: حزب توده از اول توسط شوروی صادر نشد بلکه مستقیما از انگلیس و بدست سلیمان میرزای مقدس مآب ایجاد شد! ۵۸/۴/۱۷ 💠رهبرانقلاب اگر خاطرات کیانوری را ببینید با آنکه حقایق را نمیخواست بگویداما کاملا از گوشه وکنار معلوم میشود که حقیقت حزب توده چه بود! ۷۷/۲/۲۲ اگر عناصر اطلاعات نبودند،انقلاب از دست حزب توده جان سالم به درنمیبرد! ۷۷/۱۰/۱۸ ⬇نسخهpdf Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313