❄️💥❄️💥❄️
🌴صبح 🌤زود یکی از #اقوام خیلی #دورمان که رفت و آمدی با هم نداشتیم آمده بود برای تشییع #مصطفی.برایم #عجیب بود که چطور ما را پیدا کرده
و سر از اینجا درآورده.#برایمان تعریف کرد:
🌴که از حضرت عباس (ع)حاجتی داشتم قبل از #شهادت پسرتان خواب #حضرت عباس(ع)را دیدم.توی خواب حضرت به من گفتند:نماینده من در روز تاسوعا 🏴داره میاد پیشم.برید پیش اون.وقتی بیدار شدم متوجه منظور #حضرت عباس(ع)نشدم.
🌴دوباره #خواب دیدم،اینبار مادر مرحومم رو دیدم.گفت:چرا نرفتی پیش نماینده حضرت عباس(ع) و بعدش عکس🖼 #مصطفی رو نشونم داد.
بعد از بیدار شدن با پرس و جو# فهمیدم که از فامیلای خودمون هست این شهید.
بنقل از مادر #شهید مدافع حرم🌷 #مصطفی_صدرزاده🌷
(سیدابراهیم)
🍃🌹🍃🌹
🆔 eitaa.com/namazi_313
#مُبلغ_مجــازی
⚡️بسم ربّ الشهداء و الصدیقین⚡️
بمناسبت یک آبان سالروز شهادت شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده
⭕️ اراذل و اوباش را جذب هیئت می کرد
🔺مثلاً می رفت دست در گردن کسی که کنار جوی آب نشسته بود میانداخت و می گفت: «داداش بیا دو دقیقه رو با ما بد بگذرون»
🔺یا مثلا با اینکه سن خودش کم بود به مدرسه میرفت، لیست بچهها را میگرفت به آنها زنگ میزد و به مسجد دعوتشان می کرد.
🔺مصطفی حتی افرادی که همه به چشم اراذل و اوباش به آنها نگاه میکردند، جذب هیئت میکرد. آن ها هم بچههای خوبی می شدند و خیلی به نفع اهالی محل می شد.
♨️ سیره شهدا را می خواند و در جمع ما می نشست و در مورد شهدا حرف میزد. می گفت:
«به یاد داشته باشید یکی از چیزهایی که شهید را از بقیه متمایز می کند کمک به خلق است. سعی کنید به مردم کمک کنید.»
⭕️ برای استخر پایگاه بسیج زده بود
🔺در کارهای فرهنگی خیلی سختی تحمل میکرد. وقت خواب و استراحتش خیلی کم بود.
🔺ماه رمضان داخل تابستان افتاده بود. مصطفی تا حدود ساعت 12 شب در مسجد میماند و کار فرهنگی می کرد.
کلاس قرآن داشت. سفره افطار داشت. بعد از افطار هم کلاس صالحین و برنامههای مختلف.
🔺بعد از تمام شدن کلاس های مسجد، حاج آقا بطحایی را تا نماز صبح استخر می برد که پاسخگوی سوالات شرعی مردم باشد.
#باشهداء
#مصطفی_صدرزاده
به کانال مُـبَلغِ مجازی بپیـوندید.