#محبت_خاصه
#قسمت_هشتم
#تامل
#نذر_فرج
⬅️ابوخالد کابلی ازامام باقر علیه السلام ذیل آیه 👇
فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنَا ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ..
سوال کرد منظور از نوری که نازل کردیم چیست؟
👈حضرت فرمودند👈مراد ما اهل بیت هستیم ..پرسید چرا خدا نور را نازل کرده؟حضرت فرمودند👈به خدا قسم نور امام تو دلهای محبین از خورشید نورانیتش بیشتر است ..
⬅️نور امام یعنی👈همین ولایت ومحبت معصومین علیه السلام ..وقتی نور امام در دل زیاد شود در مقابل معصیت خیلی قدرتمند میشود...توسلات نورانیت می اورد.
👈اگر دائم متوسل به حضرت باشیم این نورانیت دائم تابیده میشود.
⬅️ادامه حدیث👈خدا این نور را کم وزیاد میکندبعد حضرت فرمودند:به خدا قسم ای اباخالد کسی نمیتواند محبت به ما داشته باشد الا اینکه خدا باید قلب وروحش را تطهیروتزکیه کند..
👈(ظرف وجودت به هر اندازه پاک شود نورانیت دلت بیشتر میشود..به هر اندازه که روحت آلوده شود خدا حجاب قرار میدهد)
#نامه_ای_برای_پدر_بنویسیم 🖋
استاد محمودی4_6041679818964076004.mp3
زمان:
حجم:
9.57M
🔉#معرفت_افزایی_مهدوی1
#قسمت_هشتم
📌موضوع: شناخت امام زمان(عج)و انتظار
👤سخنران: حجت الاسلام حسن محمودی
✅راه رسیدن به باور قلبی...👇
#نامه_ای_برای_پدر_بنویسیم 👇
@namebepedar
💌نامه ای برای پدر بنویسیم😢✏📄
💢سفر به آینده تاریخ شماره ۷💢 #داستان_مهدوی #قسمت_هفتم 💢سیصد وسیزده نفر از راه می رسند💢 اگر دقّت ک
💢سفر به آینده تاریخ شماره ۸💢
#داستان_مهدوی
#قسمت_هشتم
او مستقیم نزد فرماندار مکه می رود. سلام می کند ومی گوید: "دیشب خواب عجیبی دیدم وبرای همین خیلی ترسیده ام".😥
فرماندار مکه نگاهی به او کرده ومی گوید: "خوابت را برایم تعریف کن ".
وآن مرد چنین می گوید: "خواب دیدم که ابری ☁️ در آسمان ظاهر شد وآرام آرام به سمت زمین آمد تا اینکه به کعبه 🕋 رسید. در آن ابر، ملخ هایی 🦗 دیدم که بال های سبزی داشتند ومدّت زیادی دور کعبه 🕋 طواف کردند وسپس به شرق وغرب عالم پرواز کردند".
هر کس که این سخن را می شنود به فکر فرو می رود🤔.
آیا بینِ این خواب وآن گروه سیصد وسیزده نفری، ارتباطی وجود دارد❓
در شهر مکه شخصی هست که خواب را خیلی خوب تعبیر می کند. از او می خواهند تا این خواب را تعبیر کند.
او قدری فکر می کند وسپس می گوید: "لشکری از لشکریان خدا وارد این شهر شده است و شما هرگز نمی توانید در مقابل آن مقاومت کنید".😊
همه مردم مکه به فکر فرو می روند. آری، آن لشکر، همان جوان هایی هستند که دیشب وارد مکه شدند.
طبیعی است که مردم مکه از دست این جوانان عصبانی باشند😡؛ زیرا اینان می خواهند اهل بیت (علیهم السلام) وشیعیانشان را در همه دنیا 🌎 عزیز کنند.👌
شما فکر می کنید اوّلین تصمیم مردم مکه چه می باشد❓
درست حدس زده اید، آنها می خواهند این سیصد وسیزده نفر را دستگیر کنند؛ امّا خدا ترسی بزرگ بر دل آن مردم می اندازد.
من به حال این مردم ساده لوح می خندم،☺️ مردمی که هنوز هم در فکر دشمنی با شیعه هستند. آنها نمی دانند که دیگر روزگار غربت شیعه تمام شده است.🤗
یکی از بزرگان مکه که می بیند همه در ترس واضطراب هستند می گوید: این جوانانی که من دیده ام، چهره هایی نورانی دارند و اهل عبادت هستند، آنها که تا به حال کار خلافی انجام نداده اند، چرا از آنها می ترسید❓
مردم مکه تا غروب آفتاب در مورد این جوانان سخن می گویند و آن چنان ترس ووحشتی در دل دارند که نمی توانند هیچ کاری بکنند.😥
شب فرا می رسد ومردم به خانه های خود باز می گردند وبه خواب سنگینی فرو می روند.
↩️#ادامه_دارد...
✍تنظیم شده در واحد تحقیق و پژوهش قرارگاه محکمات
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@namebepedar