#روز_گرامیداشت_پدر
ششمین سال است که برای من و خواهر و برادرانم روز پدر همان رنگی را دارد که برای #جابر از دو سالگی داشت، برای #سمیه از چهارسالگی و برای #اصغر از شش سالگی داشت.
گفتم برای جابر از دو سالگی، اصلا یک بچه ۲ ساله از پدر چه به یادش مانده، کودکی که نهایت خاطره اش از پدر سنگ قبری بود که فکر می کرد هر جا سنگی صاف باشد، پدر همانجاست و باید آب بردارد و بابا(سنگ صاف) را بشوید و تازه از مادر می خواست برای اینکه خسته نشود، راه امامزاده را نرود و همین جا سنگ توی حیاط را گرامی بدارد. یا دختر ۴ سالهای که وقتی با صورت خونین پدر مواجه شد، جیغ زد که این بابای من نیست، چرا که بابای من هیچ وقت موقع خواب ، صورتش خون آلود نبود.
قصه همین جا ختم نمی شود، #الیاس شش ماهه شاید در کنج ذهنش، تصویر یک مرد مهربان عینکی مانده باشد که تا مدت ها ندانسته باشد، آن چهره دوست داشتنی که بود که دیگر هیچگاه نازش را نکشید و جز در قاب عکس تکرار نشد؟!
و من #مهدی و #لیلا را سراغ دارم که وقتی به دنیا آمدند، ماهی از کوچ سرخ پدرشان گذشته بود و هیج خاطره ای از پدر ندارند، جز همان قاب عکس و سنگ قبری که با مادر می نشستند به شستنش.
و خواستم بگویم این خاطرات رنگارنگی که من و تو از چهارسوی ایران در همه این سال های گذشته داریم، بهایش را قبلا، امثال مهدی ، لیلا، الیاس، جابر ، سمیه، اصغر و ..... با بی خاطره یاد کردن از پدر، داده اند.
نمیدانم چقدر عقلمان قد بدهد و رشید شویم که احترام این خاطرات را داشته باشیم و برای رنگ نباختنش تلاش کنیم.
ادای احترام به مقام شامخ #شهیدان_وطن، پدران آسمانی که همه آرزوهای خود و فرزندانشان را زیر خاک کردند، تا خاک وطن به دست دشمن نیافتد، کمترین وظیفه ماست.
پ.ن
مهدی قربانی فرزند #شهید_اکبر_قربانی
و لیلا نصیری فرزند #شهید_جهاندار_نصیری که پدر تولدشان را هم ندید.
جابر ، سمیه و اصغر محمودی فرزندان #شهید_غلامرضا_محمودی.
الیاس نصیری فرزند #شهید_خوبیار_نصیری شش ماهه بود که از آغوش پرمهر پدر محروم شد.
┏━━━━━
✌️🇮🇷 @nameghalam
┗━━━━━━━━━━━