eitaa logo
نردبان صعود
220 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1هزار ویدیو
48 فایل
😎🌦طلبه مشهدی و خادم القرآن با جمعی از رفقای دانشگاهی ایم که طلبه شدیم... ✔️خاطراتم از تبلیغ ✔️روایات ناب و خواندنی ✔️نکات زیبا و کاربردی از قرآن و ... ♨️در قالب های متنوع ⭕️ انتقاد، پیشنهاد، سوال در خدمتیم. 👇 @velayat_1
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ غربت عج الله تعالی فرجه الشریف 😔 🔹درحیاط مسجد مقدس جمکران مشغول دعا و مناجات و توسل به محضر حضرت بقیه الله (عج) بودم که ناگهان سیدی با عظمت را دیدم ،با خود گفتم این سید از راه رسیده و شاید تشنه باشد به طرف او رفتم و لیوان آبی که در دستم بود به ایشان دادم . . . 🔸وقتی لیوان را به ایشان دادم از او خواستم برای فرج امام زمان (ع) دعا بفرمایند. 🔹ایشان پس از نوشیدن آب لیوان را به من پس داده و فرمودند: شیعیان ما به اندازه آب خوردنی ما را نمی خواهند اگر بخواهند دعا میکنند و فرج ما می رسد.😔 🔸تا این را فرمودند من نگاه کردم دیدم آن حضرت در کنار ما نیستند و هر چه به اطراف نگاه کردم اثری از ایشان ندیدم که ناگاه متوجه شدم امام زمان (ارواحنا فداه) را ملاقات نموده ام. 🤲ان شاء الله در شب ولادت با سعادت ایشان خالصانه دعای فرج بکنیم. ما را دنبال کنید در 👈👇: 🆔https://eitaa.com/joinchat/1948975268C5a01eb164a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Monajat_Emam-Zaman_Bahr-Al-olum_1402.mp3
1.92M
🌺السلام علیک بقیه الله فی أرضه... به نماز صبح و شبت سلام و به نور در نسبت سلام... 💐 امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 🎤کربلایی سید حجت Eitaa.com/Kanal_AshK 💔 اگر حال خوشی پیدا کردید، برای فرج مهدی فاطمه دعا کنید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ خدا نکند کار به دست آنانی که نباید، بیفتد. ⭕️ در طول چهل سال همه دیدیم، هر کسی با ولایت زاویه پیدا کرد، .... ✅ سخنان حجت الاسلام در مورد شنیدنی است 🚫 قطعا برخی از تحصیل کرده‌ای غرب و امریکا ، که دارای ژن خوک صفتی اند ، برای ضربه زدن به نظام آموزش دیده اند . 🆔 @nardeban_sooud
🕌 در شب میلاد منجی 3️⃣ 🖋 مهدی کچوئی سلمانی 🌱 قیامتی از عشق و ارادت، و یک دلی و یک رنگی به سمت مسجد جمکران به پا شده بود. کمی دیر رسیدم و شرمنده عزیزانی که ساعت ها بیشتر از من، مشغول کار بودند؛ به ویژه آن هایی که زحمت برپایی تشکیلات و تدارکات کار را به عهده داشتند و البته در کار مبلغین هم انصافاً کمک کار بودند. بعد از ما هم، تا یکی دو ساعت بعد از نیمه شب، مشغول جمع آوری وسائل و ... ✅ یک نفر روی تابلو نوشت: «من رأی نمیدهم چون دیگر کسی مثل حاج قاسم نیست» دنبالش رفتم و گفتم: «واقعاً نیست؟» گفت: «نه». گفتم: «این یک نفر چطور حاج قاسم شد؟» با آرامش گفت: «خودت میدونی نیست دیگه! همش نزن!»😄 و نایستاد که صبحت کنیم و رفت. ✅ مرد دیگری نوشت: «من به عشق پدرمان آقای خامنه ای رأی میدهم» اما از مسئولین خیلی گله داشت. کمی با هم صحبت کردیم. اهل قزوین بود. حرف های درستش را میپذیرفتم و جاهایی که لازم بود، حرف خودم را میزدم. ✅ خانمی آمد، زیر لب شکایتی کرد و رفت. سراغ او رفتن و سر صحبت را با او باز کردن، کار یک خانم بود و نه کار ما... ✅ جوانی تهرانی، حرف های عجیبی میزد که باورش سخت بود. آدم صاف و ساده و بی شیله پیله ای بود. میگفت: «ببین من خودم رأی نمیدم، اما به نظرم رأی بدید»😇 خیلی تعجب کردم. مشغول صحبت شدیم. فهمیدم در حقش ظلم شده. گفتم: «خیلی فهمیده ای که با وجود این که بهت ظلم شده بازم میگی رأی بدید» گفت: «ظلم نشده، اشتباه شده»🙃 گفتم: «خب شما که به دیگران میگی رأی بدید، چرا خودت میخوای رأی ندی؟» گفت: «مشارکت اگر بالا باشه، اصلاح طلبا رأی میارن»😎 و البته همه حرف هایش را جدی میزد و اصلاً شوخی نداشت!!! گفتم: «مشارکت بالا نسبت به هر چیزی اولویت داره و البته باید تلاش کنیم که اصلح رو انتخاب کنیم. ملاک، شعار اصولگرایی و اصلاح طلبی نیست» واقعا به فکر فرو رفت و صمیمانه از من تشکر و خداحافظی کرد. آدم عجیبی بود! ✅ جوانی از اهل قم میگفت: «من نمینویسم، چون از گونی میترسم! الآن اینایی که نوشتن معلوم نیست چه بلایی سرشون اومده»☺️ خیلی حرف و گله و شبهه داشت. خیلی از حرف ها و اطلاعتش هم البته درست نبود. یکی از رفقای مطلع و با حوصله، با او مشغول صحبت شد. بحثشان در گوشه دنجی ادامه پیدا کرد و حسابی رویش اثر گذاشت... ✅ دو نفر آمدند و یکیشان روی تابلو نوشت: «همش دروغه» نفر دوم گفت: «دنیا همش دروغه» در حالی که میرفت پرسیدم: «خودتم توش هستی؟» گفت: «منم یه دروغم» و نایستاد و رفت. گویا مشکل معرفت شناسانه داشتند و بحث مستوفایی میطلبید🤓 ✅ یکی آمد و روی تابلو نوشت: «من رأی نمیدهم» و البته یادم نیست دلیلش را چه نوشت. جلوی راهش را گرفتم و بحث را شروع کردم. از این که راهی جز انتخابات و البته انتخاب اصلح وجود ندارد، با او صحبت کردم و حرف های حقش را هم میپذیرفتم. گفت: «یعنی شما یک درصد هم احتمال نمیدی که رأی دادن کار غلطی باشه؟» گفتم: «نه😊 هیچ راهی بهتر از انتخابات برای بهتر شدن مسئولین وجود نداره. البته باید با قاعده و ملاک، روی عملکرد منتخبین نظارت کنیم» کلی با هم حرف زدیم و کم کم رفیق شدیم. شیرازی بود، بیست و دو ساله و با صفا، و البته برای خودش مردی بود. گفت: «من خیلی اهل حرف زدن نیستم، اما حرف زدن با تو رو دوست دارم❤️» گفتم: «برای منم لذت بخشه😍» بحث انتخابات تموم شد و بحث به توصیه به زود ازدواج کردنش رسید😅 و ادامه یافت... آخرش هم، شماره تلفن یکدیگر را گرفتیم و گفت: «ایشالا هر سال این جا همدیگه رو ببینیم»🌺 ☘️ شبی قشنگ و نورانی بود، شب ... ☘️ واقعا در این فرصت کم، صحبت با قشر مذهبی در بین اقوام و در حرم های مقدس، امام زاده ها و مساجد، بیشترین اثرگذاری را دارد. 🆔 @nardeban_sooud