هدایت شده از اشعار کربلایی سیدرضانریمانی
📋 #ماجرایپذیرشتوبهقلبیبندهگنهکار
#متن_مناجات
#متن_روضه
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اومدن پیش حضرت موسی:
موسی دعا کن بارون بباره.
همه رو جمع کرد میخواد دعا کنه؛
خدا بهش فرمود: یه گنهکار تو این جمع هست، بهش بگو بره تا دعای بقیه مستجاب بشه.
یهو حضرت موسی اعلام کرد: یه نفر تو این جمع گنهکاره؛ خدا میفرماید تا اون یه نفر از اینجا بیرون نره دعا مستجاب نمیشه.
یهو اون یه نفر سرشو پایین انداخت: خدایا باشه؛ این همه گناه کردم هیچی نگفتی، گذاشتی همه جمع بشن بعد آبروی منو ببری؟
@seyedrezanarimani
تا این حرفا رو زد یهو ابرها اومدن، بارون بارید، موسی تعجب کرد:
خدا! شما که اونطور فرموده بودی!
فرمود: موسی، کی تا حالا دیدی من آبروی بندههامو ببرم؟ بندهم توبه کرد، منم بخشیدمش....
(خدایا امشب یه پیغام هم برا ما بفرست بگو بخشیدمتون...)
خدا فرمود بخشیدمش، موسی گفت میشه به من بگی کی بود تو این جمع که گنهکار بود؟
خدا فرمود: موسی تا اون موقع که بد بود بهت معرفی نکردم،حالا که توبه کرد انتظار داری بهت بگم؟!؟
نمیشه... فقط به من گفت، به خودم گفت غلط کردم تموم شد...
@narimani_matn
حالا کی میدونه ماها چی کارهایم امشب اومدیم اینجا؟!
بهش بگو غلط کردم؛ به حق امام رضا؛
امشب باید دستبهدامن همه بشم. امشب اگه سحر بشه، تموم بشه کارم زاره. مضطرم، پریشونم؛ هی به خودم میگم امشبم داره تموم میشه آخرش بخشیده نشدی، به حق پریشانی عمه سادات زینب...
الهی العفو....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
هدایت شده از اشعار کربلایی سیدرضانریمانی
📋 #شببیستوسومبیابگذرازما
#سبک_مناجات
#سبک_زمزمه
#سبک_روضه / بخش اول صوت
#روضه_امام_علی (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_رقیه (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
الهی به حیدر، الهی به زهرا
شب بیست و سوم، بیا بگذر از ما
شب بیست و سوم، با این رو سیاهی
به جز رحمت تو، ندارم پناهی
شب بیست و سوم، ببین شرمِ رومو
جلو چشم مردم، نبر آبرومو
تو رو جان زینب، اِلٰهَ المُسیئون
بزن ما رو امّا روتو برنگردون
"الهی اَغِثنی ، الهی اَغِثنی"
@seyedrezanarimani
برا چی نگریَم، برا چی نبارم
الان یک دو روزه که بابا ندارم
بازم داغ مادر برام گشته تازه
نشد که برم باز به تشییع جنازه
منم دختری که اسیر غروبم
برا داغ بابام به سینه میکوبم
توی گریهزاری،دعا من همینه
که هیچکی باباشو شکسته نبینه
"امون از یتیمی ، امون از یتیمی"
@narimani_matn
سلام ای سرِ در طبق آرمیده
میدونی رقیهت چه رنجی کشیده
سلام ای پر از زخم، پر از زخمِ کاری
چرا جای سالم تو صورت نداری؟!
میدونم که بردن چهجور پیرُهن رو
میدونی که بردن النگوی من رو
میدونم چهجوری سرت رو بریدن
میدونی چهجوری موهام رو کشیدن
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
هدایت شده از اشعار کربلایی سیدرضانریمانی
📋 #چوبازیزیدخوردهایوقهربامنی
#متن_روضه / بخش دوم صوت
#روضه_امام_علی (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_رقیه (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امیرالمؤمنین اینقدر حواسش به زینب بود؛ وقتی دمِ درِ خونه رسید به حسنین فرمود زیر بغلهامو رها کنید؛ زینب دخترم اینجوری با این وضع منو نبینه.
حضرت زینب بچه نبوده که؛ سی و چند سالش بوده، اما امیرالمومنین به فکر زینبه، چون دختره. دخترا روحیهشون لطیفه....
من میخوام عرضه بدارم آقاجان؛ اینجا شما نمیخواستی زینبت زخم سرت رو ببینه، در حالیکه میخواستی با پای خودت وارد خونه بشی. اما قربون اون خانمی برم که سه سال بیشتر نداره؛ یهو دید طبق رو وارد کردن، سر بابا رو تو بغلش گرفته...
میدونم که بردن چهجور پیرهن رو
میدونی که بردن النگوی من رو
میدونم چهجوری سرت رو بریدن
میدونی چهجوری موهام رو کشیدن
@seyedrezanarimani
این سرو قبل از اینکه وارد شهر شام کنن تو دِیرِ راهب بردن، راهب مسیحی کامل سر رو با گلاب شستشو داد؛ الحمدلله سر رو تمیز کرد...
اما با همه این اوصاف وقتی سرو آوردن تو خرابه، رقیه سرو که دید گفت بابا چرا محاسنت خونیه؟ چرا دندونات شکستهست؟ چرا لبات خونیه؟!
حالا فهمیدم بابا؛ اونجایی که عمه نمیذاشت نگاه کنم، اما از دور میدیدم دست اون نامرد بالا میره، چوب به دستش گرفته...
@narimani_matn
چوب از یزید خوردهای و قهر بامنی
از چه لبت به صحبت من وا نمیشود؟!
موهام و کشید، بابا بابا بابا
شامیا بَدَن، بابا بابا بابا
عمه رو زدن، بابا بابا بابا
گوش و گوشواره، بابا بابا بابا
پیرهن پاره، بابا بابا بابا
بهحضرت رقیه الهی العفو...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
هدایت شده از اشعار کربلایی سیدرضانریمانی
📋 #امشبکهمهمانمنیباچشمتربابا
#سبک_روضه / بخش اول صوت
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امشب که مهمان منی با چشم تر بابا
خیلی هوای وصل داری بیشتر بابا
من را مکن با گریههایت خونجگر بابا
از رفتن مسجد بیا و درگذر بابا
شاید هوای روضههای فاطمه داری
انّا الیه الراجعون را زمزمه داری
دیدم که با خونِ جگر افطار میکردی
بر خوردن نان و رُطَب اصرار میکردی
نام خدا را زیر لب تکرار میکردی
گاهی شکایت از در و دیوار میکردی
وقت اذان صبح دیدم اشک میباری
یافاطمه یافاطمه روی لبت داری
@narimani_matn
سی سال درد سینه را با چاه میگفتی
این روزهای آخری جانکاه میگفتی
در سجدههایت ذکر یا الله میگفتی
سُبحانَ یا قدّوس را با آه میگفتی
آهِ دلت را امشب از سینه برون کردی
قلب مرا قصد سفر کردی و خون کردی
باید بمانی سایهی بالاسرم باشی
دلواپس جسم حسین و معجرم باشی
ای دلشکسته، قوّتِ بال و پرم باشی
حالا که مادر نیست جای مادرم باشی
سی سال، بعد مادرم مویَت پریشان است
شبهای بعد فاطمه شام غریبان است
@seyedrezanarimani
قصد جدایی کردهای از دخترت امشب
دیگر توانی نیست در بال و پرت امشب
خیلی شدی دلتنگِ رویِ همسرت امشب
این چه بلایی هست کآید بر سرت امشب
اصرار من را گوش کن، من دخترت هستم
دلواپس این حال گریهآورت هستم
گفتم نرو، رفتی سرت را غرق خون کردی
این قامت استادهات را واژگون کردی
از خون فرقت پیکرت را لالهگون کردی
نقش زمینت معنیِ هُم راکعون، کردی
رفتی و حالا دخترت ماند و پریشانی
من ماندهام با سینهای از غصه طوفانی
*شاعر : #رضا_باقریان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
هدایت شده از اشعار کربلایی سیدرضانریمانی
📋#مجتبیبازعصایدگریگردیده
#متن_روضه / بخش دوم صوت
#روضه_امام_علی (ع)
#گریز_به_روضه_امام_حسین (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مجتبی باز عصای دگری گردیده
خوب در کار عصا تجربه دارد پسرت
امام حسن عجب اوضاعی داره، یه روز تو کوچه زیر بغل مادرو میگیره، یه روز تو کوفه زیر بغل پدرو گرفته. یه روز دست به دیوار شدن مادرو دید، یه روزم دست به دیوار شدن بابا رو دیده. یه شبی هم رفت زیر تابوت مادر، یه شبی هم رفت زیر تابوت پدر.
عجب اوضاعی داره...
اما امیرالمؤمنین دم درِ خونه که رسید فرمود حسن جان زیر بغلم رو رها کن.
همهی اینا مَردَن تحملشون زیاده، میتونن تحمل کنن. مردا تحملشون از زنها و دخترا بیشتره، اگه مرد ببینه زنش، خواهرش زمین خورده شاید بتونه تحمل کنه....
اما همهی اینها یه طرف، زینب یه طرف....
همهی اینایی که گفتم توی فاصلهی طولانی چندین سال پیش اومده، اما زینب تو یه روز دیده
یکی رو سینهی داداشش نشسته....
سرشو اشقیا میبُرَّن
چقدَر بیحیا میبُرَّن
بمیرم از قفا میبُرَّن
پیش چشم زهرا میبُرَّن
حسین....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
هدایت شده از اشعار کربلایی سیدرضانریمانی
📋 #اجلفارغزرنجومحنتمکن
#متن_روضه / #سبک_روضه
بخش اول صوت
#روضه_امام_علی (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اجل فارغ ز رنج و محنتم کن
ز دیدار مغیره راحتم کن
همچین که شمشیر رو به فرق آقا زدن، صدای آقا بلند شد: " فُزتُ و رَّبِ الکَعبه "
یه معنای ظاهریش اینه: به خدای کعبه رستگار شدم...
اما خودمونیش این میشه؛ یعنی دیگه از این دنیا راحت شدم...
علی داره از یه داغی راحت میشه؛
آخه این زخمی که به سرِ علی خورده که زخم نیست، تو جنگهای زیادی امیرالمومنین نود زخم خورده.
همینجایی که 'ابن ملجم' زده، تو یه جنگی امیرالمؤمنین همینجا فرقش شکافته شده بود....
@seyedrezanarimani
اما میدونی کدوم داغه که جگر علی رو میسوزونه؟
داغ این یه ضربهست...
"یادم نمیرود که همه داد میزدند
طوری لگد بزن که علی بیپسر شود"
این زخمه که به جیگر علیِ. و الّا این زخمایی که امشب علی خورده، زخم نیست...
زخم اینه؛ آدم زنش بین نامحرما باشه، دورش حلقه بزنن...
علیِ خیبر شکن دستاشو ببندن، جلو چشماش زنشرو بزنن...
@narimani_matn
فضه داره با نالههاش قلبمو از جا میکَنه
هرکی با هرچی دستشه مادر مارو میزنه
من نمیگم شما بیاید دست بابا رو وا کنید
فقط میگم مُغَیره رو از مادرم جدا کنید
یازهرا...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
هدایت شده از اشعار کربلایی سیدرضانریمانی
📋 #ایتیغهمیشهبیخبرمیآیی
#سبک_روضه / بخش دوم صوت
#روضه_امام_علی (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_علی_اصغر (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای تیغ همیشه بیخبر میآیی
یک روز به شکل میخِ در میآیی
امروز تو شمشیری و فردا قطعا
در قالب یک تیرِ سهپر میآیی
یک مرتبه کمشتاب باشی خوب است
با قاعده، با حساب باشی خوب است
فکر دل فاطمه نبودی اما
فکر جگر رباب باشی خوب است
ای تیغ همینقَدَر نمیفهمی نه
فرق پدر و پسر نمیفهمی نه
آن روز چقدر گریه کردم گفتم:
زن آمده پشت در، نمیفهمی نه؟
* شاعر : #علی_زمانیان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
هدایت شده از اشعار کربلایی سیدرضانریمانی
📋 #وصیتآقاامیرالمؤمنینبهحضرتعباس (ع)
#متن_روضه / بخش دوم صوت
#روضه_امام_علی (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_اباالفضل (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زینب (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فقط یه اشارهای بکنم
امشب شب عباسه...
از کجا میگی؟ مگه امشب شب شهادت آقا امیرالمؤمنین نیست؟
آره؛ اما از امشب مأموریت عباس شروع میشه، بارِ رو دوش عباس از امشب سنگین میشه...
آقا امیرالمؤمنین صدا زد: آی بچههای فاطمه! همه بیایید، بقیه برن بیرون؛ کار دارم. همه رفتن، عباس هم سرش رو انداخت پایین رفت. یهو مولا با همون صدای بیرمقش صدا زد: حسن جان! برو به عباس بگو بمونه. با عباس کار دارم...
اومد صدا زد: عباس جان! داداش! بابام میگه شما هم بمون. گفت آخه حسن جان من که بچهی فاطمه نیستم. دستشو گرفت آورد پیش امیرالمؤمنین....
@narimani_matn
آقا گریه میکردن، بچهها هم گریه میکردن. وصیتهاش رو فرمود. یهو رسید به عباس؛ فرمود عباسم دستتو بده. دستشو گرفت؛ حسین جان تو هم دستتو بده. زینبم تو هم بیا جلو عزیز دلم:
عباس! جونِ تو و جون این خواهر و برادر. امشب باید به علی یه قول بدی...
_ باباجان هرچی بگی رو چشمام میذارم...
فرمود عباس مواظب این خواهر و برادر باش. گفت باشه باباجان. الهی قربونت برم، هرچی شما بگی....
فرمود مخصوص باید مواظب زینب باشی؛ دختره، حساسه، لطیفه، مواظبش باش. تو برادرشی، تو باید حواست بهش جمع باشه....
دیگه بیشتر از این نمیگم.
سالهایی گذشت؛ کربلایی رسید؛ آقامون عباس از بالای اسب رو زمین افتاد؛ _گفته بود رو چشمام میذارم_ به چشماش تیر زدن، دستایی که تو دست حسین گذاشتو انداختن.
فقط یه جمله میگم
یهو دیدن خانم زینب اومد سمت گودال، یه نگاه کرد:
حسین جان! پاشو ببین زینبو دارن میبرنش... یه نگاه کرد علقمه: عباسم! مگه به بابام قول ندادی مواظبم باشی!؟ پاشو نگاه کن دستامو دارن نامحرما میبندن....
حسین...
بِالحسین الهی العفو...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn