علامه طباطبایی :((آقای صدوقی بسیار شخص ظریفی است))
📌توصیف مرحوم آیت الله احمدی فقیه از شهید آیت الله صدوقی
۱-شهید صدوقی یک مدیر کارآمد، فقیه و عالمی توانا و مجاهدی شجاع و کمنظیر بودند. نحوه تدریس ایشان به گونهای بود که همه ریزهکاریهای یک موضوع را بیان میکردند و در عین حال به قدری خوشبیان و شوخ بودند، که هیچگونه ملالی در شنونده پدید نمیآمد. گرچه بنده و اخوی در زمره کوچکترین افرادی بودیم که در درس ایشان شرکت میکردیم و علیالقاعده باید از این دقتها و ریزهکاریها خسته میشدیم، ولی ایشان به قدری خوشمحضر بودند که ثانیهشماری میکردیم که چه وقت نوبت به جلسه بعدی درس ایشان میرسد. ایشان یک مربی باصفا و یک استاد به تمام معنا بودند و بنده اکثر دروس سطح را نزد ایشان خواندم.همیشه هم یک کتاب روایت همراهشان بود و به ما هم بسیار توصیه میکردند که روایات را بخوانیم. بسیار انسان باهوش، بافراست و ذکاوت، باصفا و مخلصی بودند و سطح علمی و سیاسی بسیار بالایی داشتند.
۲-بعد از فوت حاج شیخ غلامرضا یزدی (فقیه خراسانی)، مدت زیادی نگذشت که ایشان به من و اخوی فرمودند: به قم بروید و ادامه تحصیل بدهید. ما هم طبق فرمایش ایشان به قم رفتیم و ابتدا در درسهای سطح شرکت کردیم؛ چون تصور میکردیم درسهای سطح قم باید خیلی بهتر از یزد باشد، ولی پس از مدتی متوجه شدیم که سطح تدریس آیتالله صدوقی، بسیار بالاتر است و ابداً با این کلاسها قابل مقایسه نیست. بعد فهمیدیم که اساتید سطح در قم، روزگاری شاگردان شهید صدوقی بودهاند و حالا دیگر کاملاً برایمان مشخص شده بود که چرا این درسها برایمان جاذبه ندارند.
۳-یادم هست که علامه طباطبائی وقت خود را خیلی کم صرف دید و بازدید میکردند، اما هر بار که شهید صدوقی به قم میآمدند، اشتیاق نشان میدادند که حتماً با ایشان دیداری داشته باشند و همیشه میگفتند: «آقای صدوقی بسیار شخص ظریفی است!» مقصودشان این بود که بسیار نکتهبین هستند و به نکات ظریف توجه دارند.
📗برگرفته از مصاحبه با آیت الله احمدی فقیه، سایت پژوهشکده تاریخ معاصر
#شهید_صدوقی
#احمدی_فقیه
@narrative_1443
آیت الله احمدی فقیه : ((شهید مطهری شاگردان را پژوهشگر بار می آوردند))
📌خاطرات مرحوم آیت الله احمدی فقیه از شهید آیت الله مطهری
۱-مقدمتا باید بگویم شهید آیتالله مطهری برای من، هم استادی عالیقدر بود و هم دوستی بزرگوار. از سالها قبل، دورادور ایشان را میشناختم، تا اینکه در جلسات علامه طباطبائی ــ که شبهای پنجشنبه و جمعه برگزار میشد ــ شرکت کردم. بنیانگذار این جلسات، شهید مطهری و شهید بهشتی و... بودند. در این جلسات، بسیاری از فضلای حوزه نیز حضور مییافتند. من چون قسمتی از کتاب «شفا» را قبلا نزد آیتالله آقامیرزا ابوالحسنی شعرانی خوانده بودم، به فکر افتادم که بقیه آن را نیز نزد استادی دیگر فرا گیرم. اتفاقا در همان زمان، استاد مطهری پیشنهاد کردند که مایلاند یک دوره شفا را مذاکره کنند. (چون ظاهرا از طرف دانشگاه تهران، ترجمه این کتاب برعهده ایشان گذاشته شده بود.) برای اطمینان خاطر، خدمت علامه طباطبائی رفتم و از ایشان پرسیدم: «آیا آقای مطهری، از عهده تدریس شفا برمیآیند؟» مرحوم علامه فرمودند: «اگر وقتشان برسد، بسیار بسیار خوب هستند». البته استادان دیگری هم بودند، ولی بنده میخواستم از منبعی استفاده کنم که کاملا مطمئن باشد. بههرحال در جلسات خصوصی، قسمتی از شفا را نزد ایشان شروع کردم و از این زمان بود که با استاد مطهری خیلی نزدیک شدم.
۲-ایشان گاهی کتابهایشان را برای اظهار نظر به من میدادند و نیز کارهای دیگری را هم در این زمینهها واگذار میکردند که از آن جمله تهیه عناوین و تنظیم فهرستهای مختلف کتاب «عدل الهی» بود.
۳-رفتار استاد با شاگردانشان، مانند رفتار دو رفیق بود. خیلی بامحبت بودند و با حرارت و شور برخورد میکردند. ایشان اگر در خلال بحث متوجه میشدند که کسی نظر درستی دارد و برخلاف نظر ایشان است، آن را میپذیرفتند. در نقطه مقابل اگر مطلبی را درست نمیدانستند، تسلیم نمیشدند. نسبت به عالمان راستین بهخصوص استادان خود، تواضع زیادی داشتند. استاد در جلسات علمی علامه طباطبائی، از همه ما بالاتر بودند و نسبت به همه ما جایگاه استادی داشتند، اما بیهیچ عنوان و تعیّنی، مثل یک شاگرد مینشستند و گوش میدادند!
۴-ایشان در تبیین همهجانبه مسائل، اهمیت موضوع، ریشهیابی موضوع و این قبیل مسائل را مطرح میکردند؛ سپس به تشویق افراد، در پیگیری اصل موضوع میپرداختند. شاگردان نیز به خاطر اهمیت موضوع و تعهدشان، به دنبال مسئله میرفتند. در واقع میتوان گفت که ایشان شاگردان را پژوهشگر بار میآوردند.
۴-رفته رفته روابط ما بیشتر شد و سالهای آخر که من در فیضیه حجره داشتم، بارها به اتاق من تشریف آوردند و گاهی نیز به اتفاق، در حیاط فیضیه قدم میزدیم. خاطرم هست یک بار ایشان اتاقی را نشان دادند و گفتند: «این اتاق ما بود و آقای خمینی میآمدند اینجا و به ما درس اسفار را میگفتند». بعد ادامه دادند: «من و آقای منتظری دائما در این درس بودیم. بعضا افراد دیگری هم میآمدند، اما آنقدر محکم نبودند!». در آخر هم اشاره کردند: «آقای خمینی در دو فن خیلی زیاد کار میکردند: فلسفه و فقه، اما در علم اصول زیاد کار نمیکردند، بلکه علم اصول در درسهای ایشان، به عنوان حاشیه بود! بااینحال ما چون دیدیم که آقای خمینی خیلی بر معارف اسلامی تسلط دارند، از ایشان درخواست کردیم که یک دوره اصول فقه را برای ما بگویند و ایشان هم درس را شروع کردند. این اولین دورهای بود که ایشان، اصول فقه را شروع کرده بودند و پایهگذار آن هم ما بودیم». بعد استاد مطهری به من رو کردند فرمودند: «و شما دیدید که بعدا، این درس چگونه سایر درسها را تحتالشعاع قرار داد و چه جمعیتی در آن شرکت کردند!».
۵-بعدها که استاد به قم آمدند، بعضی از آقایان خیال میکردند که آقای مطهری به این خاطر به قم میآیند که برای خود، مقدمه مرجعیت فراهم کنند! در این جریانها، ما خیلی بحث میکردیم و میگفتیم: «خیر؛ این حرفها نیست! ایشان اگر بخواهند مرجع شوند، باید درس فقه را شروع کنند، درحالیکه ایشان درس فلسفه و معارف را شروع کردهاند...». حتی در جلسهای از ایشان درخواست شد که فقه را شروع کنند، اما استاد با آنکه توان علمی آن را داشتند، اما به خاطر جو نامساعد آن روز، این کار را نکردند! بههرحال ایشان در آغاز ورودشان، چند جلسهای راجع به «بهجهالسعاده»، یعنی بحثی در اواخر کتاب اشارات، صحبت کردند و بعد نیز، مبحث حرکت اسفار را شروع کردند.
📗برگرفته از مصاحبه با آیت الله احمدی فقیه، سایت پژوهشکده تاریخ معاصر
#شهید_مطهری
#احمدی_فقیه
@narrative_1443
آیت الله سید علی خامنه ای :
ما امام را از نزدیک دیدیم اما میخواهم عرض کنم اکثر ما -خود من یکی از آنها از- عظمت این پدیده یعنی پدیده امام را حس نکردیم. خیلی عظمت دارد.
بنده یک وقت به امام عرض کردم :
اگر کسی شبیه شما دویست، سیصد سال پیش در تاریخ بود و نشانه ای از او می ماند یک دستخط، یک کلمه، امضا، یک تکه از پارچه لباس و امروز به دست ما می رسید، آن را در موزه ها می گذاشتیم و به آن تبرک می جستیم. حالا شما با وجود خودتان و با همه ی حقیقتتان، در مقابل ما هستید. ما چطور می توانیم عظمت شما را درک و حس کنیم؟
این یک واقعیت است. باید گسترش این حقیقت در دلها و فضای زندگی ما و در همه دنیا و بخصوص دنیای اسلامی، هرچه زنده تر و ملموس تر شود.
📗۱۳۷۲/۱۱/۱۷ بیانات در دیدار با روحانیون
#امام_خمینی
@narrative_1443
📌ماجرای تاسیس مدرسه دین و دانش_قم
شهید آیت الله بهشتی:
بعد از کودتای ۲۸ مرداد در یک جمع بندی به این نتیجه رسیدیم که در آن نهضت (نهضت ملی نفت) کادرهای ساخته شده خیلی کم بود. بنابراین تصمیم گرفتیم یک حرکت فرهنگی ایجاد کنیم و در زیر پوشش آن کادر بسازیم و تصمیم گرفتیم این حرکت یک حرکت اصیل اسلامی و پیشرفته باشد و زمینه ای برای ساخت جوانها. به این منظور با همکاری دوستان، دبیرستان دین و دانش را در قم تاسیس کردیم که مسولیت اداره اش مستقیما بعهده من بود.
📗یاران امام، ص ۱۰
#شهید_بهشتی
#دین_و_دانش
@narrative_1443
📌تازه نشر
مرحوم آیت الله آصفی علاوه بر وزانت و جایگاه بالای علمی، دارای سابقه ی درخشان، پر رنگ و کم نظیری در عرصه ی سیاسی_اجتماعی نیز بودند. کتاب حاضر روایت بخشی از مشاهدات، توصیفات، تجربیات و تحلیل های مرحوم آصفی از حوزه علمیه نجف اشرف است.
یقینا پژوهشگران عرصه تاریخ و جریان شناسی حوزه علمیه از مطالعه این کتاب بهره های خوبی را خواهند برد.
#تازه_نشر
#آیت_الله_آصفی
#معرفی_کتاب
@narrative_1443
📌نامه ای از شهید مطهری به مرحوم صالحی نجف آبادی
(چنان که می دانید آزادی فکر و عقیده در محیطی است که اهل آن محیط طالب حقیقت باشند. و اما در محیط هایی که حمایت از یک فکر و عقیده را وسیله کوباندن حرفاء و رقباء قرار داده اند، عرضه داشتن فکر و عقیده نه تنها سبب زنده شدن علم نیست، بلکه سبب مردن صاحب این عقیده است.
علی هذه بنده مصلحت شما را نمی دانم که در آغاز طلوع نویسندگی و گویندگی از این سنخ موضوعات بنویسید و بگویید. چون شما را زیاد لازم داریم. )
📗نقد و نظر، ص ۳۰۶
#شهید_مطهری
#صالحی_نجف_آبادی
@narrative_1443
📌مرحوم آیت الله مهدوی کنی :
اساس این انقلاب و فرهنگ این انقلاب به دست مطهری برقرار شد. امام به زبان مطهری نگاه میکرد که ببیند چه میگوید. آن امامی که به حرف احدی گوش نمیداد زیر بار احدی نمیرفت، قاطع بود، خودش خیلی از مسائل را قبل از همه میفهمید، با این وجود نسبت به شهید مطهری اینگونه بود. درباره مرحوم مطهری فرمود : ( پاره تن من بود،محصول عمر من بود). امام شوخی نکرد که محصول عمر من بود به خاطر چهار کلمه درس خواندن نبود.
📗برمحمل یادها، ص ۲۳۹
#شهید_مطهری
#انقلاب_اسلامی
#مهدوی_کنی
@narrative_1443
📌مرحوم آیت الله مهدوی کنی :
مرحوم مهندس بازرگان که بعد از انقلاب نخست وزیر شدند، در بعضی از روش ها با امام موافق نبودند. در عین حال که انقلابی بودند و از طرف امام هم انتخاب شده بودند، بعضی از مسائلی را که امام می فرمودند، می گفتند من نمی توانم عمل کنم. امام در جلسه ای خصوصی درباره مهندس بازرگان این جمله را فرمودند که : مهندس بازرگان مرد مسلمانی است، ولی من سلیقه اش را قبول ندارم.
یعنی ایمان و اسلام ایشان را امام صراحتا قبول داشتند.
📗برمحمل یادها، ص ۱۳۸
#بازرگان
#مهدوی_کنی
@narrative_1443
📌دین سالاری مردمی یا مردم سالاری دینی؟
▪️مرحوم آیت الله مهدوی کنی :
- تعبیر من دین سالاری مردمی است. دین سالاری مردمی یعنی دین سالار و حاکم بر مردم است و این مردم اند که در عین اراده و اختیار مسول و مکلف اند. اگر دین راپذیرفتند، دین بر آنها حکومت می کند و اگر نپذیرفتند به تکلیف عقلی و فطری خویش عمل نکرده اند، تاوانش را باید بپردازند.
- البته این دین سالاری، وابسته به اراده و خواست مردم است، چون تنها در صورتی دین میتواند سالار باشد که مردم آن را پذیرفته باشند. پس تا همه مردم یا اکثریت مردم نپذیرفته اند، دین نمی تواند حاکم باشد و این معنی مردمی بودن دین سالاری است.
- دین امری عقیدتی و قلبیست و پذیرش آن قهرا در اختیار مردم است.در این تعبیر اراده عمومی و حاکمیت دین دوشادوش یکدیگرند یعنی هم اراده مردم مدخلیت دارد و هم دین و البته دین هیچگاه از پذیرش یا عدم پذیرش مردم دچار ضعف نمیشود زیرا خداوند اراده کرده است دین خود را حفظ کند و پیامبران خود را یاری دهد .
- این معنای دین سالاری مردمی است البته ممکن است. عدهای این تعبیر را موجب تضعیف جمهوریت بدانند اما بنده نگرانی از این دارم که تاکید بر جمهوری و کمرنگ کردن اسلامیت هم جمهوریت را تضعیف میکند و هم اسلامیت را اگر اسلامیت را حفظ کنیم جمهوری قهرا حفظ خواهد شد . زیرا اسلام دین فردی نیست بلکه دین اجتماعی و جمهوریست و بدون حضور مردم ثبات و بقایی ندارد. یعنی شخصیت جمهوری با اسلامیت توام است زیرا هویت مردم ما اسلامی است پس احترام به اسلام یعنی احترام به جمهوری اسلامی ولی جمهوریت را در برابر اسلام قرار دادن مستلزم جدا کردن اسلام از جمهوریت میشود . کسانی که میخواهند جمهوریت باقی بماند هم باید هویت اسلامی مردم را حفظ کنند. زیرا هویت مردم ایران با دینشان گره خورده است اگر اسلام را از این مردم بگیرید دیگر آن مردم سابق نخواهند بود. اسلام رنگی نیست که به مردم زده باشند بلکه اسلام جزو هویت مسلمانهاست .
📗برمحمل یادها، ص ۲۰۲ - ۲۰۴
#مردم_سالاری
#دین_سالاری
#مهدوی_کنی
@narrative_1443
📌با تحزب گرایی روحانیت مخالفم
▪️مرحوم آیت الله مهدوی کنی :
بنده از نظر روحی به تحزب و تشکیلات از نوع حزب گرایی عقیده نداشتم و اصولاً برای روحانیت این شکل کار را نمیپسندم و نیازی هم نمیبینم. من روحانیت را پدر مردم میدانم در حالی که تشکیلات حزبی از نوع امروزی، روحانیت را در برابر مردم قرار میدهد. من به رابطه مردمی از طریق مساجد محافل و مراکز دینی معتقدم. روحانیت باید با هم رابطه داشته باشند و از طریق مساجد و مراکز با مردم در ارتباط باشند. این ارتباط متقابل بهترین وسیله برای کار جمعی دینی است. ما پیش از انقلاب بدون این تحزبها و صرفاً با همان رابطهها و پیوندهای مردمی بزرگترین حرکت را آفریدیم. و هرگاه نیاز بود مردم را به صحنههای گوناگون انقلاب کشیدیم مردم هم مخلصانه از ما پیروی کردند. ما باید این رابطه را حفظ کنیم و این نه تنها نیاز به تحزب و تشکل ندارد که چه بسا تحزب ایجاد فاصله میکند به همین خاطر در جریان تشکیل حزب عضویت در آن را نپذیرفتم وگرنه با دوستان در مسائل اجرایی و سیاسی همکاری و همفکری داشتم .
📗برمحمل یادها، ص ۳۸
#تحزب_حزب
#روحانیت
#مهدوی_کنی
@narrative_1443