eitaa logo
✅ محسن ناصحی
816 دنبال‌کننده
187 عکس
115 ویدیو
2 فایل
شعر آیینی
مشاهده در ایتا
دانلود
86.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🔹 | با تو حرفی دارم با تو ای خالق من 🔹کربلایی سید رضا نریمانی _ ♦️ ماه مبارک رمضان | شب شانزدهم ♦️جشن میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام 📅 پنج شنبه ۱۷ فروردین ۱۴۰۲ 🔻 آستان مقدس شاه میرحمزه علیه السلام، هیئت فدائیان حسین علیه السلام __________ 📥 پخش و دانلود با کیفیت FHD : aparat.com/playlist/5417650 ___ @Fadaeianhoseinir @seyedrezanarimani
فَإِنْ أَبْطَأَ عَنِّي عَتَبْتُ بِجَهْلِي عَلَيْكَ وَ لَعَلَّ الَّذِي أَبْطَأَ عَنِّي هُوَ خَيْرٌ لِي لِعِلْمِكَ بِعَاقِبَهِ الأُْمُورِ آلودم اگر دهن ، نمی فهمیدم یارب تو‌ مرا نزن ، نمی فهمیدم گر حاجت من نزد تو بی پاسخ ماند خیری است در آن که من نمی فهمیدم
به شب قدر قسم یه شب قبرم هست روی این خورشیدی / که داره می تابه سایه ابرم هست شب قدرم نوره شب قبرم ظلمت تا که خاک میریزن / خونه ی آخرتم میشه غرق وحشت مرگ من نزدیکه راه من باریکه اگه نوری نبرم قبر من تاریکه مرگ من نزدیکه من چرا خوشحالم؟ من به چی می نازم؟ به کدوم اعمالم ( وحدتی فی قبری من توو قبر خودمم آواره م وحشتی فی لحْدی اگه حیدر نباشه بیچاره م ) ### به شب قدر قسم مرگ خیلی سخته بی علی شد هرکی / لحظه ی جون دادن به خدا بدبخته یا علی گفتیم و با علی می مونیم ما که حتی وقتی / قاصد مرگ اومد از علی می خونیم توو سرازیریّه قبرمون تنهاییم دلخوشیمون اینه نوکر مولاییم پرسش مَن ربُّک چه حسابی داره؟ مَن إمامُک اون شب چه جوابی داره ؟ ( وحدتی فی قبری من توو قبر خودمم آواره م وحشتی فی لحْدی اگه حیدر نباشه بیچاره م ) ### به شب قدر قسم از خودم بیزارم خیلی دیره اما / این شبا فهمیدم چه خدایی دارم منی که اعمالم حالم و بد کرده هر دروغی گفتم / حالا وقت توبه راهم و سد کرده بِعلیٍ یارب که رهایم نکنی از حسین بن علی تو جدایم نکنی هرچی باشه یک عمر سینه زن بودم من پیرهن مشکیم و پوشیدم جای کفن ( وحدتی فی قبری من توو قبر خودمم آواره م وحشتی فی لحْدی اگه حیدر نباشه بیچاره م )
السلام علیک یا امیر المومنین شمشیر تو تشنه ، تشنه اما نرود شمشیر تو ناامید از اینجا نرود در وقت زدن بخواه چیزی، بگذار بی حاجت از این غلاف بالا نرود التماس دعا حلالم کنید
کتاب خلق را فردا روایت می کند حیدر جماعت ایستاده ند و امامت می کند حیدر حساب دشمن حیدر که روز حشر معلوم است میان دوستدارانش قضاوت می کند حیدر علی عمّار می خواهد علی تمّار می خواهد جز این باشد ، ز دست ما شکایت می کند حیدر تو بینا باش و ردّ پای حیدر را بجو در شهر که با هر کور نابینا ، محبّت می کند حیدر * شهیدا ! فتنه در خون تو تن شُست و نمی داند به حکم مَن یَمُت ... با تو رفاقت می کند حیدر شهیدا ! ای چراغ پیش رو ! امروز فهمیدم که با خون تو خلقی را هدایت می کند حیدر کماکان مرتضی فُزتُ و ربّ الکعبه می خواند کماکان بین خون دارد عبادت می کند حیدر عجب محراب خونینی ! دعایم‌ کن که می دانم قنوت شیعه را در خون اجابت می کند حیدر
وَ إِذَا رَأَيْتُ كَرَمَكَ طَمِعْتُ فَإِنْ عَفَوْتَ فَخَيْرُ رَاحِمٍ وَ إِنْ عَذَّبْتَ فَغَيْرُ ظَالِمٍ از بخشش خویش کم نکردی یارب کم بر من بد کرم نکردی یارب بر من تو اگر رحم کنی ، رحمانی گر زخم‌ زنی ، ستم نکردی یارب
به قول برادرم محمد کاروان ؛ بر این در هرکسی خود را به عنوانی ملقب کرد و من از بین آنها برگزیدم لفظ نوکر را... حیدر امام ما و حیدر امام قنبر قنبر غلام حیدر ، ما هم غلام قنبر خدمت به مرتضی را لایق نبود هرکس مرغ سعادت اما پر زد به بام قنبر او احترام دارد از احترام مولا ما احترام داریم از احترام قنبر هرکس به رتبه ی خود جایی مقام دارد او زیر پای حیدر ما زیر گام قنبر از شیعیان زهرا ، زنها به فضه معروف از شیعیان مولا ، مردان به نام قنبر وقتی سلام حیدر در شهر بی جواب است می شد دل علی شاد از یک سلام قنبر القصه ما کجا و درک مقام مولا مائیم و آرزوی درک مقام قنبر
نمی دانم چرا از روشنی از نور می ترسم به من نزدیکی و من از تو دورا دور می ترسم چنان با تیرگی خو کرده ام یک عمر که حتی ببینم خانه ام را می کنی پر نور می ترسم بمیرانم ولی اول بخوان این اعترافم را خدایا هرچه باشم باز هم از گور می ترسم الهی وحشتی مِن ضیقِ لحدی ، رحم کن بر من من از تاریکی این قبر سرد و کور می ترسم الهی لا تؤدبنی ، عقوبت کار رحمان نیست من از اخم‌‌ و سوال آن دوتا مأمور می ترسم اگر نیش زبانم خانه و همسایه را آزرد به فریادم برس ، از نیش مار و مور می ترسم خدایا هرچه کردم ، بر حسینت گریه هم کردم من از بی آبرویی پیش او ، بدجور می ترسم به اشکی بر حسبنت می کنی خاموش آتش را مرا بر آتش خشمت نکن مجبور ، می ترسم
امام خامنه ای: قضیه کلید رمزآلود گشوده شدن درهای فرج به روی امت اسلام است.
بنده های تو امتحان دادند گاه سود و گهی زیان دادند عده ای دشمنان هم شده و عده ای هم به هم امان دادند نان بریدند عده ای از هم عده ای رحم کرده ، نان دادند بعضی از دیدنت گریزان و بعضی از دیدن تو جان دادند عده ای دل به نفس و دل بعضی به دل صاحب الزمان دادند من از آن عده ام که با خواری دست در دست کوفیان دادند من از آن عده ام که ثارالله تشنه بود و به او سنان دادند من از آن عده ام که در گودال خاتمش را به ساربان دادند من از آن عده ام که زینب را در غمش قامت کمان دادند آخرش هم ز فرط رسوایی همه من را به هم نشان دادند تو کریمی ، کریم ها حتی دشمن خویش را امان دادند بگذر از من چنان کریمانی که به آواره آشیان دادند
ای با خبر از فراق ای عشق.mp3
6.34M
ای با خبر از فراق ای عشق ، آن عاشق بی خبر منم من مأنوس شب و خدا تویی تو ، آن غافل بی سحر منم من در خانه ی تو فقیر آمد ، چون رفت یتیم اسیر آمد در باز کن ای کریم و بنگر ، آن سائل پشت در منم من من را تو ندیدی و گذشتی ، من را نخریدی و گذشتی آن برده که با هزار فریاد ، می گفت مرا بخر منم من هر روز که با تو عهد بستم ، فردا شد و بازهم شکستم آن بنده ی بی وفا که هر روز شد بهر تو دردسر منم من ای پیرزن کلاف در دست ، از مشتریان یوسفی تو قدری ز کلاف خود به من ده ، چون از تو فقیرتر منم من برخیز که کاروان مهیاست ، منشین که سفر به سمت عقباست حالا که علی طلایه دار است آماده ی این سفر منم‌ من
در خود خزیده بودم ، تو بی خبر رسیدی من خواب مانده بودم ، وقت سحر رسیدی حتی صدای پایت من را نکرد بیدار من منتظر نبودم ، تو از سفر رسیدی تو در زدی ولی باز ، نشنید گوشم انگار تو باز هم به داد این کور و کر رسیدی ای ماه روزه خیلی خشکیده بود چشمم اما به جای من تو با چشم تر رسیدی دیدی فرار کردم ، دیدی گریز پایم هم بیشتر دویدی ، هم بیشتر رسیدی من در گناه بودم ، نزدیک چاه بودم می خواستی نیفتم ، آسیمه سر رسیدی دست مرا گرفتی ، در روضه ام‌ نشاندی هم روضه‌خوان شدی و هم خون جگر رسیدی هر روز وقت افطار ، هر روز مثل هر بار رفتی کنار گودال از تن به سر رسیدی لب تشنه بود ارباب ای روضه خوانِ بی تاب بردار با خودت آب ، فردا اگر رسیدی @nasehi_mohsen
وَ أَنْتَ الْجَوَادُ الَّذِي لاَ يَضِيقُ عَفْوُكَ ... تويي آن سخاوتمندي كه گذشتت به تنگي نمي رسد گیرم که گناهکارت آدم نشود این عهد که بسته نیز محکم نشود اما تو جوادی ، تو مرا می بخشی می بخشی و از کرامتت کم نشود @nasehi_mohsen
واحد_حیدر_امام_ما_و_حیدر_امام_قنبر.mp3
4.25M
حیدر امام ما و حیدر امام قنبر قنبر غلام حیدر ما هم غلام قنبر... ✍️ 🎤
65.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🔹 | ای با خبر از فراق ای عشق 🔹کربلایی سید رضا نریمانی _ ♦️ مناجات مبارک رمضان | شب بیست و سوم 📅 پنج‌شنبه ۲۴ فروردین ۱۴۰۲ 🔻 آستان مقدس شاه میرحمزه علیه السلام، هیئت فدائیان حسین علیه السلام ___ @Fadaeianhoseinir @seyedrezanarimani
26.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠رزق نانم را خدا در جا داده است اختیارم را به دست داده است... ‌ 🔸️شعرخوانی محسن ناصحی از دلِ مسجد جامع اصفهان را به نظاره بنشینید... ... 🆔 @bamah_tv ...
81.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🔹 | در خود خزیده بودم تو بی خبر‌ رسیدی 🔹کربلایی سید رضا نریمانی _ ♦️ مناجات مبارک رمضان | شب بیست و پنجم 📅 شنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۲ 🔻 آستان مقدس شاه میرحمزه علیه السلام، هیئت فدائیان حسین علیه السلام ___ @Fadaeianhoseinir @seyedrezanarimani
وَ أَسْأَلُكَ الأَْمَانَ يَوْمَ لاَ يَجْزِي وَالِدٌ عَنْ وَلَدِهِ .. و از تو امان مي خواهم روزي كه كفايت نمي كند پدري از فرزندش درگیر خطا و اشتباهم چه کنم در معصیتم ، پر از گناهم چه کنم روزی که پدر به فکر فرزندش نیست من از تو اگر امان نخواهم چه کنم
شوّال اگر نشد به محرّم حساب کن این روسیاه را بخر ، آدم حساب کن یک عمر گفته ام به همه نان خور توام فطر آمده ، زکات مرا هم حساب کن اشکم چکیده در غم تو صبح و ظهر و شام این چشمه کوچک است تو زمزم حساب کن یا ایهاالعزیز گناهم اگر زیاد با عفو خود گناه مرا کم حساب کن صف بسته اند خیل طلبکارهای من تو ضامنم شدی خودت از دم حساب کن یک اربعین مسافر تو می شوم حسین! با اینکه روسیاه می آیم ، حساب کن خوبان عالم اند همه زیر سایه ات من را دخیلِ سایه ی پرچم حساب کن
عید آمد باز داغ این پشیمان تازه شد دردهای من پس از یک ماه درمان تازه شد روزه هایم روزها با خشکسالی طی شدند در عوض در چشم خوبان تو باران تازه شد دور ماندم با گناه از تو ولی امسال هم باز دیدار من و تو در خراسان تازه شد پنجره فولاد تو دم می دهد ، ما دیده ایم هی مسیحی رفت از اینجا هی مسلمان تازه شد این گدا رفت آن گدا آمد ، چه رفت و آمدی در کنار سفره ات هر روز ، مهمان تازه شد سی شب از آب و عطش خواندیم و‌ حالا گوشه ی صحن سقاخانه داغ شاه عطشان تازه شد از کمانی کهنه تیری پرت شد ، داغ رباب بی علی اصغر در آن صحرای سوزان تازه شد @nasehi_mohsen
تقدیر من این است که هر بار شما را از پنجره چشم گهرشاد ببینم...