eitaa logo
✅ محسن ناصحی
816 دنبال‌کننده
187 عکس
115 ویدیو
2 فایل
شعر آیینی
مشاهده در ایتا
دانلود
چنان که خوانده خداوندت بخوان تو نیز خدایت را چنان که بشنودت تاریخ که آیه آیه صدایت را   اراده کرده برانگیزد خدا صدای تکامل را در انعکاس خودت ریزد طنین غار حرایت را   و ما محمدٌ الّا تو که گل نکرده مگر با تو      ازل خروش تو را در خود  ابد صدای رسایت را   جهان هرآینه می سوزد اگر که سایه نیندازی بگیر بر سر این عالم تو سایه سارعبایت را   به راه مانده قیامت را سه سال شعب ابیطالب زمان رسیده که بگذاری درون حادثه پایت را   بنای کفر  براندازی  به فتح مکه بپردازی و تا همیشه برافرازی به روی کعبه لوایت را   هزار لات و هبل از رو هزار بولهب از یک سو  نشسته اند چه فرعونها که بشکنند عصایت را   چقدر مثل اباذرها  نشسته دور تو سلمانها   بلالها   قَرنی هایت  رها نکرده ردایت را   الا مدینه ی دانایی !  نشسته پشت دریم  امّا اجازه ای که درون آئیم ، اجازه ای که ولایت را...! eitaa.com/nasehi_mohsen
غیر از تو را زبان من املا نمی کند جزگفتن از تو را قلم انشا نمی کند شاعر تو را نوشته و حاشا نمی کند جز در سرودن از تو زبان وا نمی کند در دفتری که صحبت از آیینه می شود هر کس نگفته از تو حسینی نمی شود آدم ابوالبشر شده اما حسین نیست از او خلیل سر شده اما حسین نیست موسی پیامبر شده اما حسین نیست عیسی گزیده تر شده اما حسین نیست در جان محمد است که با او برابر است آری حسین بوده که جان پیمبر است گیرم پیمبر است که فرقی نمی کنند همتای حیدر است که فرقی نمی کنند زهرای اطهر است که فرقی نمی کنند مثل برادر است که فرقی نمی کنند فرقی نمی کنند و مرا شور در سر است آخر حسین فاطمه یک چیز دیگر است بین حسین و شیعه صمیمیت است و بس همراهی حسین به سنخیت است و بس شیعه به یک مرام و به یک نیت است و بس اسلام بی حسین مسیحیت است و بس اسلام ما که ثبت شده با شهادتین کامل نمی شود مگر از ذکر یا حسین در دین ما خدا یکی و مصطفی یکی است احمد یکی است پس به یقین مرتضی یکی است حیدر یکی و حضرت خیرالنسا یکی است زهرا یکی است پس حسن مجتبی یکی است این جمع بی حسین که معنا نمی گرفت یعنی اگر نبود کسا پا نمی گرفت غیر از خدا نبود و حسین آفریده شد ارض و سما نبود و حسین آفریده شد جز کربلا نبود و حسین آفریده شد قالو بلی نبود و حسین آفریده شد قالو بلای ما به الست از حسین بود اصلا هرآنچه بوده و هست از حسین بود بی اشک ، خاکِ خلقتمان گِل نمی شود تنها مجسمه است دل و دل نمی شود دل بی حسین این همه قابل نمی شود انسان بی حسین که کامل نمی شود غیر از حسین را به دل خویش حک نکن ما از اضافه ی گل اوییم ، شک نکن تاریکم و حسین چراغ هدایت است وقتی حسین هست به کشتی چه حاجت است درس من از حسین همین یک عبارت است عزت برای شیعه ی او در شهادت است ما شیعه ایم و پای ستم را شکسته ایم در سایه ی سیوف خذینی نشسته ایم ای معنی نهفته ی در هل اتی حسین ان الذین آمنوی سوره ها حسین حتی خدا برای تو شد خونبها حسین ماییم و حسرت حرم کربلا حسین از ما بگیر این همه درد فراق را اما نگیر از دل ما اشتیاق را t.me/nasehi_mohsen eitaa.com/nasehi_mohsen
از دو گلدسته تا دو گلدسته سيصد و سيزده قدم با تو من پُر از رفت و آمدم هر روز در مسيري كه مي‌رسد تا تو از مسيري‌كه‌سمت صحرا خشك تا مسيري كه سمت دريا خيس چقدر خيره مانده سمت تو آب ، چقدر خيره‌اي به سقّا تو قسمت اين بود كه مسافر، نه ! قسمت اين بود تا كبوتر، نه ! شايد اصلاً قرارمان اين بود كه به هر شكل ممكن ... امّا تو قسمتم را خودت ورق زده‌اي ، سرنوشت مرا نوشته‌اي و قسمت اين شد كه بي سرت باشم ، مثل روزي كه روي ني‌ها تو از دو بيتي گذشته كار دلم ، غزل آلوده‌ام نگاه تو را هركجا بنگرُم تو را بينُم ، گَر به صحرا و گَر به دريا تو اي زيارتگه خدا حرمت ، از عبادت هدف زيارت توست - لا اله به جز خدا – از من ، از خدا – لا حبیبَ الّا تو - كودكم داشت قبل از اين يك شب ، خواب مي‌ديد التماسش را زير لب كودكانه مي‌گفتت : روي چِشمام بزار پاهاتو بوي سيب تو در هوا پيچيد ، خواب در كودكم شكوفا شد رفت و برگشت از دبستانت ، آمد و خواند : آب ، بابا ، تو رعد و برقي نبود امّا باز مشق شبهاي كودكان آب است همه شب وقت گفتن املا مردِ تصمیمهای كبري  تو مر د با اسب ... نه عوض شده درس ، اسب بي‌مردآمداز صحرا چقدر جلوه كرده‌اي بي سر ، وسط سوژه‌هاي اِنشا تو t.me/nasehi_mohsen sapp.ir/nasehi_mohsen eitaa.com/nasehi_mohsen
شعرخوانی در شب ولادت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام. هیأت فدائیان حسین 👆👆👆👆 t.me/nasehi_mohsen sapp.ir/nasehi_mohsen eitta.com/nasehi_mohsen
ابر آمد و گریه کرد با باد گریست باران شد و قطره قطره افتاد، گریست تا کرببلا زنده بماند ، هر روز در سوگ پدر حضرت سجّاد گریست t.me/nasehi_mohsen sapp.ir/nasehi_mohsen eitta.com/nasehi_mohsen
قلم برمی داری هوایی میشم داری باز یه رنگین کمون می کشی من اون هفتِ کوچیکِ نقّاشیتم که داری براش آسمون می کشی من و از خودم می کَنی و به جاش میچسبونی رو سینه ی کاشیات شدم مثل اون بچه آهویی که کشیدی پاهاش و تو نقّاشیات یه جایی از این صفحه جای منه همون جا که صحن عتیق تو اِ یه عمری میام و حسودیم شده که اون بچه آهو رفیق تو اِ دارم پاک میشم من از دفترت خودت کاری کن تا از اینجا نرم بزار سنگ صحنت بشم مهربون بمونم همینجا کنار حرم چقد دفترت آینه کاری شده چقد بِت میاد رنگ ایوون طلا دلم تیکه تیکه س بچسبون من و کنار یکی از همون آینه ها نه کفتر نه آهو نه کاشی نه سنگ گمونم مُقّوا باشم بهتره میشم جلد دفترچه ی بچه ها که تو دفتراشون پر از کفتره. t.me/nasehi_mohsen sapp.ir/nasehi_mohsen eitta.com/nasehi_mohsen
عرض ارادتی به ساحت امام خوبیها، امام رئوف ، حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیه و الثنا... گاهی که با نیاز دلم ناز می کنی داری مرا دقیق برانداز می کنی یعنی نگاه می کنی اول کجایم و بعدا مرا به سمت خود آغاز می کنی دارم دوباره شاعرتان می شوم مرا داری دوباره قافیه پرداز می کنی تازه شدم شبیه پسر بچه ای که تو پیش ضریح می بریش ناز می کنی حس می کنم که وقت دعا لطف خویش را از لابلای جمعیت ابراز می کنی گاهی برای تو همه تن سوز می شوم تو در عوض همیشه مرا ساز می کنی از خوبی شماست که خوب کم مرا تو در حساب خویش پس انداز می کنی گاهی کنار پنجره ات بسته می شوم گاهی میایی و گره را باز می کنی بر پرده ، زنده کردن شیرت عجیب نیست هرشب مسیح معجزه ! اعجاز می کنی اینبار هم شبیه خودم نه شبیه تو دل می دهم به پنجره های ضریح تو آهو که نه کبوترتان نه که آدمیم تا با توایم پس همه ی عمر با همیم فرقی نمی کند که چه هستیم یا که ایم ما هرچه هست شیعه گیت را مصممیم گاهی برای منبرتان مثل دعبلیم گاهی برای نخل ولای تو میثمیم لرزان نمی شویم به بادی که می وزد به ریشه های حبّ تو وصلیم ، محکمیم حاتم کجا و سفره احسانتان کجا ما جیره خوار سفره ی ارباب حاتمیم ما زنده با توایم و دم از تو گرفته ایم پس ما برای کشته شدن هم مقدمیم مدیون آن کسیم که مارا به تو سپرد عمریست زیر سایه تو زیر پرچمیم ما را زیاد و کم ننوشتند ، واحدیم گاهی اگر زیاد و زمانی اگر کمیم کم گریه می کنیم ولیکن موثریم یعنی شبیه بارش باران نم نمیم یابن الشّبیب خواندنمان را که دیده ای دیدی که در عزای شهید محرمیم این ویژ گی ّ روضه جد غریب توست که ما هنوز با غم تو غرق ماتمیم اینبار هم دلی که شکسته است را بخر لطفی کن و دوباره مرا کربلا ببر ما شاعر توایم و غزل کار می کنیم هی واژه روی واژه تلمبار می کنیم فرقی نمی کند ، همه را مزد می دهی فرقی نمی کند که چه کم کار می کنیم اینبار هم مسافر مشهد شدیم و باز این راه را به یاد تو هموار می کنیم بعد از نماز با رفقا جمع می شویم در صحن قدس و گریه ی بسیار می کنیم از سفره ی کریم حسن روزه می شویم بر سفره ی کریم تو افطار می کنیم با آن که باز از تو طلبکار می شویم خود را به روضه ی تو بدهکار می کنیم وقتی طبیب هر دل بیمار می شوی خود را به عمد هم شده بیمار می کنیم گیرم که راهمان ندهی بین صحن ها کز می کنیم و پشت در اصرار می کنیم گاهی هم از کنار ضریحت که می پریم سر از بقیع مادرتان در می آوریم جز کوی تو به هیچ کجا رو نمی کنیم رو سوی هیچ جا به جز این کو نمی کنیم مانند باد در جریانیم و پر خروش جایی به غیر صحن تو هوهو نمی کنیم فرقی نمی کند چه کبوتر چه فاخته جز بر مناره های تو کوکو نمی کنیم گلها و عطر ان همه گلها به یک طرف جز عطر بارگاه تو را بو نمی کنیم عمری دخیل پنجره های توایم و دست جز از میان پنجره ات تو نمی کنیم شمعیم و نذر چشم و چراغ حریم تو جایی به جز رواق تو سوسو نمی کنیم در سایه سار دست تو آسوده ایم پس غیر از شما به دست کسی خو نمی کنیم ما را هم از گروه گدایان خود شمار ما را برای روز مبادا نگاه دار t.me/nasehi_mohsen sapp.ir/nasehi_mohsen eitta.com/nasehi_mohsen
سلام بر همه دعوتید به اختتامیه دومین جشنواره سراسری نهج البلاغه با شعر خوانی شاعران برگزیده و مهمان در شب میلاد منجی عالم بشریت سه شنبه اصفهان فلکه فیض سالن اتاق بازرگانی اصفهان ساعت 5 تا 8 عصر t.me/nasehi_mohsen sapp.ir/nasehi_mohsen eitta.com/nasehi_mohsen
در راه مانده ایم و سواری نمانده است از ردّپای رفته غباری نمانده است از شهرهای یخ زده بیرون زدیم و باز کوهیّ و سرپناهی و غاری نمانده است ماندیم تا بیاید و بر ما گذر کند دیر است آنقدر که مزاری نمانده است تقویم ها ورق ورق از ما جدا شدند تا سالهای سال بهاری نمانده است هر صبحمان دو پنجره پر بود از انار هی دست می بریم و اناری نمانده است یا اینکه مرد ندبه ما را نیامده است یا آمده است گاه و گداری ، نمانده است بر جمکران ندبه شدن خط کشیده ایم آدینه ی قرار مداری نمانده است یک روز هم می آید و می بیند آن سوار تنها نماز خوانده و یاری نمانده است t.me/nasehi_mohsen sapp.ir/nasehi_mohsen eitta.com/nasehi_mohsen
گهی برجای رقصیده است و گاه آسوده بر پای است گهی بر پای نا آرام و گاه آرام بر جای است گهی بر جام دارد دست و روحانی است حالاتش گهی مست است و می رقصانَد و خود مجلس آرای است نه از تحریم تنباکوست کامش تلخ نه از نفت که یا مشغول صرف قهوه یا نوشیدن چای است کلید گنجها با اوست ، می گویند این دریا اگر او ناخدا باشد دمادم گوهرافزای است درختان میوه ی بی هسته می زایند تا او هست هوای روستا امن است و با او جنگ در سایه است من امّا وصله ی ناجور این آبادیم ، در من غمی روئیده ، چونان استخوان مانده در نای است جهنّم می رود این بد دهاتی ، کدخدا گفته است که در قولش تَمرگیدن همان قول بفرمای است قضاوت می کند تاریخ ، با او روستای ما گلستان می شود گاهی و گاهی ترکمنچای است t.me/nasehi_mohsen sapp.ir/nasehi_mohsen eitta.com/nasehi_mohsen
یه شب واژه واژه کبوتر شدی مسافر که بودی مهاجر شدی شهادت تو رو برد تا آسمون با صدتا ستاره مجاور شدی منو واژه واژه صدا کن شهید! تفنگت نیفتاده روی زمین منو مثل شعرِ حماسی بخون منو توی مَمّد نبودی ببین ما رو مثل روزایِ خون دادنت شبیهِ شبایِ خطر یاد کن گلومون پر از بغضه این روزها خودت جای ما باش و فریاد کن تو رفتی ولی سنگرت موند و من دلم سوخت ، عاشق شد و شمع شد تو رفتی دلم ریخت اما چه غم با سید علی خاطرم جمع شد من از سوت خمپاره عاشق ترم دارم جاده جاده تو رو می دوم صدای تو از دوردستا میاد هنوزم صدای تو رو میشنوم از عباس از عباس! صدا مبهمه حسین جون اگه میشنوی گوش کن ما از معبر آخری رد شدیم از این لحظه بی سیم و خاموش کن t.me/nasehi_mohsen sapp.ir/nasehi_mohsen eitta.com/nasehi_mohsen
بدون عشق ،بیتی در خورِ املا نخواهد شد که بی اذن قلم شاعر ! غزل انشا نخواهد شد شروع مستی از آنجاست که میخانه برپا شد از آنجایی که جمع می کشان ، منها نخواهد شد می آماده است در ساغر ، اَدر کاساً بخوان ای شیخ! که تا ساقی نفرماید " و ناولها " نخواهد شد غزل در وصفِ کوثر آفرین بانوی اسلام است که جز در مدح او گفتن، زبان گویا نخواهد شد بر آدم همسری آمد ، بر احمد نیز همتایی چه همتایی ! که قدر شوکتش حوّا نخواهد شد یکی مَرد و یکی زن ، هر دو اما یار یکدیگر که دریا، رو به رو جز با خودِ دریا نخواهد شد چُنان از عشق -می دانم- به هم وابسته اند اینها که امروز محمّد در غمش فردا نخواهد شد چه بیهوده است بی نامش کلامی بر زبان راندن از اسلامی که بی ایثار او احیا نخواهد شد خدیجه، یک زن است اما به مردان آبرو داده است که تا او هست در میدان نبی تنها نخواهد شد مپندار از عُروجش مصطفی تنها بماند ، نه ! که ذکر لا اله ای دوست ! بی الّا نخواهد شد اگرچه راویان گفتند زنهایی پیمبر داشت زنی غیر از خدیجه مادر زهرا نخواهد شد از او که مادر زهراست ، زهرا دختری آورد که زن در نسل او جز زینب کبری نخواهد شد نه چون مریم ، نه چون حوّا ، نه چون هاجر ، به جز زهرا چه می جویی؟! که در زنها چون او پیدا نخواهد شد "امیرالمومنین" یک مَرد و " امّ المومنین " یک زن که غیر از این اگر باشد لقب معنا نخواهد شد t.me/nasehi_mohsen sapp.ir/nasehi_mohsen eitta.com/nasehi_mohsen
سوگواره ادبی سرچشمه کوثر ویژه خواهران و برادران شنبه 5 خرداد ساعت 18 به صرف شعر و افطار اصفهان خیابان حافظ چهارراه کرمانی #دفتر_تبلیغات_اسلامی_اصفهان #محفل_شعر_آیینی_انگور
پدرم هرچه مرا نام نهاده است گذشت من از این لحظه از این ثانیه نامم حسن است #محسن_ناصحی
شعرِ من واژه ی من لُبِّ کلامم حسن است شب سلامم حسن و صبح سلامم حسن است با حسن زنده و با عشق حسن خواهم مُرد حُسنِ مطلع حسن و حُسنِ ختامم حسن است هرکسی زنده به عشق است نمیرد هرگز زنده ی عشق منم ، رمزِ دوامم حسن است مثلِ رودم که حسن ذکرِ قعود است مرا مثل کوهم که شب و روز قیامم حسن است پدرم هرچه مرا نام نهاده است گذشت من از این لحظه از این ثانیه نامم حسن است سرِ من سبز ، زبان سرخ ، سرم هم برود أیُهاالناس بدانید ; امامم حسن است t.me/nasehi_mohsen sapp.ir/nasehi_mohsen eitta.com/nasehi_mohsen
مصیبت است که با ذوالفقار هم بوده برای یاری دین جان نثار هم بوده هم اهل ذکر و مناجات و خواندن قرآن برای گریه شدن بی قرار هم بوده مگر غریب تر از این ؟! که دشمن حیدر کنار او وسط کارزار هم بوده کدام درد ، از این بیشتر که قاتل او به وقت ضربه زدن روزه دار هم بوده # همیشه شیعه ی حیدر میان معرکه است به نخل بسته شده سر به دار هم بوده خدا کند که بگویند بعد رفتنمان شهید ، شیعه ی چشم انتظار هم بوده محسن ناصحی
محسن ناصحی: مرد راهم، دل به دریا می زنم دریا که هست شک ندارم نیل طغیان می کند ، موسی که هست وارث طوفانم آری پس نمی مانم به جای گیرم از دریا گذشتم ، سینه ی صحرا که هست مکّه را روزی گرفتم ، باز باید از نیام تیغ من بیرون بیاید ، مسجدالاقصی که هست ای به شب سرمست ! صبحِ کعبه کم کم می دمد گیرم از ما ناقه پِی کردی ، فَسَوّیها که هست در شبِ قدری خروشیدی و فرق ما شکافت صبح را از ما گرفتی ، ظهر عاشورا که هست کربلا رفتیم و خون دادیم و جاویدان شدیم سر به نی دادیم و کافی نیست سامرّا که هست در یمن در شام در بحرین و ایران و عراق هرچه از میدان مین گفتند گفتم پا که هست نعره ی جاءالحقیم این دشت غُرّشگاه ماست تا که بود این بود و خواهد بود اینسان تا که هست وعده ی عشق است و می دانم که فردا مال ماست عالمی با ما نمی ماند ؟! خدا با ما که هست "یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور " غم ندارم ، کانَ اَمرُاللّهِ مفعولا که هست. t.me/nasehi_mohsen sapp.ir/nasehi_mohsen eitta.com/nasehi_mohsen
#روز_قدس
تو را چه می شود؟! مرا چه می شود؟! کنون که ما نشسته ایم خانه را چه می شود؟!.. زمین ، چرا چنین؟ زمان، چرا چنان؟ کسی نگفت؛ این زمانه را چه می شود؟ جهان، جهان فتنه و مرافعه است جهان جنگهای قومی و تعصبی است وهابیت، گلوی قرن را فشرده و بشر اسیر مسلک تقلبی است عقیده بوی نفت می دهد خُرافه از توهّم آب می خورد وهابیت دهان گشوده جهل را و نان میان منجلاب می خورد کسی نگفت؛ داعش از کجاست؟ که وحشت از هجوم سایه را سفارش از کجاست؟ بریدن سر شرف مرام مردمی است کینه توز آهای حامی شرارت مدرن! یمن جرقّه بود میان شعله های نفت خود بسوز هنوز ،دست انتقام از آستین روزگار در نیامده نفس نفس وهابیت به کام مرگ رفته وسوار، از سفر نیامده هنوز هم به اعتقاد راسخ قبیله ی علی به کعبه تکیه می زند کسی که مقصد است انتظار را که ما کنار گوشمان درست گوشه ی خلیج فارس انتظار می کشیم ذوالفقار را... t.me/nasehi_mohsen sapp.ir/nasehi_mohsen eitta.com/nasehi_mohsen