امام صادق علیهالسلام می فرمایند:
✨ثلاثةٌ يُستَدَلُّ بها على إصابَةِ الرأيِ: حُسنُ اللِّقاءِ، و حُسنُ الاستِماعِ، و حُسنُ الجوابِ.
✨سه چیز نشان می دهد که فرد؛ صاحب نظر بوده و اندیشه و رای او به واقع صادر میشود: خوش برخورد بودن، خوب گوش دادن به سخن، و خوب پاسخ دادن.
📌 تحف العقول، ص۳۱۵
#حدیث بندگی
#نشرخوبیها
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@nashreborkhar
کانال نشرخوبیهادربرخوار
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
📚#زنی_صالحه_در_زمان #حضرت_عیسی_علیه_السلام
✍در زمان عیسی بن مریم علیه السلام ، زنی بود صالحه عابده.
چون وقت نماز می شد، هر کاری که داشت می گذاشت و به نماز و طاعت مشغول می شد روزی نان می پخت، مؤذن بانگ کرد، نان پختن را رها کرد و به نماز مشغول گشت.
🌾چون در نماز ایستاد، شیطان در وی وسوسه کرد :
تا تو از نماز فارغ شوی همه نان ها خواهد سوخت. زن به دل جواب داد:
🌾اگر همه نان بسوزد بهتر که روز قیامت تنم به آتش دوزخ بسوزد.
دیگر بار شیطان وسوسه کرد که:
پسرت در تنور افتاد و سوخت.
زن در دل جواب داد:
اگر خدای تعالی قضا کرده است که من نماز کنم و پسرِ مرا به آتش بسوزاند، من به قضای خدای تعالی راضی گشتم و از نماز دست برندارم، که اللّه تعالی فرزندم را نگاه دارد از آتش.
🌾شوهرِ زن از درِ خانه درآمد، زن را دید در نماز، نان را در تنور به جای خویش دید نسوخته و فرزند را دید در آتش بازی می کند و یک تار موی از او کم نشده و آتش به قدرت خدای عزّوجلّ بر وی بوستان گشته.
چون زن از نماز فارغ گشت،
🌾شوهر دست او را گرفت و نزدیک تنور آورد و در تنور نگریست. فرزند را دید سلامت و نان به سلامت، هیچ بریان نشده، تعجّب کرد و شکر باری تعالی کرد و زن سجده شکر به جا آورد خدای عزّوجل را.
🌾شوهر فرزند را برداشت و به نزدیک عیسی علیه السلام برد و حال قصه با وی بگفت:
حضرت عیسی علیه السلام گفت:
برو از این زن بپرس تا چه معاملت کرده است و چه سرّ دارد از خدای؟
🌾چنانچه این کرامت برای مردان بود، او را وحی می آمد و جبرئیل برای وی وحی می آورد.
شوهر پیش زن آمد و از معالمت وی پرسید.
زن جواب داد:
🌾کار آخرت پیش گرفتم و کار دنیا را بازپس داشتم. و دیگر تا من عاقلم هرگز بی طهارت ننشستم، الا در حال زنان.
و دیگر اگر هزار کار در دست داشتم، چون بانگ نماز بشنیدم همه کارها به جای رها کردم و به نماز مشغول گشتم.
🌾و دیگر هر که با ما جفا کرد و دشنام داد، کین و عداوت وی در دل نداشتم و او را جواب ندادم و کار خویش با خدای خویش افکندم و به قضای خدای تعالی راضی شدم و فرمان خدای را تعظیم داشتم و بر خلق وی رحمت کردم وسائل را هرگز باز نگردانیدم،
🌾اگر اندک و اگر بسیار بودی بدادمی. و دیگر نماز شب و نماز چاشت رها نکردمی، عیسی علیه السلام گفت: اگر این زن، مرد بودی پیامبر گشتی.
#داستانهای آموزنده
#نشرخوبیها
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@nashreborkhar
کانال نشرخوبیهادربرخوار
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 در روایت داریم پنج گروه دعایشان مستجاب نمیشود...
#حدیث بندگی
#نشرخوبیها
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@nashreborkhar
کانال نشرخوبیهادربرخوار
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
✨﷽✨
✅ شیفتگان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
✍حکایت شنیدنی پیرمردی که ناخودآگاه جیب هایش پر از پول می شد! پیرمرد ساده و مؤمنی بود، شاید حدود چهل پنجاه سال پیش در همین قمِ خودمان زندگی می کرد، سیمش به امام زمانش وصل، می گفت امام زمان ارواحنافداه عَطر یاس می دهند، اما نه از این یاسهای خودمان، یاس بهشتی
یک سال یکی از علما به مکه مشرف می شوند و در مجلسی حضور می یابند که امام زمان ارواحنافداه هم حضور داشتند، نام افرادی که مولا از آنها رضایت دارند برده می شود، اسم آن پیرمرد هم میان آن نام ها به چشم می خورد. «آقا فخر تهرانی» خادم آن عالم وقتی ماجرا را می فهمد دامنش را می گیرد که آی پیرمرد! چه کرده ای که مولایت لبخند رضایت از تو بر لبانشان دارند؟ گریه می کند و می گوید مادر پیر و بیمارِ علویه ای دارم که حسابی به او رسیدگی می کنم، گمان می کنم رضایت مولا از آن عمل باشد...
💥آیت الله مبشر کاشانی می فرمایند:
ایشان(حاج آقا فخر تهرانی) روزی بعد از ایام اعتکاف به منزل حقیر آمد . به آقا فخر عرض کردم چه خبر ؟، فرمود: امسال در ایام اعتکاف گفتم خدایا رزق من حیث لایحسب خود را به من نشان بده، در صحن مسجد امام ایستاده بودم، پیراهن بلندی پوشیده بودم که یک جیب خالی داشت، بعد از درخواست من از خدا ناگاه دیدم جیب پیراهنم پر از پول شد و حال این که هیچ کس در اطراف من نبود. این نوع رزق نیز خالی از محاسبات ذهنی است و علت آن شخص یا موجودی نامرئی است.
📚برداشتی آزاد از زندگی مرحوم آقا فخر تهرانی
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
👤آیت الله مبشر #کاشانی
#امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
🌺🌺🌺🌺
#داستان بندگی
#نشرخوبیها
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@nashreborkhar
کانال نشرخوبیهادربرخوار
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
12.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸راه محشور شدن با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
🔹حجت الاسلام فرحزاد
#سخنرانی
#نشرخوبیها
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@nashreborkhar
کانال نشرخوبیهادربرخوار
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
⛔️خوردن غذای ختم اموات
♻️پذیرایى خانواده داغ دیده
✍از سنتهاى غلط میان مردم این است که باید خانوادهاى که عزیزى را از دست دادهاند از دیگران پذیرایى کنند، در حالى که سنت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم این بوده است که براى خانواده داغ دیده غذا ببرند.
🖌 مستحب است پس از دفن میت تا سه روز براى اهل خانه میت غذا بفرستند و غذا خوردن نزد آنان و در منزلشان مکروه است.
🌴امام صادق علیه السلام فرمود: موقعى که جعفر بن ابىطالب کشته شد، رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به حضرت فاطمه علیها السلام فرمود: تا سه روز براى همسرش أسماء شام و ناهار تهیه کند و شخصاً با سایر بانوان فامیل، براى تسلیت او بروند. از این رو سنت شرعى جارى شد که تا سه روز، براى صاحبان عزا، شام و ناهار ببرند.
📚منبع؛
کافى،ج 3،ص217؛ سنن النبى،ج 1، ص 214، ح 250.
🌸🌴🌸
#نشرخوبیها
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@nashreborkhar
کانال نشرخوبیهادربرخوار
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
YEKNET.IR - roze - shahadat imam kazem 1401 - karimi.mp3
5.32M
🔳 #شهادت_امام_کاظم(ع)
🌴روضه امام کاظم(ع)
🌴ای ز حریم تو حرم گوشه ای
🎙 #محمود_کریمی
⏯ #روضه
👌بسیار دلنشین
#روضه
#نشرخوبیها
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@nashreborkhar
کانال نشرخوبیهادربرخوار
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
مداحی آنلاین - خدمت به مردم - استاد عالی.mp3
5.7M
🏴 #شهادت_امام_کاظم(ع)
♨️خدمت به مردم
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙حجت الاسلام #عالی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#سخنرانی
#نشرخوبیها
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@nashreborkhar
کانال نشرخوبیهادربرخوار
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
YEKNET.IR - zamine - shahadat imam kazem 1401 - karimi.mp3
8.61M
🔳 #شهادت_امام_کاظم(ع)
🌴عطر حرم دل امشب کاظمینیه
🌴پر میکشم تا ضریح تو از این حسینیه
🎙 #محمود_کریمی
⏯ #زمینه
👌بسیار دلنشین
#روضه
#نشرخوبیها
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@nashreborkhar
کانال نشرخوبیهادربرخوار
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
🔻 شهادت امام کاظم(علیه السلام)🔻
🎤أَبِي الْحَسَنِ مُوسَی(عليه السلام)قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ الرَّجُلُ مِنْ إِخْوَانِي يَبْلُغُنِي عَنْهُ الشَّيْءُ الَّذِي أَكْرَهُ لَهُ فَأَسْأَلُهُ عَنْهُ فَيُنْكِرُ ذَلِكَ وَقَدْ أَخْبَرَنِي عَنْهُ قَوْمٌ ثِقَاتٌ فَقَالَ لِي يَا مُحَمَّدُ كَذِّبْ سَمْعَكَ وَ بَصَرَكَ عَنْ أَخِيكَ فَإِنْ شَهِدَ عِنْدَكَ خَمْسُونَ قَسَامَةً و َقَالَ لَكَ قَوْلًا فَصَدِّقْهُ وَ كَذِّبْهُمْ وَ لَاتُذِيعَنَّ عَلَيْهِ شَيْئاً تَشِينُهُ بِهِ وَتَهْدِمُ بِهِ مُرُوَّتَهُ فَتَكُونَ مِنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيا والْآخِرَة؛
▪️شخصی به نام محمد بن فضيل می گويد: خدمت امام هفتم حضرت موسی كاظم(عليه السلام) رسيدم و عرض كردم: فدايت شوم، درباره يكی از برادران دينی من كاری را نقل می كنند كه من آن را ناخوش دارم ولی هنگامی كه از خود او سؤال می كنم انكار می كند با اين كه گروهی از افراد موثق و مورد اعتماد اين خبر را برای من نقل كرده اند.
📣حضرت فرمود: ای محمد گوش و چشم خود را در مقابل برادر مسلمانت تكذيب كن و اگر پنجاه نفر به عنوان شاهد قسم ياد كردند و درباره او چيزی به تو گفتند ولی خود او انكار كرد به گواهی آنان ترتيب اثر مده، سخن او را بپذير و گفته آنها را قبول مكن. سپس فرمود: مبادا چيزی را كه مايه عيب و ننگ او و وسيله درهم كوبيدن شخصيت و شرف انسانی او می گردد منتشر كنی زيرا در زمره كسانی قرار خواهيد گرفت كه خداوند درباره آنها فرموده است: كسانی كه دوست می دارند زشتي ها در ميان مؤمنان پخش شود برای آنها است عذابی دردناك در دنيا و آخرت.
📚بحارالانوار، ج72، ص214
🕋قرآن مجيد در اين باره می فرمايد:إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
✅كسانی كه دوست دارند زشتي ها در ميان مردم باايمان شيوع يابد عذاب دردناكی برای آنها در دنيا و آخرت است، و خداوند می داند و شما نمی دانيد.
📚سوره نور، آيه 19
✅يك انسان مسلمان به حكم وظيفه اسلامی، انسانی و اخلاقی موظف است در صورتی كه از برادر دينی خود اشتباه و خطايی را مشاهده كرد در خفا به او تذكر دهد تا در صدد رفع آن گناه برآيد و چاره ای بينديشد كه از اين پس، گِرد آن گناه نگردد نه اين كه با ديدن يك كار خطا و اشتباه و چه بسا به صرف اين كه از ديگران شنيده است و تحقيق نكرده آبروی مسلمانی را ببرد و در نتيجه خود را نيز مستحق آتش دوزخ كند.
✨در اين جا نكته جالب توجه اين است كه قرآن مجيد نمی گويد كسانی كه فحشاء را در ميان مؤمنان شايع می كنند. اهل عذابند بلكه می فرمايد كسانی كه دوست دارند نسبت های ناروا درباره مؤمنان شايع شود، اهل عذابند و اين خود دلالت می كند بر اين كه آبروی مسلمان نزد خداوند بسيار محترم است و او اجازه نمی دهد كه هر چه درباره مؤمنان گفته و شنيده می شود، برای ديگران بازگو گردد زيرا اگر انسان با چشم خود ببيند، كسی گناهی را انجام داده حق ندارد سرّ او را فاش كند، چه رسد به اين كه از ديگران شنيده و خود نديده باشد.
💠داستان عباسقلی خان و عیب پوشی💠
👈عباسقلی خان در مشهد بازار معروفی داره. مسجد، حوزه، مدرسه، آب انبار، پل، دارلايتام و اقدامات خيريه ديگه ای هم انجام داده بوده… روزی بهش خبر دادن “توی حوزه علميه ای كه ساختی طلبه ای شراب ميخوره!!!”
🔷ناگهان همهمه ای تو مدرسه پيچيد. طلاب صدا ميزدن حاجی اومده… اين وقت روز چه کار داره؟! از بازار به مدرسه اومده بود.عباسقلی خان مستقیم به اتاق من اومد و بقيه طلبه ها هم دنبالش، همگی داخل اتاق نشستند. ناگهان عباسقلی خان به تنهايی از جايش بلند شد و کتابخانه کوچیکم رو نشونه رفت. رو به من كرد و گفت: لطفا بفرماييد نام اين کتاب قطور چيست؟
گفتم: شاهنامه فردوسی.
قلبم بدجوری می تپید. بدنم میلرزيد!! اگه پشت اون کتاب رو نگاه کنه چه خاکی به سرم بريزم؟ حاجی دستش رو آروم به طرف کتابای ديگه دراز کرد..
– ببخشيد، نام اين کتاب چيه؟
– بحارالانوار آقا
– عجب…! اين يکی چطور؟
– گلستان سعدی.
– چه خوب…!
– اين يکی چطور؟
– حليه المتقين
– و اين يکي؟! …
لحظاتی بعد، اونچه نبايد میشد، شد! عباسقلی خان اون چیزیکه نباید می دید، با چشمای خودش ديد!! کتاب بزرگی رو نشون داد و با دستش اونو لمس کرد و با چشم هایی از حدقه در اومده به پشت کتاب اشاره کرد و با لحنی خاص گفت:
– اين چه نوع کتابیه؟! اسمش چيست؟!!
[معلوم بود که فهمیده و اون شيشه لعنتی رو پشت اون کتاب…]
برای چند لحظه خونه به دور سرم چرخيد، چشام سياهی رفت، زانوهام شل شد، آبرو و حيثيتم در معرض گردباد قرار گرفته بود! آخه چرا اين کار رو کردم؟! چرا توی مدرسه؟! خدايا! کمکم کن، نفه
ميدم، اشتباه کردم… [خوشبختانه بقیه هنوز نفهمیده بودند چون نشسته بودند و نمی ديدند، اما با اونی که دیده چه کنم؟!]
– بالاخره نگفتی اسم اين کتاب چيه؟!
– چرا آقا، الان ميگم. داشتم آب ميشدم. خدايا! دستم به دامنت. در همين حال به یکباره فکری به مغزم رسید و ناخودآگاه زمزمه کردم: «يا ستار العيوب»، گفتم: نام اين کتاب «ستارالعيوب» است آقا! [فاصلهٔ سوال آمرانهٔ عباسقلی خان و جواب التماس آميز من چند لحظه بيشتر نبود]
شايد اصلا انتظار این حرف رو نداشت. دلم بدجوری شکسته بود و خدای شکسته دلان اين جواب رو به زبونم انداخته بود. حالا ديگه نوبت عباسقلی خان بود. احساس کردم خشکش زده، طوريکه انگار برق گرفته باشدش… چشماش رو روی هم گذاشت، چند قطره اشک از لابلای پلک هاش چکيد… ايستاده بود و سکوت…
ساکت و صامت و يکباره کتاب ستار العيوب (!) رو سرجاش گذاشت و از اتاقم بيرون رفت. همراهاش هم دنبالش بیرون رفتند، اونا هيچ وقت نفهمیدن که اون روز چه اتفاقی افتاد…
اون طلبه، همونجا «عادت» رو به عبادت تبدیل کرد. سر به خاک گذاشت و گریه کرد… سالها از اون داستان عجیب گذشت… ترک گناه… توبهٔ واقعی…
بعدها معلم و مدرّس شد و روزی در کنار بزرگان علم، قصه زندگیش رو برای شاگرداش تعريف کرد که:
«زندگی من معجزه ستارالعيوب است» ستار العيوب يکی از نام های احياگر و معجزه آفرين خداست و من آزاد شده و تربيت شدهٔ همون يه لحظه رازپوشی و جوانمردی عباسقلی خان هستم که باعث تغيير و تحول سازنده ام شد.
📚اخلاق پیامبر و اخلاق ما، استاد جلال رفیع، ص۳۳۲
#امام کاظم علیه السلام
#نشرخوبیها
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@nashreborkhar
کانال نشرخوبیهادربرخوار
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️