🔵 فضیلت #صلوات از شامگاه پنجشنبه تا غروب روز جمعه
🔺 امام صادق(علیهالسلام) میفرماید:
🔹 هنگامی که شام پنجشنبه و شب جمعه فرا میرسد، فرشتگانی از آسمان نازل میشوند که به همراه خود قلمهایی از طلا و کاغذهایی از نقره دارند. آنها در طی این مدت تا غروب روز جمعه، هیچ عملی به جز #صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را ثبت نمیکنند.
📚 من لا یحضره الفقیه،ج ۱ص ۴۲۴
#نشرخوبیها
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@nashreborkhar
کانال نشرخوبیها
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
8.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚡️_ بـــســـم الـلـه الــرحـــمــن الـرحــیــم _⚡️
روزِمان را با سَلام بَر چهارده مَعْصوم آغاز میکنیم
🌱اَلْسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اَللّه صل الله
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمیرَاَلْمؤمِنین
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَةُ اَلزَهْراءُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بنَ عَلیٍ نِ اَلمُجْتَبی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُسَینَ بنَ عَلیٍ سَیدَ اَلشُهَداءِ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلیَّ بنَاَلحُسَیْنِ زینَ اَلعابِدینَ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدَ بنَ عَلیٍ نِ اَلباقِرُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا جَعْفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ نِ اَلصادِقُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُوسَی بنَ جَعْفَرٍ نِ اَلکاظِمُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یاعَلیَّ بنَمُوسَیاَلرِضَا اَلمُرتَضی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدٍ بنَ عَلیٍ نِ اَلجَوادُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلیَّ بنَ مُحَمَّد نِ اَلهادی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بنَ عَلیٍ نِ اَلعَسْکَری
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقیَةَ اللَّه، یا صاحِبَ اَلزَمان
وَ رَحْمَةَ اَللّهِ وَ بَرَکاتِهِ
#نشرخوبیها
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@nashreborkhar
کانال نشرخوبیها
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام ای فتاح
سلام ای گشاینده
سلام ای رزاق
سلام ای روزی رساننده
سلام ای خالق
ای آفریننده
سلام ای خدای مهربانم
ای تنها قدرت جهان
ای بزرگترین
ای مهربانترین
ای عالم ترین
ای دوست داشتنی ترین
شکرت که تو را دارم
شکرت که هستی
شکرت که تو خالق منی
شکرت که تو پشت و پناه منی
شکرت که من بنده توام
شکرت که تو پروردگار منی
شکرت که من عاشق توام
شکرت که تو عاشق منی
شکرت که تو پشت و پناه منی
شکرت که تو حامی منی
شکرت که تو شنوای منی
شکرت که تو اجابت کننده منی
شکرت که تو زنده ای
شکرت که همیشه هستی
شکرت که همیشه بیداری
شکرت که همیشه میشنوی
شکرت که همیشه جواب میدی
شکرت که قضاوت نمیکنی
شکرت که درکنارمی
شکرت که آرام جان منی
شکرت که تو الله منی
ای مهربانم ای جان جانانم
ای خدای یگانه دوستت دارم
قلبی دارم در جان که برای تو میطپد
نام تو یاد تو آرامبخش قلب من است
خدای خوبیها خدای فراونیها خدای بخشندگیها
خدای ثروتها خدای شادیها خدای عشق ها من تو را دوست میدارم
با تمام وجودم تو را میخوانم
ای جاری در وجودم تو را دوست میدارم
تو بهترین آشنای منی
تو امید قلب منی
تو پناه روزها و شبهای منی
ای مونس من دوستت دارم
مینویسم برای تو با جانم سلام
سلام برتو که سلامی
از همه هستی تو مرا بسی
تو مرا کفایت میکنی
تو که هستی همه چی هست
تو را که دارم همه چی دارم
ای همه دارایی من تو را دوست دارم
ای ثروت عظیم دوستت دارم
ای بی انتها ای بی نهایت ای وصف ناپذیر دوستت دارم
ای هستی بخش من تو را شکر میکنم برای هر آنچه دارم
تو را شکر میکنم برای هر آنچه ندارم
راضیم به حکمتت و دل سپرده به رحمتت
ای مهربان ترین ای ارحم الراحمین
من تو را به فضل میشناسم
من تو را به رأفت میشناسم و مهربانی
به خودم می بالم که چون تو خدایی دارم
ای بهترین رفیق من بر آنچه میبینم تو را شکر
بر ندیده هایم تو را شکر
بر شنیده هایم تو را شکر بر نشنیده هایم تو را شکر
بر درکم تو را شکر بر فهمم تو را شکر
بر علمم تو را شکر بر دانشم تو را شکر
بر معرفتم تو را شکر بر شناختم تو را شکر
الله من ای جان جانانم
ببخش بر من هر آنچه نیاز من است و تو میدانی
بگیر از من هر آنچه برای من نیست
آنی را خواهم که تو برایم خواهی
بگیر از من غرورم را بگیر بگیر از من جهلم را بگیر بگیر از من بخلم را بگیر از من حسدم را بگیر بگیر از من کبرم را بگیر
بگیر هر آنچه در لوح محفوظ جان من راه ندارد و ببخش برمن از خوبیهایت از زیباییهایت از ثروتت از نیکی هایت از دانشت از نورت از علمت از نورت از آگاهیت از قدرتت از بزرگیت
ببخش برمن هر آنچه بر من نیکوست
ای مهربانا من به تو اعتقاد دارم من به تو اعتماد دارم
هر آنچه از جانب تو بر من میرسد خیر است
من یک دریافت کننده خوب هستم
میستانم هر آنچه تو به من میدهی
هم اکنون آغوش من برای دریافت بهترین نعمتها برکتها ثروتها عشق ها و شادی های کاینات باز است میستانم و با خوشحالی شکرگزاری میکنم
#نشرخوبیها
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@nashreborkhar
کانال نشرخوبیهادربرخوار
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
(هر روز یک داستان از زندگی پیامبران علیهالسلام از ادم تا خاتم)
#داستان حضرت خضرعلیه السلام
قسمت 3
در این هنگام موسی طعم پیروزی و بوی مراد را احساس کرد و گفت؛ این پیشامد همان بوده
است که طالب آن بودیم، آماده شو تا به همان مکانی که ماهی را از دست دادیم برگردیم که
ما به هدف خود نزدیک هستیم. موسی و یوشع از راهی که آمدند، باز گشتند. و در بازگشت برای رسیدن به مقصود از جای پای خویش مسیر حرکت خود را بدست آوردند.
چون آنها به محل گم شدن ماهی رسیدند، پیرمردی لاغر اندام با چشمانی گود افتاده را دیدند
که آثار رسالت در جبینش نمودار است و صورت او حکایت از بزرگواری و تقوی دارد، لباس خود را
به خویش پیچیده، یک طرف آن را زیر پا و طرف دیگر را زیر سر گذاشته و دراز کشیده است.
موسی به پیرمرد سلام کرد. پیرمرد روی صورت خود را باز کرد و گفت؛ آیا در سرزمین من اثری از
صلح و سلام وجود دارد؟! شما کیستی؟
موسی؛ من موسی هستم.
پیرمرد؛ موسی! پیغمبر بنی اسرائیل؟
موسی؛ بلی، پیغمبر بنی اسرائیل. ولی چه کسی این موضوع را به شما اطلاع داده است؟
پیرمرد؛ آنکس که تو را نزد من فرستاده است.
موسی دریافت که این پیرمرد، همان گمشده و مراد اوست. پس در گفتار و کردار خود شرایط
ادب و تواضع را منظور داشت و گفت؛ «ای بنده صالح خدا، آیا به مردی که در راه دیدار تو رنج و
سختی دیده است، اجازه می دهی تا از نور علم و چراغ هدایت تو بهره مند شود و خود را پیرو
و مجری امر و نهی شما گرداند؟
(داستان موسی و خضر از سوره کهف، آیات؛ 60 تا 82 اقتباس شده است. در این آیات
نام خضر نیامده است بلکه از او به عنوان بنده ای از بندگان خدا یاد شده است)
#نشرخوبیها
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@nashreborkhar
کانال نشرخوبیهادربرخوار
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
(هر روز یک داستان از زندگی پیامبران علیه السلام از ادم تا خاتم )
#داستان حضرت خضرعلیه السلام
قسمت 3
💢 شرط شاگردی موسی علیه السلام
خضر به موسی گفت؛ تو نمی توانی در مصاحبت با من دوام آوری، زیرا صبر تو کم است. اگر با
من همراه شوی، امُوری را که به ظاهر ناپسند و در باطن، حق است از من می بینی و شما
نیز مانند سایر افراد بشر که به حکم کنجکاوی علاقه مند به جر و بحث و جدل هستند، دست از
اعتراض برنمی داری و تاب تحمل آن را نداری! چگونه ممکن است در امُوری که از سنخ
مشاهدات عادی تو خارج است ساکت بمانی.
موسی که شیفته علم و تشنه معرفت بود گفت؛ «به زودی و به خواست خدا مرا صابر و شکیبا
می یابی و من نافرمانی تو را نخواهم کرد.»
خضر گفت؛ «اگر می خواهی با من همراه شوی، باید قول بدهی که در برابر کارهای من صبر
کنی و هرچه از من دیدی سؤال نکنی تا سفرمان به پایان رسد آنگاه علت انجام آن کارها را به
تو خواهم گفت تا خاطرت آرام و آسوده گردد».
موسی درخواست او را پذیرفت و خود را به رعایت آن مقید کرد. و در ساحل دریا به همراه خضر
سفر خود را آغاز کردند. تا به یک کشتی رسیدند. آنها از مسافرین کشتی تقاضا کردند که آنان
را سوار کشتی کنند. موقعی که مسافرین، نور رسالت را در جبین این مسافران دیدند. بدون
کرایه آنان را پذیرفتند و مورد لطف و احسان قرار دادند.
همانطور که موسی و خضر در کشتی نشسته بودند و مسافرین کشتی غافل بودند. خضر دو
قطعه تخته از چوبهای کشتی را جدا کرد. موسی که پیغمبری بزرگوار بود و برای هدایت و
جلوگیری از ظلم و ستم به سوی مردم فرستاده شده بود، با مشاهده این منظره ناراحت و
متعجّب شد، زیرا دید، احسان مسافرین کشتی با بدی، و احترام و تجلیل ایشان با ناسپاسی جبران می گردد. از طرفی ترسید که مسافران غرق و هلاک گردند، لذا پیمان و شرط خود را
فراموش کرد و فریاد زد؛ آیا متوجه مردمی هستی که ورود ما را گرامی
داشتند و با ما برخورد مناسبی داشتند، آیا می خواهی کشتی آنان را سوراخ و آنان را غرق
سازی؟! «به راستی که کار بزرگی مرتکب می شوی.»
در این هنگام خضر نگاهی به موسی کرد و فقط پیمان او را به خاطرش آورد و به او تذکر داد که
قبلاً به تو گفتم نمی توانی دست از پرسش و اعتراض برداری! و تاب و تحمل و شکیبایی لازم
را نداری!
چون موسی به اشتباه خود پی برد، با تأسف و ناراحتی از خضر عذرخواهی کرد و گفت؛ ای
خضر مرا به علت فراموشی بازخواست نکن و مرا از رفاقت و فضل دوستی با خود محروم
مگردان که بعد از این بر شرط خود استوار خواهم بود.
موسی و خضر از کشتی پیاده شدند و راه خود را ادامه دادند. این ماجرا گذشت، تا اینکه در راه
کودکی خوش سیما را دیدند که همسالان خود مشغول بازی بود، خضر آن طفل را صدا کرد و به
گوشه ای برد و او را کشت. موسی از دیدن این منظره بسیار دلگیر و ناراحت شد و باز سؤال
کرد: «آیا انسان پاکی را، بی آنکه مرتکب قتلی شده باشد، کشتی؟! به راستی کار زشتی
مرتکب شدی.»
خضر رو به موسی کرد و بار دیگر پیمان او را متذکر و شرط او را یادآور شد و آنچه به موسی در
مورد کنجکاوی گفته بود به خاطرش آورد و ادامه داد؛ «مگر من به تو نگفتم که نمی توانی
همراه من شوی و صبر و شکیبایی لازم را نداری؟!»
موسی شرمنده شد و فهمید که دوباره اشتباه کرده و برای او شایسته بود که صبر می کرد و
زبان به اعتراض باز نمی کرد تا اینکه خضر حقایق را برای او بازگو کند تا از آنچه که نمی داند آگاه
گردد. پس با عذرخواهی مجدد خود را به رعایت شرط و پیمان مقید ساخت و عهد بست که
دیگر در کاری عجله نکند و اگر عجله کرد رفاقتشان به پایان برسد. موسی گفت؛ «اگر بار دیگر
اعتراض کردم، از آن به بعد با من ترک صحبت و رفاقت کن.»
با تجدید عهد، دوباره موسی و خضر به حرکت ادامه دادند تا اینکه خستگی و رنج
سفر آنها را از ادامه راه بازداشت. آنها در راه خود به دهکده ای رسیدند و به امید رفع خستگی
و تهیه آذوقه وارد آنجا شدند.اما مردم آن روستا در اثر بخلی که داشتند حاضر به پذیرایی از
آنها نشدند و با برخوردی ناپسند آنها را از خود راندند.
آنها هنگام خروج از روستا متوجه دیواری که در آستانه خراب شدن بود شدند.
لذا خضر ایستاد و شروع کرد به تعمیر و مرمت آن دیوار. موسی گفت؛ جای تعجب است، این
قوم با ما بدرفتاری کردند و از دادن غذا به ما امتناع کردند ولی تو دیوار خراب آنها را تعمیر می
کنی، لااقل در مقابل این کار از آنها مزدی می گرفتی تا بوسیله آن مشکلات خود را برطرف
کرده و جان خود را نجات دهیم!
#نشرخوبیها
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@nashreborkhar
کانال نشرخوبیهادربرخوار
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
🌷مولا علی(ع) فرماید:از پیغمبر(ص) پرسیدم:حیوانات مسخ شده کدامند؟ فرمود:سیزده تا👇👇
✅👈پرسیدند:علت مسخ اینها چه بوده؟فرمود:
🐘فیل مردی لوطی ( اهل لواط ) بود.
🐻خرس : مرد مابونی بود که مردها را به خود می خواند.
🐷خوک : عده ای نصرانی بودند که از خدا خواستند غذای آسمانی بر آنها بفرستد و با این که خواسته شان عملی شد بر کفر خود افزودند.
🐒میمون : کسانی بودند که روز شنبه بر خلاف دستور دینشان ماهی گرفتند.
🦎مارماهی : مرد دیوثی بود که همسرش را در اختیار مردم میگذاشت.
🐊سوسمار : بادیه نشینی بود که سر راه بر حاجیان میگرفت و اموالشان را می ربود.
🦋شب پره : دزدی بود که خرماهای مردم را از سر درختان سرقت میکرد.
🐛کرم سیاه : سخن چینی بود که میان دوستان جدایی می انداخت.
🦂عقرب : مرد بدزبانی بود که هیچکس از نیش زبانش آسوده نبود.
🕷عنکبوت : زنی بود خیانتکار به شوهر.
🐇خرگوش : زنی بود که غسل حیض و غیره نمیکرد.
👳سهیل : گمرکچی یی بود در یمن.
👱♀زهره : زنی نصرانی بود و این زن همان است که هاروت و ماروت را فریفت.
📚منبع:کتاب نصایح ص ۳۳۹
#نشرخوبیها
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@nashreborkhar
کانال نشرخوبیهادربرخوار
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
زیبایی های خلقت
🌎روستایی عجیب در یونان وجود دارد که همه چیز در آن کج است حتی خانه ها
#نشرخوبیها
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@nashreborkhar
کانال نشرخوبیهادربرخوار
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیباییهای خلقت
راه بسیار خطرناک 😱
چه تند تند هم میرن انگار دارن رو زمین صاف راه میرن
#نشرخوبیها
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@nashreborkhar
کانال نشرخوبیهادربرخوار
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
🌸🍃🌸🍃
#ارتش_حماسه
✍صدام حسين براي تحقير کردن خلبانان ايرانی در یک مصاحبه تلوزیونی به خبرنگار خارجی گفت:
🔹به هر جوجه کلاغ #ايرانی که بتواند به 50 مايلی نيروگاه بصره نزديک شود حقوق يک سال خود را جايزه خواهم داد.
🔹تنها دو ساعت و نیم بعد پس از اين مصاحبه صدام، عباس دوران و حيدريان و عليرضا ياسينی نيروگاه بصره را بمباران کردند....
غروب همان روز خبرنگار رادیو بی بی سی اعلام کرد:
🔹من امروز با آقای صدام حسین رئیس جمهور عراق، مصاحبه داشتم و ایشان با اطمینان خاطر از دفاع قدرتمند هوایی خود در راه محافظت از نیروگاه ها، تاسیسات و دیگر منابع اقتصادی عراق در برابر حملات و تهاجم خلبانان ایرانی سخن می گفت.
🔹ولی من هنوز مصاحبه او را تنظیم نکرده بودم که نیروی هوایی ایران نیروگاه بصره را منهدم کرد.
اینک جنوب عراق در خاموشی فرو رفته و چراغ قوه در بازارهای عراق بسیار نایاب و گران شده است چون با توجه به خسارات وارد به نیروگاه، تا چند روز آینده برق وصل نخواهد شد.
🔹سپس این خبرنگار با لبخندی تمسخر آمیز گفت:
البته هنوز فرصتی پیش نیامده که من از صدام حسین سوال کنم چگونه جایزه خلبانان #ایرانی را تحویل خواهند داد...
#داستانهای آموزنده
#نشرخوبیها
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@nashreborkhar
کانال نشرخوبیهادربرخوار
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️