بسماللهالرحمنالرحیم
السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام
https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan سلام علیکم
* #ورزش_در_قرآن *
۱. حضرت #موسی علیه السلام ( #قدرتمند )
الف .
قَالَتْ إِحْدَاهُمَا يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ
إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ
یکی ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﻭ #ﺯﻥ ﮔﻔﺖ : ﺍی ﭘﺪﺭ !
ﺍﻭ ﺭﺍ #ﺍﺳﺘﺨﺪﺍم ﻛﻦ ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ کسی ﻛﻪ ﺍﺳﺘﺨﺪﺍم می کنی ﺁﻥ کسی ﺍﺳﺖ ﻛﻪ #ﻧﻴﺮﻭﻣﻨﺪ ﻭ #ﺍﻣﻴﻦ ﺑﺎﺷﺪ ( ﻭ ﺍﻭ ﺩﺍﺭﺍی ﺍﻳﻦ #ﺻﻔﺎﺕ ﺍﺳﺖ ).
(قصص/۲۶)
ب .
فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ
ﭘﺲ #موسی (علیه السلام) مشتی ﺑﻪ
ﺍﻭ ﺯﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻛﺸﺖ.
(قصص/۱۵)
۲. #طالوت علیه السلام ( #قوی_اندام)
وَ زَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ
ﻭ ﻭی ( #طالوت علیه السلام ) ﺭﺍ ﺩﺭ #ﺩﺍﻧﺶ ﻭ #ﻧﻴﺮﻭی_جسمی ﻓﺰﻭنی ﺩﺍﺩﻩ.
(بقره/۲۴۷)
۳. #بازی و #مسابقه_دادن برادران
حضرت #یوسف (علیه السلام)
الف. #مسابقه دادن
قَالُوا يَا أَبَانَا إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَ تَرَكْنَا يُوسُفَ عِندَ مَتَاعِنَا
ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺍی ﭘﺪﺭ ! ﻣﺎ #ﻳﻮﺳﻒ (علیه السلام) ﺭﺍ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ #ﺑﺎﺭ ﻭ ﻛﺎﻟﺎی ﺧﻮﺩ ﻧﻬﺎﺩﻳﻢ ﻭ ﺑﺮﺍی #ﻣﺴﺎﺑﻘﻪ ﺭﻓﺘﻴﻢ.
(یوسف/١٧)
ب. #بازی_کردن
أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا يَرْتَعْ وَ يَلْعَبْ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ
#ﻓﺮﺩﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺭﻭﺍﻧﻪ ﻛﻦ ﺗﺎ ( ﺩﺭ
ﺩﺷﺖ ﻭ #ﺻﺤﺮﺍ ) ﺑﮕﺮﺩﺩ ﻭ #ﺑﺎﺯی ﻛﻨﺪ.
(یوسف/١٢)
۴. حضرت #داوود علیه السلام ( #نیرومند )
وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ
ﻭ ﺑﻨﺪﻩ ﻣﺎ ﺩﺍﻭوﺩ (علیه السلام) ﺭﺍ ﻛﻪ
ﺩﺍﺭﺍی ﻧﻴﺮﻭﻣﻨﺪی ﺑﻮﺩ ﻳﺎﺩ ﻛﻦ.
(ص/١٧)
۵. #قوم_عاد
فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَقَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً
ﺍﻣﺎ ﻗﻮم ﻋﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ ﺩﺭ #ﺯﻣﻴﻦ #ﺗﻜﺒّﺮ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ :
#ﻧﻴﺮﻭﻣﻨﺪﺗﺮ ﺍﺯ ﻣﺎ #ﻛﻴﺴﺖ ؟
(فصلت/۱۵)
الحمدللهربالعالمین
کانالنشرخوبیها🌹
@nashrekhobyhakashan
#نشر_خوبیها_محمدمهدی
https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
یک #برنامهنویس و یک مهندس در یک #مسافرت طولانى هوائى کنار یکدیگر در #هواپیما نشسته بودند.
برنامهنویس رو به مهندس کرد و گفت:
مایلى با همدیگر #بازى کنیم؟
#مهندس که میخواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشید.
برنامهنویس دوباره گفت: بازى سرگرمکنندهاى است. من از شما یک سوال میپرسم و اگر شما جوابش را نمیدانستید ۵ دلار به من بدهید. بعد شما از من یک سوال میکنید و اگر من جوابش را نمیدانستم من ۵ دلار به شما میدهم.
مهندس مجدداً معذرت خواست و چشمهایش را روى هم گذاشت تا خوابش ببرد.
این بار، برنامهنویس پیشنهاد دیگرى داد. گفت: خوب، اگر شما سوال مرا جواب ندادید ۵ دلار بدهید ولى اگر من نتوانستم سوال شما را جواب دهم ۵٠ دلار به شما میدهم.
این پیشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و #رضایت داد که با برنامهنویس بازى کند.
برنامهنویس نخستین سوال را مطرح کرد: «فاصله زمین تا ماه چقدر است؟»
مهندس بدون اینکه کلمهاى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامهنویس داد.
حالا نوبت خودش بود.
مهندس گفت: «آن چیست که وقتى از تپه بالا میرود ۳ پا دارد و وقتى پائین میآید ۴ پا؟»
برنامهنویس نگاه تعجب آمیزى کرد و سپس به سراغ کامپیوتر قابل حملش رفت و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد.
آنگاه از طریق مودم بیسیم کامپیوترش به اینترنت وصل شد و اطلاعات موجود در کتابخانه کنگره #آمریکا را هم جستجو کرد.
باز هم چیز بدرد بخورى پیدا نکرد.
سپس براى تمام همکارانش پست الکترونیک فرستاد و سوال را با آنها در میان گذاشت و با یکى دو نفر هم گپ (chat) زد ولى آنها هم نتوانستند کمکى کنند.
بالاخره بعد از ۳ ساعت، مهندس را از خواب بیدار کرد و ۵٠ دلار به او داد.
مهندس مودبانه ۵٠ دلار را گرفت و رویش را برگرداند تا دوباره بخوابد.
برنامهنویس بعد از کمى مکث، او را تکان داد و گفت: «خوب، جواب سوالت چه بود؟»
مهندس دوباره بدون اینکه کلمهاى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامهنویس داد و رویش را برگرداند و خوابید ...