✨بسماللهالرحمنالرحیم✨
﷽🕊♥️ 🕊﷽
السلام علیکما یا امیرالمومنین
و یا صاحب الزمان علیهما السلام
سلام علیکم🌹💐
#شعر
چه حکایتی کنم از رُخَت
که تو رمز کنز حکایتی
چه روایتی کنم از تو من
که تو خود #کلید روایتی
چه حدیثی از نگهت کنم
که تو میبری به نظارهای
غم ما ز دل #دل ما ز کف
ز ره #وفا به اشارتی
چه بگویم از قد و قامتت
که به جلوه چون به درآوری
ز قیام قامت خود به پا
به جهان کنی تو قیامتی
تو کلید هر درِ بستهای
تو امید #قلب شکستهای
تو انیس هر دل خستهای
بنما ز ما تو حمایتی
تو #ولی و حجت سرمدی
تو سفیر مکتب احمدی
تو عزیز آل محمدی
تو #شفیع و رهبر امتی
به شعاع #شمس و قمر مرا
نبود به جان تو حاجتی
ز جفا و ظلم و #ستم چه غم
که تو خصم #ظلم و شقاوتی
سر سروران به بر تو خم
دلم از غمت شده پر الم
بِرَهان شها دل ما ز غم
که تو #شمع راه هدایتی
به کجا روم پی رفع غم
که تو دشمنِ غم و محنتی
به که #راز دل بکنم شها
که برای ما تو کفایتی
بنما به ما تو تفقدی
که تو بحر #بخشش و رحمتی
نظری نما تو به حال ما
که تو کان #فیض و عنایتی
بشتاب و ببین که برای زر
بشر از خدا شده بیخبر
ز #نفاق و #حرص و #طمع نگر
چه خیانتی چه جنایتی
الحمدللهربالعالمین🌹
@nashrekhobyhakashan
لینگ گروه گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه
https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
✨بسماللهالرحمنالرحیم✨
﷽🕊♥️ 🕊﷽
السلام علیکما یا امیرالمومنین
و یا صاحب الزمان علیهما السلام
سلام علیکم🌹💐
#راز دلت را به #زن نگو
پدری به پسرش #وصیت كرد و گفت كه :
پسرم
در عمرت این سه #كار را نكن.
۱ - #ازدواج نکن
۲ - زیر بار #قرض نرو
۳ - با آدم کم #عقل دوست نشو
بعد از این كه #پدر از دنیا رفت پسر خواست بداند كه چرا پدرش به او چنین وصیتی كرده است ؟
پیش خودش گفت :
«امتحان كنم
ببینم پدرم درست گفته یا نه».
هم زن گرفت
هم #قرض كرد
هم با آدم كم عقل #دوست شد.
روزی زن جوانش از خانه بیرون رفت.
مرد فوری رفت گوسفندی آورد و در خانه كشت و خون گوسفند را دور خانه ریخت و لاشه اش را زیرزمین پنهان كرد.
زن وارد خانه شد و به شوهرش گفت :
«چه شده؟
خون ها مال چیست؟»
مرد گفت :
«آهسته حرف بزن.
من یك نفر را كشته ام.
او دشمن من بود.
اگر حرفی بزنی تو را هم می كشم.
چون غیر از من و تو كسی از این راز خبر ندارد.
اگر كسی بفهمد معلوم می شود تو گفته ای.»
زن تا اسم كشته شدن را شنید فوری به پشت بام رفت و صدا زد :
«مردم به فریادم برسید.
شوهرم یك نفر را كشته
حالا می خواهد مرا هم بكشد.»
مردم ده به خانه آنها آمدند.
كدخدای ده كه كم عقل بود و دوست صمیمی شوهر بود فوری مرد را گرفت تا به محكمه #قاضی ببرد.
در راه كه می رفتند به آدم نوكیسه و طلبکار برخوردند.
مرد نوكیسه كه از ماجرا خبر شده بود دوید و گریبان مرد را گرفت و گفت :
«پولی را كه به تو #قرض داده ام پس بده.
چون ممكن است تو كشته بشوی و پول من از بین برود.»
به این ترتیب مرد #حكمت این #ضرب_المثل را دانست.
سپس لاشه #گوسفند را نشان داد و اصل ماجرا را به قاضی گفت و آزاد شد.
الحمدللهربالعالمین🌹
@nashrekhobyhakashan
لینگ گروه گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه
https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b